بولتن نیوز:
سازمان جهانی دیدهبان حقوق بشر که به جای پیگیری حقوق بشر در گوشه وکنار
جهان، به دنبال فشار بر کشورهای هدف مورد نظر آمریکاست و به جایزه سازی
برای افرادی که در خط آمریکا و به عنوان مخالف نظام جمهوری اسلامی مشغول
است، اخیرا بهمن احمدی امویی، یکی از فتنه گران بعد از انتخابات ریاست
جمهوری سال 88 را به عنوان برنده جایزه جهانی هلمن -همت در سال 2011 معرفی
کرده است.
این
نهاد آمریکایی، از نام "روزنامه نگار" برای بهمن احمدی امویی بهره برده و
طیف گسترده روزنامه نگاران در ایران را با این پرسش اساسی مواجه کرده که
آیا بهمن احمدی یک روزنامه نگار واقعی بود یا سعی می کرد به بهانه روزنامه و
... کار سیاسی کند و دائم به دنبال جنجال و مخالفت وایجاد اختلاف و ...
باشد؟
در انتخاب افراد برای جایزه، اولویت اول انتخاب از کشورهای هدف
آمریکا مانند ایران است و در اولویت بعد، اصلا به آن چه توجه نمی شود
روزنامه نگار بودن یا نویسنده واقعی بودن است! آنها کسانی را انتخاب می
کنند که مشی سیاسی و مخالف نظام داشته باشندو افراد انتخاب شده بیشتر به
دنبال فتنه و جنجال وجوسازی باشند والا روزنامه نگاری و نویسندگی بهانه است
و در ایران روزنامه نگارانی به مراتب شاخص تر از بهمن احمدی وجود دارد....
این
انتخاب، از زوایای مختلف نشان می دهد که نهادهای وابسته به آمریکا و غرب،
با هدف فشار بر کشورهای هدف مورد نظر آمریکا و جریان سازی خبری بر علیه
ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، از نام افرادی چون بهمن احمدی بهره می
برند و این افراد را پرچم خود می کنند تا به خیال خود، موجب تضعیف ملت
ایران شوند. در حالی که انتخاب امثال بهمن احمدی، به هیچ وجه تناسبی با
فعالیت های یک روزنامه نگار یا نویسنده ندارد.
زیرا در دو دهه اخیر،
روزنامه نگاران و نویسندگان واقعی بسیاری در ایران فعالیت داشته اند که به
مراتب، پرکارتر، اثر گذار تر، باسوادتر و اخلاق مندتر از بهمن احمدی بوده
اند و نوشته ها و خدمات بیشتری به ملت ایران ارائه کرده اند و حداقل در
اذهان عمومی و حتی در بین روزنامه نگاران ایران پذیرفته شده هستند. لذا
باید از طیف وسیع روزنامه نگاران با دیدگاه های مختلف سوال می کردند تا
قضاوت بهتری داشته باشند که آیا روزنامه نگاران ایران، بهمن احمدی را اصولا
یک روزنامه نگار می شناسند یا کسی که در کنار همسرش ژیلا بنی یعقوب در
روزنامه ها حضور داشت تا افکار سیاسی، برنامه ها و اهداف خاص خود را دنبال
کند؟
باعث تاسف است که اپوزیسیون، نهادهای بین المللی، روزنامه نگاران
فراری و خارج رفته نیز اندکی درایت و شناخت از وضعیت روزنامه نگاری ایران
ندارند و به کسانی بها می دهند که کمترین اهمیت را به دانش، اخلاق سیاسی و
حرفه ای، اثرگذاری کار خود بر جامعه و ... می دهند. در حالی که با اندکی
جستجو و سوال می توانند افراد بهتری را انتخاب کنند. به قول یک متفکر،
انسان باید به دوست ودشمن خود بها دهد و کسانی که شایستگی بهتری دارند را
برای کار مورد نظر انتخاب کند و اگر دشمن و مخالف هم دارید سعی کنید که
درشان وجایگاه شما باشد. اگر می خواهید تشویق کنید کسانی را تشویق کنید که
به جامعه شما ارزشی را اضافه کند....
اپوزیسیونی که روزنامه نگار، اصلاح
طلب، سیاست ورز، و برنده جایزه حقوق بشری اش این افراد هستند که نمره
قبولی در بین همفکران خود هم ندارند، وای به حال خط مشی و برنامه ای که
برای کشور و مردم ارائه می دهند. کسانی که روحیه خشن، انحصار طلب و
خودخواهی دارند و کسی را تحمل نمی کنند چگونه دم از دموکراسی وحقوق بشر می
زنند؟
فشار بر کشورهای هدف
سازمان
جهانی دیدهبان حقوق بشر، که در اروپا و آمریکا فعال است به جای این که
دور و بر خود را نگاه کند و احیانا مواردی از نقض حقوق بشر در اسرائیل و
آمریکا و اروپا را گزارش کند، بیشترین نیرو و فعالیت خود را روی کشورهای
هدف قرار داده تا منافع کشورهای غربی به خصوص آمریکا را دنبال کند و مثلا
فشار بیشتری بر ایران وارد کند.
در این راستا، این نهادهای وابسته به
آمریکا که منابع مالی آنها به نوعی به صهیونیست ها، کنگره آمریکا و دولت
های غربی وابسته است تلاش می کنند تا با ایجاد جوایز و همایش ها و برنامه
ها و شوهای ساختگی، روی کشورهای هدف آمریکا و غرب مانند ایران کار کنند تا
با خیال خود، با تضعیف ملت و دولت ایران وکشورهایی نظیر ایران، اهداف خود
را دنبال کنند و متاسفانه تعدادی از نویسندگان و افرادی که تابعیت ایران و
کشورهای هدف را دارند، به دام آنها می افتند و خود را عروسک دست گردان این
نهادهای به اصطلاح حقوق بشری می کنند و درنمایش و شوی آنها حضور پیدا می
کنند.
در حالی که اگر حقوق بشر مبنای فعالیت این نهادهاست باید به این
پرسش پاسخ دهند که چرا تحولات منطقه بالکان، فلسطین و اسرائیل، چچن،
افغانستان، شمال آفریقا، پاکستان، عراق و... را در دو دهه گذشته به پر رنگی
مسائل ایران پیگیری نکرده اند؟ آیا مسائل سیاسی داخلی کشوری مانند ایران و
شخصی مانند بهمن احمدی که رفتار و کارش بر بسیاری روشن است مهم است یا
مسائل مهم جمعیت های چند هزار نفری که با بحران مواجهند؟
آیا کشوری
مانند ایران که از نظر امنیتی با ثبات محسوب می شود، مهمتر است یا ظلم و
وحشی گری و کشتار انسان ها در کشور هایی که هر روز هزاران نفر جان می
بازند؟
آیا
بحران کشورهایی که با خطر گرسنگی و قحطی و حوادث طبیعی و ظلم آشکار مانند
جنایات اسرائیل در غزه و لبنان و ... مواجهند کم اهمیت تر از مسائل جریان
فتنه 88 در ایران است؟
براین اساس می توان دریافت که جایزه دادن به
کسانی مانند بهمن احمدی امویی، با استراتژی کار کردن روی کشورهای هدف
آمریکا صورت می گیرد که تلاش می کنند فشارهای جهانی را علیه ملت و دولت
جمهوری اسلامی ایران افزایش دهند. والا خود آنها می دانند که این افراد
هنری نکرده اند که شایسته تجلیل باشد.
نکته دیگر این است که اگر این
افراد مورد توجه نهادهای حقوق بشری است چرا روزنامه نگارانی مهمتر از بهمن
احمدی مورد توجه آنها نیست ؟ زیرا حداقل روزنامه نگاران ایران کسانی مانند
عیسی سحر خیز و احمد زید آبادی را به عنوان روزنامه نگار بیشتر از بهمن
احمدی قبول دارند و سابقه فعالیت آنها بیشتر است. پس نتیجه می گیریم که
روزنامه نگار و نویسنده مبنای انتخاب آنهانیست بلکه فعالیت سیاسی برای آنها
مهمتر است و از آن جا که بهمن احمدی مانند پروین اردلان و ژیلا بنی یعقوب
در زمینه زنان فعالیت می کرده است این بنیاد، بهمن احمدی را نامزد جایزه
کرده است.
همین موضوع نشان می دهد که انتخاب بهمن احمدی با هدف خاصی
صورت گرفته و طرفداری از جنبش زنان و فمینیست ها در انتخاب او موثر بوده
اند و این بنیادها برنامه های خاصی را در ارتباط با ایران دنبال می کنند.
آیا بهمن احمدی روزنامه نگار است؟
نوع
انتخاب افراد برای دریافت جایزه هلمن – همت نشان می دهد که اساسا این
جایزه به بهانه ای برای مطرح کردن و حمایت از کسانی تبدیل شده که در جهت
اهداف آمریکا در کشورهای هدف مانند ایران فعالیت کرده اند و اصولا روزنامه
نگار بودن و نویسنده بودن و کار کردن در شرایط سخت، محور اصلی انتخاب آنها
نیست.
به قول یکی از روزنامه نگاران، اگر واقعا بخواهیم قضاوت کنیم بهمن
احمدی و ژیلا بنی یعقوب تخصص کار کردن در شرایط سخت را ندارند بلکه تخصص
آنها ایجاد شرایط سخت کار برای روزنامه نگاران بود!
انتخاب افرادی که
در سال های قبل برای دریافت جایزه برگزیده شده اند نیز نشان می دهد که هدف
انتخاب نویسنده و روزنامه نگار در شرایط سخت کار نیست. در سال های قبل
پروین اردلان، آذین ایزدیفر، تقی رحمانی، علیاشرف درویشیان، شهرام
رفیعزاده، محمد صدیقکبودوند، آرش سیگارچی، آسیه امینی و یوسف عزیزی
بنیطرف انتخاب شده بودند. همه این افراد کار سیاسی کرده اند و نوشته های
آنها بیشتر به بیانیه های سیاسی شبیه بوده است تا گزارش های روزنامه نگاری.
اولین
پرسش این است که آیا روزنامه نگاران و نویسندگانی جدی تر، اثر گذارتر و
محبوب تر در نزد مردم از این افراد وجود نداشته است یا این که در مورد
انتخاب آنها تنها مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ملاک عمل بوده است؟
برخی
از این افراد مانند پروین اردلان و بهمن احمدی، اصولا روزنامه نگار به
معنای واقعی نیستند. یعنی محور اصلی فعالیت آنها تشکیل جمعیت و اجتماعات و
افراد مختلف همفکر آنها در زمینه مسائل سیاسی و حقوق زن و.... است نه
روزنامه نگاری.
این افراد اصولا کار سیاسی را بر کار روزنامه نگاری
اولویت می داده اند و حتی در روزنامه ها با ایجاد اختلاف وجنجال و دعوا با
سردبیر و همکار وسرمایه گذار و ... به دنبال آن بودند که کار خود را پیش
ببرند و از روزنامه برای چاپ اخبار و مقالات و برنامه های سیاسی و اجتماعی و
... استفاده می کردند.
برخی از صاحبان جایزه نیز، مسائل تجزیه طلبی
را مانند یوسف عزیزی بنی طرف پیگیری می کرده اند یامانند پروین اردلان در
حوزه زنان فعالیت کرده اند. افرادی مانند پروین اردلان به همراه ژیلا بنی
یعقوب همسر بهمن احمدی و بهمن احمدی و .. در سال های اخیر به بهانه جمع
آوری یک میلیون امضا برای حقوق زنان، انواع اجتماعات غیر قانونی، و.. را
ایجاد کرده اند و باعث شده اند که جوانان ایران به جای این که به صبر
وصبوری و پایداری در مسائل زندگی ادامه دهند، به نام فمینیست و حقوق زن، به
نکاتی توجه کنند که باعث ایجاد اختلاف بیشتر می شود.
در این سرزمین
باید صبر و مقاومت و پایداری در برابر مشکلات مورد نظر باشد نه این که به
بهانه آشنایی با حقوق زن، زمینه اختلاف بین زنان ومردان افزایش یابد. اگر
قرار باشد با حرکت های تند و شتابزده، زنان با حقوق خود آشنا شوند در کنار
اثرات مثبت کم عمق خود، باعث افزایش آمار طلاق و ... می شود. در نتیجه
بررسی حقوق زن نیز مانند سایر پدیده های اجتماعی باید به تدریج پیش رود و
اجتماع و درگیری و ... تنها مشکلات را افزایش می دهد.
برخی از فعالان
حقوق زنان، به نام دفاع از حقوق زن، طلاق و جدایی و به قول خودشان وضعیت
پیچیده را بیشتر کرده اند و به جای این که مشکلات را کمتر کنند باعث ایجاد
اختلاف بیشتر شده اند و حتی برخی از این فمینیست ها و دوستان و همفکران
آنها در زندگی خود و ارتباطات موفق نبوده اند و مشکلاتی برای دیگران ایجاد
کرده اند
درحالی که در گذشته توصیه می شد که مشکلات خانواده ها و
جوانان با صبر و صبوری و تحمل حل شود نه این که به محض مواجه شدن با
مشکلات، هر دو طرف از حقوق خود سخن بگویند و زندگی تازه شکل گرفته را
متلاشی کنند.
اما در روزگار ما عده ای به نام حقوق زن و به این بهانه
که با حقوق خود آشنا شده اند به محض مواجه شدن با مشکلات، حرف از جدایی و
طلاق و ... می زنند و این موضوع نشان می دهد که این گونه جنبش ها حتی در
غرب عملا مشکل ارتباط زن و مرد را افزایش داده است و در سطح جامعه نیز به
بهانه حقوق زن، انواع اجتماعات غیر قانونی را راه اندازی کرده اند.
روحیه ناآرام
بهمن
احمدی روحیه ای ناآرام داشت و دائم به دنبال انتقاد و جنجال سازی در
روزنامه و جامعه بود. چه در روزنامه و برخورد با همکاران زیر دست و بالا
دست و چه در جامعه، دائم به ناآرامی و اختلاف ایجاد کردن تمایل داشتند.
جالب
است که بعد از اولین مرخصی بهمن احمدی بعد از فتنه 88، به جای این که
مانند بسیاری از همفکران خود عمل کند و به بازگشت آرامش به محیط سیاسی
جامعه و زندگی خود کمک کند، از فرصت مرخصی بد استفاده کرد و انواع مطالب را
برضد نظام جمهوری اسلامی مطرح کرد و با عکس گرفتن، انواع مطالب را در سایت
هایی که به آن وابسته هستند، منتشر کردند
می گویند که بهمن احمدی در
یکی از روزنامه ها اول خود و بعدا ژیلا بنی یعقوب را در روزنامه مشغول به
کار کرد. از ابتدا به برخورد با سردبیر روزنامه و تعدادی از همکاران
پرداختند، این کار به حدی شدت گرفت که مدیر مسوول روزنامه مجبور شد که
سردبیر روزنامه را به شرکتی غیر از روزنامه منتقل کند تا در آن جا مشغول به
کار باشد. مدتی بعد نیز برخورد با دبیر تحریریه آغاز شد و....
بهمن
احمدی که بیشتر گرایش سیاسی و فعالیت هایی در امور زنان داشت در هر حوزه
ای وارد می شد و حتی در حوزه ای مانند اقتصاد که دانش آن را نداشت وارد می
شد و با این که قبول داشت اطلاعات کاملی در مورد اقتصاد ندارد اما انواع
مباحث سیاسی و انتقاد از وضعیت اقتصادی را در قالب گزارش های اقتصادی جای
می داد و در برخی گزارش های خود حرف ها و نتیجه گیری های غیر منطقی را جای
می داد و با فشار و بد اخلاقی از خبرنگاران می خواست که نتیجه ای که می
خواهد از گزارش ها استخراج شود و خبرنگار مجبور بود آن چه او از قبل مشخص
کرده است در گزارش خود اثبات کند.
در
برخورد با نیروها و خبرنگاران نیز برعکس آن چه ادعا می کرد به جای آن که
از حقوق بشر، حقوق زن و همکار حمایت کند، گاهی رفتار بی منطقی از خود نشان
می داد و با رفتاری عصبی و نامتعادل کار می کرد.
او روزنامه نگار نبود
بلکه به دنبال آن بود که از روزنامه و خبر و گزارش، به اهدافی که خود در
نظر دارد برسد. برای او مهم نبود که خبرنگاران وروزنامه نگاران چه برداشتی
از رفتار او دارند و به همین خاطر کمتر کسی حاضر به کار کردن با او بود و
رفتارهای او باعث ناراحتی روزنامه نگاران می شد.