موضع وحدت اصولگرايان در انتخابات مجلس، چارچوبها و اهداف آن يكي از بحثهاي داغ اين روزها است و به نظر ميرسد كساني بايد در اين زمينه نظردهنده باشند كه خود در آزمونهايي نظير فتنه88 اصولگراييشان را ثابت كرده باشند. مديرحوزه هاي علميه خوزستان و امام جمعه موقت اهواز كه البته هنوز هم او را بيشتر با نام كتاب "عصرامام خميني" مي شناسند، يكي از همين افراد است كه در دوره فتنه با بيان مواضع شفاف روشنگري كرد.
گفتوگوي رجانيوز با حجتالاسلام حاجتي را در ادامه ميخوانيد:
یکی از مهمترین مسائل سیاسی روز بحث وحدت اصولگرایان برای شرکت در انتخابات مجلس است. چارچوبها و اهداف وحدت چیست؟
هر اجتماع منسجمی اگر برای رسیدن به اهداف متعالی صورت بپذیرد به آن حالت، وحدت متعالی گفته می شود. تاکید بر آرمان های متعالی و هدف قرار دادن آنها در تعریف وحدت جایگاه خاص خودش را دارد و یک رکن اساسی است، چون وحدت فی نفسه به صورت مطلق امر ممدوحی نیست، بعضی از وحدت ها مسموم است. وقتی که انسجام و ثبات برای رسیدن به اهداف متعالی باشد این وحدت یک وحدت متعالی آرمانی است.
در صورتی که افراد و تشکلها برای رسیدن به اهداف الهی با همدیگر هماهنگ شوند و ارتباط برقرار کنند، اختلافها را کنار بگذارند، این وحدت وحدتی است که مورد توجه خداوند سبحان است و خداوند هم این وحدت را محکمتر كرده و از آن حمایت میکند همانطور که در گفتههای متشرعین هم آمده و از آموزه های دینی ماست که "ید الله مع الجماعة".
اساسا آموزههای دینی ما به وحدت و انسجام و هماهنگی بین افراد و تشکلها توصیه کرده و آن را دارای ارزش میداند؛ هنگامی که ارزش مدار باشد. وحدت ارزش مدار وحدت مطلوب است. وحدت آرمانگرا و آرمانمحور آن وحدت مطلوب و قیمتی است. به همین جهت ما هم معتقد هستیم هر جا وحدت با محوریت ارزشها و دوری از ضد ارزشها باشد این وحدت، وحدت بسیار مبارکی است که از آن به وحدت تولایی و تبرایی تعبیر می کنیم.
آیا می توان اینگونه برداشت کرد که هر زمان اضلاع این وحدت پایبندی خود را نسبت به ارزشهای معهود از دست بدهند آن وحدت از بین می رود؟
زمانی که عناصر و اعضای تشکیل دهنده یک وحدت آرمانها را فراموش کنند، دیگر این موضوع نیاز به اعلام ندارد؛ خود به خود از دایره وحدت جدا شده اند. دیگر در دایره وحدت وجود ندارند چون مسیر خود را تغییر دادهاند آن چیزی که وحدت را متجلی میکند و انسجام به وجود میآورد، آن هدف آرمانی مشترک است که در بین نیروهای مومن، ارزش های متعالی دینی است و کسی که این اهداف و ارزشهای دینی را فراموش کند، در واقع خود به خود از مسیر وحدت خارج شده است ولو با نام و با عنوان بگوید که من خواستار وحدت و در مسیر آن هستم.
آیت الله مصباح گفتهاند "وحدت ارزش مطلق نیست بلکه ابزاری برای پیشرفت بهتر است" نظر شما در اين خصوص چیست؟
این فرمایش دارای سند دینی است و با مراجعه به آموزههای دینی میتوان به تفسیر آن پرداخت و هم در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی با استناد به الگوی رفتاری حضرت امام(ره) می توان آن را تفسیر کرد. به این معنا که شما وقتی که به آموزههای متعالی مکتب اسلام یا آیات متعالی قرآن مراجعه میکنید، میبینید قرآن کریم هشدار ميدهد كه حواستان را جمع کنید ای مسلمانان با کفار و مشرکین مودّت نورزید؛ قرآن کریم به صراحت از نزدیکی تشکیلاتی و فکری و هماهنگی با کفار و منافقین حتی در بعضی از روابط به ظاهر مسالمت آمیز اجتماعی نهی کرده است.
در واقع اسلام قائل به یک مرز بندی مشخص با کفار است در اینجا برای ما مشخص می شود که وحدت و ارتباط با هر کسی، با هر فکری و با هر عقیده ای آن وحدت مورد نظر اسلام نسیت. هم پیش از انقلاب اسلامی و هم بعد از انقلاب اسلامی امام(ره) که در واقع درس آموخته پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بودند در برابر اسرار بعضی از نزدیکان که از روی ناآگاهی و عدم شناخت کامل به امام اصرار میکردند که شما منافقین را به عنوان نیروهای انقلابی بپذیرید. امام با مطالعه آثار اینها متوجه شده بودند که در اینها انحرافات عمیق وجود دارد و هیچ موقع امام اینها را به عنوان اجزای اصلی محرک مردمی انقلاب نپذیرفتند.
ممکن بود آن زمان بعضیها با ذهن ناقص خودشان این طور تصور کنند که امام معتقد نیستند که تمام عناصر معتقد سقوط شاه با هم ید واحده شوند و انسجام پیدا کنند. بله امام معتقد به این نبودند چرا؟ چون وحدت با آنان را مضر انقلاب در کوتاه مدت و دراز مدت می دانستند.
پس اینگونه نیست که وحدت فی نفسه یک ارزش مطلق باشد وحدت تا آنجایی مفید و مثبت است که ابزار سالم و قوی باشد برای رسیدن به آرمانهای متعالی الهی.
اما همین که ما دیدیم بعضی از عناصر که ادعای وحدت دارند اینها نمی خواهند برای رسیدن به آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی را یاری کنند بلکه به نحوی در انحراف از این آرمانها قرار دارند، ما آنجا باید متوجه باشیم که وحدت یک ضد ارزش و یک آسیب میشود. لذا فرمایشات آیت الله مصباح ناظر به همین واقعیت هست.
به نظر شما با افرادی که بعضا ادعای اصولگرایی دارند ولی در فتنه سال 88 که رهبر انقلاب فرمودند سکوت جایز نیست، سکوت کردند می توان به وحدت رسيد؟
ببینید نباید مرز بندی و دایره وحدت آن چنان تنگ شود که ما به سينه کسانی که بر اصولگرایی تاکید می کنند، دست رد بزنیم و اگر در مقطعی سهل انگاری از سوی آنان صورت گرفته است، تابلویی را برگردن آنان آویزان کنیم که شما در یک مقطع سکوت کردید و الان چون میخواهید وارد دایره اصولگرایی شوید، به طور مطلق آنها را منع کنیم. اما افرادی که میگویند ما اصولگرا هستیم و الان ادعای اصولگرایی دارند و میخواهند وارد دایره شوند باید نسبت به تولی و تبری خودشان توضیح کاملی را بیان کنند زیرا ملاک حال فعلی افراد است. باید نسبت به مقام ولایت فقیه تبعیت محض خودشان را تاکید کنند و به نمایش بگذارند؛ همین الان در حرکتهای سیاسی خود باید اینگونه باشند. نسبت به تبری از جریانهای فتنه نباید به تفاسیر من درآوردی استناد کنند، باید نگاهشان، نگاه رهبری باشد.
این "باید" از روی تحکم امر نیست؛ منظور این است که نیرو های اصولگرا باید احراز کنند که فضای فکری اینها و اندیشه این مدعیان اصولگرایی به نحوی تحکیم یافته است که می توانند علمدار پرچم بصیرت برای مشتاقان پیروی از نیروهای اصولگرا باشند.
باید برای مردم احراز شده باشد که آنهایی که علم اصولگرایی را را بالا میبرند، خودشان در فتنهها راه را گم نمیکنند و از دشمنان اسلام وانقلاب تبری میجویند. دلیل این تاکیدی که عرض می کنم این است که ما قائل نیستیم که اگر کسی سکوتی داشته امروز مهر بطلان بر تمام فعالیت های سیاسی آن بزنیم. این شاید یک مقدار افراط باشد و مقام معظم رهبری نیز آن را نهی میکنند. اما معتقد به این هستیم که اگر کسی پرچم اصولگرایی برداشت، باید تمام تبعات و ملازمات آن را بپذیرد؛ برداشتن پرچم اصولگرایی و ادعای به آن به معنی آن است که من میتوانم در تمام صحنههای مختلف انقلاب به وظیفه خودم عمل کنم که در راس این وظایف تبعیت محض از ولایت فقیه است؛ در راس این وظایف تبری جستن از دشمنان و هر آنچه دشمن پسند است.
نمی شود کسی ادعا اصولگرایی داشته باشد و حرفهای دشمن را تکرار کند. نمیشود کسی ادعای اصولگرایی داشته باشد اما در عین حال همان سخنانی را بگوید که تلوزیون بیبیسی و صدای آمریکا می گوید.
بر این نکته تاکید و پافشاری میکنیم نیروهایی که ادعای اصولگرایی دارند حتما باید خطوط مرزبندی تولی و تبری خودشان را به خوبی برای جامعه تدوین کنند. نشود مثل زمانی که بخشی از جامعه در تحیر بسر میبرد و نیاز بود خواص جامعه به تعبیر حضرت آقا اظهار نظر کنند و اندیشههای ناب اسلام محمدی (ص) را متجلی کنند اما با سکوت خودشان آب به آسیاب دشمن ریختند.
تکرار این تجربه تلخ، بسی تلختر از خود این تجربه است. برای همین است که می بینیم بعضی از نیروهای اصولگرا و دوستان انقلاب اکنون نگران هستند و اینکه عنوان جبهه پایداری برای تشکیل این جبهه انتخاب شده دلیلش همین است یعنی در واقع تاکید بر همین مطلب است که نیروهای اصولگرا باید به اصول انقلاب اسلامی پایدار بمانند.
یعنی الان واقعیت قضیه این است که نیروهای اصول گرا و حزبالله سرافراز در جامعه این را نمیپسندند که بعضیها بلافاصله بعد از این که گرد و غبار فتنه نشسته، بهدنبال زنده کردن نام برخی مردودین باشند! نیروهای اصولگرا واقعا یک پایداری را از خواص طلب میکنند. پس چیزی را که ما از تشکیل جبهه پایداری و بانیان تشکیل این جبهه و مشوقین آن و در راس همه حضرت آیت الله علامه مصباح یزدی میبینیم همین دغدغه است که دغدغه ای بسیار بجا و دغدغه عامه حزب الله و عموم دوستاران انقلاب اسلامی است.
بنا بر نکته ای که شما گفتید نباید بخاطر یک عمل اشتباه مهر بطلان مطلق به همه فعالیتهای یک شخص بزنیم. بحث دیگر اینجاست که اگر یک شخصی در یک آزمون بزرگ مردود شد، ممکن است بهوسیله اصل جذب حداکثری دوباره به مسیر خود باز گردد، به اشتباهات خود اعتراف کند و خطاهایش را جبران کند اما اینکه همین فردی که یک بار آزمون خطا پس داده است، بیاید در مرکز تصمیم گیری برای دیگرانی که به بهترین نحو از آزمون سربلند بیرون آمده اند و جان فشانی کردهاند قرار بگیرد، منصفانه و منطقی بهنظر نمیرسد.
بله؛ همینطور است آن چیزی که بنده درباره مهر بطلان برکسی زدن عرض کردم، بعد اضافه کردم که باید عملکرد فعلی افراد را در نظر گرفت. به نظر میرسد این نظر کاملا درست است که ما اگر در قضییه فتنه شاهد بودیم که بعضی از افراد نتوانستند امتحان خوبی پس بدهند و علم هدایت گری عامه مردم را به عنوان خواص در دست بگیرند، به هیچ وجه نمی توانیم راضی بشویم که اینها در دایره مرکزی تصمیم گیری برای هدایت جریان اصلولگرایی کشور به راحتی بستر ساز تصمیمات بسیار مهم باشند و بلکه تصمیم گیر! این را نمی شود پذیرفت چرا چون این حکم عقل است باید از مواضع خطر احتراز کرد و یکی از مواضع خطر این است که ما نمیتوانیم عنان کار خودمان را به دست کسانی بسپاریم که قبلا مسیر را اشتباه رفتند باید به این باور برسیم که امروز عنان کار ما دست کسانی است که مسیر را درست رفته اند.
بهترین میزان در سالهای اخیر، کارنامه نیروهای اصولگرا در فتنههای اخیر است. بعضی از افرادی که ادعای اصولگرایی داشتند و اصولگرایی را نیز دوست دارند امتحان خوبی در جریان فتنه پس ندادند! نمیشود عنان کار را بدست اینها داد.
بزرگان ما در جامعتین حتما این نکته را مد نظر دارند که آن زمانی وحدت نیروهای اصولگرا به عموم جامعه تسری پیدا خواهد کرد که این اطمینان خاطر در بین امت حزب الله بهوجود بیاید که مرکزیت تصمیم گیری و هدایت نیروهای اصولگرا از کسانی تشکیل شده که اینها در جریان فتنه از یک طرف بر بیعتشان با رهبری معظم پایدار ماندهاند و از طرف دیگر دشمن و دوستان بازی خورده دشمن را به خوبی شناخته و به موقع از جریان فکری و عملی دشمن تبری جسته اند.
اگر دغدغهای تا اکنون بوده همین بوده است. بحمد الله احساس میشود که بزرگان ما مثل آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی این دغدغه را مد نظر دارند چرا که خود این بزرگواران کسانی بودند که در اوج فتنه به خوبی بر مبنای بصیرت حرکت کردند و قطعا چون بنای این بزرگواران بر این است که وحدت نیروهای اصولگرا و ارزشی و پیروان ولایت حفظ شود، حتما این دغدغه را در تشکیل و مرکزیت هدایت نیروهای اصولگرا در نظر خواهند گرفت و عملی خواهند کرد.
رهبری معظم بارها تاکید داشته اند که مسئولان در انتخابات دخالت نکنند همچنین فرمودند نمایندگان به کانون های قدرت و ثروت نزدیک نشوند اما امروز شاهد این امر هستیم که بعضی از این مسئولین تلاش دارند که حتما از طرف "شخص" خودشان یک نماینده در مرکز شکل گیری وحدت اصولگرایان داشته باشند.
مقام معظم رهبری فرموده بودند که من حرف پشت پرده ای ندارم من هر حرفی که داشته باشم آن را بیان می کنم. این باید مورد توجه قرار بگیرد. البته اگر مصالحی در میان است به هر حال صاحبان خرد و تقوا در مرکز اصولگرایی و بزرگان ما آن را بهتر میتوانند مورد بررسی قرار دهند بر اساس آنها نتیجه گیری کنند و مورد اطمینان ما هم هستند و ما به آنها اردات می ورزیم.
کسی نمیتواند سابقه انقلابی و درخشان آیت الله مهدوی کنی، آیت الله یزدی و بزرگانی از این قبیل را نادیده بگیرد. مصلحت اندیشی و در نظر گرفتن مصالح نظام و انقلاب از بزرگترین دغدغه های این بزرگواران و اعضای محترم شورای مرکزی وحدت اصول گرایی است. اما یک واقعیتی است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ سهم خواهی و سهم طلبی و تاکید بر سهم در نیروهای اصولگرا به هیچ وجه زیبنده بزرگوارانی که مسئولیتهای عمده در نظام جمهوری اسلامی دارند، نيست آن هم زماني كه بر كرسي مسئوليت نشسته اند. این نکته ای است که باید آن را مورد توجه قرار داد. من فکر نمیکنم نیاز به تفسیر داشته باشد که چرا این زیبنده نیست. دلایل مختلفي هم دارد كه یکی از دلایلش این است که ممکن است به یک رویه تبدیل شود و وقتی به یک رویه تبدیل شد، افراد در مسئولیتها تغییر و تحول پیدا میکنند اما آن صندلی مسئولیت باقی است و بعد آرام آرام آن صندلی مسئولیت تبدیل به صندلی ریاست خواهد شد. چون سهمی دارد و برای اساس نشستن بر آن صندلی سهمی مطالبه شده است و این برای صیانت از نظام جمهوری اسلامی، جایگاه های مقدس و حفظ ارزش جایگاه ها مناسب نیست و مضر است.
نظرتان در مورد جبهه پايداري و انگيزههاي تشكيل آن چيست؟
تشکیل جبهه ی پایداری بر آمده از دغدغههای بسیار عمیق نیروهایی است که خودشان را وقف آرمانهای انقلاب اسلامی کرده اند و بازتاب تشکیل این جبهه در بین نیروهای اصول گرا و مومن بسیار مثبت بوده برای اینکه ما بفهمیم که جبهه پایداری چه نقشی در حراست از دست آوردهای انقلاب اسلامی دارد، باید واکنش دشمنان را بررسی کنیم که واکنش دشمنان انقلاب به تشکیل جبهه پایداری اصلا واکنش مثبتی نبوده و دغدغههای خودشان را به هیچ وجه پنهان نمیکنند.
ما هم با دوستانمان در جبهه پایداری کاملا هم نظر هستیم. افرادی که در دایره اصولگرایی خودشان را معرفی میکنند، در حوزه فکری اصولگرایی نمیتوانند حضور پیدا کنند مگر اینکه بر تبری خودشان از فتنه 88، بانیان و حامیان آن تاکید کنند و تبعیت محض خودشان را از ولایت فقیه بدون اما و اگر تاکید کنند.
نظر شما در خصوص تشکیل این جبهه در این مقطع زمانی چيست؟
بنده معتقدم كه این پیش از اینها بايد تشکیل میشد زیرا دغدغه دوستان دغدغه انتخابات نیست؛ انتخابات یکی از صحنههایی است که در آن، نظام اسلامی حمایت میشود. جبهه پایداری در دفاع از انقلاب اسلامی و آرمانهای آن در تمام مقاطع چه در انتخابات و چه در مقاطع دیگر حاضر خواهد شد. زمان، زمان مناسبی است اما به نظر من زودتر از اینها باید تشکیل میشد، امروزه ما به آن نیاز داریم.
تشکیل جبهه پایداری میتواند به انسجام نیروهای اصولگرا و رفع خلاءهای موجود بیشتر کمک کند و حرکتی است در جهت وحدت بیشتر و انسجام بیشتر نیروهای اصولگرا و تقویت وحدت نیروهای اصولگرا.