تبیان، فوتبالیست های زیادی در ایران و جهان بوده اند که در فیلم و سریال
یا در نقش خود یا در نقشی دیگر بازی کرده اند؛ اما تفاوت پژمان جمشیدی این
است که او در سریالی طنز، نقش فوتبالیستی به نام پژمان جمشیدی را بازی کرده
است. کار وقتی سخت تر می شود که این جمشیدی ِ سریال، فوتبالیستی ابله است
که نمی خواهد قبول کند ستاره شهرتش رو به افول است و دیگر جایی در فوتبال و
سر زبان ها ندارد.
* این پژمان، آن پژمان نیست
جمشیدی
اما این ریسک را پذیرفته و معتقد است مردم حتما می فهمند این سریال سرگذشت
زندگی من نیست.او در توضیح بیشتر می گوید:«من فکر می کنم مردم ما این چند
سال از نظر فرهنگ دیداری مثل سینما و تلویزیون رشد عجیبی داشته اند. فکر
کنم همه بدانند پژمان جمشیدی با خودش شوخی کرده تا مردم را یاد فوتبالیست
های فراموش شده بیاندازد. مطمئنم آن ها که پیام سریال را می گیرند می دانند
که این جمشیدی واقعی نیست.بایداین شخصیت باید یک جاهایی نقد بشود.باید
شوخی باشد.ما در سریال فوتبالیست ابله داریم مثل کاراکتر پژمان،فوتبالیست
کتابخوان هم داریم.»
* «پژمان» حاصل کل کل با پیمان
شاید
برای شما هم این سوال مطرح شده که چرا پژمان جمشیدی سوژه سریال شده؟ این
همه بازیکن معروف تر بوده و هست. خودش می گوید:« اول من ادعایی ندارم که
بهترین فوتبالیست این مملکت هستم. در هنر هم هرگز ادعایی نداشته ام.
کارنامه ام کاملا مشخص است.این که چرا من برای این کار انتخاب شدم، به خاطر
رفاقت و آشنایی ام با پیمان قاسمخانی (یکی از نویسندگان سریال) بر می
گردد.»
جمشیدی قبل از این که چگونگی انتخابش برای سریال را تعریف
کند، داخل پرانتز نکته جالبی مطرح می کند:« راستش در ایران سراغ نداریم کسی
تا این حد با خودش شوخی کند. روزی که فیلمنامه نوشته شد، به هر کس نشان می
دادید حاضر نبود ساخته شود؛ چه برسد به این که بازی کند.»
جمشیدی
با این کار یک جورایی در بالابردن جنبه آدم ها پیش قدم شده و به قول معروف
ریسک کرده. حالا به نفعش باشد یا متضرر شود، در طول زمان مشخص می شود. تا
این جای کار که باز یازی او حسابی با استقبال مواجه شده.
جمشیدی به
بحث اصلی یعنی چگونگی انتخابش برای سریال برمی گردد:« ایده اصلی سریال مال
خودم بود. پیمان قاسم خانی دوست ۱۲ ساله من است و آن را برایش تعریف کردم
.منتهی قرار نبودخودم بازی کنم. دلیل این که پذیرفتم این بود که پیمان به
من اعتماد کرد.خیلی هم نگران بودم چون تیم سازنده آبرو وحیثیت شان را
گذاشته بودند وسط. اگر پژمان جمشیدی بد بازی می کرد وسریال زمین می خورد به
ضرر همه تمام می شد. این انتخاب ریسک و اعتماد دوجانبه بود.»
شاید
برای تان جالب باشد بدانید این ایده ایده از دل کل کل پژمان و پیمان بوجود
آمده:« من و پیمان به خاطر سن شوخی داریم. او می گوید در حرفه ما ۴۵ سالگی
تازه اول راه است ولی برای فوتبالیست ها ۳۰ سالگی یعنی پایان کار حرفه ای.
این حرف ها باعث شد خیلی راحت تر با او درد دل کنم.»
جمشیدی از آن
به بعد خاطراتش را برای قاسمخانی تعریف می کرد: «من سال ها می رفتم بانک
وکارت شناسایی نشان نمی دادم. این اواخر کارمند بانک از من کارت خواست و
چون نداشتم چکم برگشت خورد. پیمان گفت این ها را بنویس، شاید یک روز به درد
خورد.» جمشیدی ابتدا به این که سریال ساخته می شود زیاد خوشبین نبوده اما
شبکه سه طرح قاسمخانی را می پذیرد و بعد از آن نوشتن فیلمنامه شروع می شود:
«موقعی که فیلمنامه داشت کامل می شد پیمان گفت این نقش را باید یک
فوتبالیست بازی کند. پس بهتر است خودت بازی کنی.»
* اتفاقات واقعی است؟
بعد
از آن مهراب و پیمان قاسمخانی شروع به کامل کردن فیلمنامه می کنند. پژمان
جمشیدی می گوید:«این دو اشراف کامل به ریزه کاری های فوتبال دارند، برای
همین من در فیلمنامه دخالتی نداشتم.»
اتفاقات سریال هم مبنای شان
خیلی واقعی نیست. مثلا جمشیدی واقعی اصلا نامزد نداشته و هنوز هم ازدواج
نکرده است. یا قضیه وانت سوار شدن اشاره ای است به سوارکردن آری هان سرمربی
هلندی تیم ملی پشت وانت! «کل یوم» اصطلاح امیر قلعه نویی است که به جای
«کلهم» می گوید. صفرهای پول اشاره به ریاضی ضعیف علی پروین دارد. باشگاه
«فشاپویه» هم همان استیل آذین است. نویسندگان سریال این اتفاقات واقعی را
در کاراکتر پژمان جمع کرده اند. البته از این شوخی ها باز هم در سریال
خواهیم دید.
البته اتفاقاتی مثل بی تیم شدن جمشیدی و مشکل مالی
واقعی است. می گوید:« به همه می گویم این سریال برای مردم خنده دار است اما
برای ما فوتبالیست ها که این راه را رفته ایم یک طنز تلخ است. از ته دل
این سریال را به اسطوره هایی که برای من هیچ وقت فراموش نمی شوند ولی در
جامعه اسمی از آن ها دیگر نیست تقدیم کرده ام. باید قبول کنیم در سطح جامعه
مجتبی محرمی،ابطحی، نامجو مطلق، شاهرخ بیانی و امثال این نسل که شخصا عاشق
شان بوده و هستم دیگر وجود ندارد.»
* صدا، دوربین، حرکت
جمشیدی
پیش از این سریال، نقشی خیلی کوتاه در سریال «ساختمان پزشکان» بازی کرده
بود. می پرسم جلوی دوربین استرس نداشتید؟ با خنده می گوید:« آن موقع واقعا
نداشتم. بر عکس از وقتی که پخش سریال شروع شده دچار استرس شده ام. این
نگرانی البته طبیعی است.» سروش صحت گفته با جمشیدی مثل یک بازیگر حرفه ای
رفتار می کردم. خود جمشیدی هم می گوید:« فقط سکانس اول را دو برداشته
گرفتیم. بقیه سکانس ها با یک برداشت گرفته می شد.»
* دلیل بلاهت پژمان
شاید
برای شما هم این سوال مطرح است که چرا پژمان این قدر نادان است. جمشیدی می
گوید: «ابله بودن این کاراکتر به این خطر است که خیلی متوجه تغییرات و
زوال شهرتش نشود. چون اگر آدم با هوشی باشد بعد از چند واکنش منفی از سوی
مردم، متوجه می شد و پی زندگی اش می رفت. او تازه در قسمت بیست و پنجم می
فهمد که دیگر شهرت سابق را ندارد. پس باید این بلاهت را داشته باشد تا
اتفاقات را به نفع خودش تعبیر کند.»
* چرا خسرو حیدری؟!
خسرو
حیدری. با این فوتبالیست بیشتر از همه شوخی می شود. جمشیدی درباره علت آن
این گونه توضیح می دهد: «خسرو کسی است که آمده جای پژمان در تیم ملی بازی
می کند. همین باعث شده نسبت به او حسادت کند. البته در عالم واقعیت هم این
اتفاق برای خیلی از فوتبالیست ها رخ می دهد.»
* سینما سخت تر است یا فوتبال؟
پژمان
جمشیدی درپاسخ به سوال پایانی هم این گونه می گوید: «فوتبال چون برای من
عشق بود راحت تر بود. تنها چیزی که در بازیگری اذیتم کرد برنامه آن بود.
فوتبال زندگی مشخصی دارد ولی برای بازیگری تو هفت صبح آفیش می شوی و یازده
باید بروی جلوی دوربین. اما بعدا عادت کردم.»