به گزارش خبرگزاری دانشجویان (ایران)، ارسلان کاظمی ملیپوش بسکتبال ایران است که با درخشش در لیگ کالجهای آمریکا توانست در درفت 2013 NBA موفق شود و به «فیلادلفیای» آمریکا بپیوندد. او به گفته خودش برای کسب تجربه و گرفتن زمان بازی، تصمیم گرفت یک فصل در ایران دست به توپ شود و در همین راستا نیز به پتروشیمی ماهشهر پیوست. ارسلان کاظمی که 23 سال سن دارد تازه به ایران آمده و با تمام کردن قراردادش با تیم جنوبی و گذراندن تستهای پزشکی به دنبال کارهای اداریاش در پایتخت بود تا بتواند با خیالی آسوده پیراهن ماهشهریها را به تن کند و در لیگ برتر بدرخشد؛ او در نخستین روزی که به تهران آمد مهمان خبرگزاری ایسنا بود.
آرام و سربه زیر با خندهای جالب توجه وارد خبرگزاری شد و با همه گرم گرفت. تازه به ایران آمده و در نخستین روزی که برای انجام کارهای اداری و ثبت نام در دانشگاه به تهران آمده بود مهمان خبرگزاری ایسنا شد. نخستین بسکتبالیست ایرانی که در درفت NBA انتخاب شده بود از بسکتبال خودش، و بسکتبال ایران و آمریکا صحبت کرد.
"پادشاه اسلم دانک" آسیا و "پسر لپ تابی" دانشگاه «رایس» در خبرگزاری ایسنا گفت و گویی داشت و به سوال های مختلف پاسخ داد. او در جریان صحبتهایش درباره وضعیت لیگ ایران، اسپانسرها و بازیکنان خارجی شاغل در ایران حرف زد. از هدفش در بسکتبال و یک سال پیش رو که قصد دارد به بهترین شکل از آن استفاده کند و راهی بهترین لیگ بسکتبال جهان NBA شود، صحبت کرد. ارسلان کاظمی در این گفت و گو از روزهای نخست زندگیاش در آمریکا نیز حرف زد که برایش بسیار سخت بوده.
مشروح گفت و گوی خبرنگار ایسنا با ارسلان کاظمی را در ادامه می خوانید:
*یکی از اصلیترین سوالهایی که این روزها درباره تو پرسیده میشود چگونگی بازگشتت به آمریکا است. چطور به NBA باز خواهی گشت؟
کارم در ایران تمام شود وارد آمریکا میشوم. اینطور نیست که تا به آمریکا بازگشتم قرارداد ببندم. طی صحبتهایی که با مدیر فنی تیم داشتم قرار شد تا برنامههای خودم را در ایران ادامه دهم و به خوبی تمرین داشته باشم. من و او صحبت کردیم و میدانیم که برای بازگشت من به NBA چه چیزهایی لازم است. قول داده به ایران بیاید و بازیهایم را از نزدیک ببیند. همچنین قرار است فیلمهایم را برایش بفرستم تا بازیهایم را آنالیز کند. تمام تلاش من این است در این فصل از فرصت پیش رو استفاده کنم تا با شرایط ایدهآل به «فیلادلفیا» برگردم و به میدان بروم. البته میتوانستم در این فصل هم در «فیلادلفیا» بمانم اما خودم نماندم. هماکنون هم خیلیها فکر میکنند من را از NBA خارج کردهاند اما اینطور نیست. میتوانستم با «فیلادلفیا» قرارداد امضا کنم اما احتمال داشت فرصت بازی نداشته باشم یا اینکه هر لحظه قراردادم را فسخ کنند. در این شرایط شغلم را از دست میدادم و دیگر جایی در «فیلادلفیا» نداشتم. بسکتبال شغل من است و باید از آن حفاظت کنم. هماکنون باشگاه به من یک سال فرصت داده تا از آن استفاده کنم، به میدان بروم و تجربه کسب کنم. تصمیم گرفتم که از این فرصت در ایران استفاده کنم و در کنار خانوادهام بازی کنم.
* چرا پتروشیمی را در ایران انتخاب کردی؟
دلیلی اصلی این بود بتوانم در جایی بازی کنم که فقط بسکتبال باشد. میدانستم در ماهشهر این فضا وجود دارد. یک اتاق است و یک سالن بسکتبال که باعث میشود همیشه در مسابقه و تمرین باشم. این همان شرایط ایدهآل برای یک سال پیش روی من است. در ماهشهر شرایط خوبی است و امیدوارم در کنار این تیم موفق باشم و با آمادگی کامل به آمریکا بازگردم.
* کدام تیمها به طور رسمی با تو وارد مذاکره شدند؟
رسما پتروشیمی با من مذاکره کرد. خیلی از تیمهای دیگر تلاش کردند با من مکاتبه و رایزنی کنند اما من جواب هیچکس را ندادم. تنها با پتروشیمی مذاکره کردم. پیشنهادهای دیگر هم از اروپا و چین بود. شرایط اروپا خوب نبود که بتوانم در آنجا بازی کنم و چین را هم که خودم دوست نداشتم در آن به میدان بروم. به نظر من حضورم در ایران یک فرصت بود تا بتوانم کاری برای بسکتبال کشورم انجام بدهم. آنچه یاد گرفتهام را به جوانان ایران منتقل کنم. من از فوجیان تیمی که صمد به آن پیوست پیشنهاد داشتم. از تیم حامد و یک تیم دیگر برای سهمیه آسیایی پیشنهاد داشتم و از شانگهای هم پیشنهاد داشتم تا به عنوان بازیکن خارجی برایشان به میدان بروم اما تصمیم گرفتم در کشورم بازی کنم.
* در این سالها صحبتهای زیادی درباره کیفیت لیگ ایران شده است. اینکه تنها چند تیم بسیار قدرتمند هستند که از ابتدای لیگ میدانیم یکی از آنها قهرمان میشود. قدرت تیمها با هم فرق دارد. تو که بهترین لیگ جهان را تجربه کردی کیفیت لیگ ایران را چطور میبینی؟
سطح کیفی که صحبت میکنیم در کشورهای مختلف وجود دارد. به طور مثال در NBA یک تیم هزینه میکند و هر بازی را با برد پشت سر میگذارد. اما خیلی از تیمها هستند که واقعا ضعیفند. در لیگ NBA، چین و همه کشورها شرایط تیمها مختلف است. در هر کشوری یک سری تیمهای خوب هستند و سرمایهگذاری میکنند و برخی تیمها نیز توان سرمایهگذاری ندارند. پس اینکه تیمهای مختلف با قدرتهای متفاوت در لیگ حضور دارند لازم و در همهی دنیا وجود دارد. به نظر من تنها مشکلی که در لیگ ایران وجود دارد این است که باشگاهها و سرمایهگذارها چیزی دستشان را نمیگیرد. سرمایهگذاریهای آنها یکطرفه است. آنطور که باید و شاید حمایت نمیشوند. اگر صدا و سیما بیشتر بازیها را پوشش میداد سرمایهگذارها را خوشحال میکرد و انگیزه آنها بالا میرفت. بالاخره سرمایهگذارها به دنبال تبلیغات هم هستند و زمانی که میبینند یک فصل هیچ پخش زندهای ندارند دلسرد میشوند. از طرف دیگر تمام پخشهای زنده برای یک تیم باشد باعث میشود انگیزهی دیگر باشگاهها از بین برود. این موضوع میتواند به تیمهای دیگر ضربه بزند. حالا هم امیدوارم با فعالیت شبکه ورزش حمایت از همهی باشگاهها ایجاد شود؛ چرا که بسکتبال دوستان کشور بسیار زیادند و میخواهند این رشته به خوبی پوشش داده شود. از طرف دیگر هم سرمایهگذارها خوشحال میشوند و با قدرت و انگیزه بیشتری کارشان را ادامه میدهند.
* بسیاری از کارشناسان هم در سالهای اخیر به بازیکنان خارجی اشاره میکنند که کیفیت بالایی چون سالهای گذشته ندارند. دلیل اینکه بازیکنان خارجی سطح کیفی پایینی دارند چیست؟
همه ما بسکتبالیستها نگران این مساله بودیم که هم اکنون ایجاد شده و من اسمش را دلالبازی میگذارم. خیلی از خارجیهایی که میآیند ایران لیگ دسته دو یک کشور بازی کرده و 5 هزار دلار گرفتهاند. اما همانها در ایران 60 هزار دلار میگیرد. این به ضرر بسکتبال است. نیمیخواهم هیچ مدیر برنامه و "ایجنتی" را زیر سوال ببرم چرا که در ایران افراد کاردانی هم فعالیت دارند اما به نظر من فدراسیون بسکتبال میتواند وارد شود. آقای مشحون خودش ارتباطاتی در آمریکا دارد و میتواند چند "ایجینت" بینالمللی معرفی کند تا باشگاهها بتوانند بازیکنان خارجی خوبی به کشور بیاورند. مردم نیز بسکتبال زیبایی تماشا کنند.
* در همین راستا کم شدن تعداد بازیکنان خارجی نیز موافق و مخالفان زیادی داشت. تو این موضوع را چطور ارزیابی میکنی؟
من نمیتوانم بگویم کمتر شدن خارجیها بهتر است. تعداد خارجیها همان 2 نفر باشد اما محدودیت زمان بگذارند. به طور مثال بازیکنان خارجی تنها 30 دقیقه در زمین باشند. به نظر من حضور بازیکنان خارجی حتی در تمرین باعث رشد بسکتبالیستها میشود. جوانها از آنها آموزش میگیرند. درباره بازی کردن میتوان محدودیت زمانی گذاشت. مثلا یک بازیکن کمتر وارد زمین شود. اما با این حال باید بدانیم بودنشان برای بسکتبال بهتر است.
* در لیگ دانشگاههای آمریکا بازی کردی و بهترین لیگ جهان را نیز دیدی. تفاوت لیگ ایران و آمریکا با توجه به تناسب رشد این رشته و میزان توسعه بسکتبال در دو کشور در چیست؟
من از زمانی که یادم میآید در لیگ ایران مشکل پول دادن به بازیکنان وجود داشت. کسی که در مجلس کشور است اگر یک هفته یا یک ماه حقوق نگیرد فکر نمیکنم دیگر حوصله سر کار رفتن داشته باشد. این درباره همه صدق میکند. یک بسکتبالیست که شغلش ورزش است و وقتی حقوق یک سالش را نمیگیرد دیگر انگیزه ندارد. قبلا بوده و هماکنون هم خیلی از تیمها پول بازیکنان خود را ندادهاند. معتقدم که اگر باشگاهها خوش قول باشند خیلی تاثیرگذار است. این موضوع در خارج از ایران وجود ندارد و در NBA سر وقت پول به حساب بازیکنان واریز میشود.
*یکی از مسائلی که در سالهای اخیر بر لیگ ایران سایه انداخته زود تمام شدن رقابتهای باشگاهی برای اردوهای تیم ملی است. به نظرت درست است ما لیگ را 3 یا 4 ماهه برگزار کنیم تا تیم ملی فرصت اردو و تمرین داشته باشد؟
این در لیگهای خارج از کشور نیست. مربی که میآید حرفهای است و چیزی ندارد که بازیکنان به آن آشنا نباشند. به طور مثال سیستمها از مریخ نیامدهاند که بازیکنان با آنها آشنا نباشند. تیمهای اروپایی و آمریکا اینگونه هستند. زمانی که آمریکا خودش را برای جام ملتهای آمریکا آماده میکند یک هفته قبل از مسابقات بازیکنان کنار هم جمع میشوند و تمرین میکنند. بازیکنان آنقدر شعور بسکتبال دارند که همه چیز را بلد هستند و سریع یاد میگیرند. هماکنون خود من هر سیستمی که میبینم میگویم این را با آن تیم یا با آن مربی کار کردهام. ما بازیکنان با سیستم ها آشنا هستیم و مشکلی وجود ندارد. ببینید دو به علاوه دو میشود چهار و دو منهای دو می شود صفر. یک مربی نیست که بیاید و بگوید دو به علاوه دو می شود پنج! اینها چیزهایی است که همه آن را میدانند. به نظر من نباید طوری شود که لیگ باشگاههایمان را برای تیم ملی تعطیل کنیم؛ چون کشورمان توانایی آن را ندارد که بازیکنان در زمان تعطیلی بتوانند برنامههایشان را ادامه دهند. دشواری ایجاد میشود و بسیاری از بازیکنان باید ماههای زیادی بیکار و بدون مسابقه باشند. به نظر من اگر لیگ طولانی شود بیشتر میتواند به ما کمک کند. میتواند باعث رشد بسکتبال و تقویت تیم ملی شود.
* اما مربیان سلیقههای مختلفی دارند.
نظر هر مربی فرق میکند ولی فکر نمیکنم یک مربی چیزی داشته باشد که از کرهی دیگر باشد. مثلا سیستمی وجود ندارد که برای مریخ باشد. بالاخره همه سیستم را میدانند و میتوانند خیلی سریع هماهنگ شوند. مشکلی ایجاد نمیشود.
*بسکتبال در سالهای اخیر با مساله اسپانسر و حامیان مالی مواجه است. شما مدیریت ورزشی در آمریکا خواندهایی و به نظرت بهترین راه برای جذب اسپانسر چیست؟
در جذب اسپانسر مهمترین چیز این است که وقتی کسی داوطلب شد با آغوش باز از او استقبال کنیم، نه اینکه بگوییم خواستی بیا نخواستی نیا. باید با آغوش باز استقبال کنیم. باید چیزی داشته باشیم که به اسپانسرها ارائه کنیم. مثلا تیمی که سرمایهگذاری میکند و 50 میلیون ورودی میدهد یک لیست تهیه کنیم و مواردمان را به آنها ارایه کنیم. مثلا بگوییم شما در این تاریخ و این ساعت در تهران بازی دارید که پخش مستقیم دارد. میتوانید تبلیغات سالن را برای خود بگیرید روی زمین و کنار زمین را برای خودتان استفاده کنید. در ایران هم بلیتفروشی نداریم و خود باشگاهها میتوانند تماشاچی به سالن بیاورند. اینها همه برنامهریزی است و زمانی که اسپانسر ببینید در قبال آن پول چه امکاناتی دارد با انگیزه بیشتری وارد کار میشود. این میتواند کمک کند. خود بازیکنان هم میتوانند به اسپانسر کمک کنند. مثلا باشگاههای خصوصی میتوانند در قراردادهایشان بندهایی برای تبلیغات داشته باشند. میتوانند از مهرههای شناخته شده خود برای توسعه و تبلیغات استفاده کنند. این موارد تمام چیزهایی است که میتواند به جذب و حفظ اسپانسر کمک کند که به مدیریت نیاز دارد.
* به عنوان یک بسکتبالیست گام به گام حرکت کردی و به بالاترین سطح حرفهای رسیدی. استعدادیابی و رشد بازیکنان در ایران را چطور میبینی؟
به نظر من بعد از اتفاقی که برای نوجوانان افتاد باید برگردیم و به گذشته نگاه کنیم. جوانان ایران در سال 2008 و 2004 قهرمان آسیا شدند. آنها چه داشتند که به این عنوان رسیدند. ببینیم کدام مربیان با آنها کار کردند. باید آن مربیان کاردان برگردند و با نوجوانان ایران کار کنند. این درست نیست بسیاری از مربیانی که برای ما کار کردند و نقش زیادی در پرورش بسکتبالیستهای امروز داشتند اسمی از آنها شنیده نمیشود. تمام مربیانی که با ما کار کردند دیگر نیستند. جز مهران شاهینطبع دیگر کسی نیست که هماکنون فعالیت کند.
به طور مثال از مربیان اصفهان هیچ کدام دیگر فعال نیستند. هیچ کدام در قبال بازیکنانی که به بسکتبال کشور تحویل دادند تقدیر نشدند و به همین دلیل دلسرد شدهاند. تنها کسی که میتوانم نام ببرم که هم اکنون نیز کار میکند، آقای آقاجان است. او کار پایه را خیلی خوب انجام داد. اینها مربیانی هستند که باید بیشتر به آنها توجه شود. متاسفانه در استانها به کارهای پایه بیتوجهی میشود. کار پایه در این سنین بسیار موثر است و اگر بتوانیم مربیان کار بلد را به کار بگیریم رشد خواهیم کرد.
* در سالهای اخیر فعالیت هیاتها کم شده است، به عنوان یک ملیپوشی که از شهرستان رشد کردی دلیل این موضوع را چه میدانی؟
خیلی وقت است که در ایران نبودم و نمیتوانم جواب بدهم. من خودم تصمیم دارم در اصفهان و ماهشهر کمپ بگذارم. به صورت رایگان از بازیکنان کم سن و سال دعوت کنم و برایشان کلاس بگذارم. کار کوچکی است اما میتواند تاثیرگذار باشد. در قبال زحمتی که برای من کشیده شده، از مربیان خودم دعوت میکنم تا در این کمپها باشند و از آنها استفاده کنم. این میتواند توسط بازیکنان بزرگ ما انجام شود تا بازیکنان نوجوان مشکلات پایهای نداشته باشند. از طرف دیگر جوانان نباید اصلا به پول فکر کنند. متاسفانه باشگاهها خیلی اشتباه میکنند که با بازیکنان جوان قراردادهای مالی میبندند. بازیکن نوجوان و جوان نیازی به پول ندارد. خیلی بد است که پول از سنین پایین در دست بازیکنان باشد. بازیکن بزرگسال پول بگیرد اما جوانان تنها خرجشان ایاب و ذهاب است. نباید قرارداد باشد و پولهای میلیونی به جوانان داده شود. در آمریکا درباره جوانان می گویند: "keep them hungry". باید بازیکنان جوان را تشنه نگه دارند تا تلاش کنند. وقتی به جوان 18 ساله 100 میلیون پول میدهیم با خودش میگوید من بهترین هستم و نیازی به تلاش ندارم. دیگر تلاش نمیکند و بعد افت میکند. این موضوع به بسکتبال ضربه میزند.
*نزدیک به یک دهه است که از نداشتن سالن گله داریم. به نظرت اینکه فدراسیون نتوانسته در این سالها یک سالن بینالمللی برای خودش داشته باشد چیست؟
این میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. سالنهایی که در خارج از کشور میبینید چند منظوره است. برای برنامههای مختلف استفاده میشود. سالنهایی هستند که در آنها کنسرت برگزار میشود. به طور مثال سالن «لیکرز» برای بسکتبال، هاکی و تیم «کلیپرز» هم استفاده میشود. برای استفاده از هاکی خط کشی نمیکنند بلکه کفپوش مخصوص دارد. باید بدانیم که میتوان سالن ساخت و از آن برای موارد مختلف استفاده کرد. تمام اینها برمیگردد به اینکه بتوانیم مدیریت کنیم. فدراسیون میتواند با کمک باشگاهها سالن بسازد و این باشگاهها هرکدام به نحو خودشان استفاده کنند. تبلیغات کنند و درآمدزایی داشته باشند اما در آخر باید تاکید کرد که کم لطفی مسوولان خیلی بوده و هست. خیلی کم لطفی کردند. چیزهایی هست که میتوانیم از آنها استفاده کنیم اما کسی به آنها توجه نکرده است.
*هم اکنون رابطه ورزش و مدارس باید بسیار نزدیک باشد. به عنوان یک ورزشکار چطور در مدارس به سمت بسکتبال کشیده میشود؟
جا دارد از تمامی مربیان ورزش در مدرسه تشکر کنم. خیلی به من کمک کردند. واقعاً معلمان ورزش ما اینطور نبودند که توپ به ما بدهند تا فوتبال بازی کنیم. همه آنها به ما توجه کردند. دوم دبستان بودم و در یک مجتمع مسکونی بودیم. قد و قوارم بلند بود و با دوستانم تصمیم گرفتیم حلقه بسکتبال درست کنیم و از همان جا یاد گرفتن را آغاز کردم. خیلی چیزها را خودم یاد گرفتم. یک روز در مدرسه که بودیم معلم ورزش ما را تقسیم کرد. من در گروه بسکتبال بودم که معلمم بازی من را دید و گفت اگر میخواهی معرفیت کنم تا بسکتبال را ادامه بدهی. با اینکه ناراحت بودم و میخواستم فوتبال بازی کنم قبول کردم. در آن زمان آقای آقاجان مربی ناحیه دو بود و من را انتخاب کرد و از همان جا به ذوب آهن رفتم و زیر نظر آقای آقاجان بودم. معلم ورزشهایم نقش بسیار مهمی در راه بسکتبالی من داشتند. من به فوتبال علاقه داشتم و دوست داشتم با همکلاسیهایم در مدرسه فوتبال بازی کنم اما معلمان ورزش توجه و لطف کردند و من وارد بسکتبال شدم.
* در آن سن، همانند هم سن و سالانت تمرینها را جدی میگرفتی یا نه؟
از اول بازیکنی بودم که هیچ وقت از تمرین در نمیرفتم. همیشه دوست داشتم تمرین کنم. در چند رشته ورزشی بودم. کلاس پنجم دبستان بودم که برای تیم های پینگپنگ، شنا، هندبال، فوتبال، والیبال و بسکتبال مدرسه انتخاب شدم اما فقط بسکتبال بازی کردم. البته از پدر و مادرم نیز باید تشکر کنم. با اینکه همانند همه مادر و پدرها دوست داشتند دکتر یا مهندس شوم اما برابر من قرار نگرفته و تشویقم کردند تا ورزش کنم. همیشه از من حمایت میکردند. کار بزرگی برای من انجام دادند و واقعاً ممنونم.
*چطور شد که به یکباره توانستی برای ادامه تحصیل و ورزش به آمریکا بروی؟آیا بدون حمایت اقتصادی خانواده این اتفاق میافتاد؟
بدون حمایت خانواده نمیشد. بعد از قهرمانی جوانان غرب آسیا در تهران شرایط جور شد و به آمریکا رفتم و به دلیل مشکل سربازی نتوانستم در رقابتهای قهرمانی جوانان آسیا در تهران بازی کنم. یک چیزی در آمریکا می گویند که :"never know who watches you" یعنی هیچ وقت نمیدانی چه کسی تو را تماشا میکند. من در غرب آسیا بازی کردم و عملکردم خوب بود. حتی وقتی این روزها روزنامههای آن دوران را میدیدم خیلی تعجب میکردم که چقدر بازیکن خوبی بودم و اکنون ضعیف شدهام(باخنده). در آن زمان 30 امتیاز 15 ریباند و در کل آمار بالایی داشتم. پسر مدیر فنی لبنان در کالجهای آمریکا بازی میکرد و بعد من را دید و با مامانم صحبت کرد و گفت اگر میتوانید حمایتش کنید تا کارهایش را انجام دهیم تا به آمریکا برود. ما تمام اقدامها را انجام دادیم و صحبت انجام شد که خبری نشد. من برای امتحان فیزیک درس میخواندم که تلفن زد و گفت کارهای اعزامم درست شده است و من هم قبل از سرباز شدنم به آمریکا رفتم.
*برای جوانانی که میخواهند راه تو را بروند چه راهکاری داری؟
من خیلی میشنوم که جوانان میخواهند به آمریکا بروند اما بدانند من بازیکنی نبودم که بروم آمریکا و از یک شب تا صبح حرفهای شوم. جوانان این فکر را که با رفتن به آمریکا بسکتبالیست میشوند را از سرشان بیرون کنند. من پلهها را یکی یکی طی کردم. من 10 سال بسکتبال بازی کردم. کاپیتان ردههای سنی بودم. اینطور نبود به یکباره راهی آمریکا شوم و بسکتبالیست شوم. بازیکنانی که در رقابتهای بینالمللی کار میکنند زیر نظر هستند. شاید این موقعیت را به دست بیاورند پس این فرصتها را از دست ندهند. حتی خود من اگر ببینم بازیکنی با پتانسیل بالا داریم به کالجها معرفیشان خواهم کرد. من کاری انجام ندادم که به آمریکا بروم بلکه تمام این کارها برای من انجام شد. خود آنها دیدند بازی من خوب است و گفتند تا برای تیمشان بازی کنم. جوانان باید از موقعیتهایشان استفاده کنند. در جهانیها زیر نظر هستند. کارشناسان و استعدادیابان بازیها را نگاه میکنند پس جوانان به خوبی بازی کنند. پتانسیل جوانان ایران بسیار بالا است.
البته این نکته را بگویم برای بازیکنانی که برای لیگ ایران یا باشگاههای آسیا بازی کرده باشند خیلی سخت است که در کالجهای آمریکا بازی کنند. بسکتبالیستهای که در تورنمنت حرفهای کار کرده باشند خیلی سخت وارد کالج خواهند شد یا اصلا نمیتوانند در این لیگ بازی کنند. طبق قانون آنها بازیکنان حرفهای نمیتوانند در کالج بازی کنند. جوانان اگر بتواند قبل از بازی کردن برای تیمی به آمریکا بروند بهتر است. البته جا دارد یک مساله را نیز به آنها گوشزد کنم. بازیکنان جوان لطفا قرارداد سفید با هیچ تیمی و از هر نظری امضا نکنند. قرارداد سفید امضا نشود. هر مشکلی هم پیش آمد مستقیم پیش آقای مشحون بروند که او خودش مشکل را به بهترین شکل حل خواهد کرد.
* زمانی که به آمریکا رفتی چقدر تفاوت بین بسکتبال ایران و آمریکا دیدی؟
زمانی که به آمریکا رفتم دوباره سال آخر دبیرستان را خواندم. به مدرسه شماره یک آمریکا رفتم. زمانی که وارد تمرین شدم دهنم باز ماند. در NBA فرق میکند اما ما بچههای داشتیم که اگر میخواستند میتوانستند روی حلقه بنشینند. دانک کردن چیزی بود که در ایران برایش معروف بودم اما چیزی نبود که در آمریکا جلب توجه کند. دهنم باز مانده بود. انگار از کُره دیگر آمده بودند. بازیکنان خوبی در آن مدرسه بودند و هماکنون بسیاری از آنها در NBA هستند. من نمیدانستم شرایط چطور است که به یکباره شوکه شدم.
* از آنجا به دانشگاه «رایس» رفتی. آنجا چطور بود؟
پدر و مادرم دوست داشتند که درس بخوانم و در جایی خوب مدرک بگیرم. به دانشگاه «رایس» رفتم که از نظر علمی بالاست. بعد از نظر ورزشی هم باید جایی میرفتم که بازی کنم. اگر به UCLA یا «اورگن» میرفتم همانند شرایط کنونیام در «فیلادلفیا» میشد و زمان زیادی برای بازی نداشتم. به همین دلیل وارد دانشگاه «رایس» شدم. دانشگاهی انتخاب کردم که سطحش پایین بود. خیلی تلاش کردیم تا اینکه یک سری اتفاقها افتاد که من خوشم نیامد و از «رایس» رفتم. بعد در «اورگن» خیلی خوب کار کردم. صاحب "نایک" در «اورگن» درس خوانده بود و ما را حمایت میکرد. واقعا شرایط خوبی در «اورگن» داشتم. فصل کاملا متفاوتی بود و خیلی کمکم کرد و توانستم موفق شوم.
* زندگی شخصیات بعد از رفتن به آمریکا سخت نبود؟
اوایلی که رفتم آمریکا 17 ساله بودم. اقوامی نداشتم. نزدیکترین فامیلم 6-7 ساعت رانندگی از من دور بود. در آمریکا سفر به ایالت دیگر انگار سفر به کشور دیگر است. برایم سخت بود. شاید ندانید اما واقعا مامانی و لوس بودم. همیشه پدر و مادرم کنارم بودند. با تیم ملی هم که به سفر و مسابقات میرفتیم آنها بودند. خیلی سخت بود. یکبار در یک مصاحبه گفتم که من یک شبه مرد شدم. برایم سخت گذشت. "پسر لپتابی" که به من میگفتند دلیلش همین بود. همیشه لپ تابم را همراه داشتم و هرجا اینترنت داشتم با خانوادهام صحبت میکردم تا دلتنگ نشوم!
* از نظر روابط اجتماعی و عمومی در آمریکا به مشکل نمیخوردی؟
از نظر روابط اجتماعی اولش سخت بود اما هرچه جلو رفتم بهتر شدم. زبان انگلیسیام نیز بهتر شد و دوستان آمریکاییام کمک کردند. در کنار دوستانم اول خجالتی هستم اما بعد از یک مدت همه چیز خوب میشود. برای یاد گرفتن انگلیسی کمکم سعی کردم دوستان آمریکایی داشته باشم تا زبانم بهتر شود و خدا را شکر موفق شدم. راحتتر زندگی کردم.
*در دانشگاه «رایس» تروریست هم شدی. هنوز آن مدیر فنی در دانشگاه هست؟
یک نفر بود که اذیتمان کرد. همتیمی مصری و لبنانی من در «رایس» و مربی لبنانی تیم خیلی اذیت شدیم. هر اتفاق میافتاد یک چیزی به ما میگفت. بعد از این اتفاقها به مربیمان گفتیم که این حرفها اگر هم شوخی است خندهدار نیست و باید تمامش کند. با اینحال شرایط ادامهدار شد و متاسفانه باعث شد ما از این دانشگاه برویم. «رایس» از رفتن ما خیلی ضربه خورد و بعد از آن در لیگ تنها سه پیروزی داشت. شنیدم 4-5 ماه پیش هم آن فرد را اخراجش کردند.
* و دانشگاه «اورگن».
ابتدا خیلی سخت بود اما علم غیب نیست، سیستمها از مریخ نیامده بود تا من به مشکل بخورم! اتفاقاً تعریف میکردند چطور سیستم را سریع یاد بگیرم و سال بسیار خوبی داشتم.
* و درفت.
کل NBA یک طرف درفت یک طرف. چون خیلی دوست داشتم اتفاق بیفتد. میخواستم هدیهای به پدر و مادرم بدهم و تنها درفت میتوانست هدیهای شایسته باشد. مادرم از آن لحظه لذت برد. فیلم را که دیدید. البته من از قبل میدانستم که انتخاب میشوم. همه خوشحال شدند اما من از پنج انتخاب قبل میدانستم انتخاب میشوم و عکسالعمل خاصی نداشتم. مدیر برنامههایم زنگ زد و گفت «فیلادلفیا» تو را میخواهد من هم گفتم باشه. گفت همین! گفتم من هماکنون شوکه هستم. دیدید که خوشحالی هم نکردم.
لحظه بسیار لذتبخشی بود که افتخاری برای بسکتبال ایران بود. برای اولین بار بود و افتخاری محسوب میشد.
*حالا به ایران برگشتهای. با توجه به اتفاقهای سال 2011 نگران نیستی؟
چه اتفاقی؟ من با همه دوست هستم و آمدهام بسکتبال بازی کنم و تجربه کسب کنم. اهمیت نمیدهم. من بعد از قهرمانی ایران در فیلیپین به همه تبریک گفتم. بعد از درفت هم بچهها به من تبریک گفتند. حامد اول زنگ زد و بعد چند نفر دیگه زنگ زدند.
* سال 2011 سال تلخی بود.
راجع به آن حرف نزنیم.
* در آن زمان همه باخت را به گردن دیگری انداختند اما حالا همه میگویند "ماتیچ" مدیریت نکرد. واقعاً چه شد؟!
ببینید این موضوع تمام شده و هر چقدر از من بپرسید حرفی نمیزنم. تمام شده است. من تقصیر را به گردن کسی ننداختم و خودم هم اشتباههای زیادی داشتم. هزار تا دلیل بود که ایران در آن مسابقه باخت و اما دو سال بعد قهرمان شد. اما یکی از دلایل نبودن آقای مشحون بود. خیلیها به حضور رضا مشحون در کنار تیم اشاره میکنند اما من معتقدم اگر بود میتوانست به ما کمک کند. میتوانست در کنار ما باشد و اجازه ندهد آن اتفاق بیفتد.
* هنوز با بچیروویچ صحبت نکردی؟
اگر فرصتی باشد که در یک جا باشیم حتماً میروم و صحبت میکنم. به فدراسیون میروم تا آقای مشحون را بینم. اگر آقای بچیروویچ در فدراسیون باشد او را میبینم. شنیدهام اخلاقهای خاصی دارد که خوب است و من آن اخلاقها را خیلی دوست دارم.