حواشی پیرامون محمد جواد ظریف در 50 روز ابتدایی فعالیت دولت جدید به حدی بوده که او را در اکثر این روزها به یکی از سوژههای جدی مورد علاقه رسانهها تبدیل کند.
اما بر خلاف انتظار، این رسانههای خارجی نبودهاند که بیشترین توجه را به اقدامات وزیر امور خارجه داشتهاند، بلکه با کمال تعجب این حاشیههای رسانهای حاشیههایی داخلی بوده که در موارد متعددی حتی بر فعالیت حوزه خارجی ظریف نیز سایه افکنده است، نکتهای که سبب شد تا ظریف امروز و در آستانه حضور در مذاکرات 1+5 از آسیبی که ورود یک وزیر امور خارجه در بگو مگوهای داخلی ممکن است دچار آن شود، نگران شده و در یک متن کوتاه در صفحه شخصی خود اعلام کند که « هفته آینده کار بزرگی در پیش است و بیش از هر چیز نیاز به اجماع داخلی و همدلی ملی دارد.»
ظریف از اولین روزهای حضور در مسند وزارت امور خارجه نشان داده است که بیش از آنکه بر ارسال پاسخهای دیپلماتیک به طرفهای همتای خود در کشورهای مختلف اهتمام داشته باشد، به پاسخگویی به منتقدان داخلیاش توجه جدی دارد، رویکردی که سبب شده است تا در مواردی او خود را وارد جناح بندیهای رایج و مرسوم سیاسی داخلی کرده و از منظر یک جناح سیاسی به جناح سیاسی دیگر بتازد، غافل از آنکه ورود به اینگونه چالشهای داخلی، اجماع داخلی لازم پشت سر فعالیتهای یک وزیر امور خارجه مقتدر در عرصه بینالمللی را از بین خواهد برد.
شاید بنای این نحو ورود به مسائل داخلی از سوی وزیر امور خارجه نیز با حضور او در شبکه اجتماعی فیسبوک کلید خورد. وزیر امور خارجه مدعی است که با حضور در شبکههای اجتماعی به دنبال اعمال نوعی دیپلماسی عمومی است، اما نکته جالب آنجاست که حضور او در فیس بوک نه با زبان انگلیسی به عنوان زبان دیپلماسی عمومی، بلکه با زبان فارسی و حوزه مخاطبش هم مخاطب داخلی تعریف شده است.
طبیعی است که این نحو حضور که وزیر امور خارجه مشخص نکرده است، چگونه میتواند باردیپلماسی عمومی ارتباط پیدا کند، ظریف را ناخواسته وارد منازعات سیاسی داخلی کند. چنانکه روزی در پاسخ به انتقاد رجانیوز در صفحه خود مطلبی علیه این سایت منتشر کند و روز دیگر از کمردردی که پس از مشاهده تیتر کیهان به او عارض شده سخن بگوید و علیه این روزنامه مطلب منتشر کند، از اعضای کمیسیون سیاست خارجی گلایه کند و بعد هم با ادبیاتی که به نظر نمیرسد در شان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران باشد، عنوان کند که دیگر انتظار جلسات خصوصی از من نداشته باشید.
به نظر میرسد رفتار این چنینی دکتر ظریف و ورود او به خردترین بخشهای منازعات سیاسی داخلی که این روزها و پس از انتشار خبر سخنان او در کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی به اوج خود رسید، ابهتی که یک وزیر امور خارجه مقتدر به آن نیازمند است را فروخواهد ریخت و وزیری که قرار است در عرصه بینالملل به صورت جدی به کنشگری سیاسی با بزرگان سیاست جهان بپردازد را به یک کنشگر معمولی و خرد در داخل کشور مبدل خواهد کرد، موضوعی که به نظر میرسد این روزها با کمال تاسف شاهد آن بودهایم.
تجربه فعالیت چهرههایی چون علی اکبر ولایتی، منوچهر متکی و علی اکبر صالحی نشان داده است که این وزرای خارجه تلاش کردهاند کمترین کنش و فعالیت را در عرصه داخل از خود بروز داده و نمایش دهند و این نکته سبب شده تا بتوانند در عرصه خارجی با حواشی کمتری به فعالیت بپردازند. ولایتی با وجود انتقادات داخلی زیادی که از او وجود داشت هرگز خود را وارد منازعات سیاسی داخل ایران نکرد و این منش در وزاری خارجه بعد از او نیز پیگیری شد. به نحوی که وزاری امور خارجه، پاسخ به منتقدین و توجیه افکار عمومی داخلی را به دیگر عناصر سیاسی کابینه واگذار کردهاند.
دکتر ظریف نیز اگر به دنبال موفقیت در عرصه دیپلماسی جهانی است، لازم است تا از حواشی داخلی پیرامون خود بکاهد و توجیه افکار عمومی و پاسخ به منتقدان را به سخنگویان متعدد دولت که در این ایام، آنتن زنده هر هفت شب رسانه ملی را در اختیار دارند و یا رسانههای پرشماری که سیاستهای دولت را تبلیغ میکنند بسپارد و خود را درگیر مسائل خارجی کند.
آیا دکترظریف به این نکته اندیشیده است که اگر خبرنگار خارجی در روزهای آینده و در حاشیه مذاکرات ژنو از او در مورد کمر دردش سوال کرد، قرار است او چه پاسخی بدهد؟
وزیر امور خارجه به درستی از لزوم وجود اجماع ملی در کشور در آستانه مذاکرات 1+5 سخن گفته است، اما آیا هیچ اندیشیده است که کدام رفتار سبب بهم خوردن این اجماع ملی شده تا سخنگوی کمیسیون امنیت ملی که بیشترین همراهی را با وزارت متبوع او در این 50 روز داشته است، به نطق انتقادی علیه او وادارد؟
به نظر میرسد ظریف خود بزرگترین بر هم زننده این اجماع داخلی در پشتیبانی از سیاست خارجی دولت بوده است و این امر دلیلی نداشته جز ورود بی مورد او به منازعات سیاسی داخلی، و همین موضوع سبب شده تا این نگرانی تشدید شود که آیا ظریف قواعد بازی را میداند؟
باید تا دیر نشده، تدبیری اندیشید. شاید فرصت تجدید نظر جدی در برخی رویکردهای وزیر امور خارجه دولت تدبیر و امید فرارسیده باشد.