به گزارش رجانیوز مراسم چهارمین سالگرد درگذشت آیتالله حسین علی منتظریپنجشنبه۱۶آبان از صبح تا شبدر 3 جلسه و همزمان با سومین روز ماه محرم در حسینیه اعظم نجفآباد اصفهان برگزار شد. در این مراسم احمد منتظری فرزند آیتالله منتظری و حجتالاسلاموالمسلمین هادی قابل عضو جبهه مشارکت و برخی چهرههای نزدیک به فنته، به ایراد سخنرانی پرداختند و بغض و کینه نسبت به نظاماسلامی را در غالب مفاهیم دو پهلو و مقایسه با دیگر حکومت ها به نظام اسلامی نسبت دادند، اما در جلسه پرسش و پاسخ پا از این هم فراتر گذاشته شد و نامه تاریخی 6 /1/68 حضرت امام توسط فرزند آیت الله منتظری نیز زیر سوال رفت.
به گزارش خبرنگار ما نکته عجیب و تامل برانگیز حضور جمعی از مسولان این شهر همزمان با این سخنرانیها در مراسم مذکور بود. سخنرانی های این مراسم که سرشار از هجمه و حمله علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی بود بی حاشیه نیز نبود چرا که در قسمتی از این مراسم فرزند آیت الله منتظری به سوالات حاضران پاسخ گفت که یکی از سوالات و پاسخ آن با هجمه ها و تهمت های گسترده به حاج احمد خمینی (ره) فرزند مظلوم بنیان گذار انقلاب انجامید.
ماجراهای رخ داده در مراسم سالگرد منتظری
در این مراسم یکی از حاضران از فرزند آیت الله منتظری پرسید: حاج آقا منتظري! خواهش كردهاند واضح و شفاف به اين سوال پاسخ بدهيد. شما به عنوان نزديكترين فرد به فقيه عاليقدر آيا اين كه ميگويند حضرت آقا رحمها... (آیت الله منتظری ) با قاطعيت ميگفتند: نامه 06/1 صحت ندارد و به امام (خمینی – ره - ) منسوب نيست آيا واقعيت دارد؟ آيا خودشان قاطع ميدانستند كه اين نامه از حضرت امام نيست؟ اگر ميدانستند چرا نميگفتند تا رفع شبهه گردد؟
احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری در پاسخ به این سوال اظهار داشت: وقتي نامه 06/1 را آوردند، آن نامه را آقاي انصاري كرماني آورد، خب ايشان خيلي متعجب شد كه چنين نامهاي از چنين شخصيتي صادر شده است و نميخواست كه قبول كند كه نويسنده آن مضامين استاد سابق ايشان، همرزم ايشان، دوست صادق ايشان (خيلي با هم غير از استاد و شاگردي، اين دو بزرگوار خودماني بودند) و اين متن را نميخواست باور كند كه ايشان نوشتهاند
وی گفت: به طور اتفاقي من چند روز قبل از اين نامه، نامهاي را ديده بودم كه حاج آقاي خميني نوشته بود به دفتر تبليغات قم و با اين جمله شروع ميشد كه : امام فرمودند: جناب آقاي فهيم كرماني بايد از توليت مدرسه كرماني ما بركنار شود و آقاي كشميري و يك كس ديگري (آقاي جان ...) به جاي آقاي فهيم كرماني باشند. امضا كرده بود احمد خميني. اين نامه را من برداشتم و وقتي كنار نامه 06/01 گذاشتم ديدم كاملاً خط آن يكي است يعني آن دو نامه را يك نفر نوشته است و اين را بردم خدمت آقا (آیت الله منتظری) و ايشان ديد و تصديق كرد كه بله اين دو نامه را يكي نوشته است
پسر آیت الله منتظری افزود: طبق آن قانوني كه رهبر انقلاب (امام خمینی) نوشته بودند در وصيتنامه كه در حيات من چيزهايي را به من نسبت ميدهند و حتي در فوت من هم بيشتر نسبت ميدهند و اين نامهها در صورتي از من است كه يا در صدا و سيما پخش شده باشد و يا با خط و امضاي من باشد به تصديق كارشناسان! كه اخيراً من ديدهام گفته ميشود كه ما از دادگاه ويژه پرسيديم كه اين خط امام هست؟ تاييد كردهاند كه بله با اين كه امام فرمودهاند تطبيق كارشناسان و نه تطبيق دادگاه ويژه روحانيت! و كارشناساني كه اين دو خط را ديدهاند، خط شناسان همه تاييد ميكنند كه اين خط امام نيست و در زمان حيات ايشان هم از صدا و سيما پخش نشده و بنابراين نميشود گفت كه منتسب به ايشان است
احمد منتظری در ادامه ادعاهای خود اظهار داشت: اين نامه را وقتي آيتالله منتظري جواب ميدهند يعني در تاريخ 07/01 جواب نامه را آقاي منتظري مينويسند و در 08/01 آقاي خميني جواب ميدهند كه اين نامه اخير در صدا و سيما پخش ميشود و اين دو نامه هست كه ميشود استناد كرد طبق آن گفته وصيتنامه ايشان كه اينها از امام صادر شده است و از آقاي منتظري صادي شده ولي نامه 6/01 چون خط حاج احمد آقا است به تصديق كارشناسان من حاضرم هر كارشناسي ميگويد بيايد و با هم بررسي ميكنيم، اين را تاييد نميكند كه از امام باشد و ميگويند خط حاج احمد آقا است و دادگاه ويژه روحانيت هر وظيفهاي دارد كارشناس خط نيست، هر كاري ميكنند حالا يا به جا يا نابهجا. ولي مسلم اين است تطبيق خط كار او نيست و كارشناس خط نيست.
تناقض سخنان فرزند منتظری با خاطرات پدر
هرچند خدشه به نامه تاريخي 6/1/68 فرزند آیت الله منتظری به دلیل محتوای روشنگرانه و محکم آن، دور از انتظار نیست، اما ظاهرا فرزند آیت الله منتظری حتی به خود زحمت نداده تا نظر پدرش را در این زمینه جویا شود، چنانکه آیت الله منتظری پس از ماجرای نامه 6/1 اظهار داشت: «در اين دو سه ماه آخر، چه مسايلي پيش آمده بود و چه گزارشهايي به ايشان داده بودند كه ذهن امام را ملكوك كرده و ايشان را عصباني كرده بود و زمينه شد براي نامه 6/1/68، من نميدانم.»
اين سخن و همچنين موضعگيريهاي خود آیت الله منتظري در دوران حيات امام، به روشني نشان ميدهد كه وی لااقل در دوران باقي مانده از عمر امام، ترديدي در اين كه نامه 6/1 از امام بوده، نداشته است؛ ليكن به تدريج، تشكيكهاي ديگران از يك سو و ضربههاي روحياي كه از ناحيه اين نامه به ايشان وارد شده از سوي ديگر، سبب شده كه در انتساب نامه شك كند و بگويد: «به هيچ وجه نميتوانم قاطعانه بگويم كه اين نامه از ايشان (امام) است» يا در جاي ديگر بگويد: «ما در اين كه دست خط اين نامه –و همچنين برخي از نامههايي كه اين اواخر، به نام امام منتشر شد- از امام باشد ترديد داريم.» در تحليل ديگري نظرشان اين است كه: «بر فرض اين نامه را امام، شخصا نوشته باشند، يقينا گزارشهاي غلط و خلاف واقع، از ناحيه افراد خاص در صدور آن، موثر بوده است.»
آیا محتوایو ماهیت نامهمشکل دارد؟
آیت الله منتظري در بخشهايي از خاطرات خود، علاوه بر تشكيك در اين كه نامه 6/1 دست نوشته امام(ره) باشد، به نقد متن و محتواي آن پرداخته است. وي در قسمتي از اين خاطرات گفته است: «... متن آن هم با واقعيات، جور درنميآيد و مضطرب است.»
و در جاي ديگر گفته: «واقع امر، اين است كه با توجه به شناختي كه من از مرحوم امام دارم و سالهاي زياد، با ايشان معاشر بودهام با هيچ وجه نميتوانم قاطعانه بگويم كه اين نامه از ايشان است. من سالها با ايشان محشور بودهام و ايشان فردي با تقوا و عارف بودند و در اين گونه مسايل، احتياط ميكردند و حاضر نبودند به كسي ظلم شود...».
در بخش ديگر نيز در تحليل مفصلتري آورده است: «امامي را كه چهل سال بود من ميشناختم و با او معاشر بودم، كسي نبود كه به خود اجازه دهد مسلماني را علنا تهمت زند، و با خدا همكاري نموده، حكم قعر جهنم براي افراد صادر نمايد و تهمتهاي ناروا و شاخداري را، كه ديگران براي اغراض سياسي خود به هم ميبافند، بازگو نمايد. لحن نامه به قدري تند و مشتمل بر خلاف واقع بود كه با آن تقوا و روحيه عارفانهاي كه چهل سال بود ما از ايشان شناخته بوديم، هيچ گونه تناسب نداشت. در اين نامه، به من نوشته شده: «در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد»! در حالي كه اولا، ايشان در بحث نماز جمعه از تحريرالوسيله، مساله 9، نوشتهاند: «فمن تو هم ان الدين منفك عن السياسه فهو جاهل لم يعرف الاسلام و لاالسياسه؛ هر كس توهم كند كه دين از سياست جداست، او جاهل است و نه اسلام را شناخته و نه سياست را.» بنا بر اين، اگر ايشان به كسي بنويسد در سياست دخالت نكن، بدين معناست كه به كسي بگويد دين نداشته باش. چهار تا بچه ساكن يك مدرسه در قم، با يك نام عوضي كه روي آنان گذاشتهاند، حق دارند در سياست دخالت كنند و حوزه علميه قم را ، با عظمتي كه داشت، بازيچه سياستهاي غلط خود قرار دهند و من، كه چهل سال است در متن سياست هستم، با همه سوابق مبارزاتي كه دارم، حق ندارم در سياست دخالت كنم.ثانيا، مگر ايشان چهل و هشت ساعت بعد از نامه 6/1/68 در نامه 8/1/ كه به نام ايشان از رسانهها پخش شد، ننوشتند: همه ميدانند كه شما حاصل عمر من بودهايد و من به شما شديدا علاقهمندم... شما فقيهي باشيد كه نظام و مردم از نظريات شما استفاده كنند؟ آيا مقصود ايشان اين بوده كه نظام در شكيات و سهويات نماز از من استفاده كند؟ يا اين كه به مناسبت حكم و موضوع، به دست ميآيد كه مقصود استفاده نظام در مسايل مربوط به سياست داخلي و خارجي كشور و مطابقت آنها با موازين اسلامي ميباشد.
و ثالثا، من يك فرد عامي نيستم كه بخواهم از ايشان تقليد كنم. الحمدالله از نظر معلومات به حدي رسيدهام كه نخواهم تقليد كنم، و خود آن مرحوم با وجود فقها و مراجع بزرگ تقليد، مرا «فقيه عالي قدر» خطاب كردند، و تقليد بر شخص مجتهد عالم به وظيفه خود، حرام است. اين مسالهاي است كه هر كس بويي از علم و فقاهت به مشامش رسيده باشد، آن را ميداند».
قطعي بودن صدور نامه 6/1/68 از امام(ره)
دلايل فراواني وجود دارد كه ثابت ميكند نامه ياد شده، قطعا از امام(ره) صادر گرديده و تشكيك آقاي منتظري و هوادارانش در اين باره ارزشي ندارد. اينك به برخي از اين دلايل اشاره ميكنيم
خاطره آیت الله مشکینی از ماجرای نامه
پس از صدور نامه مذكور، آقايان خامنهاي، مشكيني، هاشمي و اميني براي پيشگيري از ارسال و حداقل، عدم انتشار آن، خدمت امام رسيدهاند و امام، به رغم اصرار آنها، با ارسال نشدن نامه موافقت نكردند. تنها موافقت كردند كه موقتا منتشر نشود. در واقع، پس از تمكين آقاي منتظري از دستور امام و اعلام كنارهگيري از قائم مقامي رهبري، امام، دستور ميدهند نامه ياد شده منتشر نشود. گفتني است كه سه نفر از حاضران در آن جلسه، در پاسخ به درخواست حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد حسن خميني، گزارش ملاقات ياد شده را نوشتهاند و متن آن موجود است. از جمله آيت الله مشكيني كه در پاسخ خود، ضمن اشاره به جلسه ياد شده، نوشته است: «... صحبت در اطراف انتشار و عدم انتشار نامه مزبور بود و از معظم له درخواست عدم انتشار يا تخفيف مفاد آن ميشد، و اگر كسي در آن حال، سخنان ايشان را درباره آقاي منتظري ميشنيد، نه فقط يقين ميكرد نامه، نامه ايشان است، بلكه يقين ميكرد كه ايشان در نوشتن نامه، ارفاق نموده و رعايت برخي مصالح را كرده است... به هر حال، بنده ميدانم و شهادت ميدهم كه نامه فوق الذكر، نامه معظم له و مطالب آن، منظور ايشان بوده».
چرا امام تکذیب نکردند ؟!
موضوع بركناري آقاي منتظري از رهبري، بزرگترين حادثه سياسي و يا يكي از بزرگترين حوادث سياسي تاريخ انقلاب اسلامي است. آيا ميتوان باور كرد كه چنين حادثه عظيمي در برابر ديدگان امام، مستند به يك نامه مجعول شود و ايشان سكوت نمايد؟!
اگر آن گونه كه آقاي منتظري احتمال داده، نامه ياد شده از امام نبوده، چرا وقتي آقاي منتظري، در پاسخ آن به ايشان نوشت كه: «مرقومه شريفه مورخ 6/1/68 واصل شد...» و اين نامه از رسانهها پخش گرديد، امام اعلام نكرد كه نامه مذكور را من ننوشتهام؟
چگونه آیت الله منتظری خود را ملزم به دستورات امام در نامه دانست ؟
فقيه باهوشي مانند آقاي منتظري، كه خود اعتراف ميكند نامه 7/1/68 را در پاسخ به نامه 6/1/68 امام و با فكر خود نوشته و نه با املا و اصرار آقايان نوري و دري، چرا همان وقت، متوجه نشد كه متن نامه منتسب به امام، مضطرب است و اضطراب آن، حاكي از آن است كه امام، آن را ننوشته؟ بلكه به امام نوشتكه: «مرقومه شريفه مورخ 6/1/68 واصل شد...»
چگونه آقاي منتظري وقتي كه نام 6/1/68 را ملاحظه كرد، نفهميد كه اين نامه، امام را همكار خدا قلمداد كرده و بر پايه تهمتهاي ناروا و شاخدار، حكم قعر جهنم را براي او صادر كرده است و به همين جهت، بايد در صدور آن از امام، تشكيك كرد، و لااقل، در پاسخ آن نبايد نوشت: «ضمن تشكر از ارشادات و راهنمايي حضرت عالي... خود را ملزم به اطاعت و اجراي دستورات حضرت عالي ميدانم؛ زيرا بقا و ثبات نظام اسلامي، مرهون اطاعت از مقام معظم رهبري است»؟
آيا فقيهي مانند آقاي منتظري، وقتي در آن نامه ملاحظه كرد كه: «در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد»، نميدانست كه اين سخن بدين معناست كه امام به كسي بگويد «دين نداشته باش؟!»
آيا آقاي منتظري، آن وقت، يادش نبود كه وي يك «فرد عامي نيست كه بخواهد از امام تقليد كند»، «شرعا نظر ايشان را بر نظر خود مقدم ميداند» كه در پاسخ نامه امام صريحا اعلام مينمايد: «خود را ملزم به اطاعت و اجراي دستورات حضرت عالي ميدانم...؟!» اما پس از گذشتن چند سال از اين ماجرا، هنگام بازگو كردن خاطرات تلخ آن دوران، متوجه اين نكته فقهي ميشود كه نامه 6/1/68 مبناي فقهي ندارد، و لذا بايد درانتساب آن به امام، تشكيك كرد؟!
نهی امام به دلیل عدم صلاحیت منتظری بود
استدلال آقاي منتظري به فتواي امام در مورد جدا نبودن دين از سياست براي زير سوال بردن نهي امام از دخالت وي در امور سياسي صحيح نيست، زيرا تلازم دين و سياست به اين معنا نيست كه هر كس هر چند صلاحيت لازم را هم نداشته باشد ميتواند در امور سياسي مربوط به سرنوشت جامعه اسلامي دخالت كند و امام وي را به دليل عدم صلاحيت، از دخالت در امور سياسي نهي فرموده است.
وقتی امام از آینده منتظری نیز خبر می دهد !
آيا سخنان بي اساس و متناقض آقاي منتظري، در كتاب خاطراتش كه بيترديد، ضربه به نظام اسلامي است- مصداق اين فرمايش امام در نامه 6/1/68 نيست كه ضمن رد كردن ادعاي آقاي منتظري در مقدم داشتن نظر امام بر نظر خود، خطاب به آقاي منتظري، صريحا پيشگويي ميفرمايد كه: «شما مشغول به نوشتن چيزهايي ميشويد كه آخرتتان را خرابتر ميكند»؟
خاطره ای از سید حسن خمینی در مورد ماجرای منتظری
بنا بر این گزارش آیت الله ری شهریدر کتاب "سنجه انصاف" خود که به بررسی وقایع مروبط به برکناری آیت الله منتظری پرداخته است در قسمتی از این کتاب به ماجرای قرائت نامه آیت الله منتظری خطاب بهامام اشاره می کند و می نویسد که سید حسن خمینی از نوادگان امام نقل کرده است موقعی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی متن نامهرا در اخبار ساعت 14 پخش کرد سید حسن خمینی نزد امام بود و کسی نیز در منزل نبوده و زمانی که امام خبر را شنیدن سه بار فرمودند : " خدا لعنت کند مهدی هاشمی را"
به نظر می رسد جریان تحریف خاطرات و نظرات امام که به تازگی شروع شده و با ماجرای نقل خاطره دروغ مخالفت امام با حذف شعار مرگ بر امریکا، به اوج رسید، واکنش جدی موسسه تنظیم و نشر و همه دلسوزان حضرت امام را می طلبد تا واضحات تاریخی، اینچنین در مجامع عمومی از سوی مخالفان حضرت امام ترویج و پیگیری نشود.