598؛ سیزدهم مرداد ماه بود که حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب مردم ایران، اسامی کابینه پیشنهادی خود را معرفی کرد. در آن زمان نام «مسعود سلطانیفر» به عنوان وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان در لیست رئیس جمهور دیده شد.
پس از این اتفاق بود برخی از افراد ورزشی و سیاسی-ورزشی که به نوعی کار خود را نزد وزیر احتمالی ورزش و جوانان میدیدند، به تعریف و تمجید از مسعود سلطانیفر پرداخته و او که کلا دو، سه سال سابقه ورزشی بیشتر نداشت را از خانواده ورزش دانسته و گفتند اصلحترین فرد برای وزارت ورزش و جوانان است و خدا را شکر که سرانجام به یک ورزشی اعتماد شد تا پدر ورزش شود. جالب اینجا بود که بیشتر این صحبتها را افرادی به زبان میآروند که ورزشی بودند و هدفشان از این صحبتها صرفا چیز دیگری بود.
سلطانیفر به مجلس رفت و رای نیاورد تا رئیس جمهور ایران، سید رضا صالحی امیری را به عنوان سرپرست وزارت ورزش و جوانان معرفی کند. صالحی امیری چهره فرهنگی بود و سابقهای در ورزش نداشت اما همان افراد مدحگوی سلطانیفر که البته این بار به تعداد آنها افزوده شده بود، فرهنگ را حلقه گمشده ورزش دانسته و در اظهارنظرهای جالب خود وی را اصلحترین گزینه وزارت ورزش دانستند.
آنها این بار اعتقاد داشتند که ورزش نیازی به پدری ورزشی ندارد، بلکه به یک فرد نیاز دارد که ضمن نزدیک بودن به شخص اول اجرایی و نفر دوم کشور، فرهنگی هم باشد تا ریشه این بداخلاقیها را بزند.
مجلس شورای اسلامی به دومین وزیر پیشنهادی رئیس جمهور ایران که اتفاقا از دید جامعه ورزش کشور اصلحترین فرد برای ورزش بود، رای اعتماد نداد تا اسامی مختلفی بر سر زبانها بیفتد که غالبا همگی شایستهترین برای ورزش بودند!
نام «محمد شریعتمداری» به عنوان سرپرست وزارت ورزش و جوانان در خرجی سایت ریاست جمهوری درج شد و به یکباره وزیر بازرگانی دولت سازندگی به شخصی آشنا با ورزش و از جنس آن قلمداد شد. گزینه اصلح، سرپرست ورزش شد و همه از اینکه اصلحترین گزینه برای ورزش کشور مشخص شده است، ابراز خرسندی کردند!
هنوز مُهر سرپرستی شریعتمداری در وزارت ورزش و جوانان خشک نشده بود که نام نصرالله سجادی به عنوان گزینه پیشنهادی وزرات ورزش و جوانان به مجلس معرفی و اعلام شد. در همین زمان مسئولان ارشد ورزش و برخی دیگر از همان سیاسیهای ورزشی، او را بهترین و اصلحترین گزینه وزارت ورزش و جوانان دانسته و ضمن ابراز خرسندی از این انتخاب رئیس جمهور، بر طبل شادانه کوبیدند که ورزش کشور سرانجام شخصیت پیدا کرده است. در این بین البته برخیها بودند که معرفی نشدند و جزو گزینههای احتمالی بودند که آنها هم در نوع خوشان اصلحترین به شمار میرفتند.
حال اینکه نفر پنجمی هم پیدا شود که اصلحترین باشد بستگی به رای نمایندگان مجلس دارد اما چرا هر فردی که میآید بهترین و شایستهترین است؟ این تعریف و تجیدها ریشه در چه چیزی دارد؟ آیا این تعاریف رشد ورزش را در پی دارد؟