گروه ورزش - سعيد زاهديان : پرسپوليس و يك معركه جديد، دايي و جنجالي تازه؛ بحث درباره اين روزهاي پرسپوليس نبايد اينها باشد، نه اينكه اينها مهم نيست. اشتباه داوري، سهوي يا عمدي، پنالتي درست و غلط، شماره حساب، محسن قهرماني، همه و همه به دغدغه اصلي پرسپوليس و دايي تبديل شده است، در حالي كه بحث درباره پرسپوليس بايد فني باشد كه نيست!
دايي ميخواهد حرفهايش را ثابت كند. از سند و مدرك حرف ميزند و ديروز براي پارهاي توضيحات به كميته اخلاق ميرود اما مشكل پرسپوليس و دغدغه دايي همين حرفها و اثبات چيزي است كه ميگويد يا بايد مشغله ذهني او، بد بازي كردن و ضعيف بودن تيمش باشد؟
پرسپوليس از دقيقه 2 مقابل سپاهان وارد يك بحران فني شد. داور به درست يا غلط، ميثم حسيني را اخراج كرد و يك پنالتي به سود سپاهان گرفت كه منجر به گل شد. از اين لحظه به بعد، پرسپوليس همه چيز را باخت. بهانهها هم كه براي شكست مهيا بود. پرسپوليس و دايي به جاي آنكه در ادامه بازي اقداماتي فني و در راستاي تغيير شكل بازي صورت دهند، آنقدر منفعل و بيتفاوت بازي كردند تا 90 دقيقه زمان بگذرد و در سالن كنفرانس حرف بزنند و از حق خود دفاع كنند، در حالي كه 90 دقيقه زمان زيادي براي تغيير شرايط بود.
به جريان بازي دوباره نگاه ميكنيم؛ در تمام دنيا وقتي يك مدافع در سيستم دفاع 4 نفره خطي اخراج ميشود- فرقي نميكند دقيقه يك باشد يا 80- سرمربي در اولين اقدام خود، يك مهاجم را بيرون ميكشد و به اصلاح ساختار دفاعياش ميپردازد تا تيمش دوباره ترميم شود و مثل لحظه قبل از اخراج با همان تاكتيك و استراتژي بازي را دنبال كند.
در چنين حالتي، بايد سيدصالحي به عنوان مهاجم نوك از زمين بيرون ميرفت و پرسپوليس فوتبالي را كه تمرين كرده بود ادامه ميداد و نهايتا در نوك حمله با مشكل مواجه ميشد اما انگار ذهن علي دايي درگير چيزهاي ديگري بود. لابد او به اين فكر ميكرد كه بعد از بازي چه بگويد و چگونه از زيربار اين شكست فرار كند. پرسپوليس تا پايان نيمه هيچ تعويضي انجام نميدهد و علي دايي انگار متوجه نيست كه چه اتفاقي رخ داده و ادامه بازي با 3 مدافع و پر نكردن خلأ حسيني در دفاع چپ ميتواند فاجعهبارتر از بلايي باشد كه داور با اخراج حسيني و پنالتي در دقيقه 2 رقم زد.
پرسپوليس 10 نفره، 90 دقيقه بيبرنامه و سردرگم بود؛ هرگز در حد و اندازههاي يك تيم بزرگ بازي نكرد، در حالي كه معمولا اينگونه شوكهاي غيرمترقبه، انگيزهاي مضاعف به تيم آسيب ديده ميدهد تا بازيكنانش با انرژي بيشتر، خلأ يار كمتر را پر كنند اما پرسپوليس با يك اخراج، به حالت استيصال ايستاد و شكست را پذيرفت.
بحث درباره پرسپوليس سالهاست كه همين است؛ اين تيم هرگز خوب بازي نميكند و جنگ و جدلها، حاشيههاي خودساخته و دعواهاي داخلي تاري به دور اين تيم تنيده كه هر چه در آن بيشتر دست و پا زده ميشود، بيشتر و بيشتر گرفتار ميشود.
اين بار علي دايي اين تار را به دور خود تنيده است و هر روز با مصاحبههايش نادانسته خود را گرفتارتر از قبل ميكند. دايي اين روزها اصلا يك مربي فني نيست. او دغدغههاي ساختن يك تيم را ندارد و با رفتن به فدراسيون و كميته اخلاق و مصاحبه با اين رسانه و آن رسانه، زمانش را به بطالت ميگذراند، فارغ از اينكه بحران پرسپوليس سالها، بحراني فني بوده و او را به پرسپوليس آوردهاند تا تيمي را كه فوتبال بازي نميكرد، جور ديگري بسازد تا مثل قبل بازي نكند.
دايي با اين روحيه، در پرسپوليس به سرنوشتي مبتلا خواهد شد كه تصورش دور از ذهن نيست. او به جاي آنكه به جنگ مشكلات فني برود و مسووليت خود را به درستي انجام دهد، دشمني تازه پيدا كرده كه شكست دادنش هيچ كمكي به پرسپوليس نخواهد كرد. فرض بر اينكه دايي در اين جدال پيروز شد؛آيا ثابت شدن ادعاي دايي، دردي از مشكلات فني پرسپوليس دوا ميكند؟
پرسپوليس تا امروز خوب بازي نكرده است. آيا دايي براي توجيه اين نمايشهاي ملالآور و معمولي و براي پنهان كردن ضعفهاي فنياش و ناتواني در اداره تيمي 10 نفره اين همه هياهو به راه انداخته است؟
10 هفته از ليگ گذشت؛ پرسپوليس يك تيم معمولي بود. شايد اين روزها همه نگاهها به حرفهاي دايي و ادعاهاي او باشد اما در پايان ليگ كسي نميگويد كه داوران و دستهاي پشت پرده عامل ناكامي اين تيم بودهاند بلكه نمايشهاي بيبرنامه و بازيهاي بيتاكتيك و جايگاه اين تيم در جدول به روشني همه چيز را بيان خواهد كرد.