به گزارش خبرگزاری فارس از قروه، روزهایی که بند پوتین را محکم کردند و پیشانیبند یا زهرا(س) بستند و مادر از زیر قرآن ردشان کرد و در میان دود اسپند تا دود خمپاره و نارنجک راهی شدند، تا روزی که جنازههایشان تحویل همان مادران شد، تاریخی به وسعت تمام زمان را رقم زدند تا بگویند زنده همیشه تاریخ هستند.
و امروز که سالها از آن روزها میگذرند، سالروز آغاز حماسه آفرینیهایشان بهانهای شد تا کمی با آنان درددل کنیم، ابراز شرمندگی کنیم و بگوییم که آنگونه که آنان خواستند نتوانستیم راهشان را ادامه دهیم.
برای آنان که نه، برای خودمان یادواره گرفتیم تا یادمان نرود که باید در یادمان میماندند، اما نگذاشیتم که یادی از ما کنند. یادوارهای که امروز در قروه برپا شد، مزین به نام سرداران و 416 شهیدی است که جانانه در راه دوست جان باختند تا عزت و شرف و اقتدار را برای ما رقم بزنند.
سرداران نامآوری همچون ورمقانی، طالبی، کرمی، کاوه که هنوز هم که هنوز است، پشت کوههای کردستان به نام ایشان محکم است و دل جبهههای جنوب به رفاقتشان و صداقت و جانبازیشان گرم.
هنوز دو ماه از وداع مردمان غیور این شهرستان با آخرین شهیدی که به جمع یارانش پیوست نمیگذرد و این یعنی این که دفاع و ایستادگی این مردم همچنان باقی است.
چند روز قبل هم میزبان شهدای گمنام بودند و چه باشکوه فرزندان روح خدا را میزبانی کردند و چه باصلابت به همه گفتند که راه شهدایشان را ادامه میدهند.
و امروز هم در محفلی دیگر گردهم آمدند تا یادی کنند از شهدای خود، شهدایی که تاب دنیا را نداشتند.
و این یادواره تلنگری بود تا به خود بگوییم: اولین قانون پرواز دل کندن از زمین است، مهم این نیست که ما در کجا قرار گرفتهایم، مهم این است که ما در چه جهتی حرکت میکنیم!...
گرمابخش این محفل معنی یک شهید بود، شهیدی که ساعاتی را در جمع یاران شهیدش بود، اما به اذن خدا زنده شد تا ما حسرت این را به دل نداشته باشیم که کاش میدانستیم شهدا از ما چه میخواهند.
شهیدی که از خاکریز شهدا جا ماند
وقتی از سخنران مراسم میخواهند تا درباره دفاع مقدس سخن بگوید، با نامی خطابش میکنند که نفسها در سینه حبس میشود، از حجتالاسلام محمد صادقیسرایانی، شهیدی که زنده شد، دعوت میشود...
و همه چشم میدوزند به شهیدی که به جمع آنان آمده است تا بگوید از شهادتش و از یاران شهیدش و از خواستههای شهدا و از جنگی که در آن بود.
وی سال 1344 در حوالی شهرستان سرایان، روستای چرمه متولد شد و سال 56 به کسوت زیبای طلبگی درآمد و برای اینکه سال 59 بتواند به جبهه برود شناسنامهاش را دستکاری کرد تا دو سال بزرگتر نشان دهد و رفت؛ آبان 61 به عراقیها پاتک میزنند تا تپههای گیسکه را آزاد کنند و در همین پاتک مجروح میشود، حاصل مجروحیتش هشتاد بار عمل جراحی بوده است و خودش میگوید: پیش از این، یک بار هم مرا کفن کردند، قبر هم برایم کندند و نزدیک بود تشییع جنازهام بکنند.
گلوله جراحت شدیدی بر شکمش وارد میکند و خون زیادی را از دست میدهد، بلند میشود تا شاید از قمقمههای اطرافش بتواند کمی آب پیدا کند و عطش خود را فرونشاند که ترکشی هم به نزدیکی نخاعش اصابت میکند.
به هوش که میآید درون گودالی افتاده است با زحمت خود را بیرون میکشد تا دیده شود و اینجاست که خمپاره بعدی در کنارش به زمین میخورد و خودش ادامه میدهد: تار میدیدم، شهادتین را که گفتم خمپاره منفجر شد؛ بوی خاک و مواد منفجره قاطی شده بود؛ باور نمیکردم دوباره بوی دنیا را حس کنم. چشمانم را که باز کردم، دیدم پایین شکمم پاره شده و رودههایم بیرون ریخته، جمعشون کردم گذاشتم داخل شکمم و با عمامه دورش را پیچیدم.
بعد از 25 شبانهروز در بیمارستان نمازی شیراز به هوش میآید، فکرش را نمیکرد زنده مانده باشد؛ به همین دلیل وقتی به هوش میآید، این جمله را میگوید: من روزها قبل شهید شدم و در برزخ بودم، حالا اینجا بهشت است.
از شیراز به بیمارستان قائم مشهد منتقل میشود تا روند مداوا را طی کند، اما خونریزی شدید است و کاری از دست پزشکان بر نمیآید تا اینکه عاقبت میشنود که میگویند: فایدهای ندارد، تمام میکند.
وی ادامه میدهد: توی بیمارستان قائم قسمتی از سینهام را شکافتند و شیلنگی را داخل قلبم فرستادند، خونریزی خیلی شدید بود، دائماً کیسة خون میآوردند و وصل میکردند، در نهایت ناامید شدند و دکترهایی که بالای سرم بودند گفتند که فوت کرد، اما من حرفهایشان را میشنیدم، چشمهایم مثل فانوس آرام آرام کم نور میشد، گوشهایم کمکم شنواییاش را از دست میداد تا اینکه دیگر نفهمیدم کجا هستم، یک ملافه روی سرم کشیدند و مرا بردند طرف سردخانه.
لرزش شدیدی از سرمای سردخانه وجودش را فرا میگیرد و با تمام وجود فریاد میزند: یاحسین(ع). و این آغازی دوباره برای شهیدی است که میخواهد بگوید شهدا از ما چه میخواهند.
نگذارید خون شهدا پایمال شود
حجتالاسلام محد صادقیسرایانی در سخنان خود در یادواره سرداران و 415 شهید گرانقدر قروه گفت: امروز خاکریزهای خاکی به خاکریزهای فرهنگی و ضدفرهنگی تبدیل شده است و مبارزه در این جبهه سختتر است.
وی افزود: خطر شدیدتر، انفجار فرهنگی بسیار دردناک و ویرانکننده است و ما و شما در این جبهه حداقل باید جوانان را با کارهای مثبت و ارزشمند واکسینه کنیم و جلوی انفجارات فرهنگی دشمن را در محیط و جامعهمان بگیریم.
این استاد حوزه و دانشگاه استان خراسان رضوی تأکید کرد: شهدا دو پیام برای ما دارند، یکی اینکه نگذارید خون شهیدان پایمال شود، نگذارید ارزشهای دفاع مقدس که این همه خون برایش ریخته شد، خدشهدار بشود.
باید به دنبال ارزشهای شهدا بدویم تا برسیم به قافلهای که از آن جاماندهایم هرکسی حافظ آرمانهای شهدا باشد، مثل خود شهید است. باید از آرمانی دفاع کنیم که شهید برایش به شهادت رسیده است. دوم اینکه نگذاریم ولایت تنها بماند.
امام فرمودند: «اگر میخواهید به مملکت شما آسیبی نرسد، پشتیبان ولایت فقیه باشید».
وی خاطرنشان کرد: امروز هم آن چیزی که کشور ما را از همه خطرات نجات میدهد، حفظ ارزشها و به دنبال ولایت بودن است.
صادقیسرایانی از نابرابریهای جنگ ایران و عراق در تجهیزات و نیروها گفت و متذکر شد: با وجودی که ایران بخش عمدهای از تجهیزات نظامی صدام را در جنگ از بین برد، اما در روزهای آخر شاهد افزایش تعداد تجهیزات و ادوات جنگی دشمنان بودیم و این یعنی دفاع یک جانبه ایران در برابر همه استکبار جهانی.
وی تصریح کرد: امروز به اقرار سران دولت آمریکا، این کشور از ناامنترین کشورهای دنیاست و اندیشمندان این کشور نیز راه نجات و ثبات آن را در تشکیل حکومتی شبیه به ولایت فقیه ایران عنوان کردهاند.
* دفاع مقدس یادآور روزهای مظلومیت رزمندگان است
عبدالله زارعی، جانباز 70 درصد قروهای که پای ثابت همه برنامههایی که رنگ و بویی از ایثار و شهادت دارد، است از برگزار کنندگان این یادواره تقدیر میکند و میگوید: این روزها یادآور مظلومیت ملت ایران و رزمندگان اسلام است.
وی ادامه میدهد: مهمترین دستاورد ما در این جنگ به فرموده امام راحل این بود که توانستیم پرده تزویر از چهره استکبار جهانی کنار بزنیم.
وی اذعان میکند: همه باید حافظ این دستاوردها این باشیم.
یاد شهدا را زنده نگه داریم
جوان است و در کناری نشسته و با دقت به سخنانی که در این یادواره مطرح می شود، گوش میدهد.
از او میپرسم برای چه آمدهای؟ میگوید: برای اینکه آقایم گفته زنده نگهداشتن یاد شهدا، با شهادت برابری میکند.
میپرسم وظیفه ما در قبال شهدا؟ پاسخ میدهد: وظیفه ما مشخص است، باید با شرکت در این یادوارهها از شهدا الگوبرداری کنیم تا راه آنان را ادامه دهیم.
و در پایان زینب، دختر یکی از شهدای گرانقدر دل نوشته میخواند و از دلتنگیهایش برای پدر، عقدهگشایی میکند و میداند که راز اینکه زینب نام گرفته است این است که زینبوار پیام پدرش و دیگر شهدا را بازگو کند تا مباد که مملکت به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.