مختاربن ابي عبيده ثقفي معروف به ابواسحاق در دومين سال هجرت به دنيا
آمد.او از جنگجويان عرب با ويژيگيهايي چون شجاعت و شهامت و از دوستداران
اهل بيت (ع) بوده است. مختار از حافظان قرآن کريم بود و مدتهاي زيادي را
به عبادت و نماز ميگذراند و براي خداي خويش نه براي خويشتن ناراحت و
غضبناک ميشد.
به گزارش ايسنا، در 14رمضان المبارك سال 67هجري مختاربن ابي عبيده ثقفي به
شهادت رسيد.او مسلم بن عقيل نماينده امام حسين(ع) را پناه داد و ياري کرد
و در کنار او ايستاد تا به دستور عبيد الله بن زياد روانه زندان شد.پس از
شهادت امام حسين (ع) از زندان رهايي يافت در اين هنگام سعي کرد ضد حکومت
اموي قيام کند و شعار او ( يالثارات الحسين ) و انتقام از دشمنان سيد
الشهداء بود.
مختار كيست؟
پدرش از جنگسالاران ارتش اسلام بود كه در روز نبرد جسر توسط ارتشيان
پيلسوار ايراني كشته شد. مختار در آن زمان دوران طفوليت خود را ميگذراند
و همراه پدرش در سفر جنگي بود.
مختار ثفقي چهره موثري در تاريخ اسلام و بهخصوص تاريخ تشيع است. او
شخصيتي پيچيده دارد و در طول دوران زندگي بهخصوص حيات سياسي خود
موضعگيريهاي متفاوتي از خود نشان داده است. اساساًٌ صحبت كردن در مورد
مختار كار سادهاي نيست و پرسشهاي فراواني در مورد او وجود دارد.
اولين حضور سياسي مختار زماني آغاز ميشود كه سعد بن مسعود براي تعقيب
خوارج، مختار را به عنوان جانشين خود در مداين انتخاب كرد. مختار همچنان
نزد عموي خود بود تا زماني كه حضرت امام حسن (ع) در حوالي مداين مورد
سوءقصد قرار گرفت و براي استراحت و تجديد قوا و سازماندهي لشكر به نزد سعد
بن مسعود فرماندار مداين آمد. مختار در اين زمان جواني نورس بود.
منابع تاريخي نظر واحدي در مورد او ندارند
نوع ارزيابي مورخان در مورد مختار به گرايشهاي مذهبي و اعتقادي آنان
بستگي دارد. اين قضاوتهاي كاملا متضاد البته به سايهروشنهاي زندگي
مختار برميگردد و به همين خاطر است كه داوري در مورد او را مشكل كرده است.
البته بايد در نظر داشت كه در ميان روايتهايي كه در مورد مختار و قيام او
در منابع اماميه هم ذكر شده، موارد متضاد و متفاوتي وجود دارد. در برخي از
منابع، مداركي وجود دارد كه حاوي تأييدات حضرات معصومين از مختار است.
طبق روايتي، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از يـاران امـيـرالمـؤمـنين ميگويد:
لقب كيس (زيرك) را اميرالمؤمنين به مختار دادنـد. (بحارالانوار، ج 45، ص
344؛ رجال كشي، ص 127)
مطابق روايتي ديگر، امام محمد باقر (ع)، شيعيان را از ناسزاگويي به مختار
منع كردند. (اختيار معرفه الرجال، ص 125.) خبر ديگر حاكي از ملاقات پرمهر
و محبت امام با پسر مختار است. (تنقيح المقال 203/3؛ بحار 351/45)
در روايتي ديگر آمده است كه منهال بن عمر كوفي از ياران امام سجاد (ع)
زماني كه در مدينه به ديدار ايشان رفت، آن حضرت سراغ كار مختار را گرفت و
منهال ايشان را از اقدامات مختار در مجازات قاتلان امام حسين (ع) آگاه
ساخت و آن حضرت سراغ حرمله كاهله اسدي را گرفت و چون پاسخ شنيد كه او هنوز
زنده است فرمودند خدايا به او تيزي آهن و آتش بچشان. كمي بعد اين دعا در
مورد حرمله توسط مختار به حقيقت پيوست.
در كنار اين تأييدات، رواياتي حاكي از مذمت اقدامات مختار نيز از سوي ائمه
اطهار وجود دارد. از برخي از اين روايات چنين بر ميآيد كه مختار در
اقدامات خود انگيزههاي مادي و سياسي داشته است.
به هرحال؛ شورش او موفقيت و اميد بود، او محاربين امام حسين را دنبال کرده
و به سزاي اعمال خويش رساند. او ميگفت: از دينمان نيست که بخوريم و
بياشاميم در حالي که قاتلين سيد الشهداء زنده باشند، همچنين از او نقل شده
است که ميگفت: بخدا قسم اگر سه چهارم قريش کشته شوند مساوي يک بند انگشت
سيد الشهداء نخواهد بود.
استقبال از فرستاده امام حسين(ع)
فراز ديگري از زندگي مختار كه نشاندهنده پيوند او با جريان شيعي است با
حضور مسلم بن عقيل شكل ميگيرد. به تصريح منابع زماني كه مسلم به كوفه
آمده ابتدا در منزل مختار اقامت داشت و بعد از حضور ابن زياد در كوفه و
امنيتي شدن شرايط كوفه بهناچار به خانه هاني بن عروه رفت و هنگام قيام
وي، مختار در شهر نبود و وقتي به شهر رسيد که قيام مسلم شکست خورده بود.
مختار نيز بازداشت شد و تا بعد از واقعه کربلا در زندان بود. او در پي
زمينهسازي قيام بود که توسط حاکم زبيري کوفه بازداشت شد تا اين که بعد از
قتلعام توابين آزاد شد.
مختار به دنبال تشكيل حكومت عدل
با آماده شدن مقدمات قيام، حاکم زبيري را از شهر اخراج کرد و به تجهيز
سپاه پرداخت و قاتلان امام حسين(ع) را از دم تيغ گذراند. سپاه وي به
فرماندهي ابراهيمبن مالک اشتر با سپاه شام درگير شد و شکست سختي بر سپاه
شام وارد آورد و فرماندهان آن سپاه از جمله عبيدالله بن زياد، حُصَين بن
نُمَير، شرحبيل بن ذيالکلاع و … را کشت.
حکومت مختار در کوفه قدرت و شوکت گرفت و دامنه آن به ديگر نقاط نيز گسترش
يافت و اين بر مذاق عبدالله بن زبير خوش نبود. بالاخره او، برادرش
مُصعَب بن زبير را براي سرکوبي مختار روانه عراق کرد.
شهادت منتقم خون شهداي كربلا
زماني كوتاه از توفيقات مختار نگذشته بود كه عبدالله بن زبير و برادرش
مصعب اوضاع را براي ادامه فعاليتهاي خود نامناسب ديدند و از هر اقدامي
براي سركوب قيام مختار فروگذار نبودند.مصعب با مختار درآويخت و سپاه وي را
شکست داد و او را تا کوفه عقب راند. مختار در دارالاماره موضع گرفت و
سپاهيان مصعب، آنجا را محاصره کرده و راه رسيدن آب و آذوقه را بر آنان
بستند. تا مدتي زنان شيعه با روشهاي مختلف و با استفاده از حجاب و پوشش
خود، به آنان آب و غذا ميرساندند. با شدت يافتن محاصره، مختار به يارانش
گفت:
«اي ياران من، در محاصره ماندن جز ضعف براي ما ارمغاني ندارد. بياييد از
قصر خارج شويم و مردانه بجنگيم و کريمانه بميريم. به خدا قسم اگر صادقانه
پا پيش گذاريد نصرت خدا شامل حال شما خواهد شد.
مرقد مختار
پس از شهادت مختار توسط مصعب بن الزبير جسد پاک او در ديوار قصر الاماره
نزديک مسجد كوفه مدفون شد، اين قبر مخفي ماند تا اينکه آية الله العظمي
سيد مهدي بحر العلوم در زمان خود به جستجو و آشنايي با آثار و محرابهاي
مسجد كوفه پرداخت. وي در آن زمان ترجيح داد مسجد کوفه با خاک پاک مدفون
شود چون زمين مسجد پائين تر از ديگر سرزمينهاي منطقه بود و در نتيجه
آبهاي سطحي در آن جريان پيدا مي كرد.
در زمان جستجوي آثار مسجد که از طرف سيد و جمعي از علما صورت گرفت، سيد
قبر شريف پنهان شدهاي را پيدا کرد و جايگاه آن قبر انتهاي راه رو در زير
زمين و به طرف خارج مسجد به سمت قصر الأماره بود و بر آن قبر سنگي يافتند
که بر آن اسم و لقب مختار نوشته شده بود.
پس از يافتن قبر، حرم جديد و بزرگي براي آن ساخته شد و آن را به رواق حرم
حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد و براي قبر پنجرهاي آهنين قرار داده شد.