به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بهروز شعیبی در مورد علت انتخاب ایده اولین فیلمش گفت: من نمیتوانستم برنامهریزی مشخصی داشته باشم و هدفگذاری موضوع کنم اما خوشحالم اولین فیلم با دهلیز شروع شد.
بهروز رضوی تهیهکننده عنوان کرد: جریان انتخاب این فیلم به نوع نگاه من و شعیبی به خانواده، زن و تربیت فرزند و اجتماع باز میگردد.
مسعود فراستی نیز در ادامه بیان کرد: دهلیز فیلم خوب، ایرانی و اینجایی است. آدمها شناسنامه دارند و اطرافمان پیدا میشوند و به طور کلی انسانهایی مسئلهدار هستند. همچنین دوربین اندازه است و از اثر بیرون نمیزند.
نیما حسنینسب منتقد دیگر این نشست درباره دهلیز خاطرنشان کرد: جزو محدود کسانی هستم که با فیلم مهربان نیستم. به عنوان مقدمه باید بگویم موضع من نسبت به دهلیز موضع واکنشی و تدافعی نسبت به جریان اقلیتگرایی است که باعث پایین آمدن کیفیت فیلم خوب میشوند. ما فیلمسازهای خوبمان را با همین بهانه به بیراهه فرستادیم. لیاقت سینمای ایران و بهروز شعیبی بیشتر از فیلم دهلیز است و امیدوارم توقع خودمان را بالاتر از استاندارد ببریم.
فراستی افزود: مستقل از اینکه فیلم را چه کسی ساخته، این فیلم از سطح استانداردهای جشنواره بالاتر بود. دهلیز به مراتب سینماییتر است و از فرم سینمایی بهتری برخوردار است. نگرانی نیما حسنینسب نسبت به اکتفا به حداقلها را درک میکنم و با آن موافقم. فیلم دهلیز هرچه را که انتخاب میکند از عهده آن بر میآید و 3 شخصیت مادر، پدر و فرزند خلق میکند. شخصیت مادر دهلیز به معنای واقعی میان مرز سنتیبودن و نبودن قرار گرفته و ادای امروزی بودن را در نمیآورد. بازی هانیه توسلی شخصیت این مادر را باورپذیر کرده است. در دهلیز بچهای وجود دارد که علیرغم استعداد فراوان، بازی به شدت کنترل شدهای دارد. او بچهای مهربان و باتربیت است که زیر بار ظلم نمیرود. سومی هم پدری است که معلم است و به خاطر قتل در زندان افتاده و افسرده شده است.
فراستی ادامه داد: فیلم دهلیز درباره بخشش است نه قصاص و خوب میتواند به کسی که نمیتواند ببخشد حمله کند. این در حالی است که کارگردان پشت هیچکدام از شخصیتها و خانوادهها عمیقا نمیایستد. دوربین ابدا خودش را به رخ نمیکشد و اندازهها را صحیح میفهد و فیلمی به شدت بیادعا و قوی میآفریند.
فراستی افزود: دهلیز فیلمی است که روی هر آدمی اثری را که میخواهد میگذارد. زندان در دهلیز تمیز و غیررئال است. به احترام این بچه زندان اینگونه نشان داده میشود. ارتباط آرامی که بچه با پدر برقرار میکند باید در همین زندان اتفاق بیفتد و به نظرم این فضا از فیلم بیرون نمیزند.
بهروز رضوی تهیهکننده خطاب به حسنینسب پرسید که چرا دهلیز بر اساس استاندارد سینمای ایران نیست و وی گفت: استاندارد سینمای ایران الان در قعر زمین به سر میبرد. ما در شرایطی هستیم که هر چیزی با حداقلی از کیفیت تبدیل به فیلم با کیفیت میشود. ناخدا خورشید، اجارهنشینها، جدایی نادر از سیمین جزو استانداردها هستند که طی چند سال به قهقرا رفتهاند.
حسنینسب افزود: سینما را با واژههایی مثل شریف و ... نمیتوان تعریف کرد. اگر دهلیز فیلمی به دقت چیده شده و بر اساس دید کودک بود، نقطه حرکت صحیحی برای لحن فیلم بود اما وقتی وارد شهر میشویم آن نقطه دید از دست میرود. امکان دارد زندان را از دید کودک دید اما نه فقط زمانی که فیلم ملتهب میشود.
این منتقد خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات دهلیز این است که فیلم خودش را در ژانر ملودرام محدود میکند که اشکانگیز نشود اما اشکانگیزی بد نیست. دهلیز مدام با برانگیختن احساسات و دور شدن از این حالت روبرو است. رضا عطاران یک بازیگر به دشت مستعد برای چند لحنی شدن است اما کاراکترش تنها به رضا عطاران محدود شده که کمدی نیست. در واقع یک نوع معذوریت و دست و پا بستگی در نوع بازی آن میبینیم.
حسنینسب در خصوص پایان دهلیز یادآور شد: پایان باز به این شکل در فیلمی که قواعد ژانر را رعایت میکند، مواخذهکارانه است. شاید نگرانی از اعدام یا پایان خوش وجود داشته و برای پایان از قواعد ژانر ملودرام تخطی شده است. دهلیز دچار جو پایان جدایی نادر از سیمین شده است. حرکت آهسته سکانس فوتبال زندان برای دهلیز بسیار دمدستی است و اگر تنها از دید کودک بود قابل توجه بود.
شعیبی کارگردان دهلیز در خصوص صحبتهای هر دو منتقد توضیح داد: من برای دهلیز زندانهای ایران را دیدم. اگر شرایط زندانی تفاوت داشته باشد، محیطهای خاصی را برایشان پیشبینی میکنند. وقتی کودک وارد فیلم میشود ناخودگاه برای تمام کودکان جذابیت دارد و من باید امنیتی بوجود میآوردم. معتقدم که باید مسئله دید کودک و زاویه دید داستان را باید از یکدیگر جدا کنیم.
کارگردان فیلم دهلیز تشریح کرد: در این فیلم محدودیت اطلاعدهی برای بیننده داشتیم و اگر گرهگشایی در پایان بوجود میآمد، همان اتفاقی میافتاد که برای سریالهای چند قسمتی تلویزیون و پایان آن به وقوع میپیوندد. در واقع این نوع پایانبندی به سینما هم تسری پیدا کرده است.
شعیبی در پایان گفت: به نظرم بیشتر زاویه دید داستان تغییر میکند. سعی کردم اِلمانهایی را در قصه بگذارم که روابط حسی فیلم صحیح بوجود بیاید. علامتگذاری خاصی برای اشکانگیز بودن در نظر نگرفتهام. اتفاقات و قصاصی که قرار است برای رضا عطاران بیفتد، برای منجمد بازی کردن وی کافی است و به نظرم شخصیت در عطاران که در این ژانر بازی نکرده شکل گرفته است.