به گزارش 598، «هفتهنامه دانشجويان» در شماره اخير خود كه شنبه هفته جاري
منتشر شده، با اشاره به اعطاي مجوز به آلبوم جديد محمدرضا شجريان توسط
وزارت ارشاد نوشت: محمدرضا شجريان كه آلبوم مرغ خوشخوان وي مجوز گرفته است
بلافاصله پس از بروز فتنه به پاي ثابت حضور در رسانههاي غربي تبديل شد
تا به همراه شخصيتهاي سياسي اپوزيسيون به تحليل حوادث پس از انتخابات و
تهديد نظام از ديدگاه خودشان بپردازند. اقدامي كه به شدت از سوي بسياري از
طرفداران سابق شجريان مورد سرزنش و انتقاد قرا گرفت و البته با تمجيد
"ساسي مانكنيست "هاي تازه با صداي شجريان آشنا شده، روبرو شد.
امروز
در حالي وزارت ارشاد دولت احمدينژاد به "مرغ خوشخوان " شجريان مجوز نشر
ميدهد كه وي حتي همين آلبوم را در ايام پس از انتخابات و همين تصنيف را
در طعنهاي به جمهوري اسلامي اجرا ميكند.
آنچه در ذيل ميآيد
نگاهي اجمالي به رويكردهاي سياسي و اجتماعي محمدرضا شجريان از پيش از
انقلاب تا به امروز است؛ شجرياني كه از به ظاهر خواننده انقلابي ديروز به
"مرغ خوشخوان بيبيسي " امروز تبديل شده است:
كسي نيست كه اندك
آشنايي با موسيقي داشته باشد و شجريان را نشناسد، شايد هم بتوان گفت كسي
نيست كه ايراني باشد و شجريان را نشناسد اما ...
خسروي آواز ايران؛ تاج
تارك موسيقي ايران، زرگر اشعار حافظ، مسلطترين آوازخوان تاريخ موسيقي
ايران و.... عناويني است كه شجريان در اين سالها به دوش ميكشيد.
اما شجريان چه بود و چه شد؟
شجريان
همان كسي است كه به گفته خود در همان اوان نوجواني و هنگامي كه در تظاهرات
خياباني عليه رژيم پهلوي نقش قاري قرآن معترضان به رژيم پهلوي را بر عهده
داشت و در همين دوره و در ميان مردم مشهد محبوبيت فراواني به دست آورد.
شجريان
در حدود سالهاي 56 و 57 نيز به گفته خود به دليل ابتذال در راديو و
تلويزيون، صدا و سيماي آن روز را رها كرد و از اجراي برنامه استعفا داد.
اما
پس از انقلاب اسلامي در سال 57 كه همه اقشار جامعه در آن حضوري فعال
داشتند بسياري از خوانندگان پيش از انقلاب، نتوانستند يا نخواستند با مردم
همراه شوند و در ميان چهرههاي نامدار تنها دو تن خواستند كه به اين موج
بپيوندند.
شجريان و ناظري با تاثير گرفتن ازحركات انقلابي محمدرضا
لطفي نوازنده تاز و آهنگساز برجسته و همچنين هوشنگ ابتهاج (سايه) وارد اين
عرصه شده و آثار انقلابي بسياري را در اين دوره خلق كردند كه "سپيده "
محصول همين دوران است.
رزم مشترك، جانباز، ميهن، برادر غرق خون و..
نيز توسط شجريان با همكاري گروههاي شيدا و عارف در اين دوران ساخته شدند
و به اينها اضافه كنيد كنسرتهاي استاد شجريان با استاد فرامرز پايور كه
اكثرا مضموني انقلابي داشتند كه از جمله آنها تصنيف زيباي "از خون جوانان
وطن لاله دميده "بود.
اما شجريان رفته رفته و آرام آرام تغيير جهت
ميداد و به سويي ديگر حركت ميكرد. كاست "بيداد " شجريان با همراهي پرويز
مشكاتيان در اوايل دهه 60 تغيير جهت نسبتا محسوسي را در شجريان خبر
ميداد. آهنگ سنگين مرحوم مشكاتيان بر روي شعر حافظ (ياري اندر كس
نميبينم ياران را چه شد) بيش از آنكه مردم را به ياد رفتن دولت موقت و
همفكران شجريان و مشكاتيان بيندازند به اشتباه، برخيها را به ياد "شاه "
انداخته بود و اگر نبود دوستي كساني مثل صادق طباطبايي معلوم نبود آيا
هرگز اين اثر به بازار ميآمد يا نه. خود شجريان در راز مانا به حساسيتها
بر "بيداد " اشاره ميكند و يكي از دلايل بازداشتنش را در آن سالها همين
حساسيتها ميداند.
شجريان پس از اين سالها آستان جانان، سر عشق،
نوا، دستان، قاصدك، آسمان عشق، ياد ايام، شب، سكوت كوير، شب وصل، معماي
هستي، دل مجنون، نوا، در خيال، خلوت گزيده، آهنگ وفا، بوي ياران و چند اثر
ديگر را در كنسرتهاي مختلف خود خواند و هر چند اكثرا در ظاهر نمايهاي
عاشقانه و بعضا عارفانه داشتند اما همگي از يك سير فكري آرام شجريان حكايت
داشت و اختتام اين سير به آثاري همچون زمستان است و "فرياد " غيرمنتظره
بود.
آري شجريان از "سپيده " 57 به "فرياد " رسيده است.
از
اين رو ميتوان گفت كه نه تنها اقدامات اخير محمدرضا شجريان و مصاحبههاي
او با بيبيسي فارسي و صداي آمريكا و اظهارات لخت و عريان وي عليه نظام،
تعجبآور نبود بلكه روال منطقي انحراف فكري وي از سال 60 به بعد چنين
فرجامي را محتوم جلوه ميداد.
صد البته كه به اعتقاد نگارنده
انحراف شجريان به دليل چهره هنري وي و از آن روي كه مردم او را يك چهره
فرهنگي ميشناسد تا سياسي، بسيار ديرتر از همفكران ليبرال خود يعني مهندس
بازرگان و رفقايش به چشم آمد.
شجريان كه شايد به دليل عدم بصيرت
سياسي و به احتمال بيشتر با اين توهم كه مردم را همراهي ميكند در
برهههاي مختلف به موضعگيريهاي عجيب روي آورده است، در برهه اخير نيز با
همين توهم، خبط بزرگي را مرتكب شده و انشاءالله نادانسته در آغوش دشمنان
ملت جاي گرفته است.
شجريان كه در مصاحبه خود پس از كنسرت باشكوه
"همنوا با بم " مدعي ميشود كه در آثارش ميتوان تاريخچه تغيير و تحولات
اجتماعي ايران بعد از انقلاب را مشاهده كرد، يا تغيير و تحولات اصلي
اجتماعي كشور را نميبيند و يا ناديده ميانگارد.
شجريان كه در
ايام پس از انتخابات 88 در ميان موج خبري رسانههاي غربي گرفتار شده و
فرصتي براي انديشيدن به خود نميدهد در حالي به زعم خود براي همراهي با
ملت ايران به صداي آمريكا و بيبي سي فارسي روي آورده كه گويا نميداند
اكثر بدبختيهاي اين ملت نتيجه توطئههاي همين آمريكا و انگليس است.
معلوم
نيست شجريان كه آثار خود را تغيير و تحولات اجتماعي بعد از انقلاب ايران
ميداند، با چه توجيهي در جريان اقدام ناو آمريكايي در سرنگون كردن
هواپيما ايرباس ايراني و به شهادت رساندن تعداد زيادي از هم ميهنانمان هيچ
اقدامي انجام نداد و گويا اين روز از تاريخ به هيچ وجه در تقويم شجريان
وجود نداشت.
شجريان كه در جريان فوت يادگار امام حاج احمد آقاي
خميني ذيل بيانيهاي كه تقريبا همه هنرمندان كشورمان در تسليت وفات ايشان
صادر كردند را با اين توجيه كه نميخواهم وارد سياست باشم امضا نكرد بايد
پاسخ دهد كه ملت بايد قسم حضرت عباس او را باور كنند يا دم خروسي كه در
جريان آلبوم بيداد در رثاي بازرگان خوانده شد را؟ ملت بايد توجيهات مذكور
شجريان را باور كنند يا مصاحبههاي عجولانه و نابخردانه وي با بيبيسي و
صداي آمريكا را؟
در نهايت اينكه هر چند استاد شجريان از صدايي زيبا
برخوردار است و تمرينهاي طاقتفرساي روزانه 11 ساعت از وي استادي تمام
عيار در زمينه موسيقي كلاسيك ايراني ساخته است، اما عدم بينش سياسي از وي
چهرهاي به جاي گذاشته كه به راحتي مورد سوءاستفاده بيگانگان قرار گيرد.
شجريان
كه مسلما بخش عظيمي از طرفداران خود را بايد در ميان 25 ميليون راي دهنده
به احمدينژاد و در قشر متوسط به پايين جامعه جستجو كند اين روزها
ناجوانمردانه عليه اين طرفداران خود به نفع يقه چاك كنندگان خوانندههاي
تازه به دوران رسيده سطح پاييني همچون ساسي مانكن و... ميتازد و همين امر
موجب دلخوري بخش وسيعي از طرفداران پروپاقرص وي شده است.