598:سایت اشا: داشتنِ حجاب با تعریفِ پوششِ کلِ بدن و موها به غیر از گردیِ
صورت و دستها در مقابلِ نامحرم بر هر زن مسلمان واجب است و برای هر متدینی
واضح و پذیرفته شده است.
قاعدتاً هر خانوادهٔ متدین و متشرع باید دخترش را قبل از ورود به سنِ تکلیف
برای رعایتِ حجاب آماده و متقاعد کند؛ آماده و متقاعد کردنی همراه با
محبت، زبانِ نرم و مشوقانه. اما به هرحال استفاده از ابزار و وسایلِ فرهنگی
در ایجادِ این زمینه و آمادهسازی، نقشِ مهم و تأثیرگذاری دارد.
یکی از این ابزارهای فرهنگی، کتاب است؛ ابزاری که هم به لحاظِ محتوا
میتواند زمینهسازِ گرایشِ دخترانِ کودک و نوجوان به حجاب باشد و هم به
لحاظِ بصری و تصویرگری میتواند مؤثر باشد.
اما آیا در رسانهٔ مهمی چون کتاب این زمینهسازی ایجاد میشود؟ و بدتر از
آن! آیا در فضای کلیِ تصویرگریِ کتابِ کودک، جریانی هرچند ناخواسته ضدِ
احکامِ مربوط به حجاب وجود دارد یا خیر؟
حجابهای از سر اجبار!
محتوای کتابهای کودک و نوجوان با موضوع حجاب بهطور مجزا در یادداشتی دیگر
باید بررسی شود، ولی شاید این موضوع در «تصویرگریِ» کتابِ کودک مهمتر
باشد؛ زیرا در دورانِ قبل از مدرسه تأثیرگذاریِ تصویر برای دخترانِ خردسال
خیلی زیاد است و حتی بعد از ورود به مدرسه و در دو سالِ منتهی به سنِ
تکلیفِ دختران، میتواند برای کششِ بیشترِ آنها به مطالعه، مؤثرتر باشد.
بنابراین مهم است که دختران در کتابهای داستان چه تصویری از زنان و دختران
میبینند.
برای بررسیِ مختصرِ چگونگیِ تصویرِ دختران و زنان در کتابهای کودک تنها
کافی است به یک کتابفروشی از جمله کتابفروشیهای کانونِ پرورشِ فکری
کودکان و نوجوانان یا فروشگاههای کتابِ شهر مراجعه کنید و سی تا چهل عنوان
از کتابهای کودک را ورق بزنید…
وقتی کتابهای کودک با نویسندههایی مطرح و معتبر در عرصهٔ ادبیاتِ کودک را
تورق کنید، به انبوهی از تصاویری برمیخورید که در آنها موی زنان و
دختران حتماً از قسمتِ جلو و عقبِ روسری، مقنعه یا حتی شالِ طراحی شده در
صفحاتِ کتاب، بیرون زده است؛ گویی تصویرگرانِ کتابِ کودک تصور میکنند که
اگر موهای زنان و دخترانِ تصاویرِ داستان را از زیرِ روسری بیرون نکشند،
حتماً مخاطبِ کودک خیال خواهد کرد که این زنان بیمو و کچل هستند!
اما این موضوع زمانی که به تفکرسازی میرسد خطرناکتر و مهمتر میشود؛ به
این معنا که وقتی تصویرگر مثلاً در کتابِ «آی بچهها بهداشت» نوشته منصوره
یاراحمدی خانم دکترِ مهربانِ داستان را با مقنعهای تصویر میکند که
موهایش از زیرِ آن بیرون زده است، ناخودآگاه چه پیامی را به دخترِ خردسالِ
مخاطبِ این کتاب، منتقل میکند؟
در کتابهای «نینی کوچولو گل پسره، با خندههاش دل میبره» نوشته ناصر
کشاورز، «یاسمن نازنازی، پارک میره وقت بازی» نوشته مهرداد دفاعی، «توپولی
میاد تو قصهها…» نوشته مریم شهبازی، مادرانِ کاردان و مهربانِ داستان
حجابِ کامل که ندارند هیچ، با لبهای قرمز و برجسته و صورتِ آرایش شده
تصویر شدهاند. آیا غیر از این است که دخترِ خردسالِ مخاطبِ این کتابها
حالتِ طبیعیِ یک زنِ مسلمان را با آرایش و حجابِ نصفه نیمه و از سرِ اجبار،
تلقی خواهد کرد؟
چه باید کرد؟
البته در میانِ انبوهِ کتابهای کودکان، کتابهای کمی هم پیدا میشوند که
در آن زنانِ تصویر شده، حجابِ کامل دارند. مثلاً کتاب «حسنی میای بازی
کنیم؟» نوشته زرین رحیم بخش که آقای یوسف زبیدی تصویرگرِ آن بوده و در آن
خانم معلمِ مهربان داستان دارای حجاب کامل است؛ یا مجموعه کتابهایی که
انتشارات انتظار مهر مشهد منتشر کرده و شرکتِ هنری آتی نگار تصویرگریِ
آنها را بر عهده داشته است یا مجموعه کتابهایی که انتشاراتِ تکنوازِ
حجاز مشهد منتشر کرده است و بیشترِ آنها محتوای مذهبی دارند.
اما باید قبول کرد که این نوع کتابها کم و محدود است یا در مکانهای خاصی
مانند بخشِ کودکان و نوجوانانِ انتشاراتِ آستانِ قدسِ رضوی یا مسجدِ جمکران
و نمایشگاههای قرآن توزیع میشود.
حالا با این تفاسیر تکلیفِ خانوادههای متدینی که دوست دارند فرزندانشان
دوستدارِ کتاب و کتابخوانی باشند، چیست؟ آیا آنها باید تنها طیفِ خاصی
از کتابها را با برای کودکانِ خود انتخاب کنند و از مواجه شدنِ
فرزندانشان با کتابهای مخالف یا دارای موضع علیه مسائل اسلام، جلوگیری
کنند؟
یا به دلیل اینکه با هیچ ممیزی نمیشود تصویرگرِ بیاعتقاد به حجاب را،
مجبور به رعایتِ اصولِ اسلامی در تصویرگریهایش کرد، دائماً با خریدِ هر
کتابی که با عقایدِ اسلامی همخوانی ندارد، کودک را نسبت به بایدها و
نبایدهای دین و هست و نیستهای جامعه آگاه کنیم؟
شاید اصلاً مشکل از خود متدینین است که در دنیای مدرن به مسائلِ غیرِ مدرنی
چون حجاب فکر میکنند و موضوعِ حجاب در تصویرگریِ کتابِ کودک را که امری
پیشِ پا افتاده است، در میانِ موج گستردهٔ تهاجمِ فرهنگی علیهِ اعتقاداتِ
دینی، جدی تلقی میکنند و سخت میگیرند!