به گزارش 598، به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، براساس طرح مذکور کشورهای عربستان، سوریه، لیبی، یمن و عراق جزو پنج کشوری هستند که قرار است در طرح مذکور تقسیم شوند.
در این طرح "کشور کردستان" در شمال عراق و شمال سوریه تشکیل خواهد شد و کشور علوی با عنوان "علویستان" نیز در سوریه شکل میگیرد.
علاوه بر این مناطق سنی نشین در عراق و سوریه کشوری واحد را تحت عنوان "سنیستان" تشکیل خواهند داد و در جنوب عراق نیز دولت "شیعهستان" تشکیل خواهد شد.
براساس طرح مذکور در جنوب غربی سوریه نیز کشور جدید "جبل الدروز" تشکیل خواهد شد.
روزنامه نیویورک تایمز در ادامه نوشت: قرار است کشور یمن که کشوری بسیار فقیر در جهان عرب است بار دیگر به دو بخش پس از انجام همه پرسی تقسیم شود. لیبی نیز قرار است به سه بخش یعنی طرابلس، برقه و کشور سوم در جنوب غربی این کشور تقسیم شود.
در خصوص عربستان نیز در طرح مذکور آمده است که این کشور به پنج کشور یعنی عربستان شمالی، عربستان غربی، عربستان جنوبی و عربستان شرقی تقسیم شده و کشور "وهابیستان" نیز در مرکز عربستان با توجه به نسبتهای قبیلهای و طائفهای تشکیل خواهد شد.
"رابین رایت"، نویسنده این مطلب در نیویورک تایمز، در ابتدا از خاورمیانه به عنوان محور سیاسی و اقتصادی در نظم بینالمللی یاد میکند و مدعی میشود که تحولات چند ساله اخیر، به ویژه جنگ داخلی سوریه و بهار عربی نقشه خاورمیانه مدرن را که یک قرن پیش توسط قدرتهای استعمارگر اروپایی تعریف شده بود، به تلاطم کشانده است.
وی عامل این تلاطم را قومیتها، قبایل و اعتقادات گوناگون و رقیب با یکدیگر در منطقه خاورمیانه میداند که تبعات بهار عربی باعث پررنگتر و قدرتمندتر شدن هرچه بیشتر آنها شده است.
رایت مینویسد: یک نقشه متفاوت برای خاورمیانه یک تغییردهنده بازی راهبردی خواهد بود که باعث تغییر ساختار ائتلافها، چالشهای امنیتی، جریانهای انرژی و تجارت در جهان میشود.
وی درخصوص سوریه که از نظر وی مرکز استراتژیک خاورمیانه، بازو و مکان محوری آن است، مینویسد: سوریه پس از 30 ماه خونریزی شاهد است که تنوع قومی و مذهبی آن رنگ و بوی خون گرفته و به سه منطقه قابل شناسایی منشعب شده که هر کدام پرچم و نیروهای امنیتی خود را دارند. این سه منطقه عبارتند از: کریدوری که از جنوب شروع شده و از دمشق، حمص و حماة میگذارد و به ساحل مدیترانه در شمال میرسد که در کنترل علویها قرار دارد، یک بخش دیگر در کردستان کوچک در شمال واقع شده و بخش تحت کنترل سنیها نیز در مرکز سوریه قرار دارد.
وی در ادامه خاطرنشان میسازد که بحران سوریه و تجزیه آن عراق را نیز که تا پیش از این به دلیل فشار خارجی و ثروت نفت و نگرانیهای منطقهای در مقابل تجزیه مقاومت کرده بود، به طرف خود کشانده است.
وی به سخن مارتین کوبلر، دیپلمات سازمان ملل در ماه ژوئیه اشاره میکند که به شورای امنیت گفته بود عراق خط تمایز جهان شیعه و سنی است و هر چه که در سوریه رخ میدهد بر دورنمای سیاسی عراق تاثیر خواهد گذاشت.
وی با اشاره به اینکه اقلیت سنی عراق در غرب این کشور با سنیهای شرق سوریه همذات پنداری میکنند، پیشبینی کرد که آنها در کنار یکدیگر میتوانند کشور رسمی "سنیستان" را تشکیل دهند و جنوب عراق که اکثریت شیعه در آن هستند، میتواند به طور موثر تبدیل به "شیعهستان" شود.
همچنین در خصوص کردها وی مینویسد: احزاب سیاسی مسلط در مناطق کرد سوریه و عراق دارای تفاوتهایی هستند اما بازگشایی سرزمین آنها در ماه اوت و ورود 50 هزار کرد سوریه به کردستان عراق و همچنین فراخوان مسعود بارزانی، رئیس منطقه کردستان عراق به منظور نشست کردهای عراق، سوریه، ترکیه و ایران در پاییز سال جاری موجب نزدیکی کردها شده است و این موضوع میتواند موجب تشکیل "کشور کردستان" در مناطق شمال سوریه و عراق شود.
رابین رایت میگوید: من میدانم که تغییر نقشهها باعث خشم اعرابی که به خارجیها از بابت توطئه برای تضعیف و چند پاره کردن آنها سوء ظن دارند، میشود. من در زمان جنگ داخلی 15 ساله لبنان در این کشور زندگی کردم و عقیده داشتم که در جریان آن لبنان تجزیه نخواهد شد، در حالی که این کشور 18 فرقه داشت.
وی میافزاید: در جریان بدترین درگیریهای داخلی عراق در سال 2006 و 2007 نیز من عقیده نداشتم که عراق تجزیه خواهد شد اما دو چیز اکنون اعتقاد من را تغییر داده است. یکی بهار عربی و دیگری جنگ داخلی سوریه.
وی تصریح میکند: در بهار عربی، اعراب نه فقط خواهان ساقط کردن دیکتاتورها بودند بلکه خواهان از بین رفتن تمرکز قدرت به منظور بازتاب هویتهای محلی و حقوق مربوط به منابع طبیعی نیز بودند.
در خصوص لیبی وی مدعی میشود: جنگ داخلی لیبی بازتاب تمایل بنغازی را برای جدا شدن از طرابلس بود چرا که قبایل آنها متفاوت است. طرابلسیها نگاه به سمت مغرب یعنی جهان اسلام غربی دارند و سیرنایکاها (برقه) در بنغازی نگاه به مشرق یعنی جهان اسلام شرقی دارند. بدین ترتیب لیبی را میتوان به دو و یا سه قسمت تقسیم کرد چرا که منطقه "فزان" در جنوب لیبی نیز دارای قبایل و هویتهای جغرافیایی متفاوت است.
وی درباره یمن عنوان میکند: در این کشور که شورشیان شمال و جدایی طلبان در جنوب مدتهاست رقیب هم هستند اکنون موفقیت وابسته به پذیرش ایده فدراسیون و وعده رایگیری در جنوب به منظور جدا شدن از کشور شده است.
به گفته وی جدایی طلبان جنوب یمن با عربستان قرابت دارند و بسیاری از آنها در عربستان خویشاوند دارند و جدا شدن آنها هم به سعودیها دسترسی به دریای عرب را برای تجارت فراهم میکند و هم جنوب یمن را که فقیر است از ثروت عربستان بهرهمند میکند و بدین ترتیب یمن به یمن شمالی و جنوبی تقسیم خواهد شد.
در خصوص عربستان وی تصریح میکند: این کشور با اسلام وهابی سختگیرانه قبایل رقیب را به هم پیوند داده اما عربستان نیز به نوبه خود دستخوش فرهنگهای پراکنده، هویتهای قبیلهای متمایز و تنشهای میان اکثریت سنی و اقلیت شیعه است.
وی مینویسد: اختلافات اجتماعی به دلیل فساد شایع و بیکاری 30 درصدی جوانان در عربستان در حال تعمیق است و این کشور احتمالا در دو دهه آینده مجبور به واردات نفت خواهد شد. همچنین خاندان سلطنتی این کشور نیز به سوی نسل جدید از حاکمان پیش میرود و در آینده باید از میان هزاران شاهزاده یک خاندان حاکم جدید ایجاد کند.
به گفته رایت در منطقه تغییرات دوفاکتویی نیز ممکن است وجود داشته باشد، از جمله هویتهایی نظیر بغداد، مصراته لیبی که به شدت مسلح است و مناطق همگن نظیر جبل الدروز در جنوب سوریه.
وی در پایان خاطرنشان میکند: یک قرن از زمانی که "سر مارک سایکس" ، دیپلمات ماجراجوی انگلیسی و "فرانسوا ژرژ پیکو"، سفیر فرانسوی منطقه خاورمیانه را تکه تکه کردند، گذشته است. اکنون در خاورمیانه حس ملیگرایی در کشورهایی که در اصل با سلیقه امپراطوریها و بازرگانان تعریف شدهاند، ریشه دوانده است. مساله این است که آیا اکنون ملیگرایی قدرتمندتر از منابع قدیمی و پرسابقه هویت خواهد بود یا خیر.