به گزارش 598، روزنامه شرق در ادامه نوشت:
اين گفت وگو به مدد محسن
هاشمي پسر بزرگ تر او و نيز آيت الله هاشمي انجام شد. گفت وگويي که از
اولين روز اقدام براي انجام آن تا به سرانجام رسيدنش حدود ۲۰ روزي طول کشيد
و بالاو پايين شد. محسن هاشمي با درخواست ما براي گفت وگوي حضوري موافقت
نکرد در نهايت قرار بر اين شد سوالات را به «حاج خانم» برساند و جواب ها را
به ما.
با اين حال رسيدن جواب ها کمي طول کشيد، وقتي از «محسن» علت
را جويا شدم، خنديد و پاسخي که داد اين بود: «قرار شد من و بچه ها جواب
سوال هاي شما را براساس کتاب خاطرات حاج خانم بنويسيم و بعد به تاييد،
خودشان برسانيم، اما وقتي براي تاييد جواب هاي نوشته شده را به او داديم
آنها را که خواند گفت اين چيزهايي که شما نوشتيد سطحي است و بايد خودم
دوباره بنويسم، حالاهم خودش در حال نوشتن جواب هاست و چند روز ديگر آماده
مي شود.» چند روز ديگر طبق وعده گذشت و از دفتر «نشر معارف انقلاب» که محسن
هاشمي رياستش را عهده دار است تماس گرفتند که براي گرفتن فايل گفت وگوي
«حاج خانم» بياييد. متن کامل اين پرسش و پاسخ غيرحضوري با عفت مرعشي که به
گفته پسر بزرگش، در حضور او، «حاج آقا» و «حاج خانم» پاسخ داده شده، در
ادامه مي آيد.
خاطره نويسي در خانواده هاشمي به خصوص توسط
خود آيت الله از گذشته هاي دور مرسوم بوده است، آيا انتشار کتاب خاطرات
پيشنهاد خودتان بود يا اين کار با نظر فرزندان يا آقاي هاشمي انجام شده
است؟
نه پيشنهاد هيچ کدام نبوده، خودم با کمک برادرم علي
آقاي مرعشي انجام دادم. ابتدا مي خواستم خاطراتم را بازگو کنم تا بچه هايم
بدانند اول زندگي، بر ما چه گذشته است. بالاخره آنها خردسال بودند و چيزي
به ياد نمي آورند. در حال حاضر، در خانواده ما اکثرا خاطرات مي نويسند. اما
اول از همه آقاي هاشمي شروع کرده و بعد فرزندان. من هم دارم مي نويسم.
کتاب
خاطرات شما «پابه پاي سرو» فقط مربوط به خاطرات قبل از انقلاب است، آيا
امکان دارد خاطرات پس از دوره انقلاب تاکنون را هم تهيه و منتشر کنيد؟
درخصوص خاطرات دوران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، چيزهايي نوشتم، انشاءالله بعدها، منتشر شود.
آيا عنوان «پابه پاي سرو» پيشنهاد و انتخاب خودتان براي اسم کتاب بود يا فرد ديگري آن را انتخاب کرده است؟
آماده سازي و ويراستاري کتاب توسط دفتر نشر معارف انقلاب انجام شد و اسم کتاب را محسن و ويراستار کتاب مشترکا انتخاب کرده اند.
آنگونه
که در کتاب هاي خاطرات آيت الله هاشمي خوانده ام بسيار از شما ياد کرده
اند چه درباره مسايل خانواده و چه درباره مسايل سياسي، آيا آقاي هاشمي
درباره مسايل مملکتي چه آن زمان که رييس مجلس و رييس جمهور بود و چه در سال
هاي اخير که در مجمع تشخيص هستند با شما مشورت مي کردند، اگر موردي بوده
است مي توانيد به آن اشاره کنيد؟
صحبت هاي پراکنده و
خانوادگي و اجتماعي شده است ولي نمي شود به آن مشورت گفت بلکه گپ همراه با
ايده و نظر است. البته بين صحبت ها، چيزهايي و نظراتي را مي گفتم، شايد
بعضا استفاده مي شده است ولي من چنين برداشتي نداشتم، اما مشورت نه، مثلادر
طول اين سال و چندسال چندبار ديدم، از مطالبي که من گفته بودم، ايشان در
نمازجمعه مطرح کرده بودند.
آيت الله هاشمي در چند سال
اخير دوبار براي رياست جمهوري ثبت نام و شرکت کرد؛ يکي در سال ۸۴ که نتيجه
اش قبولي احمدي نژاد بود و ديگري سال ۹۲ که شوراي نگهبان اعلام کرد صلاحيت
ايشان احراز نشده است، آيا در اين دوبار براي شرکت با شما مشورت کردند؟
مثلاامسال وقتي براي ثبت نام راهي وزارت کشور شدند شما در جريان بوديد؟ نظر
شما در اين دو مورد چه بود آيا موافق ثبت نام ايشان بوديد؟
ايشان
گفتند ثبت نام نمي کنم. ولي از همکاران و سياسيون و مردم گفته بودند و
فشار آورده بودند که ايشان شرکت کنند که پس از اينکه استخاره شان خوب آمده
بود، ثبت نام کردند. من از اخبار و سايت ها فهميدم. البته خوشبختانه آخر
اين ماجرا و انتخاب آقاي روحاني، مثبت بود.
از زماني
که با آيت الله هاشمي ازدواج کرده ايد تاکنون تلخ ترين و شيرين ترين روزي
که در زندگي مشترک با ايشان تجربه کرده ايد چه روزهايي بوده و چه اتفاق
هايي باعث اين تلخي و شيريني شده است؟
تلخي و شيريني هاي
زيادي داشتيم! آقاي هاشمي بعضي وقت ها گوشت تلخه، ولي بيشتر وقت ها گوشت
شيرينه. البته شيرين ترين روزها، پيروزي انقلاب اسلامي و اتمام جنگ و آمدن
اسرا و اين اواخر هم روزي بود که مهدي از خارج به خانه آمد و مي گفت که
خطايي نکردم که بترسم اگر هم تابه حال نمي آمدم به توصيه ديگران بود.
در
دوره پيش از انقلاب، آيت الله هاشمي مدتي در زندان بودند و شما در کتاب
خاطرات آن روزها و تحمل سختي ها را شرح داده ايد، اخيرا هم دو نفر از
فرزندان شما به زندان رفتند، به نظرتان همسر يک زنداني بودن سخت تر است يا
مادري که فرزندش در زندان است؟
هر دو سخت بود. آن موقع من جوان بودم و بچه ها کوچک بودند. بچه ها نمي فهميدند. البته زندان رفتن مهدي و فائزه، براي من سخت بود.
در دوره اي که مهدي و فائزه در زندان بودند هرچند وقت يک بار براي ملاقات آنها مي رفتيد؟
معمولاهفته
اي يک بار مي رفتم. بعضي وقت ها با زندانبان ها بگومگو مي شد، مي رفتم و
بعضي وقت ها نمي رفتم يا اينکه ملاقات نکرده، به خانه برمي گشتم. يک بار با
فرشته (همسر مهدي) رفتم و او را راه ندادند. من ملاقات نکردم و برگشتم. يک
بار هم با فائزه ملاقات داشتم که مامورها دير آوردند که ملاقات نکردم.
از آزادي «آيت الله» بيشتر خوشحال شديد يا مهدي و فائزه؟
نمي توانم وصفش کنم، هر دو خوشحالي بود. ولي هريک به صورتي متفاوت.
شما پنج فرزند داريد و هر پنج فرزند هم در فضاي اجتماعي - سياسي کشور
شناخته شده و مطرح هستند، به نظر خودتان کدام يک از فرزندانتان بيشتر از
همه در روحيات و رفتارها شبيه حضرت آيت الله هاشمي است؟
تقريبا
همه شبيه پدرشان هستند. حالاکدامش بيشتر را بايد مردم بفهمند. محسن به
نظرم عاقل تر عمل مي کند و در حيات اعتدال پدرش را قوي تر دارد. دختران
طبيعي است احساسي تر هستند. ولي پسران به تبع سنشان رفتار متفاوت دارند.
ولي از همه آنها راضي هستم.
بيشتر از همه کدام يک از فرزندانتان به روحيات و رفتارهاي شما رفته و شبيه شما شده است؟
بالاخره هر بچه اي، مي تواند شبيه مادرش باشد. من نمي توانم جدا کنم، بايد مردم اين را بگويند.
شما بيشتر از همه کدام ويژگي آيت الله هاشمي را دوست داريد؟
روحيه
صبوري و شکيبايي ايشان در برابر مصايب و مشکلات را. ايشان اهل دعوا و
هياهو نيست، زندگي را آرام مي گيرد. هرکسي هم که هرچه مي گويد، معمولاجواب
نمي دهد يا کوتاه و به موقع و پراثر جواب مي دهد. نديدم تابه حال از موضوعي
يا کسي يا چيزي شکوه اي کنند تکيه عميقي به خدا دارند.
آيا آيت الله خلقيات يا روحياتي دارد که در مورد آن با ايشان اختلاف داشته باشيد و آن را نقد کنيد، اين تفاوت در چه موردي است؟
تذکراتي
هميشه وجود دارد نه چيزي که نقد کنيم نه؛ البته نه من کاري مي کنم که
ايشان ايراد بگيرند و نه ايشان کاري مي کنند که من ايراد بگيرم. در دوران
مبارزه که آقاي هاشمي اغلب در خانه نبوده و مشغول مبارزه و زندان بوده و به
همين جهت افسار زندگي دست من بوده است. ياسر دوماهه بود و مهدي سه ساله
بود که آقاي هاشمي به آخرين زندان رفت، زماني که برگشت مهدي کلاس اول بود.
بنابراين فرصتي نبود که همديگر را نقد کنيم.
آيت الله
هاشمي از پيش از انقلاب با بسياري از بزرگان انقلاب رابطه صميمانه و نزديکي
داشته است. شما بيشتر با خانواده هاي کدام يک از اين بزرگان رابطه
خانوادگي و صميمي داشته ايد؟
من از وقتي که از رفسنجان به
قم آمدم، با اغلب خانواده هاي دوستان آقاي هاشمي، مراوده و رفت وآمد
داشتيم. مثلامن با خانم آقاي مصباح يزدي دوست بودم. با خانم آقاي حجتي
کرماني دوست بودم. با خانواده امام(ره) بعد از انقلاب آشنا شدم، چون قبل از
انقلاب در خارج تبعيد بودند. با خانواده آقاي خامنه اي هم در يک خانه
همسايه بوديم. ما به خاطر مسايل مبارزه، از قم به تهران کوچ کرده بوديم. در
تهران خانه اي را اجاره کرده بوديم که در طبقه دوم اين خانه، مدتي آقاي
موحدي کرماني ساکن بودند، يک سالي، خانواده آقاي هاشميان بودند و مدتي
خانواده آقاي خامنه اي مستقر شدند. مشهد هم که مي رفتيم، با برادر ايشان،
محمدآقا خامنه اي، همراه خانواده ها بوديم و خيلي ديگر از خانواده هاي
مسوولان فعلي که فرصت و مجال آن در اين مصاحبه نيست. واقعا زياد است. مانند
خانواده هاي شهيدان بهشتي، مفتح، مطهري، عراقي، طالقاني و خانواده هاي
سياسي و مبارزين که به دليل مصحلت هاي پيش آمده در بعد از پيروزي انقلاب
چندان نامي از آنها نيست.
آقاي روحاني رييس جمهور از
دوستان و همفکران نزديک آيت الله هاشمي است، آيا شما يا دخترانتان با همسر و
خانواده آقاي روحاني رابطه دوستانه و نزديکي داريد، اينکه مثلابه خانه شما
بيايند يا شما براي ديدن آنها برويد، رابطه شما با همسر و اعضاي خانواده
آقاي روحاني در چه حدي است؟
درحد رفت وآمد و همراهي در
بعضي از سفرها بوده، بيشتر از اين نه. آنها مي آيند، ما هم مي رويم. گاهي
هم تلفني ارتباط داريم. بعد از انتخابات رياست جمهوري، نه آنها آمدند و نه
ما رفتيم؛ البته در مراسم تحليف، همسر ايشان را ديدم.
به
نظر مي رسد شما نسبت به مسايل کشور پيگير و مطلع هستيد، اخبار جريانات روز
را بيشتر از چه رسانه اي پيگيري مي کنيد؟ روزنامه؟ اخبار صداوسيما؟
ماهواره؟ سايت هاي اينترنتي يا از طريق آقاي هاشمي و فرزندان؟
من
سايت هاي خبري رو مي بينم. روزنامه ها را هم بعضا مطالعه مي کنم. اخبار
راديو و تلويزيون را هم گوش مي دهم. آقاي هاشمي هم که ديگر منبع خبر هستند!
شما
نزديک ترين فرد به آيت الله هاشمي هستيد، به نظرتان سخت ترين روزهاي زندگي
ايشان در طول زندگي مشترکتان چه روزهايي و به چه دليلي بوده است، مي
توانيد چند مورد از اين روزها را ذکر کنيد؟
آقاي هاشمي
آنقدر صبور هستند که آدم نمي فهمد که چيزي شده است. روزگار هر چقدر که سخت
باشد، ايشان صبور هستند و اين صبوري ايشان به همه ما نيز منتقل شده است.
لذا لحظات سخت جدي به ياد ندارم جز اتفاقات و ترورهاي اول مخصوصا ترور آقاي
هاشمي و بمب گذاري هفت تير و سال ۱۳۶۰ که نگران صدمه خوردن آقاي هاشمي
بودم و موشک باران تهران که البته نگراني از استفاده از بمب شيميايي مطرح
مي شد.
آيت الله هاشمي در کتاب هاي خاطراتشان از دستپخت
شما تعريف و تمجيد کرده اند، ايشان از ميان غذاهاي مختلفي که شما تهيه مي
کرديد کدام را بيشتر دوست داشت و غذاي محبوبشان بوده است؟
آنقدر
در غذاخوردن سهل برخورد مي کنند که نمي دانم و نمي فهمم غذاي محبوب ايشان
چه بوده، هر چي که من مي پختم و مي پزم ايشان بدون گله و شکوه و با لذت مي
خورند. غذاي مخصوص هم ما هيچ وقت نداشته و نداريم. مثل همه خانواده ها غذاي
معمولي در خانه خودم درست مي کنم. دستپخت هرچه باشد دوست دارند.
همه
فرزندان شما ازدواج کرده و زندگي مستقل دارند، اعضاي خانواده هاشمي هر چند
روز يک بار همه دور هم جمع مي شوند و با هم ديدار مي کنند؟
جمعه
تا جمعه، بچه ها براي صرف ناهار مي آيند. سر ميز بعد از خوردن غذا، بحث
سياسي و اجتماعي و خانوادگي شروع مي شود. تا ساعت هفت بعدازظهر مي مانند و
بعد به خانه هايشان مي روند. همه آنها هم تک تک در ايام هفته به من و
پدرشان سر مي زنند بالاخره هم اکنون خانواده اي با پنج فرزند، پنج عمو و
داماد و چندين نوه و نبيره هستيم لذا دايم اطرافمان شلوغ است.
کدام يک از فرزندان در سال هاي پس از ازدواج بيشتر از بقيه با شما ارتباط دارد و براي ديدنتان مي آيد؟
همه
مي آيند و مي روند ولي گهگاه بعضي مسافرت هستند يا نيستند که جايشان خالي
است ولي فاطي و دخترش سارا و دو دختر سارا بيشتر مي آيند محسن هم زياد سر
مي زند.