با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت
نمایید :
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت
نمایید :
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت
نمایید :
شب دوم مراسم عزاداری محرم ۱۴۳۵ با حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی
(ره) برگزار شد. در این مراسم آقایان منصور نورائی و محمود كریمی به
مدیحهسرایی پرداختند. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت
آیتالله خامنهای متن اشعار این مراسم را منتشر میكند.
متن اشعار خواندهشده توسط مداح اهل بیت؛ آقای منصور نورائی
یك
دیوان عشق مدحت آل محمد است
خلد و جنان عنایت آل محمد است
جز حبّشان به حشر متاعی نمیخرند
لطف خدا ولایت آل محمد است
دو
قرار دل بیقرار منی تو
به هنگام غم غمگسار منی تو
برای خود ار كس نگاری گرفته
به جان تو تنها نگار منی تو
وجودم سراپاست چون شام تاریك
مه روشن شام تار منی تو
چو تنها شدم من ز تنهای دوران
به صدقم یقین شد كه یار منی تو
زهی بخت سعدم اگر از تلطف
ببینم شبی در كنار منی تو
سه
آسمانها سوگوار كیستند؟
خیمهها چشمانتظار كیستند؟
باغبان غنچههای یاس كو؟
بچهها آخر عمو عباس كو؟
ای برادر! این منم عباس تو
تا كه هستم زنده دارم پاس تو
آمدم اهل تو را یاری كنم
تا سپاهت را علمداری كنم
هین مباد اهل حرم در تاب و تب
من بمانم زنده و تو تشنهلب
رخصتم ده تا دل از جان بركَنم
حمله آرم خیل دشمن بشكنم
آه از آن ساعت كه فخر كائنات
مشك را پر كرد از آب فرات
آب را در مشت خود كرد و نخورد
سمت خیل تشنگانش خواست برد
در فرات افتاد آنجا عكس ماه
آه ای عباس ای عباس آه
قطره قطره آب از مشت تو ریخت
خون شد و از لای انگشت تو ریخت
چهار
گرچه دشمن راه را بر من ز هر سو بسته بود
داغها پی در پی و غمها به هم پیوسته بود
آمدم تا این دم آخر ببندم چشم تو
لیك پیش از من عدو با تیر چشمت بسته بود
بس شهید آوردهام از رزمگاه تا خیمهگاه
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود
هرچه كوشیدم كه در بر گیرمت ممكن نشد
بس كه دشمن جمله اعضایت ز هم بگسسته بود
پنج
كیمیایی است عجب تعزیهداری حسین
كه نباید ز كسی منت اكسیر كشید
شش
گر من آلودهدامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من و دل گر فنا شویم چه باك
غرض اندر میان سلامت اوست
متن اشعار خواندهشده توسط مداح اهل بیت؛ آقای محمود كریمی
یك
بیا یاابنالحسن دردم دوا كن
دلم را با شهیدان آشنا كن
بیا تا سر به پیكر دارد آقا
منُ راهی دشت كربلا كن
خوشا آنان كه محرم با تو بودند
شهیدانی كه همدم با تو بودند
خوشا آنان كه در وقت شهادت
لبِ تشنه، محرّم با تو بودند
الهی كاش با مولا نشینم
لبِ تشنه لبِ دریا نشینم
الهی من بیایم كربلاتان
كنار خیمه سقا نشینم
بیا در بزم ما اشكی بیفشان
دل ما را به آه خود بسوزان
به لب داریم ذكر یا ابالفضل
به لبهای تو ذكر ای عمو جان
به غیر امر مولا هیچ نشناخت
به دوش خویش مشك خشك انداخت
تمام تكیهگاه خیمهها رفت
علم با رفتنش كار حرم ساخت
صدا زد با دل پردرد ای آب
به لبهای حرم برگرد ای آب
چرا اینقدر با ما بیوفایی
وفا با مردم نامرد ای آب؟!
تو مهر حضرت زهرایی ای آب
تو نهری دور از دریایی ای آب
شدی ای مشك از سقا مهمتر
تو هستیِ منِ سقایی ای آب
سپر شد پیكرم بر پیكر مشك
صدف شد سینهام بر گوهر مشك
بیا ای تیر چشم دیگرم را
بگیر و دست بردار از سر مشك
دو دستم روی خاك و خون به رویم
تیمم كرد دستم با وضویم
خودم دیدم ز یال مركبم ریخت
به روی خاك آب و آبرویم
خسوف خون شده ماه مدینه
خسوف گرد ابروی سكینه
الهی بشكنه دست كمونی
كه تیرش دوخت مشكم را به سینه
كجایی سیّدی! ای جان زهرا
ببینی سفره احسان زهرا
گرفتم اجر ایثار و ادب را
سرم افتاده بر دامان زهرا
حسین آمد كنار پیكر من
شده خاك خجالت بر سر من
كسی با مادرم میگفت ای كاش
شد از امروز زهرا مادر من
ز تو شرمندهام آبآورت رفت
علمدار رشید لشكرت رفت
تو تا در راه بودی مادرت بود
تو از راه آمدی و مادرت رفت
به پیش پات دارم باغ لاله
خوشامدگوییام شرم است و ناله
مرا بگذار و راهی حرم شو
شدم دلواپس گوش سهساله
من و فكر حرامی و جسارت
حرم فكر بدون من اسارت
كنار علقمه من ماندم و تو
همه سمت حرم در فكر غارت
دو
با این كه چو حیدرم دلیرم
با این كه به لشكری امیرم
از امر ولی و رهبر خود
من ساقی كودك صغیرم
آقام امام انس و جان است
مولای زمین و آسمان است
هر امر كه او كند همان است
فدایی ره یارم، ابالفضل علمدارم...
من حامی طفلان حسینم
من حافظ قرآن حسینم
تا به آخرین قطره خونم
من گوش به فرمان حسینم
آقام امیر عالمین است
چشمم به اشاره حسین است
بر روی لبم شهادتین است
سپاهش را سپهدارم، ابالفضل علمدارم...
آقام امام انس و جان است
مولای زمین و آسمان است
هر امر كه او كند همان است
فدایی ره یارم، ابالفضل علمدارم...
هر ناله كه میرسد به گوشم
باری است گران به روی دوشم
قبل از همه تشنگان محال است
از آب فرات من بنوشم
این است تمام آرزویم
هر تیر كه میرسد به سویم
از مشك مریزد آبرویم
عموی آل اطهارم، ابالفضل علمدارم...
آقام امام انس و جان است
مولای زمین و آسمان است
هر امر كه او كند همان است
فدایی ره یارم، ابالفضل علمدارم...
سه
ای عزادارن بشارت باد! زهرا روز محشر
آورد بهر شفاعت دستهای نازنینم
تشنهلب در آب رفتم، این سخن با خویش گفتم
من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم
مشك را پر كردم از آب و به خود گفتم كه باید
راه نزدیكی برای خیمه رفتن برگزینم
راه نخلستان گرفتم، لیك از شمشیر دشمن
قطع شد دست علمگیر از یسار و از یمینم
فكر كردم دست دادم آب دارم غم ندارم
سرفرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم
چهار
وقت جدایی رسید، باد مخالف وزید
از شرر داغ تو، پشت برادر خمید
پشت و پناهم شكست، پشت سپاهم شكست
فاطمه در كربلاست، علقمه در خون نشست
از جان خود سیرم ای خدا
از داغش میمیرم ای خدا
اهل حرم، نالهكنان
با مادرم، تو هم رفتی
حالا كه من بیلشكرم
میر و علمدار من
یوسف بازار من
ماه سپاه حسین
یار وفادار من
حسین حسین، یا حسین...
العطش كودكان، هلهله دشمنان
ولوله كاروان، بر لبم آورده جان
جانم را آوردی بر لبم
من فكر فردای زینبم
پنج
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
شنیدم كام عطشان جان سپردی
گل امالبنین شیرم حلالت