تاریخچه و رسالت آر تو پی:
"نسلکشی روآندا"، تلنگري بود براي جامعه جهاني که سبب شد بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل شيوه برخورد "شورای امنیت" با پدیده نسلکشی را محکوم کنند و بدين سان برای اولين بار بحثهایی درباره "مداخله" صورت گرفت که در ادامه تبدیل به یک "فرآیند" شد. در ۱۹۹۵، "کوفی عنان" دبیرکل وقت "سازمان ملل متحد"، از جامعه جهاني پرسيد: "سازمان ملل چه زمانی میتواند برای حفاظت از یک اجتماع مداخله کند؟" او در حالي به دنبال یک راهکار حقوقی و مدنی در قبال چنین مواردی بود که در همان زمان نسلکشی دیگري در بوسنی اتفاق میافتاد. حقوقدانان دست به کار شدند، نهادهای حقوق بشری درباره لزوم مداخلههای نظامی در زمان نسلکشی بحثهایی را مطرح کردند و قدرتهای بزرگ هم آماده ایفای نقشی بشر دوستانهتر شدند. به این ترتیب، شيوه سنتی "اصل دخالت نکردن در مساله داخلی کشورها" رنگ باخت؛ اصلی که ابزاری در دست قدرتهای سرکوبگر برای "جنایت علیه بشریت" شده بود؛ جامعه جهاني آرام آرام در مييافت که کشتار دهها هزار نفر در چند روز، مساله داخلی يک کشور نيست.
نتیجه تمامي اين بحثها و تبادل آرا این شد که اصل سنتی "پرهیز از دخالت در امور داخلی کشورهای عضو" جای خود را به " آر تو پي" ("("Responsibility To Protect داد.
آر تو پي چيست؟
وبسايت جهانی مسئولیت حمایتی(RtoP) در تعريف اصطلاح آر تو پي چنين مينويسد:
دکترين "آر تو پي" (responsibility to protect) ایدهای است که اساسا بر این اصل استوار است که حق حاکمیت، یک "امتیاز" ویژه نیست بلکه یک "مسئولیت" است که حاکمان نسبت به ملت خويش دارند. اگر حکومتی چنین مسولیتی را نپذیرد و علیه مردم خود به جنگ و کشتار دست جمعی دست زند، جامعه بین الملل حق دخالت دارد. این دخالت میتواند اشکال متفاوت سیاسی، اقتصادی و حقوقی داشته باشد که در نهايت در حمایت از مردم ستمدیده به دخالت نظامی بینجامد. بر اساس این طرح، دخالت نظامی به عنوان آخرین وسیله در پی شکست راههای دیپلماتیک پيشنهاد شده است. علاوه بر این، دخالت نظامی باید در جهت گشایش راههایی برای رسیدن به یک دیپلماسی تازه باشد و نه با هدف تعویض یا سقوط حاکمیت.
سوالی که مطرح میشود این است که "چه موقعی حمله نظامی برای حمایت از مردم یک کشور مجاز است؟"
بر اساس توضيحاتي که مرکز مطالعات آسيا و اقيانوس آرام دانشگاه
کوئينزلند در اين رابطه ارائه کرده است: با تعریف ویژهای که پاراگرافهاي 138 و139 از حاکمیت
ارايه میدهند، واضح است، که تمامیت ارضی و استقلال یک حکومت دو بعد متفاوت دارد:
درونی و بیرونی .از
دیدگاه درونی نباید یک حکومت در ستیز با
مردم خود باشد. این لزوما بدین مفهوم نیست، که این حکومت دمکراتیک
باشد، بلکه این حکومت نباید بر ضد
مردم خود
باشد. اما این ضدیت آنگاه میتواند به دخالت نظامی منجر شود، که یک
کشتار دست جمعی، جنایت جنگی، پا کسازی نژادی یا
قومی یا جنایت علیه بشریت بوقوع پیوسته باشد. از نظر بیرونی، چنین حکومتی خطری جدی برای انسانهاي دیگر است که باید با آن برخورد کرد.
"آر تو پی" و چالشی به نام "منافع ملی":
"فارين پاليسي" درمقالهاي راجع به ايده آر تو پي اينگونه مينويسد: ايده آر تو پي، که بر اساس موازین حقوق بشری استوار است، در واقع با منافع ملی، اقتصادی و سیاسی کشورهای مختلف مغایرت دارد، زیرا دولتها نه تنها از دید حقوق بشري به این ایده نگاه ميکنند، بلکه از دید ثبات منطقهاي هم موضوع را بررسي ميکنند، اگر دید حقوق بشری یک دید جهانی است، دید ثبات، منطقهای است و هر کشوری بنا به منافع ملي، مصلحتهای سیاسی و اقتصادی خويش تلقي خاصي از اين ايده دارد. بنا به پاراگرافهای یاد شده، وظیفه جامعه جهانی در چنین شرایطی نه نظارت بلکه پیشگیری از چنین جنایاتی قبل از وقوع آن است. آرتوپی ایدهای است که ریشه آن حمایت مثبت و فعالانه از "حقوق بشر" است. اما در عمل ثبات منطقه از اولویت بیشتری برخوردار است.
فارين پاليسي ادامه ميدهد: مفهوم استقلال حاکمیت در دنیای امروز با مفهومی که قرنهای پیش از آن استفاده میشد به طور کیفی متفاوت است. همانطور که اشاره شد، حاکمیت به سبک امروزین، یک مسئولیت است و نه امتیازی که حاکمی قدار داشته باشد و جامعه جهانی بی تفاوت نسبت به آن بنگرد. از این جهت آرتوپی به عنوان یک ایده و یک هنجار، اعتبار جهانی دارد و خواهد داشت. اما در واقع این هنجار به حد و مرز خود رسیده است. ثبات منطقهاي، رقیبي قدرتمند برای حقوق بشر است که با توجه به منافع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولتها و ملتها، مسیر تصمیم گیریها را عوض میکند.
"مداخله قهرآمیز" یک دولت علیه تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دولت دیگر که بر اساس اهداف بشردوستانه صورت گرفته باشد یکی از جنجال برانگیزترین موضوعات "حقوق بین الملل" است.
"پیپ اسکوبار" "روزنامه نگار برزیلی تبار" "آسیاتایمز" در گفتگو با "تلويزيونGRTV"،در رابطه با مورد سوءاستفاده قرار گرفتن آر تو پي ،چنين بيان ميکند: فجایع بزرگی که در طول تاریخ علیه اقلیتها از سوی اکثریت حاکم اعمال شده بود زمینههای مناسبی برای قبول این دکترین که مورد حمایت اندیشمندانی نظیر "گرسیوس"، "وائل" و "ولف" قرار گرفته بود در جامعه بین المللی به وجود آورد، اما سوءاستفادههای بسیار از این دکترین توسط قدرتهای بزرگ، خدشههای جدی بر هدف انسانی بودن آن وارد ساخت که زدودن آن امری سهل نمیباشد.
رخدادهايي نظير "بحران دارفور"، "بحران کوزوو"، "جنگ بالکان"، "بحران گينه"، "سريلانکا"، "برمه"، "کنيا"، "نيجريه"، "يمن"، "ليبي"، "بحرين" و "سوريه" و نحوه و چگونگي واکنش قدرتهاي بزرگ مثل "ايالات متحده آمريکا" در قبال اين بحرانها اين سوال را به ذهن متبادر ميسازد که، آیا "آر تو پي" تبديل به ابزاري در راستاي منافع ملي و زياده خواهيهاي قدرتهاي بزرگ مخصوصا "آمريکا" نشده است؟
وي با اشاره به سياستهاي ايالات متحده در استفاده ابزاري از آر تو پي ميافزايد: در جريان بحران دارفور در
سودان که به کشته شدن بیش از 200 هزار نفر و آواره شدن دو و نیم میلیون نفر دیگر انجاميد، ايالات متحده به دليل اينکه منافع "ژئواستراتژيک" مهمي در
سودان داشت، هيچ واکنشي نسبت به اين رخداد
نشان نداد منافع واشنگتن در سودان، حول نفت و مبادلات اطلاعاتي بود به همين دليل
ايالات متحده تمايل داشت در راستاي "مبارزه با تروريسم"، سودان جزو متحدينش باقي
بماند.
جنايت عليه مسلمانان ميانمار
جنايتهاي جديدي در طي شش ماه و
نيم گذشته از سوي "بودايي"ها و "نيروهاي امنيتي ميانمار" عليه مسلمانان غرب اين كشور
از (ژوئن 2012) صورت گرفته است. به نظر میرسد، آنچه در "میانمار" در حال وقوع است، جنایت علیه بشریت و یک "نسل
کشی" آشکار باشد که در رسانههای جهانی مورد توجه قرار نگرفته است. این امر
میتواند ناشی از یک عمد باشد. کشورهای قدرتمند جهان به عنوان "جامعه جهانی"
تمام توان خود از جمله توان رسانهای را برای بزرگنمایی سایر بحرانها
بکار میگیرند و تحولاتی که منافع آنها را کمتر تأمین میکند، از اهمیت
ساقط و نادیده میگیرند. مجامع جهانی و بین المللی نیز کمتر به وظایف خود
در این رابطه میپردازند و آنها هم به دلایل مختلف این موضوع را در دستور
کار خود قرار ندادهاند و این سکوت و بی توجهی باعث شده که دولت میانمار و برخی
قبائل ساکن در این کشور، رفتار غیرانسانی را با مسلمانان "روهنگیا" در پیش
گیرند که با هیچ یک از معیارهای حقوق بشری تطابق ندارد.
رئیس
جمهوری آمریکا از آنچه "اصلاحات در میانمار" نامید، حمایت کرد و دستور
"تسهیل
تحریمها علیه میانمار" را صادر کرد. در بیانیه اوباما همچنين آمده است:
"کاهش تحریمها نشانهاي روشن در حمایت ما از اصلاحات است و مشوقهای فوری
برای اصلاحطلبان و فواید قابل توجه برای مردم ميانمار به همراه میآورد".
همچنین، سفر چندماه قبل "هیلاری کلینتون" به میانمار در
مسیر سفرش به "قاهره"، تیر خلاص اصلاحات غربی بر پیکر مسلمانان این کشور
بود. محور اصلی سفر
کلینتون به میانمار بهبود مناسبات آمریکا و میانمار اعلام شد.
"کاترین اشتون" مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نیز با اشاره به تصمیم گیری وزرای خارجه این اتحادیه درباره میانمار، از لغو تحریمها علیه این کشور خبر داد! اشتون، "اصلاحات دموکراتیک" در میانمار را دلیل لغو تحریمها علیه این کشور خواند. حال اين سوال مطرح ميشود كه مجامع بين المللي مدعي حقوق بشر، شورای امنیت سازمان ملل متحد سکوت خود را در برابر اين جنايات، چگونه توجیه خواهند کرد؟
اعتبار ناتو مهمتر از آر تو پي:
در همینراستا اعترافات رئیس جمهور اسبق آمریکا، "بیل کلینتون" و نخست وزیر اسبق انگليس "تونی بلر"، در خلال اقدامات "ناتو" در ماه مارس ۱۹۹۹ علیه صربها مبنی بر اینکه هدف از این اقدام علاوه بر جلوگیری از یک فاجعه انسانی، حفظ ثبات در یک بخش مهم اروپا و حفظ اعتبار ناتو بود! خود گویای این واقعیت است که ایالات متحده به جای آنکه تلاش کند، کاربرد زور عریان را در چارچوب مباحث حقوق بین الملل و قوانین مصوبه سازمان ملل در راستای دخالت بشردوستانه توضیح دهد،از حفظ ثبات در یک بخش مهم اروپا و حفظ اعتبار ناتو، به عنوان اهداف این دخالت نظامی نام میبرد!
نماینده دائمی وقت انگليس در
شورای امنیت سازمان ملل متحد "سر جرمی گرین استاک" نیز اظهار کرد :ما این اقدامات را در عین تاسف به منظور
حفظ جانها انجام دادهایم. این امر در جهت توقف عملیات نامشروع که توسط نیروهای
امنیتی صربها انجام گرفته صورت میگیرد و در راستای تضعیف توانایی آنها در بوجود
آوردن یک فاجعه انسانی دیگر است!
پیشرفتهای حقوقی آر تو پی:
از سال ۲۰۰۵ تا به امروز البته شاهد پیشرفتهای قانونی بيشتر R2P هم بودهایم. در سال ۲۰۰۶ این قانون به اساسنامه شورای امنیت افزوده شد. شورای امنیت با قطعنامه شماره ۱۶۷۴ خود، "مسوولیت حفاظت" را برای همیشه جزیی از وظایف خود دانست و در سال ۲۰۰۹ نیز "بان کی مون"، دبیرکل کنونی سازمان ملل با تدوین گزارشی به نام "برنامه اجرای مسوولیت پشتیبانی" پافشاری سازمان ملل را در بهرهگرفتن از تازهترین ابزار قدرت خود نشان داد.
انتقادها در مورد آر تو پی:
آیا مداخله "مسالمت آمیز" (آر تو پی)با آنچه منتقدین در موردشبیان میکنند در تضاد است؟ چرا دکترین آر تو پی در لیبی و زیمبابوه، سومالی مورد استفاده قرار گفت اما در مورد بحرین و مسئله فلسطین سکوت کرده است؟
"ارنی رگر" (Ernie Regehr) مسئول بخش "خلع سلاح سازمان ملل"، ضمن پاسخ دادن به سوالات مطرح شده در رابطه با انتقاداتی که متوجه این دکترین میشود، گفت: اولین چیزی که باید گفت این است که اینها هنجارهای روزهای آغازین "مسئولیت حفاظت " (R2P) محسوب میشوند. این بدان معناست که با استفاده کاربردیتر از آن و با گذشت زمان و با اندوختن تجربیاتی که با از پیش رو برداشتن موانع حاصل خواهد شد، سازگاری بهتر و بیشتری با شرایط بوجود خواهد آمد. "آر تو پی" یک هنجار ایجاد میکند که برای اولین بار طیف وسیعی از اقدامات غیر نظامی برای محافظت از مردمی که در معرض خطر هستند است.
وی با اشاره به این نکته که "آر تو پی" دکترینی نوپا است، میافزاید: متاسفانه به دلیل نوپا بودن دکترین آرتو پی در برخی موارد و به ویژه در مرحله تصمیم گیری و عمل به این دکترین با مشکلاتی مواجه میشود. در عین حال باید مجددا تاکید کنم که دکترین R2P در واقع در هر مسئلهای که نقض حقوق بشر اتفاق افتاده باشد و یا سوء استفاده از قدرت صورت گرفته باشد نمیتواند وارد شود، حتی زمانی که موارد اشاره شده بسیار جدی باشند! و قطعا توانایی آن را ندارد و نمیتواند ایجاد کند و یا حتی برای جامعه بین الملل الزامی بوجود آورد. یکی از مهمترین چالشهایی که این دکترین با آن روبرو است مسئله حاکمیت ملی کشورها است، "آر تو پی" نمیتواند با نادیده انگاشتن چارچوب حاکمیت ملی کشور متخلف عمل کند و بر طبق بخش هفتم منشور سازمان ملل متحد اعمال زور کند.
در همین رابطه "گرگ کارلستروم" (Gregg
carlstrom) در مقالهای که در خبرگزاري الجزیره ترجمه و چاپ شده است با
اشاره به گزینشی بودن مفهوم آر تو پی میافزاید ظاهرا جنایاتی که "قذافی"
علیه مردم خود مرتکب شد به اندازه کافی برای توجیه مداخله بین المللی کافی
بودند، اما سرکوب وحشیانه تجمع مسالمت آمیز معترضان در یمن و بحرین با همچو
تهدیدی مواجه نیست!
بدون شک اقدامات قذافی علیه شورشیان در شرق لیبی، کشتن غیر نظامیان و اینکه او عهد کرد تا "خانه به خانه برای" کشتن معترضان خواهد رفت در اقدام علیه وی بی تاثیر نبوده اما منتقدان میگویند در نهایت جنگ یک مسئله داخلی کشور لیبی بوده و لیبی خودش باید مسئلهاش را حل میکرد و "مسئولیت برای حفاظت"میرود تا به ابزاری تبدیل شود در دست کشورهای قدرتمند در راستای دخالت در امور سایر کشورها.
وی در ادامه میافزاید: "آر تو پی" مفهومی انتزاعی است که برای پوشش دادن و مشروعیت بخشیدن به طیف وسیعی از مداخلات نظامی به کار میرود طرفداران جنگ آمریکا در عراق اینگونه استدلال میکنند .صدام که مخوف ترین رکوردهای رفتارهای ضد حقوق بشری، از جمله استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه مردم خود را از آن خویش کرده بود را در تلاش برای "حفاظت از غیرنظامیان سرنگون کردهاند"، اما با توجه به سوابق نظامی طبقه بندی شده ایالات متحده بیش از 100،000 غیر نظامی از زمان حمله آنها به عراق کشته شدهاند!
در همین راستا العربیه مینویسد: مسئولیت حمایت(R2P) دکترین شکست خوردهای است که از همه
بدتر، حمایت ضمنی سازمان ملل متحد از اقدام نظامی بدون مجوز به فلج شدن سازمان ملل متحد کمک کرده است.
بخشی از منتقدان و اکثریت مخالفان عملیات لیبی را
بخشی از برنامه نظامی در گستره خاورمیانه
و آسیای مرکزی میدانند که هدف آن کنترل و تصاحب بیش از ۶۰ درصد ذخایر
نفتی و گاز جهان به علاوه خطوط لولههای نفتی و گاز است. به
هر حال در موضوع بحران لیبی از یک سو
با واقعیاتی مواجهیم و از سوی دیگر این که سازمان ملل در اثر رویارویی با
واقعیت، بر یک سری از مفاهیم صحه میگذارد. موضوع مهمی که امروز مطرح است
این است که آیا عملیات در لیبی که در دفاع از حقوق بشر صورت گرفته، خودش
نقض حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه نبوده است؟ به طور کلی به نظر میرسد آن
اتفاقاتی که در لیبی رخداد از حیطه عمل منطقه پرواز
ممنوع خارج بوده است. این که هواپیماهای لیبی را حتی در وضعیت نشسته در
آشیانه و در زمانی که در حال پرواز نیستند مورد هدف قرار دهند،
از حدود اجرای چنین عملیاتی خارج بوده است. آنچه مسلم است این است که حتما
باید
نظارتی بر این عملیات از طرف سازمان ملل متحد که در عرف بین الملل به
اصطلاح صالحترین رکن برای اعمال
نظارت بر چنین عملیاتی است صورت میگرفت. اصل این قضیه که شورای امنیت
مداخله در این موضوع را لازم دانسته
امری مثبت است، اما مسئله این است که همیشه انگیزه اصلی اعضای دائم
شورای امنیت برای مداخله حمایت از بشر نبوده است، بلکه همواره منافعی
داشتهاند. وقتی در لیبی مداخله صورت میگیرد، اولین سوالی که ذهن را به
خود
مشغول میکند این است که اگر لیبی نفت نداشت آیا کشورهای غربی و نیروهای
ناتو مداخله میکردند؟ یا مثلا در مورد اتفاقات و فجایعی که در بحرین رخ
میدهد شورای امنیت منفعلانه برخورد کرده است و هیچ جلسهای در این رابطه
نداشته است! علاوه بر
این، بر اساس تعریف "دخالت بشردوستانه" دخالت نظامی باید در جهت گشایش
راههایی برای رسیدن به یک
دیپلماسی تازه باشد و نه با هدف تعویض یا
سقوط حاکمیت، حال آنکه در اکثر مواردی که منجر به دخالت بشر دوستانه شده است، این دخالت نتیجهای جز سقوط حکومت در پی نداشته است. به
هر حال امکان سوء استفاده از قدرت شورای امنیت وجود دارد. چرا که رکن سیاسی
است و ماهیت آن برخورد دوگانه و یا چندگانه است که یک جا وارد عمل میشود و
در جای دیگر چشم پوشی میکند.