به گرازش 598 به نقل از رجانیوز/ شب گذشته فیلم ضد دینی نور
خورشید(sunshine) محصول 2007 امریکا و انگلیس که به گفته الکساندر گارلاند
سناریونویس این پروژه، فیلمی درباره خداناباوری است، از شبکه چهار سیمای
جمهوری اسلامی ایران در معرض تماشاگران فارسی زبان قرار گرفت.
نور خورشید روایت پایان عمر زمین و
آنگونه که در تعابیر دینی مرسوم است، «قیامت» است. خاموش شدن خورشید که در
آموزههای دینی از نشانه های روز پایانی است، در این فیلم به تصویر کشیده
میشود.
داستان در 50 سال آینده زمانی که
واکنشهای هسته ای خورشید رو به زوال است شکل میگیرد. انسان برای ممانعت
از این زوال که زوال زمین و انسان را به دنبال دارد، بمب اختری غول پیکری
را با سفینه ای به نام ایکاروس و با همراهی گروهی از فضانوردان به سوی
خورشید گسیل میکند تا مانع برپایی قیامت گردد.
تمام امید زمین و زمینیان ایکاروس است.
هفت سال پیش از آن، سفینه مشابهی به سوی خورشید اعزام شده بود که بدون
موفقیت در انجام ماموریت ناپدید شده. ایکاروس 2 سفینه اول را در نزدیکی
خورشید پیدا میکند. همه چیز برای انجام مأموریت آماده است و تنها مانع
مردی است که در ایکاروس یک تنها زندگی میکند.
او کاپیتان سفینه اول است و با رویکردی
دینی قصد دارد مانع انجام مأموریت شود. او بر خلاف دیگر اعضای گروه و دیگر
انسانها به باورهای مذهبی ایمان دارد و میگوید ما همه از خاکیم و به خاک
باز میگردیم و نباید مانع خاموشی خورشید شویم. او به این حادثه را تقدیری
الهی میداند که نباید در برابر آن مقاومت کرد.
کاپیتان که چهره ای مشمئز کننده پیدا
کرده است، به خشونت متوسل میشود و با کشتن تک تک مسافران خورشید قصد دارد
مانع مأموریت شود. با این حال مقاومت و زیرکی فضانوردان سبب از بین رفتن
کاپیتان با ایمان و نجات خورشید و زمین از مرگ میشود.
نویسنده فیلمنامه الکساندر گارلاند به
صراحت بیان کرده است که این فیلم درباره خداناباوری و به تعبیر خودش
آتئیسم است. این نکته به اندازه ای برای او حائز اهمیت بوده که زمان ارائه
فیلمنامه به تیم سازنده تأکید میکند كه محصول نهایی چنین تفسیر و
درونمایه ای را به همراه داشته باشد.
صرف نظر از آنچه سناریونویس این پروژه
در مورد آن اظهار داشته است، مضامین ضد دینی و خداستیزانه فیلم به اندازه
ای روشن و گویاست که سبب میشود تلقی "اتفاقی بودن پخش چنین آثاری از
رسانه ملی" محل تأمل قرار گیرد.
ایکاروس نام سفینه عظیمی است که توسط
انسان ساخته میشود و تعدادی از فرزندان زمین را در خود جای میدهد و آنها
را به سوی خورشید رهسپار میکند. ایکاروس در اساطیر یونان فرزند دایدالوس
است که به کمک پدر بالهایی از موم و پر میسازد تا از زندان بگریزد.
پدر به او میگوید پس از پرواز نه
آنقدر بالا پرواز کن که به خورشید نزدیک شوی و موم آب شود و نه آنقدر
پایین پرواز کن که به دریا نزدیک شوی و پرها خیس شود چرا که در هر دو صورت
سقوط خواهی کرد. ایکاروس همواره نمادی از بلندپروازی و گستاخی بوده که در
تعادل و اندازه در آن رعایت نشده است. اما اکنون در این فیلم دیگر
محدودیتی برای بلند پروازی و گستاخی وجود ندارد میتوان بدون واهمه
ایکاروسی ساخت و آن را تا خود خورشید فرستاد.
اگر در این میان مانعی وجود داشته باشد
آن مانع موم و پر آسیب پذیر ایکاروس نیست که مانع بلند پروازی میشود،
بلکه باورهای مذهبی امثال کاپیتان است که مانع چنین اوج و تعالی است. پس
برای رسیدن به خورشید بیش از پیش باید از خداباوری پرهیز کرد و جهان را
آنگونه که هست، فاقد خدا دید.
مردمی که روی زمین در انتظار موفقیت
ایکاروس هستند، هیچ گاه در حال دعا یا حالتهای معنوی مشابه دیده
نمیشوند، تنها کاری که میکنند نگاه به آسمان است در حالی که عکسی از
مسافران زمینی خورشید در دستانشان است. امید تمام زمین دیگر نه خداوند
بلکه چیزی همانند ایکاروس است. چرا که اگر خدایی وجود داشت، باید مانع
میشد و یا شاید هم خدا عامل چنین مصیبتی باشد.
جالب اینجاست پس از پخش فیلم با نریشنی
بسیار سطحی و پر از غلطهای ویرایشی و با جملاتی که بعضاً بدون فعل پایان
مییافت، هرآنچه ممکن بود در تحسین و تمجید از کارگردان این اثر دنی بویل
و نویسنده خداستیز سناریو، به سمع مخاطبان مسلمان رسانه ملی رسید.
این در حالی است که دیگر فیلمهای دنی
بویل همچون 128روز بعد و 127 ساعت نیز با رویکرد خداستیزانه همراه بستر
رشد انگارهای نامطلوب نسبت به باورهای مذهبی و خداوند را در ذهن مخاطبان
خود ایجاد کرده است.
مسأله جهتگیری هدفمند فیلمهای
نامطلوب پخش شده معاونت سیما تنها به مضامین دینی باز نمیگردد و این
شائبه که شاید به دلیل پنهان بودن برخی از مضامین دینی در لایه های پنهان
تر روایت فیلم، چنین محصولاتی برای پخش انتخاب میشود، محل تأمل است.
در روزهای گذشته نیز فیلم تمرد
Defiance که داستان مستند یگان پارتیزانی یهویان لهستان موسوم به "گروه
پارتیزانی بلینسکی" در زمان جنگ دوم جهانی است، به روی آنتن رفت.
طبق قرائن مشهور رسمی از تاریخ جنگ دوم
جهانی، پارتیزانهای بلینسکی به رهبری بزرگان خاندان یهودی بلینسکی و
سرپرستی الکساندر بلینسکی جهت نجات یهودیان زندانی در اردوگاه های کار
اجباری همچون آوشویتس و گرفتار آمدن آنها در نسل کشی هولوکاست شکل گرفت.
الکساندر بلینسکی که تابعیت اسرائیلی
داشت، تا سال پایانی عمر خود 1995 از هیچ کوشش سیاسی و رسانه ای در حمایت
از از رژیم اشغالگر اسرائیل فروگذار نکرد. در فیلم پخش شده از رسانه ملی
الکساندر بلینسکی با همین اسم و مشخصات کامل جغرافیایی و تاریخی بر اساس
قرائت غالب صهیونیستی به مخاطبان ایرانی معرفی شد.
اینکه چنین مضامین صریح خداستیزانه،
صهیونیستی و متعارض با منویات رهبر معظم انقلاب و سیاستهای جمهوری اسلامی
ایران به راحتی بر آنتن تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ارسال میشود، نشان
از رسیدن وضعیت رسانه ملی به نقطه بحرانی دارد و عدم چاره اندیشی برای این
بحران میتواند عواقب جبران ناپذیری برای فرهنگ ایران اسلامی و همینطور
مسئولین رسانه ملی به دنبال داشته باشد.
این شرایط نشان میدهد ریاست سازمان
صداوسیما ملی دست کم جهت صیانت از آموزههای حداقلی اسلامی همچون
خداباوری، لازم است نسبت به بازنگری ساختار و کادر تأمین برنامه خارجی
معاونت سیما -که متولی انتخاب و بازبینی و ارزیابی فیلمهای سینمای جهان
است-، بازنگری جدی داشته باشد.