به گزارش 598 به نقل از جوان، تماشاگري كه پا به
سالنهاي تئاتر آزاد ميگذارد، به خوبي ميداند در چنين نمايشهايي قرار
است حرفها و صحنههايي را بشنود و ببيند كه برخاسته از واقعيت جامعه است،
بيآنكه داعيه فرهيختگي، فاخربودن و روشنفكري داشته باشند. بنابراين اگر در
چنين آثاري، گاهي شوخي ناپسندي ميبيند يا اصطلاح نادرستي به گوشش
ميخورد، چندان به آن وقعي نمينهد و از قضا به آن ميخندد، زيرا ميداند
اگر بخواهد نگاه جديتري به آن مسئله داشته باشد يا در گويش عاميانه، به آن
گير بدهد، بايد ابتدا به خود يادآوري كند كه روزانه گفتارها و رفتارهاي
بدتر از اين را در سطح شهر و جامعه ميشنود و ميبيند و نميتواند به همه
آنها واكنش نشان بدهد.
پس چه بهتر كه براي مدت دو ساعت، چشم بر
واقعيات ببندد و در چنين فرصتي، بر اين شايعات نمايشي بخندد، ولي وقتي
جمعي از ستارگان و هنرمنداني كه در كارنامه آنها، فهرست بلندبالايي از آثار
فاخر، جدي، حرفهاي و داراي ارزشهاي هنري به چشم ميآيد، نمايشي روي صحنه
ميبرند كه نهتنها فرق چنداني با تئاترهاي آزاد ندارند كه حتي چند پله از
آنها در سطح نازلتر و وقيحتري قرار دارند، چه بايد گفت؟ تكليف آن
تماشاگر چيست كه به اعتبار يك سالن نمايش حرفهاي (گيرمخصوصي) و مُشتي از
بهترين بازيگران سالهاي اخير، پا به تالار نمايش ميگذارد تا شبي را در
كنار خانواده، نمايشي كمدي و سرگرمكننده ببينند اما با اثري مواجه ميشود
كه از شدت بينزاكتي و كاربرد شوخيهاي جنسي، غيراخلاقي و بالاي 18 سال!)،
پدر خانواده را مجبور ميكند تمام مدت در تاريكي سالن عرق شرم بريزد يا به
زير صندلي پناه ببرد و در طول مسير بازگشت به خانه كلمهاي به زبان نياورد
و از نگاه سنگين اعضاي خانواده بگريزد؟!
نمايش «شايعات» به نويسندگي «نيل
سايمون» و كارگرداني «رحمان سيفيآزاد»(كارگرداني كه پس از 12 سال دوري از
اين عرصه، حالا با نمايشي عجيب و نامتعارف بازگشته)، دقيقاً يكي از همين
آثار است. اين روزها گويا تب «نيل سايمون» بدجوري كارگردانهاي ما را فرا
گرفته است. «جواد عزتي» يكي از بازيگران اين نمايش، به تازگي از بازي در
«پسران آفتاب»(نمايشنامه ديگر اين نويسنده امريكايي) فارغ شده و به اين
گروه پيوسته است. اپيدمي اجراي متون سايمون به خودي خود ايرادي ندارد، به
شرطي كه بدانيم آن را براي چه مخاطبي، در چه جامعهاي و با چه هدفي اجرا
ميكنيم.
نمايشنامههاي نيل سايمون با ديالوگهاي
فراوان و شوخيهاي بامزه كلامياش معروف است. با اينحال، جاي پرسش است
وقتي كارگرداني پس از وقفهاي طولاني در سابقه كارگرداني به صحنه ميآيد،
چرا مشخصاً از ميان انبوه نوشتههاي سايمون، متني را برميگزيند كه نه به
لحاظ موضوعي و نه از منظر شوخيهاي موجود در نوشته، كمترين خط و ربطي به
جامعه و موازين اخلاقي، ايراني و اسلامي ما ندارند؟! آيا قوانين و
سياستهاي هنري و تئاتري كشور تغيير كرده و ما بيخبريم يا براي عدهاي از
كارگردانان مسير و شرايط انتخاب و توليد نمايش هموارتر است كه ميتوانند هر
نمايشي را به هر مضمون و محتوايي و با هر ادبيات دور از شأن جامعه ايران
روي صحنه ببرند؟ نخستين پرسشي كه مخاطب نمايش شايعات از خود ميپرسد، آن
است كه اين متن چگونه مجوز اجرا گرفته است؟
از كدام فيلترهاي قانوني و چگونه گذشته؟
آيا شوراي محترم بازبيني و نظارت و ارزشيابي كه برخي نمايشهاي بسيار
محترمتر، بيمسئله و بيحاشيه را بيش از يك بار بازبيني و بررسي ميكنند،
يا در طول اجراهاي نمايش بينظيري مانند «سيندرلا» كه حتي يك كلمه نامربوط
در طول آن به گوش نميرسد، هر شب خود يا نمايندگانشان در سالن حاضر
ميشوند و مراقب محتواي نمايش هستند، يك بار نمايش «شايعات» را بازبيني
كردهاند، و اگر بله، چگونه ديدهاند كه اين همه شوخيهاي ركيك و جنسي از
نگاهشان جا مانده؟! «شايعات» به لحاظ بازي بازيگران، كمدي بانمكي است، ولي
اين كمدي براي كدام دسته از مخاطبين ايراني توليد و اجرا شده است؟ نمايشي
كه در آن با منظوري خاص، راجع به رأي «دادن» يا «ندادن» صحبت ميشود يا به
بهانههاي بريدن انگشت، پايينكشيدن شيشه اتومبيل، بلندكردن صداي موسيقي و
نشنيدن صداي زنگ در، تقليد صداي «مايرا»(يكي از كاراكترها) و شكستن لگن پدر
يكي از شخصيتها، بدترين شوخيهاي ناموسي و جنسي به كار ميرود، چقدر
ميتواند براي تماشاگر جذابيت داشته باشد؟
شايد برخي بگويند «شايعات» نمايشي
كاملاً مردانه است و بايد ورود خانمها را به سالن اين نمايش قدغن اعلام
كرد. البته اگر مردان جامعه ما نيز به اين بيادبي باشند و شنيدن اين همه
الفاظ ركيك آنها را غيرتي نكند! شايد شوخيهاي موجود در اين نمايش براي
مخاطب امريكايي، موضوعي رايج و پيشپا افتاده باشد اما تاكنون در كدام
نمايشي اين همه شوخي جنسي سراغ داشتهايد كه «شايعات» دومين مورد آن باشد؟!
كمدي سوءتفاهم و بازي با جملات، هميشه براي گرفتن خنده از مخاطب،
دستمايهاي قوي و مناسب بوده، ولي جالب است كه در جامعه ما، تماشاگر دقيقاً
به آن دسته از سوءتفاهمهايي ميخندد كه موضوعات غيراخلاقي را تداعي
ميكند و متأسفانه هميشه هستند كساني كه از آب گلآلود ماهي بگيرند و اين
ويژگي مخاطب ايراني را در بوق و كرنا كنند و به رخ عالم و آدم بكشند.
با اين همه، بهتر است دست از
شايعهپراكني برداريم و براي درمان اين آسيب جدي كه به جان تئاتر ما
افتاده، چارهاي بينديشيم. فراموش نكنيم كه براي خنداندن تماشاگر، هميشه
راههاي بهتري هست و لازم نيست به سخيفترين و زشتترين دايره واژگان متوسل
بشويم. ما در عرصه تئاتر ايراني، گونهاي از نمايشهاي شريف و كهن را به
نام «سياهبازي» و تختهحوضي داريم. مرحوم سعدي افشار بدون كاربرد طنزهاي
غيراخلاقي، سالهاي طولاني مردم را خنداند و هميشه در اوج بود. افسوس امروز
براي خنداندن تماشاگر، گروهي از تئاتريهاي ما، آثار مستهجن و غيراخلاقي
خود را در بستهبنديهاي شيك و فاخر عرضه ميكنند تا وقاحت و زشتي
كارهايشان كمتر به چشم آيد.
به نظر ميرسد شوراي نظارت بايد پيش از
آنكه خيلي دير شود و قبح اين موضوع در هنر ايراني شكسته شود، دست بهكار
شده و مانع از گسترش و ادامه فعاليت و اجراي چنين گروهها و نمايشهايي
شود. شايد اينگونه تئاتر ما به روزهاي احترامبرانگيز خود بازگردد.
شايد...