به گزارش 598 به نقل از تسنیم، خبرگزاری الشرق الجدید در مقالهای به قلم امین حطیط از تحلیلگران مشهور عرب به بررسی انگیزههای سفر جان کری به عربستان سعودی پرداخت. در این مقاله آمده است: عده ای بر این باورند که عربستان در رأس بازندههای تجاوز به سوریه قرار دارد. عربستان به شدت در جامعه بین المللی منزوی شده و علاوه بر آنکه به بازخوانی سیاسی و ارزیابی استراتژیک فعالیت های خود نپرداخته، به اتخاذ یک استراتژی برای تعیین خسارت های خود نیز روی نیاورده است. امری که انسان های واقع گرا و دور اندیش بدان توجه می نمایند. در چنین شرایطی این کشور به سبکسری خود ادامه میدهد و دیوانه وار سر خود را به دیوار فولادی میکوبد تا آن را فرو ریزد، حال آنکه واقعیتها با آرزوهای پوچ و احمقانه متفاوت است.
با شکست ترکیه و قطر در سوریه، فرماندهی عملیات میدانی سوریه به عربستان واگذار شد. از جمله فعالیت های این کشور در سوریه می توان به بسیج تروریست ها، سم پاشی رسانهای، ارسال پول، به راه انداختن توطئه های پیچیده سیاسی و غیر سیاسی، محاصره سوریه، حمایت از برنامه منفجر کردن خودروها در عراق و لبنان و قتل عام کورکورانه مردم بیگناه و برهم زدن ثبات و امنیت دوکشور مذکور اشاره کرد که تنها به خاطر کینهای مذهبی صورت گرفت. در چنین فضایی مقامات سعودی به طور ظاهری با اربابان آمریکایی خود مخالفت کرده اند تا افراد ساده لوح باور کنند کشوری که در اصل برای به شکست کشاندن ایده اتحاد اعراب و از بین بردن حقوق آنان و نیز جلوگیری از ایجاد چارچوب وحدت اسلامی با هدف رواج اندیشه تکفیری – با نادیده گرفتن 95٪ از مسلمانان- ایجاد شده است، این بار در پی حفظ حقوق و جان اعراب است. به همین خاطر است که سعودی ها با علم کردن شعار شرافت خواهی به طور صوری مواضعی بر خلاف آمریکا و سازمان ملل اتخاذ میکنند. حال باید گفت اگر عربستان در اتخاذ چنین رویکردی صداقت دارد، می بایست در قبال رژیم صهیونیستی و یهودی سازی مسجد الاقصی موضعی یکسان اتخاذ میکرد و برای حمله به سوریه نماینده به سرزمین های اشغالی نمیفرستاد و افزون بر آن 15 میلیون دلار برای پرتاب یک موشک به خاک سوریه هزینه نمیکرد.
از همان ابتدا و با آغاز پیدایش خشم صوری عربستان و یکهتازی این کشور در اتخاذ مواضع خصمانه برعلیه دولت سوریه و به راه انداختن کشتار و ویرانی در این کشور، ما می دانستیم که آنچه در جریان است، صرفاً نوعی بازی آمریکایی برای تقسیم نقش و فراهم آوردن فرصتی است تا به کمک آن بتواند طرح خود را در عربستان پیاده کند. آمریکا برای انجام این کار دقیقاً به همان بهانهای نیاز داشت که دو دهه پیش در عراق و بر علیه صدام آن را به کار گرفت. در آن زمان جمیلة شقراء را به عنوان سفیر به نزد دیکتاتور عراق فرستاد تا وی را برای حمله به کویت تحریک نماید. زمانی که توانست صدام را در این دام گرفتار کند، جنگ خلیج فارس را به راه انداخت و نیروهای خود را در این منطقه جغرافیایی مستقر نمود. آمریکا با تثبیت پایگاههای خود در کشورهای حوزه خلیج فارس، عملاً و با رضایت اعراب، حوزه خلیج فارس را به اشغال نظامی خود درآورد.
موضعگیریها و جهتگیری های پنهان و آشکار عربستان در ماههای اخیر حاکی
از تغییر سیاست آمریکا در قبال سوریه و روند تجاوز به آن است. یکی از
مهمترین مواضع اخیر آمریکا، خودداری این کشور از عملی نمودن تهدید حمله به
سوریه بود، امری که در پی آن عربستان وانمود کرد که به خاطر آن آمریکا را
مجازات کرده و دست و پای خود را از غل و زنجیر آن آزاد خواهد کرد... آنچه
عربستان از آن دم میزند، نوعی بازی بچه گانه است که در جامعه بین المللی
خریدار ندارد. واقعیت این است که عربستان می داند و باید بداند کسی که
واقعیات موجود و جزئیات این اقدامات را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد،
نمیتواند این حرفها را باور کند.
برخی از مقامات سعودی میدانند که آمریکا نمیتواند از عربستان چشم پوشی
کند، چرا که این کشور در معادلات سیاسی ایالات متحده در خاورمیانه بعد از
اسرائیل در جایگاه دوم قرار دارد. از همین رو عدهای بر این باورند که
عربستان از این رو بر آمریکا خشم گرفته است تا آن را مجبور کند تا سیاستی
را که به مذاق سعودی ها خوش نمیآید را تغییر دهد. اگر عربستان هم پیمان و
شریک واقعی آمریکا باشد، این سخن درست است . اما واقعیت آن است که آمریکا
تنها به عربستان به عنوان یک ابزار سیاسی و مطیع خود نگاه میکند اما
عربستان نمیخواهد این واقعیت را باور کند.
از طرفی شکی نیست که بیشتر کارهایی که امروز عربستان انجام میدهد، با موافقت آمریکا و تحت عنوان فشار بر دیگران و داشتن بهانه برای چارهگزینی صورت می گیرد. از همین روست که امریکا نشان میدهد با فعالیت های ماجراجویانه بندر بن سلطان و سعود الفیصل( رئیس سرویس جاسوسی و وزیر خارجه) موافق نیست. هم اکنون شرایط آمریکا به دلیل تأثیرپذیری از روند بحران سوریه، تغییر کرده است. افزون بر آن اوضاع سوریه به شکلی در جریان است که آمریکا باید به سرعت به دنبال راه حلی سیاسی باشد تا به کمک آن بتواند به تبیین خسارت های خود بپردازد. این امر در شرایطی صورت میگیرد که راه حل نظامی ( در دو شکل کلاسیک و شبه نظامی آن) تحقق ناپذیر است و روی آوردن به آن نوعی حماقت و از بین بردن وقت است.
از همان ابتدای حمله به سوریه به این نتیجه رسیده بودیم که آمریکا در صورت عدم دستیابی به اهداف خود از طریق نظامی، به سوی راه حل سیاسی روی خواهد آورد. آمریکا به جز راه حل سیاسی نمیتوانست به گزینه دیگری فکر کند. آمریکائیها در خلال پنج هفته گذشته به این باور رسیدند که باید به راه حل سیاسی فکر کنند، چرا که ارتش کنترل اوضاع را به دست گرفت. ارتش از زمان آغاز فعالیت برای پاکسازی سوریه از لوث تروریستها و بازگرداندن امنیت به این کشور، هر روز به آمار موفقیت های خود میافزاید. به گونهای که کارشناسان مسائل نظامی و استراتژیک را به اعتراف به این نکته واداشته است که تکمیل پیروزیهای میدانی دولت سوریه، تنها نیازمند وقت است. چرا که هر روزی که میگذرد دستاورد جدیدی به مانند پیروزی القصیر، حومه دمشق، حومه لاذقیه و اخیراً السفیره و ... رقم می خورد.
آمریکا میداند که ادامه موفقیت های نظامی سوریه، فرصتهای راه حل سیاسی در آینده را از بین خواهد برد. ایالات متحده میداند که برگهای برندهای که در حال حاضر در اختیار دارد به مراتب تأثیر گذار تر از برگه هایی است که در آینده در صورت برگزاری نشست ژنو 2 در اختیار خواهد داشت. از همین رو و در چارچوب سیاست تعیین خسارت، آمریکا نیازمند سرعت بخشیدن به برگزاری نشست ژنو2 بر اساس شرایط مورد نظر خود و در صورت ناتوانی ، خودداری از برگزاری آن است. در صورت عدم برگزاری این نشست، شکل مبارزه فرق خواهد کرد چرا که در این صورت دولت سوریه و محور مقاومت باید درباره نتایج این موضوع به شکل دوجانبه با هم تعامل نمایند که در این صورت آمریکا در رأس بازنده ها قرار خواهد گرفت.
به همین علت است که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا راهی عربستان سعودی شد تا به بازنگری مواضع پرداخته و عربستان را وادارد که براساس شرایط موجود و توجه به نیازهای آمریکا، موضعگیری کند. جان کری همچنین تلاش دارد تا به عربستان بفهماند که باید به عنوان عنصری بدون جایگاه فرماندهی در مسیر نقشه استراتژیک منطقه حرکت کند. چرا که بازنده، پایگاه فرماندهی خود را از دست می دهد و همانگونه که در پی شکست اعراب در نبرد سال 1967 زعامت اعراب از مصر به عربستان منتقل شد، شکست تجاوز به سوریه نیز باعث خواهد شد تا عربستان این جایگاه خود را از دست بدهد. در صورت تحقق این شکست عربستان دیگر تأثیرگذاری منحصر به فرد خود را در لبنان، سوریه، عراق و یمن از دست خواهد داد. البته از دست دادن بحرین نیز به مذاق سعودیها خوش نمی آید.