به گزارش 598 به نقل از بولتن نیوز، در پی سیاست سرکوب خونین در اواخر بهار تا اواسط تابستان سال 1357 از شدت و گستره اعتراضات و فعالیت های مخالفان رژیم تا حد زیادی کاسته شد و در تیر ماه همان سال، اوضاع کشور کاملا رو به آرامش نهاد. ناظران خارجی و مفسران سیاسی رژیم به این جمع بندی دست یافتند که شاه پس از یک رشته درگیری با شورشیان و سرکوب مخالفان از دی ماه 1356تا خرداد ماه 1357، اکنون ابتکار عمل را به دست گرفته و کاملا بر اوضاع مسلط است و اکنون هیچ خطر جدی رژیم را تهدید نمی کند. شاه در این دوران در یک مصاحبه تشریح کرد که "هیچ قدرتی توان کنار نهادن مرا نخواهد داشت. چه 700 هزار تن نیرو از من پشتیبانی می کنند، همه کارگران و اکثریت مردم پشت سرم هستند و من قدرتمندم."
اما با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف دولت جمشید آموزگار مجبور به استعفا شد و محمدرضا شاه، جعفر شریف امامی را که از سران فراماسونری و ۱۵ سال رییس مجلس سنا بود به قصد کنترل اوضاع، مأمور تشکیل کابینه جدید کرد. رژیم شاه با این تغییر و تحول و اعلام سیاست آشتی ملی و احترام به روحانیت، سعی داشت اوضاع را کنترل کرده و از خشم و نفرت عمومی بکاهد؛ اما هوشیاری حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که ایشان طی پیامی خطاب به ملت ایران نقشه رژیم را رسوا و مردم انقلابی را بیش از پیش آگاه و خروشان نمایند.
در شهریور ماه سال 1357 که مصادف با ماه رمضان بود، در اکثر مجالس مذهبی و مساجد، از اسارت و خفقان و نبودن آزادی و توهین رژیم به مقدسات ملت ایران صحبت می شد و مردم اعتراض خود را در قالب راهپیمایی نشان می دادند. در شب های هفتم، هشتم و نهم شهریور ماه به هنگام تظاهرات بین مردم و عوامل رژیم درگیری به وجود آمد. این درگیری منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از هم وطنان در میدان ژاله شد.
یکی از شاهدان عینی واقعه شب های ماه رمضان در این باره چنین می گوید: "مردان و زنان، در میدان ژاله تا انتهای خیابان ژاله جمع شده بودند و آقای علامه یحیی نوری سخنرانی می کردند. بعد از گذشت چند شب، گاردی ها از قبل در میدان ژاله خاک اره و بنزین ریخته بودند تا بدین وسیله مانع هرگونه تظاهراتی شودند، بعد از اتمام سخنرانی، در حدود ساعت دوازده ونیم و به هنگام بلند شدن مردم، یکدفعه کبریت کشیدند و خیابان آتش گرفت. در آن شب به طرف مردم تیراندازی شد و مردم در کوچه های اطراف پراکنده شدند."
لذا می توان بیان داشت نطفه ی روز خونین 17شهریور، در شب های ماه رمضان و بعد از روی کار آمدن دولت به اصطلاح آشتی ملی شریف امامی ـ در پنجم شهریور ـ بسته شد. روز سیزدهم شهریور ماه که مصادف با عید فطر بود دولت اجازه داد، مردم در سراسر کشور برای برپایی نماز عید فطر گرد هم آیند. نماز عید در چند نقطه تهران از جمله در میدان ژاله به امامت علامه یحیی نوری خوانده شد و بعد از اتمام نماز، مردم درحالی که پیراهن های خونین شهدای شب های قبل را بر سر چوب زده بودند در مسیر خیابان شهباز به راهپیمایی پرداختند. با برگزاری نماز عید فطر در سایر مناطق تهران، راهپیمایی عظیمی انجام گرفت.
پس از آنکه برگزاری راهپیمایی 13 شهریور (عید فطر) تجربه موفقی ارزیابی شد، تصمیم گرفته شد بار دیگر در مقابل حکومت شریفامامی و به منظور برائت از وی، تظاهراتی انجام شود. شهید محلاتی در این ارتباط میگوید: "بعد از راهپیمایی عید فطر به این نتیجه رسیدیم که این کار باید با نظم و ترتیبی ادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روز پنجشنبه (16 شهریور) راهپیمایی کنیم." آیتالله بهشتی نیز در جامعه روحانیت استدلال کرد که "بعد از راهپیمایی عید فطر حالا که مردم آمدند نباید در این حرکت مردمی فترت ایجاد شود" لذا از مردم برای راهپیمایی دعوت شد.
روزهای چهاردهم و پانزدهم نیز تهران شاهد راهپیمایی و تظاهرات مردم علیه رژیم بود. روز پانزدهم دو اقدام مهم از سوی رژیم صورت پذرفت. یکی منع تشکیل اجتماعات و غیرقانونی اعلام شدن راهپیمایی ها از سوی دولت و دیگری، طرح مذهبی جلوه دادن رژیم و ایجاد اختلاف میان روحانیون بود که از سوی ساواک به شاه پیشنهاد شد.
در روز شانزدهم شهریور ماه به رغم تلاش ساواک و ممنوعیت راهییمایی از جانب دولت، مردم تظاهرات باشکوهی برگزار کردند. راهپیمایی و تعطیلی عمومی روز 16 شهریور همان طور که شهید باهنر در خطبه های نماز عید در قیطریه بیان داشته بود به علت گرامی داشت یاد شهدای خیابان ژاله تهران که در درگیری های شب های ماه رمضان به شهادت رسیده بودند، انجام پذیرفت. روزنامه کیهان گزارش کرده بود که تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکننده در خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند و گل پرتاب میکردند. ناظران تعداد راهپیمایان را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طول صفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید.
در طول مسیر راهپیمایی که از قیطریه شروع و به میدان آزادی ختم شد مردم شعارهایی همچون "مرگ بر این سلطنت پهلوی"، "ما پیرو قرآنیم، ما شاه نمی خواهیم"، "سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن" بر زبان ها جاری بود؛ به طوری که ساواک درباره ی تظاهرات 16 شهریور گزارش داده است "قشریون مذهبی و گروه های برانداز مذهبی، بدون توجه به اعلامیه منع تظاهرات و بدون مجوز از طرف دولت پس از گذشتن از خیابان شاهرضا به طرف میدان شهیاد حرکت و با این تظاهرات مقاصد باطنی خود را بیشتر نمایان کردند و شعارها و مطالبی را مطرح ساختند که مغایر با اساس و بنیادهای سیاسی، اجتماعی و نظام موجود در کشور بود. گروه های مذکور، در تظاهرات مذکور با وقاحت هرچه تمام تر، به تمام مقدسات ملی و میهنی حمله کردند."
رژیم شاه بعد از راهپیمایی بزرگ 16 شهریور به این نتیجه رسید که باید بر شدت سرکوب افزود تا بتوان بحران را مهار کرد. به روایت فریدون هویدا، پس از راهپیمایی روز 16 شهریور، فرماندهان نظامی به شاه فشار آوردند که هر چه زودتر در تهران حکومت نظامی اعلام کند و خواسته خود را نیز چنین توصیه کردند: "در راهپیمایی امروز سیل جمعیت به راحتی میتوانست عمارت مجلس و تأسیسات رادیو ـ تلویزیون را به تصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت تردید و دوددلی با سفرای انگلیس و آمریکا به تبادل نظر پرداخت و تصمیم گرفت تسلیم نظر فرماندهان ارتش شود."
از سویی دیگر، بعد از تظاهرات 16شهریور، در بین مردم اعلام شد که صبح روز بعد، یعنی ۱۷ شهریور ماه در میدان و خیابان ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت. در اولین ساعات جمعه ۱۷ شهریور ماه، رژیم شاه توسط ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران اعلام حکومت نظامی کرد؛ اما مردم در میدان ژاله (شهدای کنونی) تجمع کردند و ناگهان با دیدن تانکها و زرهپوشهای نظامی و مأموران مسلسل به دست حکومت نظامی غافلگیر شدند. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بیگناه را به خاک و خون کشیدند. عده زیادی از مردم در این روز توسط دژخیمان رژیم به شهادت رسیدند، اما این حادثه نقطه عطفی جهت افزایش خشم و اعتراض عمومی مردم و رسوایی بیش از پیش رژیم گردید و در تاریخ ننگین ستمشاهی به عنوان جمعه سیاه و جمعه خونین برای همیشه باقی ماند.
کشتار گسترده مردم به گونه ای بود که خبرنگار فیگارو در گزارش خود میگوید: "کل ماجرا ۳۰ ثانیه بود". گشودن آتش از زمین و آسمان بر روی مردم نه تنها آنها را از ادامه مسیر خود ناامید نکرد بلکه نقطه عطفی شد که جریانات انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی سرعت مضاعفی گرفت.
پس از این حادثه تمام بیمارستانهای تهران مملو از مجروح بود؛ به علت کمبود امکانات، بیمارستانها از مردم ملحفه، سرم و پنبه خواستند و به قدری کمکهای مردمی زیاد بود که این لوازم جلوی در بیمارستانها انباشته شده بود. بیمارستانها برای مجروحان امنیت نداشت؛ مأموران ساواک با سرکشی به بیمارستانها، سرم را از دست آنها میکشیدند و آنها را میبردند. گاهی پرستاران از بیمارستان بیرون میآمدند و با گریه میگفتند «نمیگذارند مجروحان را مداوا کنیم» مردم نیز عدهای از مجروحان را به خانهها برده و به صورت مخفیانه در آنجا مداوا میکردند.
پیکرهای مطهر شهدای زن و مرد در بهشت زهرا (س) به قدری زیاد بود که از مردم کمک خواسته شد تا در کفن و دفن آنها مشارکت داشته باشند؛ بیش از یک هفته برای شناسایی، کفن و دفن شهدای ۱۷ شهریور مردم به بهشت زهرا (س) میرفتند.
خبر فاجعه قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بینالمللی را وادار به عکسالعمل کرد؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکا نسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و رژیم صهیونیستی در کمپدیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز"وارن کریستوفر" معاون وزیر امور خارجه آمریکا از واشنگتن با "سایروس ونس" وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود، تماس برقرار و توصیه کرد که "پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند".
ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و "مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد" و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و"پشتیبانی آمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد." خبر حمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود را مرعوب کند، به انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردند که "کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد." روزنامهها به نقل از اطلاعیه کاخ سفید نوشتند که "کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است."
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، موضع امام خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند: "آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد. این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودش فقط هست."
علی ایّحال، حادثه 17 شهریور از سویی باز هم نقش امریکا و سیاستمداران آن در حمایت از رژیم مستبد پهلوی را نشان داد و از سویی دیگر، این حادثه موجب شد تا نهضت انقلابی وارد مرحله جدیدی شود. مرحله ای که تا سقوط دیکتاتور، چند ماهی بیشتر باقی نمانده بود.