شبکه ایران، انتشار یادداشت بهروز افخمی درباره فیلم «گذشته» در شماره مردادماه ماهنامه «24» و همچنین میزگردی که با حضور او، فریدون جیرانی و کمال تبریزی برگزار و در همان شماره منتشر شد با واکنش تند مانی حقیقی مواجه شد. حقیقی با اشاره به بخشی از صحبتهای افخمی خطاب به جیرانی در این میزگرد مبنی بر اینکه "حالا توجه کن که (گذشته) جایزه جشنواره کن را که البته از نظر من هیچ وقت اعتبار نداشته، به یک فیلم میبازد. حالا جناب عالی میفرمایید در آنجا دموکراسی معنایی دارد؟ فرهادی سال قبل به خاطر فیلمی ضعیفتر از این اسکار گرفت، اما امسال جایزه را به یک فیلم دربارهی همجنسبازی میبازد. این دموکراسی است؟" یادداشتی در صفحه شخصیاش منتشر کرد و نوشت: «یک کسی به این نابغه بفهماند که در جشنواره کن جایزه را یک هیات داوران محدود به هفت-هشت نفر تعیین میکنند و دموکراسی یک نهاد مربط به یک جامعه میلیونی است. باقی اراجیفی که میگوید درباره اعتبار کن یا درباره فیلمی که هنوز ندیده ارزش جواب دادن ندارد. ماندهام نعمت حقیقی بینوا چطور آن همه سال این فالانژ خشک مغز را تحمل کرد.»
* فیلم کمدی «لارگو» و بازی مانی حقیقی در نقش جرج کلونی
اما ماجرای این مجادله لفظی به همین جا ختم نشد و بهروز افخمی که گویا از ماجرای یادداشت نگاری حقیقی بیخبر بوده با او برای سفارش کاری تماس میگیرد و حتی با شوخی پیشنهاد ساخت فیلمی کمدی با نام «لارگو» با موضوع ادعای جرج کلونی مبنی بر حضور مخفیانه در ایران و تحقیقاتش برای ساخت فیلم «آرگو» را مطرح میکند و در ادامه مزاحهایش از مانی میخواهد که به خاطر شباهتش با این بازیگر هالیوودی نقش جرج کلونی را هم بازی کند.
* مجادله افخمی و حقیقی
افخمی که همه این وقایع را با انتشار یادداشتی در شماره جدید ماهنامه «24» تعریف کرده، با این ادعا که تا به حال از هیچ صفحه فیس بوکی دیدن نکرده و شناختی از این شبکه اجتماعی ندارد، روایت میکند تازه پس از آنکه از طریق مسئولان همین رسانه از ماجرای یادداشتنگاری مانی حقیقی مطلع شده بار دیگر به همین منظور با این بازیگر و کارگردان تماس میگیرد. شرح کامل این مکالمه را (به منظور امانتداری در حفط لحن و ادبیات حاکم بر این گفتوگو) به نقل از یادداشت افخمی در ادامه میخوانید:
* جرئت نداشتی بنویسی حزباللهی خشک مغز!
گفتم: مانی شنیدم نوشتی من فالانژ خشک مغز هستم؟
گفت: من که دیروز توی تلفن گفتم. توی فیسبوکم نوشتم. خیلیچیزهای دیگه هم نوشتم!
گفتم: آقا پسر من حزباللهی خشکمغز هستم! حزباللهی خشک مغز با فالانژ خشک مغز خیلی فرق داره. من مسلمونم. فالانژها مسیحیاند. دو تا طایفهی علی حدهاند. حتی توی لبنان با هم جنگ میکردن. یعنی تو این قدر از دنیا بیخبری؟
خندید و گفت: من سمبلیک گفتم.
گفتم: آهان فهمیدم! منظورت اینه که جرئت نداشتی بنویسی حزباللهی خشک مغز!
باز خندید.
گفتم: حالا من چطور بخونم که چی نوشتی؟ من که بلد نیستم بروم فیس بوک.
گفت: زیاد مفصل نیست براتون همهشو پیامک میکنم.
* کیارستمی پیر شده داره هذیان میگه! فرهادی هم لابد خل شده
گفتم: باشه پیامک کن. چون من هرچی فکر میکنم یادم نمیآد توی یادداشتی که درباره گذشته نوشتم چیزی درباره دموکراسی گفته باشم. اما بد نیست بدونی اونجا که نوشتم صهیونیستها در چهارگوشهی جشنواره و فعالیتهای فرهنگی دنیا توی برجهای تیر نشستن و همه چیزو زیر نظر دارن و همه جور توطئه میکنن، این حرف از خودم نبود عباس کیارستمی این حرفو گفته و من از او نقل کردم. فقط اسمشو نیاوردم.
گفت: خب گفته باشه. پیر شده داره هذیان میگه!
گفتم: خودت هذیان میگی! عباس کیارستمی الان دیگه به جشنوارهها و سیرکهای سینمایی نیاز نداره. این قدر روی فرش قرمز راه رفته که دیگه حالش بهم میخوره. مثل تو آرزو به دل که نیست! اگه الان چیزی رو که فهمیده و تجربه کرده نگه پس دیگه کی میخواد بگه؟ یکی از رفقا هم که بعد از نمایش «گذشته» در جشنواره کن با فرهادی صحبت کرده بود میگفت فرهادی از کوره در رفته و هر چی از دهنش در اومده راجع به تسلط اسرائیل بر رسانههای غربی گفته.
مانی گفت: چه میدونم حتما اونم خل شده.
گفتم: نه عزیزم! کیارستمی و فرهادی دیگه به جشنواره و کارناوالها نیازی ندارن. یعنی خرشون از پل گذشته. حالا دیگه اگه چیزی رو که میبینن نگن، دارن به خودشون خیانت میکنن. اصلا اگه حوصله داری بعضی از ماجراهایی رو که برای خودم اتفاق افتاده تعریف کنم تا فهمت بره بالا!
گفت: من الان دارم ناهار میخورم اگه میشه بعدا تلفن کنین.
گفتم: باشه پس هرچی راجع به من نوشتی برام بفرست...
* دلت خوش است به این که اغلب خوانندگان محدودت هم مثل خودت تروریست هستند
افخمی با ذکر این نکته که بعد از این مکالمه تلفنی، دو پیامک حاوی بخشی از صحبتهایش در پاسخ به ادعای جیرانی مبنی بر این که "در غرب دموکراسی دارند و سینمای آنجا هم بر پایه دموکراسی رشد کرده اما در ایران دموکراسی به مفهوم غربی نداریم و در نتیجه سینما هم مشکل بنیادی دارد" و همچنین متن نوشته مانی حقیقی در صفحه شخصیاش از وی دریافت کرده در بخش پایانی این یادداشت آورده: اول با خودم گفتم ولش کن! اما بعد با خودم گفتم این پسر نعمت حقیقی است و نعمت خیلی به گردن من حق دارد. خوب نیست جواب آقا را ندهم و بگذارم با خودش خیال کند خیلی حرفهای حکیمانهای زده. بنابراین برایش این پیامک را فرستادم: «همون طور که من درک میکنم چرا نوشتهای فالانژ و ننوشتهای حزباللهی تو هم منظور مرا فهمیدهای اما ترجیح دادهای تجاهل کنی و برای جوانان بیکاری که صفحهات را میخوانند دموکراسی را تعریف کنی. با ما به از این باش! بابات به این دلیل مرا تحمل میکرد که «دموکرات» بود اما تو بحث را «تروریزه» میکنی و دلت خوش است به این که اغلب خوانندگان محدودت هم مثل خودت تروریست هستند و به فهم علاقهای ندارند بلکه فقط دوست دارند برای چماقدار مورد علاقهی خودشان هورا بکشند! ای که پنجاه دارد میرود و در خوابی ! تفکر این نیست...»
* نفهمیدم گیومه را گرفته یا نه
افخمی در بخش پایانی این یادداشت آورده است: دموکرات را توی گیومه آوردم که یادش بیندازم این کلمه تعابیر دیگری غیر از آنکه توی کلاس فیسبوکی به علاقمندانش یاد داده دارد و یک جشنواره یا حتی یک آدم میتواند دموکرات باشد یا نباشد اما نفهمیدم گیومه را گرفته یا نه. چون مانی به این پیامک جوابی نداد و تلفنش را هم گرفتم ولی خاموش بود. با خودش که قهر است. فکر میکنم با من هم قهر کرده. حیف شد! بنا بود توی فیلمم بازی کند.