به گزارش رجانيوز، در جريان فتنه، يك طيف اقليت از جمله شكوريراد، آرمين و تاجزاده مخالف حضور در انتخابات هستند و معتقدند كه در چارچوب ساختار موجود، امكان فعاليت انتخاباتي وجود ندارد، اساساً در صورت فعاليت نيز احتمال موفقيت نزديك به صفر است و حضور ما فقط تنور انتخابات را گرم ميكند.
در مقابل، افرادي مانند خاتمي، موسوي خوئينيها، نبوي و ميردامادي معتقدند كه مقابله با نظام تنها با نفوذ در ساختار امكان دارد، بنابراين، بايد در نزديكترين صحنه عمل سياسي يعني انتخابات مجلس نهم حضور فعال داشت تا بتوان با نفوذ در مجلس بهعنوان يكي از مراكز اصلي تصميمگيري كشور مشابه الگوي تركيه قانون اساسي را تغيير داد.
اين طيف از جريان فتنه معتقدند كه "در جريان بازگشت بايد تا حد امكان هزينهاي نداد و تلاش كرد تا از نظام امتياز گرفت. همچنين با توجه به اينكه با نزديك شدن به انتخابات، فضاي رسانهاي نيز بازتر ميشود و برخورد با رسانهها نيز هزينهزا است، بايد حدكثر استفاده را از اين فضا كرد و براي طرح ديدگاههاي ساختارشكنانه برنامهريزي كرد."
طراحي اين بخش از جريان فتنه مورد حمايت غرب نيز هست و اتاقهاي فكر غربي كه سران اصلي فتنه هستند، تأكيد ميكنند كه بر اساس تجربههاي قبلي، بهترين راه تغيير ساختار و رفتار نظام ايران، "تدارك از درون" است، بنابراين بايد مجاري داخلي فعال شوند.
غربيها معتقدند كه بايد از ميرايي كامل جريان فتنه بهعنوان يك ظرفيت با مشخصه اخلالگر عليه جمهوري اسلامي جلوگيري كرد و لازمه اين مسئله، جلوگيري از حذف و بايكوت آن در داخل ايران است، بنابراين، بايد زمينه براي بازگشت و مقبوليت رسمي آنها ايجاد شود، چرا كه تجربهي نهضت آزادي نشان ميدهد جريانهاي سياسي در ايران با فاصله گرفتن از قدرت توان سر پا نگه داشتن خود را ندارند و خود بهخود حذف ميشوند.
با اين حال، مشكلي كه جريان فتنه اكنون بهطور جدي با آن درگير است، توجيه بدنه فروكاسته خود ميباشد، بهطوري كه تلقي بدنه اين جريان از اقدام خاتمي، نوعي قدرت طلبي و ناديدهانگاري موسوي و كروبي آنهم در شرايط حصر خانگي آنها است.
در عين حال، خاتمي و طيف معتقد به حضور در انتخابات، سفارش تهيه محورها و نوشتههايي را دادهاند كه خط اصلي آنها توجيه بازگشت به قدرت در چارچوب "سياستورزي" است تا چنانچه حتي اگر نظام حاضر به امتياز دادن نشد و افرادي مانند خاتمي مجبور شدند فتنه را بهطور صريح محكوم كنند، اين اقدام در همين چارچوب توجيه شود.
خاتمي حدود دو ماه قبل مدعي شد كه هم بر "نظام و رهبري" و هم بر "مردم" ظلم شده است و بايد از يكديگر گذشت كنند. وي اگرچه در اظهارات خود از فتنهگران با عنوان مغلطهآميز "مردم" ياد كرد اما ظلم آنها بر نظام و رهبري را نيز پذيرفت.
اين اظهارات با واكنش تند بدنه و برخي از اعضاي مؤثر جريان فتنه مواجه شد و برخي اظهار عقيده كردند كه خاتمي پس از قطعي شدن ميرايي موج موسوي و كروبي و توخالي بودن ادعاهايي مانند "موسوي دستگير بشه ايران قيامت ميشه" حاضر شده به قيمت لگد زدن به جريان فتنه، اصلاحطلبان را نجات دهد.
اما در شرايطي كه برآورد نادرست طيف متمايل به فعاليت انتخاباتي جريان فتنه از شرايط موجود كشور اين بود كه نظام حاضر است براي بازگشت آنها امتياز دهد و در اين زمينه چراغ سبز نيز نشان داده است، پس از بيان اين اظهارات از سوي خاتمي، مجموعه فعالان معتقد به حركت در ساختارهاي قانوني نوعي اجماع عليه وي را نشان دادند و تأكيد كردند كه هر گونه بازگشت منوط به مرزبندي شفاف با جريان فتنه، محكوم كردن آن و جبران خسارتهاي وارد شده به نظام و مردم است.
در عين حال، با توجه به اينكه قصد خاتمي و طيف همسو به او در جريان فتنه از بازگشت به قدرت، نفوذ براي ادامه رفتارهاي فتنهگرانه از موضع قدرت عنوان شده است، همانطور كه ظلم به نظام و مردم از سوي فتنهگران يك واقعيت بود، وي براي اثبات حسن نيت واقعي خود و اظهار برائت از پروژه "فريب" با مشكل جدي مواجه است.