از تو نمی گویند، چون تو طلبه ای و میدانی که، اُمُّل!
از تو نمی نویسند، چون تو کروات نمیزدی، یقه آخوندی!!!
اصلا چرا راه نزدیک برویم؟ دور تر از تو صدها شهید شیمیایی، آنها هم که وظیفه شان بوده، اصلا میخواستند نروند!
علی خلیلی با تو هستم، مهم نیست که دیگر نمیتوانی نیمی از بدنت را تکان بدهی، نیمه دیگر که سالم است! اصلا مهم نیست که فقط رجا و فارس از تو مینویسد، آخر بقیه کار مهمتر دارند، اگر از تو بنویسند دروغ و دَوَنگ را چه کسی تحویل مردم بدهد؟
خون تو از خون بسجیان 88 رنگین تر نیست، هست؟ آنها را هم کسی نشناخت.
اصلا نوه امام را چه به طلبه ها و بچه بسیجی ها، باید به عیادت نُخ به گان برود، باید در مجلس ناصر حجازی شرکت کند، آخر او به آرمان های امام و انقلاب پایند تر از تو بود.
اصلا ناموس مردم به تو چه؟ اصلا که گفته مسلمانان با هم خواهر و برادرند؟ اگر روزی در خیابان مزاحم خواهر من تو شوند آیا مردم به دادشان میرسند! که تو شاهرگ خود را دادی؟
اما... بعد از همه اینها، غم نخور، حضرت زهرا(سلام الله علیها) از تو راضیست، تو را در بهشت راه میدهند اگر درب بیمارستانها را به رویت بستند. خرج عمل تو را حضرت عباس(علیه اسلام) میدهد، که هنوز هم نگهبان نوامیس حرم است، اصلا اگر از تو ننویسند و نگویند بهتر، هنوز قبر مادرمان مخفیست، یعنی اینکه من تو هم باید گمنام باشیم و چون مادرمان پشت علی زمانمان چون کوه بایستیم، شاهرگت فدای علی اصغر حسین (علیه اسلام) و شاهرگهامان فدای سید علی(حفظه الله) . . .