به گزارش
سرویس بین الملل پایگاه 598، رسانه ها به عنوان ابزار قدرتمندی که توانایی تغییر واقعیات در ذهن مخاطب را دارند همواره اولین حربه نظام سلطه علیه آگاهی اذهان عمومی بوده اند. دولتمردان شیطان بزرگ با استفاده از همین ابزار، حقایق و واقعیت های موجود بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده را به نحوی نشان می دهند که مخاطب ناآگاه، ناخواسته تحت تاثیر قرار گرفته و همان چیزی در ذهن او نقش می بندد که آنها می خواهند.
به عنوان نمونه، در آستانه سالگرد اشغال لانه جاسوسی از چند روز پیش تا کنون جهت گیری های رسانه های ریز و درشت امریکایی به نحوی بوده است که چرایی اشغال سفارت امریکا و همچنین چرایی نامگذاری آن به لانه جاسوسی کمترین ارتباطی را با ذهن مخاطب امریکایی برقرار نمی کند و در عوض، طوری به ماجرای جمع کردن بیلبوردهای ضد امریکایی از سطح شهر تهران پرداخته می شود که مخاطب بپذیرد ایرانی ها حسن نیت طرف امریکایی را باور کرده و خصومت های گذشته را فراموش کنند.
روشی که تاکنون از رسانه های مذکور دیده شده، ”ارائه ی بخشی از حقیقت و تحریف بخش دیگر" بوده است. به عنوان نمونه یکی از روزنامه های محلی ولی پرمخاطب یکی از ایالت های امریکا (
سوامپلند تایم) در مطلبی با عنوان ”چهار دلیل برای عدم اعتماد ایران به امریکا"، فقط گوشه ای از دشمنی کاخ سفید علیه دولت و ملت ایران را به تصویر می کشد که عبارتند از کودتای 28 مرداد، پرواز 655، کمک به صدام حسین در تامین تسلیحات شیمیایی علیه ایران، و لقب دادن ایران به محور شرارت در کنار تلاش برای تغییر نظام.
اما رویه ای که سایت ها و خبرگزاری های مختلف امریکایی و صهیونیستی تا کنون پیش گرفته بودند به نحوی بوده که مخاطب امریکایی به کاخ سفید حق می دهد علیه ایران عمل کند! یکی از مخاطبین این رسانه خبری در کامنت خود می نویسد: ”برای من مهم نیست که ایرانی ها به ما اعتماد ندارند. اما آنها باید جواب بدهند که چگونه از ما انتظار اعتماد متقابل دارند وقتی که هنوز درباره ماهیت واقعی برنامه هسته ای خود دروغ می گویند؟"!!
اما مخاطب امریکایی با چه ادله و کدام شواهد و مستنداتی به این جمع بندی رسیده که ایران درباره برنامه هسته ای خود دروغ می گوید؟ آیا این طرز فکر غیر از تلیقن و القائات شبانه روزی رسانه ها چیز دیگری می تواند باشد؟
اینگونه است که حتی با وجود اینکه بخشی از واقعیت دشمنی ذاتی امریکا علیه ایران در اختیار مخاطب امریکایی قرار می گیرد اما چون بخش دیگر به مرور زمان تحریف شده است، ذهن او به همان سمتی متمایل می شود که اربابان رسانه اراده کرده اند؛ یعنی سمت و سویی که از واقعیت محض فاصله ای بسیار دارد.
اما موضوعی که این روزها تنور روزنامه ها و سایت های امریکایی علیه ایران را داغ تر از قبل کرده است، شعار مرگ بر امریکا در آستانه اشغال لانه جاسوسی است. دقیقا به همان ترتیبی که درباره برنامه هسته ای شاهد بودید، با وجود اینکه برای مخاطبین محرز شده که سفارت خانه های امریکا در هیچ کشوری قابل اعتماد نیستند –که ماجرای جاسوسی های اخیر از برخی سران کشورهای متحد با امریکا بهترین شاهد برای این مدعاست- اما هنوز هم موضوعاتی مانند اشغال سفارت امریکا، و یا علت شعار مرگ بر امریکا برای مخاطبین رسانه های امریکایی به عنوان یک گره ذهنی علیه ایران وجود دارد.
زیرا رسانه ها فقط به ارائه بخش اندکی از واقعیت اشاره کرده و باقی ماجرا را دستخوش تحریف و دگرگونی قرار می دهند: از سویی بخشی از فعالیت امریکا در سفارت خانه خود به مخاطب عرضه می شود اما از سوی دیگر طی سالها استفاده از لفظ ”افراطی" و ”تندرو" برای افرادی که شعار مرگ بر امریکا می دهند با وجود اینکه ذهن مخاطب با بخشی از رذالت های امریکا در سفارتخانه خود در ایران آشناست اما بخش تحریف شده واقعیات، و القائات خاص و جهت دار اخبار و تحلیل ها باعث می شوند ذهن آنان نتواند بین اعمال ننگین و ضد ایرانی امریکا و شعار مرگ بر شاه ایرانیان رابطه صحیحی برقرار کند.
اما نباید فراموش کرد دوگانگی ها و تعارضاتی که ناچار در پستوهای ذهن مخاطبین به وجود می آید زمانی باعث ایجاد جرقه هایی خواهد شد که دروغ های رسانه ها را بر ملا خواهد کرد.