کد خبر: ۱۷۰۶۲۹
زمان انتشار: ۱۴:۳۱     ۱۰ مهر ۱۳۹۲
یادداشت/حسین قدیانی
در روزهای گذشته طعنه‌زنان مدام به ما می‌گفتند؛ «چشمتان را بسته‌اید و هی می‌گویید مذاکره با امریکا بی‌فایده است»؛ اینک نیم نگاهی به اظهارات دو روز اخیر کاخ سفید کافی است تا بفهمیم چه کسانی چشمشان باز و چه کسانی چشمشان بسته است.

به گزارش 598، حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: خب دیگر! باز هم کاخ سفید آن روی خود را نشان داد تا معلوم شود چرا نباید خوش‌بین بود به مذاکره با امریکا. من واقعاً عذر می‌خواهم اما از قرار، شیطان بزرگ خصلت سگ دارد. کوتاه بیایی، حمله می‌کند، محکم باشی، فرار ! دقت شود که ما داریم درباره نیت شوم دشمن سخن می‌گوییم، و الا جز این تصورمان نیست که دست اندرکاران دیپلماسی کشور، بالقوه به چیزی جز منافع ملی نمی‌اندیشند. در روزهای گذشته طعنه‌زنان مدام به ما می‌گفتند؛ «چشم‌تان را بسته‌اید و هی می‌گویید مذاکره با امریکا بی‌فایده است». اینک نیم نگاهی به اظهارات دو روز اخیر کاخ سفید کافی است تا بفهمیم چه کسانی چشم‌شان باز و چه کسانی چشم‌شان بسته است. ما صرفاً از سر احساسات انقلابی و روحیات آرمانی، مخالف مذاکره با امریکا نیستیم، بلکه پشت بند ادعای‌مان، هم استدلال نهفته است و هم سند. استدلال نهفته است، نشان به نشان دلایل مفصل، مجمل و متقنی که سال‌ها پیش رهبر ما در نفی مذاکره با امریکا بیان فرمودند. من دیروز دگر بار مرور کردم دلایل رهبر را و دیدم که هنوز محکم است و پا بر جا و کاملاً به روز. سند ما اما مواضع یکی دو روز گذشته شیطان بزرگ است. جز این، همین که اوباما بعد از مذاکره تلفنی، خوشحال و مسرور نزد خبرنگاران آمد و پرده از این تماس برداشت، نشان می‌دهد؛ «سود دشمن از مذاکره ولو صوتی، بیش از سود ماست». بگذریم که در اینجا، جمله راهگشای امام همچنان نصب‌العین است؛ «هر جا دشمن را خندان دیدید، در درستی راه خود شک کنید.»

‌الباقی متن را نکته‌وار به اختصار بیان می‌کنم.

یک: تا اسرائیل «خط قرمز ایجابی امریکا» و «خط قرمز سلبی ایران» است، بعید می‌نماید مذاکره میان امریکا و ایران از فرمول «برد ـ برد» تبعیت کند.

دو: تغییر لحن به نسبت مثبت اوباما در سازمان ملل، تاکتیکی یکی، دو روزه بود تا به ازای آن، امتیازاتی از ایران گرفته شود، لیکن بعد، در کاخ سفید، دوباره بر همان پاشنه شرارت بچرخد.

سه: منظور از دادن امتیاز به امریکا، صرف دیدار وزرای خارجه ما و امریکا و صرف تماس تلفنی روحانی و اوباماست. قطعاً این وسط، آنچه صورت نگرفته، «سازش» است، اما امریکا به همین تابوشکنی تلفنی هم ظاهراً راضی است!

چهار: بالطبع همه آنچه در نیویورک از صدر تا ذیل رخ داد، لزوماً تابعی از پلتیک «نرمش قهرمانانه» نبود، اما اصل نرمش قهرمانانه (نرمش + قهرمانانه) آنقدر هوشیارانه تنظیم شده که باز هم به جهانیان، حسن نیت، بلکه حقانیت جمهوری اسلامی را نشان دهد، ایضاً خباثت نا‌تمام کاخ سفید را. لابد می‌دانیم که در داخل، رسانه‌های زنجیره‌ای و در خارج، رسانه‌های نظام سلطه، سال‌ها در تقویت این شبهه می‌کوشیدند؛ «امریکا مایل است از خر شیطان پایین بیاید، ولی این ایران است که دست بالا را گرفته» و شبهه بعد؛ «هزینه غرور بی‌جای جمهوری اسلامی را دارند مردم ایران پس می‌دهند» و آخرین شبهه؛ «مقصر اصلی یا لااقل فرعی تحریم، ایران است که حاضر نیست برای رفع تحریم بنشیند و بی‌واسطه با امریکا مذاکره کند. » ما البته از اساس، باطل بودن این شبهات را می‌دانستیم، اما از آنجا که همه مثل ما فکر نمی‌کنند و از آنجا که دولت فعلی کم و بیش معتقد است؛ «کلید در سیاست خارجی است و کلید سیاست خارجی در مذاکره با امریکا» و از آنجا که بنای رهبر انقلاب همواره بر تعامل با دولت‌ها ـ و البته تنظیم مداوم سیاست‌های‌شان با آرمان‌ها ـ استوار بوده و از آنجا که آرمان‌گرایی را باید با واقع گرایی جمع کرد، کاملاً درک می‌کنیم «نرمش قهرمانانه» از کدام جایگاه و برای کدام هدف اتخاذ شده است. پنج: این روزها دو هدف مشخص را دشمن دنبال می‌کند. اولاً؛ تبدیل «دشمنی با امریکا» از عامل وحدت ملت ایران به مایه اختلاف. ثانیاً؛ دعوا راه انداختن میان انقلابی‌ها و دیپلمات‌ها. «نرمش قهرمانانه» اما این هر دو هدف را خنثی می‌کند. از سویی به کسانی که با هر نیتی، حل مشکلات را در گرو مذاکره بی‌واسطه با امریکا و احیاناً چندتایی امتیاز دادن به دشمن می‌دانند، ثابت می‌کند که امریکا مذاکره با ایران را برای حل معضلات فی‌مابین نمی‌خواهد، بلکه مذاکره را برای خود مذاکره، بلکه برای ادامه مبارزه با ملت ایران می‌خواهد. از دیگر سو، به دیپلمات‌ها، سختی کار نفس‌گیر اما مأجور و مخلصانه انقلابی بودن را نشان می‌دهد و به انقلابیون نیز می‌آموزد که تنگنای کار دیپلمات‌ها انصافاً تا چه حد دشوار و سوء‌ظن برانگیز است.

شش:«نرمش قهرمانانه» ابتدای پروسه‌ای نیست که دست آخر به سازش منجر شود. تاکتیکی موقتی است که با رو کردن بیشتر چهره اصلی شیطان بزرگ، آخرین میخ را بر تابوت سازشکاران می‌زند. آن روز همگان خواهند فهمید «دلال تحریم»، «حلال تحریم» نخواهد بود.

امریکا از جان جمهوری اسلامی چه می‌خواهد؟! انرژی هسته‌ای یا جان ملت ایران؟! «فردو» یا فرد فرد این ملت مقاوم؟! اگر جواب دومی است ـ که قطعاً همین است ـ جان جمهوری اسلامی به جان آحاد مردمش بسته است. آقای اوباما! مردم همه جای دنیا خواهان زندگی در صلح و صفا هستند، اما هیچ فکر کرده‌ای چرا «مرگ بر امریکا» از دهان‌شان نمی‌افتد؟! تا جان کاخ سفید به جان نیمه جان اسرائیل بند است، همین است که هست...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها