الف - مسعود یارضوی/ماه رمضان هنگام آمدنش برای هر کسی و هر قشری رنگ و بویی خاص دارد. از جمله برای برخی سازمان ها و ادارات دولتی، ماه رمضان فرصت بسیار خوبی برای پوشاندن ضعفها! و در ادامه عمل به برخی رسومات غلط بروز کرده در سال های اخیر است.
در واقع اگر نخواهیم اغراق کنیم، خبرنگاران در ماه مبارک رمضان برای اینکه بتوانند به تمام مراسم افطاری دولتی که به آنها دعوت شده اند، برسند باید برنامه ریزی داشته باشند و گرنه دچار همزمانی برنامه ها می شوند.
البته شاید نفس برگزاری این مراسم افطاری از سوی سازمان های دولتی چیز بدی نباشد اما باید تأکید کرد که تبدیل شدن این مسئله به یک رسم همیشگی که البته رقابت و چشم و هم چشمی سازمانی! جزو اصلی برگزاری آن است به هیچ وجه رسم پسندیده ای نیست.
ریخت و پاش های آنچنانی و گستردن سفره های چرب و شیرین از پول بیت المال به بهانه برخورداری از ثواب افطار مسئله ای نیست که در شأن نظام اسلامی باشد.
و بدتر آنکه عمده این ریخت و پاش ها نیز از کیسه بیت المال و مردم مظلومی است که در پاک دستی و رعایت بیت المال به مسئولانشان در دولت اعتماد کرده اند.
مسئولان محترم ادارات و وزارتخانه های دولتی باید بهتر از هر شهروند دیگری بدانند که هنوز هستند کسانیکه به کوچکترین اجزای این سفره های عریض و طویل نیاز جدی و حیاتی دارند و صد البته گستردن چنین سفره های اشرافی که غذاهای آن به صرف مقام خورندگان سِرو می شوند و کسی به فکر اسراف و در ادامه بی نصیب بودن فقرا از این سفره ها نیست، حتماً کاریست غلط و شاید پر از گناه. از سوی دیگر دولتی های محترم توجه داشته باشند که دیده شدن این سفره های هفت رنگ در منظر عمومی به هیچ وجه سازنده سابقه خوبی در ذهن مردم نخواهد بود.
در واقع مردم جدای از هر سطح برخورداری اجتماعی و مادی، همواره به مسئله ساده زیستی مدیران دولتی به عنوان لبّ انتظارات خود می نگرند و این امر چیزی نیست که یک مدیر در حکومت اسلامی ما بخواهد آن را نادیده انگارد.
در اینجا شاید اشاره به قسمتهایی از نامه امیرالمومنین علی (ع) به عثمان بن حنیف انصاری (کارگزار حضرت در بصره) که حاوی نکاتی نغز پیرامون نحوه تعامل مدیران دولتی با مهمانی های پر زرق و برق است، خالی از لطف نباشد.
امام علی(ع) می فرماید:
"اي پسر حنيف، به من گزارش دادند، مردي از سرمايه داران بصره تو را به مهماني خويش فرا خواند و تو به سرعت به سوي آن شتافتي، خوردني هاي رنگارنگ براي تو آوردند و كاسه هاي پر از غذا پي در پي جلوي تو نهادند، گمان نمي كردم مهماني مردمي را بپذيري كه نيازمندانشان بواسطه ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدند. انديشه كن در كجايي و بر سر كدام سفره ميخوري؟"
"سوگند به خدا! من از دنياي شما طلا و نقره اي نيندوخته و از غنيمت هاي آن چيزي ذخيره نكرده ام، بر دو جامه كهنه ام جامه اي نيفزودم، و از زمين دنيا حتي يك وجب در اختيار نگرفتم، و دنياي شما در چشم من از دانه درخت بلوط ناچيز تراست.
من اگر مي خواستم، مي توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته هاي ابريشم براي خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد.
آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمومنين خوانند و در تلخي هاي روزگار با مردم شريك نباشم و در سختي هاي زندگي الگوي آنان نگردم؟"
"از خدا بترس اي پسر حنيف! و به قرص هاي نان خودت قناعت كن، تا تو را از آتش جهنم رهايي بخشد."