اشاره
جبرئیل آمده بود برای ابلاغ پیام مهمی؛ آنقدر مهم که در آن روز گرم، پیامبر(ص) مردم را در میانه صحرا نگهداشت تا پیام مهمی که جبرئیل آورده بود، به آنها ابلاغ کند؛ پیامی که نه برای مردمان آن روز که برای همه اعصار و دورانها بود...؛ پیامی که اگر بیان نمیشد، دین کامل نبود؛ نقص داشت و مگر میشود دین خدا نقص داشته باشد؟... باید آن پیام مهم همان روز در همان صحرای گرم گفته میشد تا هم دین خدا کامل شده باشد و هم رسالت رسول خدا(ص)...؛ (یا أیّهَا الرّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ).
غدیر کجاست؟
غدیر، آبگیری آرام و جان پناه کاروانیان خسته بود، اما آن روز با ابلاغ پیام مهم جبرئیل در گسترة تاریخ، به دریای ژرفی تبدیل شد. روی داد عظیم اعطای رسمی مقام ولایت و امامت بر حضرت علی(ع) در سرزمین <غدیر خم> رخ داد و از اینرو، به این نام در تاریخ ماندگار شد. این سرزمین در نزدیکی <جحفه>، یکی از مقیاتهای اطراف حرم مکه واقع شده است. جحفه، دهکدهای بزرگ است که در راه مکه و مدینه قرار گرفته و محل جدایی حاجیان مدینه، مصر، عراق و نجد از دیگر حجاج است.
<غدیر> به برکه و آبگیری میگویند که در ایام ریزش باران، از آب پر میشود و سپس رفته رفته، آبش کاهش مییابد و در تابستان با شدت یافتن حرارت هوا، به کلی از بین میرود. <خم> نیز شاید، اسم شخص باشد یا اینکه اسم نیزار و درخت زاری است که در باتلاق یا مصبّ رود و ریزش آب پیدا میشود. برخی هم گفتهاند که خم، نام محلی است که در آن چشمه فرو میریزد. سرزمین غدیر اکنون در 220 کیلومتری مکه و نزدیک جحفه قرار دارد.
وقتی پیامبر(ص) برای تبلیغ اسلام با سران قبیله بنی عامر به گفتوگو نشست؛ یکی از آنان حمایت خود را از حضرت اعلام کرد و گفت: <هرگاه خداوند تو را بر مخالفان پیروز ساخت، آیا موضوع زمامداری مسلمانان پس از شما به ما واگذار میگردد؟> پیامبر(ص) فرمود: <موضوع خلافت، مربوط به خدا و از اختیار من بیرون است. خدا هر فردی را که انتخاب کند، امامت به او محول میشود>.
در حقیقت پیامبر(ص) با اینگونه سخنان صریح و روشن خود، زمینهسازی مینمود و اذهان را آماده میکرد تا آخرین پیام الهی را درباره رهبری اسلامی که سرنوشت اسلام و مسلمین را رقم خواهد زد، ابلاغ نماید. حضرت پیوسته به مسئله مهم ولایت و رهبری پس از خود، اشاره و علی(ع) را به عنوان بهترین فرد معرفی میکرد. وقتی زمان موعود فرا رسید؛ حضرت در غدیر خم و به هنگام بازگشت از آخرین سفر حج خویش، در بزرگترین اجتماع مسلمانان در دوران پیامبری خویش، به پا خاست و رسالت خویش و دین الهی را با ابلاغ پیام مهم جبرئیل مبنی بر ولایت و امامت علی(ع) و یازده فرزند معصومش، کامل کرد.
توحید و خداشناسی
خطبه پیامبر(ص) در روز غدیر، سراسر درس توحید و خداشناسی است. عبارتهای بلیغ و شیوای پیامبر(ص) آنچنان زیبا به توصیف خداوند مینشیند که در هیچ کلاس درسی نمیتوان اینگونه شیوا درس خداشناسی گرفت؛ <الحَمْدُ للهِ الَّذِی عَلاَ فِی تَوَحُّدِهِ وَ دَنَا فِی تَفَرُّدِه وَ جَلَّ فِی سُلطَانِهِ وَ عَظُمَ فِی أرْکَانِهِ وَ أحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلماً وَ هُو فِی مَکَانِهِ وَ قَهَرَ جَمیع الخَلْقِ بِقُدرَتِهِ وَ بُرهَانِهِ حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ وَ مَجیداً لایَزُولُ و مُبدِئاً و مُعِیداً و کُلُّ اَمرٍ إلَیهِ یَعُودُ...>؛ حمد و ستایش خداوندی را سزاست که فوق تمام موجودات است؛ آنکه واحد است و شریک ندارد؛ نزدیک به مخلوق است، با آنکه فرد است؛ در سلطنت مثل و نظیر ندارد؛ حکومتش با جلال و در ارکان خود عظیم است؛ آنگونه که از توصیف بیرون است؛ خدایی که از رگ گردن نزدیکتر است:
(وَ نَحْنُ أقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ)؛ خدایی که مخلوق در حدوث به او محتاج است و در بقا به او نیاز دارد؛ خدایی که مخلوق هرچه از علم و قدرت و شجاعت و عدالت و... دارد، از او دارد؛ خدایی که پیش از خلقت مخلوق به حال او کاملاً آگاه است؛ خدایی که به همه چیز عالم است؛ خدایی که (لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرّةٍ فِی السّماواتِ وَ لا فِی اْلأرْضِ) ، (وَ یَعْلَمُ ما تُسِرّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ) و (وَ أنّ اللّهَ قَدْ أحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا) ... است؛ خدایی که ضعیف نیست، قوی است؛ خدایی که مقهور نیست، قاهر است؛ خدایی که از تمام مخلوقات غنی است؛ خدایی که هر آنچه مصحلت بداند، عمل میکند: (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ)، (قُلِ اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهّارُ)و ... .
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جـان برافروخـت
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
تـوانـایی کـه در یک طرفة العین
زکـاف و نـون پـدید آورد کونین
چـو قـاف قـدرتش دم به قلم زد
هـزاران نـقش بـر لوح عـــدم زد
از آن دم گـشت پیدا هر دو عالم
وز آن دم شـد هـویدا جــان آدم
خدایی که از اسرار و ضمیرهای بندگان آگاه است؛ هیچ چیز از او مخفی نیست؛ پنهانیها بر او مشتبه نمیشود؛ خدایی که نه مبدأیی دارد، نه منتها؛ همیشه بوده و هست و خواهد بود؛ خدایی که عادل است: (شَهِدَ اللّهُ أنّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ)؛ خدایی که به مشورت با کسی نیاز ندارد؛ عالم به اشیاء است و چیزی بر او پوشیده نیست؛ در آفرینش جهان نه از کسی کمکی خواست و نه مشورتی:
(إِنّما أمْرُهُ إِذا أرادَ شَیْئًا أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)؛ خدایی که همه چیز به سوی او باز میگردد و مخلوق چارهای جز بازگشت به سوی او ندارد که اگر به سوی او بازنگردد، به کجا رود؟ (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ)، (وَ لَهُ أسْلَمَ مَنْ فِی السّماواتِ وَ اْلأرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ)؛ خدایی که زبان از توصیف صفاتش عاجز است و ناتوان....
خصایص و فضایل علی(ع)
سخنان رسول خدا(ص) منبع جامع و کاملی برای شناخت وجودی امام علی(ع) است که از کودکی در آغوش رسول خدا(ص) رشد یافت و در تمام لحظات عمر شریف پیامبر(ص) با حضرت همراه بود.شخص هدایت کننده باید از هدایت کامل برخوردار باشد: (أ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أحَقّ أنْ یُتّبَعَ أمّنْ لا یَهِدّی إِلاّ أنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)؛ باید پیش از گفتن، خود به گفتارش عمل کند و علی(ع) تنها مرد علم و ارشاد بود که به آنچه میگفت و میدانست، عمل میکرد.
در میان یاران پیامبر(ص) ـ و امروز هم ـ بسیار بودند کسانی که مسائل را میدانستند، به دیگران نیز میگفتند، اما عمل نمیکردند...، به یقین چنین کسانی نمیتوانستند لیاقت رهبری عامه را داشته باشند که علم بی عمل، درخت بیثمر است. علی(ع) یگانه مردی بود که باطل را نابود میکرد و مردم را از آن بر حذر میداشت.
وقتی رسول خدا(ص) شهادت میدهد که او باطل را از میان بر میدارد، دیگر چه حرفی و بیانی؟ وقتی اعتقاد کامل داشته باشیم که رسول خدا(ص) هرچه میگوید، وحی است؛ پس شهادت رسول خدا(ص)؛ یعنی شهادت خدا و اینجا دیگر جای مغالطهای نیست.
علی(ع) باید جانشین رسول خدا(ص) میشد و هدایت مردم را بر عهده با کفایت خویش میگرفت؛ مردی که در اجرای حق و عدالت جز به خدا نمیاندیشید و از سرزنش سرزنش کنندگان باکی نداشت و هدفش، تنها خشنودی خدا بود. اگر رضایت مخلوق را میخواست، باید کار را به گونهای به سرمنزل مقصود میرساند که مخلوق راضی شود و یا خشنودیاش خدشهدار نگردد. آیا همه مخلوقات همان را میخواهند که خدا میخواهد؟... .
اگر قرار باشد رضایت مخلوق هدف باشد؛ یعنی رضای خدا را هیچ انگاشتن و بر طبق امیال مخلوق حکم کردن و این؛ یعنی سرکوبی حق و جلوه و بروز باطل و افتادن در ورطه هلاک و فساد و علی(ع) مردی نیست که حق را زیر پا نهد؛ پس راه خدا را پیش میگیرد و در مسیر خود، به گفتار مردم وقعی نمینهد و از هر گونه تهمت ناروا در راه حق باکی به خود راه نمیدهد؛ همان راهی که انبیا و اوصیا رفتند.
علی(ع) جانشین رسول خدا(ص) میشود؛ نخستین مردی که به رسول خدا(ص) ایمان آورد: <وَلَمْ یَجمَع بَیتٌ واحدٌ یَومَئذٍ الإسلامِ غَیرُ رَسُولِ الله صَلَّی الله علیه و آله و خَدیجَةَ و أنا ثَالثُهُما>؛ آن هنگام جز خانهای که رسول خدا ـ که درود خداوندی بر او و آلش باد ـ و خدیجه در آن بودند، در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم>؛ علی(ع) که فدایی رسول خدا(ص) بود، وقتی سران قریش برای کشتن پیامبر مجتمع شدند:
(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ)؛ یار و همراه رسول خدا(ص) و از آغاز بعثت همراه پیامبر(ص) بود و یاری میکرد، چه در عبادت و چه در غیر عبادت: <ما أعْرَفُ أحَداً مِن هَذِهِ الاُمَّة عَبَدَالله بَعَدَ نبیِّنَّا غَیری عَبَدتُ الله قَبلَ أن یَعْبُدَهُ أحَدُ مِن الامَّة تِسعَ سنین؛ من کسی از افراد این امت را نمیشناسم که بعد پیامبر ما، خدا را عبادت کرده باشد، جز خودم. من نه سال خدا را بندگی کردم، پیش از آنکه کسی او را بندگی کند>.
فضیلت هر انسانی بر دیگری، به خوردن، خوابیدن، شهوترانی، مال و ثروت و... نیست؛ بلکه به کمالات معنوی است؛ به علم، شجاعت، سخاوت، عدالت و... و علی(ع) به اتفاق دوست و دشمن بعد از رسول خدا(ص)، همه کمالات انسانی را دارا بود.
مردم دو دستهاند؛ برخی خدا را قبول دارند و موحد و برخی قبول ندارند و مشرک و کافر. موحد، کسی است که از دستورات خالق پیروی میکند و میداند که خداوند براساس مصلحت حکم میکند. همان گونه که به نبوت رسول از سوی خداوند، اعتراض ندارد؛ به نصب ولایت از سوی خدا نیز نباید اعتراض داشته باشد؛ زیرا در هر دو مورد، نصب با خداست.
از همین رو رسول خدا(ص) فرمود: <مَعَاشِرَ النّاس! فَضَّلُوهُ فَقَد فَضَّلَهُ الله واقْبِلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله>؛ پس رد کردن امامت او، رد کردن حکم خداست. آنکه ولایت را انکار کند، خدا را انکار کرده است و منکر خدا، قابل آمرزش از طریق توبه نیست. منکر امامت، منکر رسالت و منکر رسالت، منکر خداست. از سخنان رسول خدا(ص) که در وصف امام علی(ع) فرموده است، میتوان به خوبی فهمید که ولایت امام(ع)، در شمار ضروریات دین همچون نماز و روزه و حج است؛ <عَلیٌّ خیرُ البشر وَمَنْ أبَی فَقَد کَفَرَ؛ علی بهترین افراد بشر است و هر که او را انکار کند، کافر است>.
علی(ع) باید جانشین رسولالله(ص) باشد که ضدیت و مخالفت با او، کفر و دیگری را بر او ترجیح دادن، ارتداد است که رسول خدا(ص) فرمود: <لاتُضَادُّوا بِعَلّیٍ أحداً فَتَکْفُرُوا وَلاَ تُفَضّلُوا عَلَیهِ أحداً فَتَرْتَدُّو؛ کسی با علی ضدیت نمیکند، مگر اینکه کافر میشود و کسی دیگری را بر علی برتری نمیدهد، مگر اینکه مرتد میگردد>.
علی(ع) برادر پیامبر خداست که وقتی میان مهاجر و انصار به خاطر نزول آیه (إِنّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) عقد اخوت بسته شد، او با رسولالله(ص) عقد اخوت بست: <به درستی که من تو را برای خودم اختیار کردم. تو برادر من و من برادر تو در دنیا و آخرت هستم>.
علی(ع) حافظ و دارنده علم پیامبر(ص) و جانشین رسول(ص) است، باید راهی بپیماید که رسول میرود و بداند، آنچه را که رسول میداند. پس باید از خطا و نسیان بری باشد که اگر این گونه نباشد، نمیتواند واعی علم رسول باشد که خودش فرمود: <همانا او [علی(ع)] از نظر اسلام، مقدم افراد امتم و از نظر علم، داناترین ایشان و از لحاظ بردباری، بزرگترین آنهاست>.... و علی(ع) را مگر میتوان با این قلمهای ناتوان و زبانهای قاصر وصف کرد؟...
ولایت و ولایت مداری
بشر برای رسیدن به سعادت، به امام و راهنما محتاج است؛ از همین رو خدا در طول تاریخ برای ارشاد بشر، انبیا را یکی پس از دیگری با حجتهایی مقبول ـ معجزات و کرامات ـ به سوی انسانها فرستاد: ( لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ ).
پس از رسول خدا(ص)، وجود امام برای جامعه انسانی لازم و ضروری است تا امور دینی و دنیوی مسلمانان را اداره کند و مسائلی همچون اقامه عدل در جامعه، امر به معروف و نهی از منکر، جلوگیری از فحشا و ظلم و هرج و مرج، تأمین عدالت و نیازهای فردی، اجتماعی و دینی و نیز جلوگیری از انحرافات و تعدیات به وجود امام در جامعه منوط است.
پس از رسول خدا(ص) نباید حکومت اسلامی تعطیل شود. اگر مردم میتوانستند خودشان آنچه را که انبیا برای رسیدن جامعه به کمال خود آوردهاند، داشته باشند؛ پس چه نیازی به وجود رسول و دین بود؟... (لَقَدْ مَنّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ).
فلسفه وجود و بعثت انبیا، جعل احکام و شرایع، انزال کتب آسمانی و تأمین سعادت بشر در دنیا و آخرت است و اگر جانشینی برای رسول نباشد، پس مردم پس از رسول خدا چگونه رستگار شوند؟... امام که جانشین رسول است، باید از گناه کبیره و صغیره بری باشد که امامی که با توجه به وجود قوای بشری و دواعی گناه مثل شهوت و غضب و حب و بغض گناه میکند، چگونه میتواند جامعه را به سعادت برساند؟
امام باقر(ع) در حدیثی از رسول خدا(ص) چنین نقل فرموده است: <خداوند متعال فرمود: هر گروه و دسته و رعیتی از مسلمین را که مطیع امام ظالم باشند، عذاب میکنم ﴿امامی که خداوند امامت او را تأیید نکرده است﴾ اگر چه مردم در اعمال خود نیکوکار باشند و هر آینه عفو خواهم کرد، هر رعیتی در اسلام که از امام به حق که از طرف خدا معین شده باشد، اطاعت نماید؛ اگرچه آن مردم از حیث عمل معصیتکار و آلوده باشند>.
آنچه پیامبر(ص) به ودیعت نهاد، امامت علی(ع) و ائمه مصومین(ع) تا روز قیامت است و همه باید از این دستور آسمانی پیروی کنند و هیچ عذری از هیچ فردی قبول نمیشود؛ از همین روست که رسول خدا(ص) در خطبه غدیر میفرماید: <مَعَاشِرَ النّاس؛ إنّی أدَعُهَا إِمامَةً و وِراثَةً فِی عَقبی إلی یَومِ القِیامَةِ...؛ ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه میسپارم>.
آنگاه که رسول خدا(ص) دست علی(ع) را در دست گرفت و بالا برد و فرمود: <مَن کَنْتُ مَولاه فَهٰذا علیٌّ مَولاه>، این تکلیف را بر عهده عموم مردم میگذارد که هر کس رسول خدا(ص) از او به نفسش اولی است، علی(ع) هم از او به نفسش اولی است، اما نه فقط مسلمانان؛ زیرا کلمه <من> به معنای عموم مردم است. ولایت پس از رسول خدا(ص)، امری است که از سوی خدا معین میشود و چیزی نیست که به دلخواه رسول خدا(ص) صورت گیرد. از همین روست که شیعیان معتقدند، ولایت و وصایت و امامت پس از رسول خدا(ص) باید منصوص باشد و از سوی خدا ابلاغ شده باشد که اگر نصی در کار نباشد، اثری ندارد.
اگر ولی پس از رسول خدا(ص) معصوم و بری از گناه نباشد، نمیتواند در راه رستگاری انسانها گام بردارد؛ زیرا به دنبال قوای بشری خود، به گناه آلوده میشود و کسی که خود به گناه آلوده باشد، چگونه دیگران را از گناه و خطا باز دارد و به سوی خدا پرستی و صراط مستقیم هدایت کند؟ انسان معصوم که میتواند به گناه آلوده شود، اما به اختیار خود مرتکب گناه نمیشود و حتی فکر گناه نیز به ذهنش خطور نمیکند، باید جانشین رسول خدا(ص) باشد تا با اقامه عدل در جامعه و جلوگیری از تعدیات و تجاوزات و انحرافات، جامعه را به سوی کمال رهنمون شود.
وقتی قرار باشد جانشین پس از رسول خدا(ص) از گناه و خطا بری و معصوم باشد؛ پس نصب او نیز باید منصوص باشد؛ زیرا غیر از خدای متعال دیگری نمیتواند عصمت را احراز کند که تنها خداوند آگاه به اسرار و ضمایر بندگانش است و عصمت نیز چیزی نیست که از اعمال ظاهری شخص به دست آید؛ زیرا ممکن است فرد مورد نظر در ظاهر، مسلمان و مؤمن و در باطن، کافر و ملحد؛ در جلوت، صالح و وارسته و در خلوت، فاسق و فاجر و آلوده باشد. قرآن نیز به این مسئله اشاره کرده و میفرماید: (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبّهُ بِکَلِماتٍ فَأتَمّهُنّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَ مِنْ ذُرِّیّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ) و امامت هیچ گاه به ظالمین نمیرسد.
خطبه غدیر پیامبر(ص) آنچنان شیوا، بلیغ و دارای پیامها و ابعاد گوناگونی است که در مجالی کوتاه نمیتوان به تمام آنها اشاره کرد. از جمله مسائل مهم دیگری که در این خطبه شریف بیان شده است؛ حجت بودن اهلبیت(ع) بر همگان و اشاره به وجود مقدس حضرت مهدی(عج) است.
پیامبر(ص) در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدی(عج) اشاره میکند و میفرماید: <مَعاشِرَ النّاس! النُّور مِن الله عزّوجلّ فِیَّ ثَمَّ مَسلُوکٌ فِی عَلیٍّ ثَمَّ فی النّسلِ مِنْهُ إلَی القَائم المَهدی یأخُذُ بِحَقِّ الله و بِکُلِّ حَقّ هُوَ لنا...؛ ای گروه مردمان! آن نور از خدای عزوجل در من است و بعد از من در علی و بعد از علی در اولاد او تا قائم مهدی که ظهور میکند و حق خدا و حق ما اهلبیت(ع) را میگیرد...>.
روایتهای بسیاری از زبان پیامبر(ص) بیان شده است که به وجود حضرت مهدی(عج) اشاره کرده است؛ <اگر از عمر دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا یکی از فرزندانم را برانگیزد که نامش نام من است>؛ <در آخر الزمان مردی از فرزندانم خروج میکند که نامش نام من و کنیهاش کنیه من است. زمین را از داد پر میکند، همچنان که از ظلم پر شده است>.
اشاره رسول خدا(ص) در خطبه غدیر به وجود حضرت مهدی(عج) که در آخرالزمان دنیا را پر از عدل و داد میکند و حجت بودن ائمه اطهار(ع) بر همگان، بیانگر این است که خداوند تا آخرالزمان ـ همچون همیشه که همین گونه بوده است ـ زمین خود را بی حجت نمیگذارد و وصایت و ولایت پس از رسول خدا(ص) و امر هدایت مردم را به فرزندان آن حضرت که اکمل موجودات هستند، سپرده است و هیچ کس نمیتواند ادعای ولایت و جانشینی پس از رسول خدا(ص) را داشته باشد.
اتمام حجت خداوند بر بندگانش نیز به این دلیل است که در روز قیامت، بتواند به عمل نیک آنان پاداش و عمل قبیح آنان را کیفر دهد که اگر حجت بر مردم نبود، بهانه برای مردم باقی میماند که حجتی نبود تا آنان را به دین و شریعت راهنمایی کند؛ از این روست که خداوند دو حجت عقل و وجود انبیا و اولیای خویش را برای مردم قرار داده است.خطبه غدیر پیامبر(ص) را مجالی به غایت باید تا آنگونه که باید به پیامها، ابعاد و معانی آن پرداخت و حقایق آن را بیان کرد که جامعه امروز به شرح و بیان این خطبه شریف بیش از پیش نیازمند است.
حنانه صادقی