لیا بلگر سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی آمریکا و رئیس بزرگترین و جدی ترین
گروه ضد جنگ در آمریکا بارها سعی کرده است در قالب هیئتی برای انعکاس
تصویری واقعی به ایران بیاید ولی جوابی از ایران دریافت نکرده است.
«لیا
بولگر» از فرماندهان نیروی دریایی آمریکا، پس از بیست سال شرکت در جنگهای
مختلف، در سال ۲۰۰۰ با درجه سرهنگی بازنشسته شد و درحال حاضر رئیس گروه
«سربازان بازنشسته طرفدار صلح» و از جدیترین مخالفان جنگ آمریکا علیه
ایران است.
خبرنگار بین الملل ندای انقلاب در گفت و گو با خانم
بلگر در خصوص سالگرد حمله نظامی آمریکا به افغانستان مصاحبه ای را انجام
داده که به شرح زیر است:
*
خانم «بولگر»، هدف آمریکا از حمله به افغانستان چه بود؟ آیا دولت آمریکا
پس از ۱۲ سال به اهداف خود از حمله به افغانستان دست پیدا کرده است؟لیا
بولگر: متأسفانه حمله به افغانستان از همان ابتدا اشتباه بود. مردم آمریکا
از حوادث ۱۱ سپتامبر و حمله به برجهای دو قلو آن چنان شوکه و ناراحت شده
بودند که فکر میکردند باید واکنشی نشان دهند و به کسی حمله کنند. از آن
جایی که به مردم آمریکا گفته میشد که اسامه بن لادن در پس این حمله بوده و
کار کار طالبان بوده است، پس باید بن لادن را پیدا میکردیم و او را تنبیه
میکردیم. همچنین به ما میگفتند تروریستهایی که در این حمله دست داشتند،
در افغانستان آموزش دیدهاند. بنابراین کشور ما به طور دستهجمعی تصمیم
گرفت تا با حمله به افغانستان همه مردم این کشور را تنبیه کند. این کار از
همان آغاز هم اشتباه بود. هیچکس حق ندارد به خاطر اعمال اشتباه چند نفر،
به همه مردم یک کشور حمله نظامی کند. بسیاری از مردم افغانستان حتی پس از
گذشت چندین سال، هنوز هم نمیدانند چرا آمریکا به کشورشان حمله کرده است.
من گزارشهایی را خواندهام که در آنها نوشته است حدود ۷۵ درصد از جمعیت
افغانستان در مناطق روستایی زندگی میکنند و حتی امکانات ارتباطی زیادی هم
ندارند و از اخبار جهان اطلاعی ندارند و نمیدانند چرا بمب بر سرشان فرود
میآید، سربازهای آمریکایی به زور وارد خانههایشان میشوند، اعضای
خانوادهشان را دستگیر میکنند و به زندان میاندازند. دولت آمریکا شکنجه
را توجه میکند، بازداشت بدون مدت در گوانتانامو را توجیه میکند، و همه
این کارها را به اسم دفاع از آمریکا انجام میدهد. جنگ افغانستان از همان
ابتدا محکوم به شکست بود؛ این جنگ موجب کشته شدن صدها هزار نفر شد. و صرفاً
یکی از مثالهایی است که نشان میدهند سیاست خارجی آمریکا کاملاً اشتباه
است و راهحل همه مشکلات را حمله نظامی میداند.
*
پس دلیل اصلی جنگ علیه افغانستان چه بود؟ بهانه دولت آمریکا اسامه بن لادن
بود که هنوز هم مشخص نیست آیا واقعاً کشته شده است یا خیر. اما دلیل اصلی
حمله به این کشور چه بود؟لیا بولگر: بسیاری میگویند دلیل
اصلی نفت و گاز طبیعی بود؛ اما به نظر من دلیل اصلی قدرت ژئوپولیتیک بوده
است. اینکه آمریکا میخواهد در منطقه حضور داشته باشد. دولت آمریکا به
دنبال بهانهای است تا ماشین جنگش همیشه در حرکت باشد؛ زیرا بزرگترین
محصول و منبع درآمد آمریکا سلاحهای جنگی این کشور هستند. دولت این کشور
بزرگترین صادرکننده اسلحه در جهان است. هزینههای نظامی آمریکا از مجموع
هزینههای نظامی همه کشورهای دیگر جهان بیشتر است. نیمی از مالیات مردم
آمریکا خرج هزینههای نظامی میشود. اما به دلیل سود زیاد این تجارت و به
علت اینکه کاپیتالیسم است که سیاست خارجی ما را تدوین میکند،
جنگافروزیهای دولت آمریکا نیز همچنان ادامه دارد. علیرغم اینکه
واشینگتن میداند جنگهای افغانستان و عراق و حملات پهبادی به پاکستان و
یمن هیچ سودی ندارند، بلکه با کشتن افراد بیگناه به تعداد دشمنان آمریکا
میافزایند؛ اما همچنان به استفاده غیر مجاز از این سلاحها ادامه میدهد و
قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارد و هیچ اهمیتی هم نمیدهد، چون
بالأخره درآمد را باید کسب کرد! این واقعیت بسیار اسفانگیز است؛ اما
واقعیت همین است.
* با این تفاسیر باید گفت آمریکا در افغانستان به اهدافش رسیده است؛ زیرا هر چه که خواستند در افغانستان اسلحه فروخته است. لیا
بولگر: بله. مسلماً پولهای زیادی در این جنگ جابهجا شد. نه تنها
هزینههای زیادی برای جنگ افغانستان صرف شد، بلکه میلیاردها دلار نیز به
دولت کرزی داده شد. تنها چند سال پس از حمله به افغانستان نیز دولت آمریکا
این بار به عراق حمله کرد. با تمرکزی که روی عراق کردیم، دیگر افغانستان به
فراموشی سپرده شد. حالا هم که آبهای عراق از آسیاب افتاده، اوباما بار
دیگر به سراغ افغانستان آمده است. قرار است این جنگ در سال ۲۰۱۴ به پایان
برسد؛ اما من به عنوان یک آمریکایی به شما میگویم آنچه واقعاً شرمآور
است این است که درون آمریکا حتی یک کلمه هم درباره افغانستان حرفی زده
نمیشود؛ من یادم نمیآید آخرین باری که درباره وضعیت افغانستان خبری درون
آمریکا پخش شد چه زمانی بود. بنابراین هر روز مردم کشته میشوند، سربازان
آمریکایی هم کشته میشوند؛ اما آنچه بیشتر سزاوار سرزنش است اینکه
واشینگتن هنوز هم به اشغالگری، کشتار و تخریب در افغانستان ادامه میدهد و
مردم آمریکا هیچ اطلاعی از این ماجرا ندارند؛ هیچ چیزی درباره آن به مردم
آمریکا گفته نمیشود و هیچ گزارشی هم پیرامون آن پخش نمیشود. و به نظر من
شرمآورترین بخش فرهنگ آمریکا این است که مردم این کشور از آنچه به نام
آنها انجام میشود کوچکترین اطلاعی ندارند و رسانههای داخلی و سازمانی
آمریکایی همگی با دولت همدست هستند. رسانههایی که تحت مالکیت دولت نیستند؛
اما صاحبان آنها چند سازمان معدود اما بزرگی هستند که در جرایم دولت و
تبلیغ برای جنگ شریکند. بسیاری از کمپانیهایی که صاحب رسانه هستند، صاحب و
معاملهگر اسلحه هم هستند؛ کمپانی «جیای» بهترین نمونه این کمپانیها
است. این زنجیرهای است که هر عضوش عضو دیگر را تغذیه میکند. آنچه به
مردم آمریکا گفته میشود این است که باید نگران باشند، و همه این کارها به
خاطر حفظ امنیت مردم این کشور است؛ چرا که میبینید پس از حمله به
افغانستان دیگر حمله تروریستی در خاک آمریکا انجام نشده است. بنابراین باید
باز هم هزینههای بیشتری را خرج سلاح و ارتش کنیم تا امنیت مردم را فراهم
کنند. در حالی که احتمال آنکه مردم آمریکا از کمبود خدمات بهداشتی،
بیکاری و یا از دست دادن خانههایشان آسیب ببینند بسیار بیشتر از خطر
حمله تروریستی به آنها است. شیوه تفکر آمریکاییها کاملاً بیمعنا است.
*
مسلماً همه ابعاد این جنگها به سود دولت آمریکا نیست؛ مردم جهان اکنون
این دولت را به ارتش آن و اشغال کشورهای دیگر میشناسند. به علاوه،
واشینگتن هزینههای زیادی در این جنگها انجام میدهد و مردم آمریکا هم از
دولت خود ناراضی هستند و علیه آن تظاهرات میکنند. پس اگر دولت آمریکا از
این جنگها سود نمیبرد، این جنگها به سود چه کسانی هستند؟لیا
بولگر: سود این جنگها برای دولت اینگونه است که آن دسته از نمایندگانی
که به هیچ چیز جز حفظ کرسیهایشان در کنگره فکر نمیکنند، هم خودشان و هم
کمپینهای سیاسیشان به پول تاجران اسلحهای نیاز دارند که به آنها مبالغ
هنگفتی را میدهند تا برایشان لابیگری کنند. این یکی دیگر از مشکلات نظام
سیاسی آمریکا است؛ که پول بر همه چیز مسلط است. بنابراین برای رسیدن به
کرسی کنگره باید ثروت بسیار زیادی جمعآوری کنید. بنابراین قانونگذارها،
سناتورها و نمایندهها به پولی نیاز دارند که تاجران اسلحه به آنها
میدهند و اگر این افراد از تاجران اسلحه حمایت نکنند این ثروت خود را از
دست میدهند. مسئله دیگر اینکه سیستمهای دفاعی در یک جا تولید نمیشوند؛
به این ترتیب اعضای کنگره شاید حتی با همدستی تاجران اسلحه، به عنوان مثال
برای یک هواپیما، موتور آن را در یک ایالت تولید میکنند، سیستمهای
الکترونیکی آن را در یک ایالت دیگر و سیستم سوخترسانی آن را نیز در ایالتی
دیگر، تا به این ترتیب همه اعضای کنگره منفعت خود را در رأی دادن به یک
سیستم نظامی ببینند، زیرا هیچکدام از آنها نمیخواهند مشاغلی را از دست
بدهند که به تولید یک قطعه خاص در ایالتشان وابستهاند. به همین دلیل است
که تولید هیچکدام از سیستمهای نظامی آمریکا را نمیتوان به سادگی متوقف
کرد. من اخیراً مقاله بلندی درباره اف-۳۴ نوشتم که مراحل تولید و نگهداری
آن حدود ۱.۵ تریلیارد دلار هزینه در بر دارد. با این حال، علیرغم آنکه
این برنامه از زمانبندی تعریف شده خود بسیار عقبتر است و قابل اجرا نیست؛
اما کنگره هنوز هم برای آن بودجه تصویب میکند؛ زیرا بخشهای مختلف این
جنگنده در ایالت نمایندههای مختلف ساخته میشوند و آنها از از بین رفتن
شغلهای مرتبط با این جنگنده هراس دارند.
*
علیرغم آنکه بسیاری معتقد بودند حمله اوباما با سوریه قطعی است؛ اما این
اتفاق نیفتاد. به نظر شما چرا دولت آمریکا به سوریه حمله نکرد و نقش مردم
در اینباره چه بود؟لیا بولگر: به نظر من مردم آمریکا نقش
بسیار بزرگی در اینباره ایفا کردند. اوباما در اینباره عجله کرد و
صحبتهای حسابنشدهای کرد؛ زیرا تصور میکرد هر کاری بخواهد میتواند
انجام دهد. اما صدای مردم آمریکا این بار شنیده شد و به نظر من مردم بودند
که از آغاز یک جنگ دیگر جلوگیری کردند. اما همچنین معتقدم که برخی افراد در
کنگره حضور دارند که اگر رئیسجمهور از حزب جمهوریخواه بود و همین
پیشنهاد را میداد، مطمئناً به سود آن رأی میدادند. اما بسیاری از اعضای
کنگره به هر طرحی که اوباما پیشنهاد کند رأی منفی میدهند تا راه او را سد
کنند؛ و در این مورد نتیجه این مخالفتها به سود مردم خوب بود و من هم
خوشحالم که با طرح اوباما مخالفت کردند. اما به نظر من این اقدام کنگره تا
حد زیادی سیاسیبازی بود. با وجود این که مردم هم اعتراض کرده بودند که
اوباما دارد از حوزه اختیارات اجرایی خود خارج میشود و همینگونه هم بود.
در قانون اساسی آمریکا به وضوح آمده که تنها کنگره است که میتواند علیه
کشوری جنگ اعلام کند. زمانی که بوش بدون اجازه کنگره وارد جنگ شد، هیچکدام
از نمایندههای جمهوریخواه اعتراضی نکردند، بلکه گفتند وی رئیسجمهور است
و ما هم باید از رئیسجمهور حمایت کنیم. اوباما هم به دنبال محاکمه بوش به
خاطر جرائم جنگیش نرفت؛ زیرا خود او هماکنون دارد همان جرائم را تکرار
میکند؛ وی حتی خواستار محاکمه بوش به دلیل شکنجههای انجام شده در دولتش و
یا حمله غیر مجاز به کشورهایی هم نشد که آمریکا با آنها دشمن نبود و علیه
آنها جنگ اعلام نکرده بود. همه به این خاطر که اوباما هم دارد همان کارها
را تکرار میکند، فقط شدیدتر و بیشتر. حملههای پهبادی در دولت اوباما
بیش از شش برابر بیشتر از دوره بوش بوده است؛ و این حملهها علیه کشورهایی
انجام میشود که واشینگتن علیه آنها اعلام جنگ نکرده است. بنابراین مشکل
مردم آمریکا این است که دولتی بیقید دارند، و کنگرهای که مسئولیتهای خود
را رها کرده است. پرونده سوریه تا حدی نیز سیاسی بود؛ روسیه خوشبختانه راه
فراری را جلوی پای اوباما گذاشت تا او هم خیلی آبروی خود را از دست ندهد؛
زیرا وی گفته بود به سوریه حمله میکنیم؛ اما این کار انجام نشد و ممکن بود
اوباما ضعیف جلوه داده شود. اما پوتین فرصتی را به اوباما داد و خوشبختانه
او هم از این فرصت استفاده کرد. اما من به هیچ وجه فکر نمیکنم که پرونده
سوریه بسته شده است. احتمال آنکه دوباره بر طبل جنگ با سوریه کوبیده شود
همچنان وجود دارد. و حتی درباره حمله به ایران هم صحبتهایی در آمریکا
شنیده میشود. برخی رهبران کنگره، «لینتی گرام» در مجلس سنا و «ترنت فرانک»
در مجلس نمایندگان قطعنامهای را پیشنهاد دادهاند که محتوای آن اخذ اجازه
برای حمله به ایران است. پیشاپیش و صرفاً به این علت که هر گاه رئیسجمهور
دلش خواست، بتواند این کار را انجام دهد. چرا باید به دنبال اجازه برای
حمله به ایران باشیم؟ به ویژه الآن که آقای روحانی آماده مذاکره است، به
نیویورک آمده و آن هم صحبتهای مصالحهآمیز و دیپلماتیک را مطرح کرده است.
چرا باید این فرصت را از دست بدهیم؟ باید او را به گفتگوی صلحآمیز دعوت
کنیم؛ باید از لغو تحریمهایی صحبت کنیم که مردم ایران را آزار میدهند و
تنبیه دستهجمعی هستند که مغایر با قوانین بینالمللی است. دولت ایران هیچ
قانون بینالمللی را زیر پا نگذاشته است. با این حال افرادی در کنگره حضور
دارند که میگویند برویم و ایران را بمباران کنیم. و من نمیدانم با افرادی
که تا این حد به دنبال جنگافروزی هستند چه برخوردی باید کرد.
*
به نظر شما مردم آمریکا نقش بسیار مهمی در لغو حمله آمریکا به سوریه ایفا
کردند. بنابراین درباره تحریمها علیه ایران هم باید همین مردم را مقصر
بدانیم؛ زیرا برای لغو تحریمها هیچ تلاشی نمیکنند.لیا
بولگر: افراد بسیاری هستند که تمام تلاش خود را در جهت برقراری صلح و
دیپلماسی و لغو تحریمها انجام میدهند؛ اما باید بگویم اکثر مردم آمریکا
هیچ اطلاعی ندارند که چه جنایاتی دارد به نام آنها انجام میشود.
نمیدانند در ایران چه اتفاقی دارد میافتد، نمیدانند تحریمها چه وضعیتی
را برای مردم پیش آورده است. دولت آمریکا مسئول کشته شدن ۵۰۰ هزار کودک
عراقی در اثر تحریمها است. در حالی که سفیر آمریکا در عراق اعلام کرده که
این تحریمها مثمر ثمر واقع شدهاند. وقتی مقاماتی با است طرز تفکر دارید،
چگونه میتوانید مردمی را متقاعد کنید که اصلاً نمیدانند در ایران چه
اتفاقی دارد میافتد؟ مدتی پیش خود من و برخی از اعضای گروه «سربازان
بازنشسته طرفدار صلح» تلاش کردیم تا گروهی را تشکیل دهیم و به ایران
بفرستیم تا با مردم دیدار کنند و تأثیرات تحریمها را در ایران ارزیابی
کنند. آن زمان آقای احمدینژاد هنوز رئیسجمهور ایران بود. اما چون به زمان
انتخابات نزدیک شده بودیم، تصمیم گرفتیم تا بعد از انتخاب صبر کنیم. ما
هنوز هم مایل به برگزاری این برنامه هستیم؛ اما هنوز دعوتی جدی از طرف دولت
جدید ایران دریافت نکردهایم. امیدوارم این اتفاق بیفتد تا مردم ایران
بدانند درون آمریکا هم افرادی هستند که وضعیت مردم ایران برایشان بسیار مهم
است و میکوشند تا از جنگی دیگر علیه مردمی جلوگیری کنند که نه جنگطلب
هستند و نه علیه آمریکا کاری انجام دادهاند، بلکه فقط دارند زندگی عادی
خود را میکنند. من از آنچه دولت آمریکا به نام مردم و با مالیات مردم
انجام میدهد واقعاً شرمنده هستم.