جام کشکول:
چرا خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟ و چرا در کلمات خود از نوعی جبر استفاده کرده است؟ چرا می گوید خداوند انتقام می گیرد؟ چرا باید از او بترسیم؟
فهم آیات قرآنی و روایات اسلامی اگر چه تا حد زیادی امکان پذیر است، ولی فهمیدن معنای دقیق و تحلیل صحیح از آنها مستلزم کسب معارف و علوم زیادی است.
واژههای مختلفی در قرآن کریم به معنای ترس یا نزدیک به آن است. کلمه «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «رهب» از این کلمات است. اگر چه از این واژهها در قرآن استفاده فراوانی شده است، ولی هر کدام جایگاه مخصوص به خود را دارند و در مقابل، واژههای رحمت و محبت و مهربانی نیز بسیار زیاد استعمال شده است.
در ذیل به برخی از مصادیق هر دو نوع از کلمات اشاره شده و حکمتهای آن اشاره میشود.
به کارگیری ادبیات رئوفانه (درباره اصل پذیرش اسلام و در مقابل مومنان):
خداوند، انسانها را در مورد پذیرش اصل دین اسلام نه تنها تهدید نکرده است، بلکه از اجبار کردن مردم به دینداری نیز خودداری کرده است.
قرآن میفرماید: «در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است.» [1] از طرفی به پیامبرش میفرماید: «و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سوال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مىگویم!». [2]
و آنگاه که دوستان خداوند به گناه آلوده میشوند با ندای «لا تقنطوا» آنان را آرامش داده و میفرماید: «{ای پیامبر به بندگان گناهکار از طرف من} بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» [3]
خداوند در قرآن کریم اولیاء و دوستانش را کسانی معرفی میکند که خوف و ترسی ندارند و دلهایشان با یاد او آرام گرفته است.
قرآن میفرماید: «آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند!» [4] و «آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است. آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى یابد.» [5]
بله! خداوند از دوستانش خواسته است که فقط از او بترسند [6] و یا در بیان صفات عالمان میفرماید: «(و) جز این نیست که از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مى ترسند، همانا خداوند مقتدر غالب و آمرزنده است.»
ترسى که در این آیه آمده ترسى نیست که با اطمینان منافات داشته باشد، بلکه حالتى است قلبى که طبعاً قبل از آمدن اطمینان عارض قلب مىشود. [7] این ترس، یک ترس عقلی و به معنای «ترس از نافرمانی خداوند» [8] و ترس از دست دادن رحمت الهی به واسطه انجام گناهان است؛ چنین ترسی باعث تلاش در جهت به دست آوردن رضایت خداوند میشود، رضایتی که در آن، تمام خیر و خوبیها نهفته است. [9]
رابطه بین مومنان و خداوند یک رابطه قلبی و از روی حبّ و دوست داشتن است نه از روی تهدید و ترس، خداوند در وصف مومنان میفرماید: «بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى کنند و آنها را همچون خدا دوست مى دارند امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. » [10]
استفاده قرآن از ادبیات تهدید آمیز؟
بله از آنجایی که دو ابزار مهم تربیتی برای همه نسلها و عصرها (زمانها)، تهدید و تشویق است، [11] قرآن کریم که کتاب هدایت است از هر دوی این ابزار، هم برای مومنان و هم برای غیر مومنان استفاده کرده است.
در مقام تهدید به مومنان میفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارى را ولّى (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنها هستند (و ستمکار، پس) خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمى کند.» [12]
و در مقام تشویق و ترغیبشان میفرماید: «(آرى،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدایتیافتگانند!» [13]
از طرفی قرآن کریم نسبت به کسانی که بعد از دیدن همه معجزات الهی و اتمام حجت، ایمان نیاورده و در صدد آزار و اذیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مومنان برآمدند و دین آنها را مسخره کرده و در راه رشد اسلام به شدت مانع تراشی میکردند، و هرگز توبه نکردند، هشدار داده و آنان را به شدت تهدید به عذاب الهی کرده است.
قرآن کریم میفرماید: «و کسانى که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود» [14] یا در آیه دیگر میفرماید: «آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مى کنند، آنان این اموال را (که براى به دست آوردنش زحمت کشیدهاند، در این راه) مصرف مى کنند، امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و (در جهان دیگر) کافران همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد.» [15]
بنابراین، در مقابل کسانی که مال و ناموس مسلمانان را برای خود حلال میدانند و هر روز برای طرح ریزی جنگهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی برای مسلمانان فعالیت میکنند، نمیشود با زبان نرم صحبت کرد. خداوند در مقابل چنین افرادی، از چنین ادبیات در خور شأنی استفاده میکند.
وجود ادبیات جبری در آیات مربوط به هدایت انسان؟
آیاتی از جمله آیه 39 سوره انعام [16] که در آن صحبت از هدایت و یا عدم هدایت خداوند برای هر شخصی که اراده کند، است، تفسیر بسیار حکیمانهای دارد.
از آنجایی که خداوند حکیم و عادل است، تمام کارهایش نیز در محدوده حکمت و عدالتی است که دارد.
اگر صحبت از هدایت عدهای و عدم هدایت عده دیگر است، به آن معنا نیست که
خداوند بدون هیچ حکمت و عدالتی چنین کاری انجام میدهد، بلکه بدان معنا است
که چون همه امور به دست خداوند است، اگر کسانی با دیدن همه دلائل ایمان
نیاورند، وارد راه و طریق گمراهی شدهاند و با اینکه خداوند وسایل ابتدایی
هدایت؛ مانند فطرت و روحیه حقیقت جویی و حقیقت خواهی را به آنان داده بود،
ولی آن را زیر پا گذاشته و به کفر گرائیدند، خداوند درباره چنین افرادی که
به اختیار خود گمراهی ابتدایی را کسب کردهاند، میفرماید: «هر کس را خدا
بخواهد گمراه مى کند» [17] یعنی بعد از گمراهی اختیاری، خداوند دیگر با
آنان همانند پرهیزگاران برخورد نکرده و راهنماییهای بیشتری را در
اختیارشان قرار نمیدهد و بدین وسیله در گمراهی اختیاری خود باقی میمانند.
البته این گمراهی ثانوی برای کسانی است که هیچ پلی برای برگشت خود باقی نگذاشته باشند.
سوم. قهر و خشم خداوند در قرآن
دین اسلام، دین صلح و برادری است. خداوند پیامبرش را با وصف «رحمة للعالمین» [18] در قرآن یاد کرده است. و در برابر کسانی که دین اسلام را نمیپذیرند میفرماید: «آیین شما براى خودتان، و آیین من براى خودم.» [19]
اما در مقابل کسانی که از هر وسیله برای ضربه زدن به مسلمانان استفاده میکردند و جان و اموال آنان را محترم نمیدانند چه باید کرد؟
وقتی شخصی دستش را برای برادری دراز میکند و طرف مقابل میخواهد دست او را قطع کند، چه باید کرد؟ در مقابل فرعونها و نمرودها که جز به محو ادیان الهی، به چیز دیگری راضی نبودند چه باید کرد؟ در مقابل کسانی که شعلههای جنگ را در برابر مسلمانان میافروزند چه باید کرد؟
در اسلام هدف نهایی از جنگ و قتال، از بین رفتن فتنهها است، هرگاه که دیگران برای مسلمانان فتنه نسازند و جنگ نکنند (حال چه مسلمان شوند یا نه)، دیگر جنگ و قتالی نیست.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ
فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ
إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ؛
با آنان بجنگید تا دیگر فتنهاى نباشد، و دین، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست..» [20]
بله جنگ به عنوان ابزاری برای گسترش حکومت و تسلط بر دیگران امر ناپسندی است، اما برای نجات مردم از دست ظالمان و برقراری صلح واقعی و از بین بردن عوامل جنگ افروزی، کار ناپسندی نیست. 118
پی نوشتها: