کد خبر: ۱۶۲۱۸
زمان انتشار: ۱۰:۳۱     ۰۱ مرداد ۱۳۹۰
مشرق- بیشترین دغدغه او عدم قدرت تبیین مسائل پیچیده سیاسی در جامعه است. عقیده دارد عدم تبیین موضوعات باعث از دست رفتن سرمایه های نظام می شود و می تواند جامعه را نیز دچار التهاب کند.

عباس سلیمی نمین نظرات جالبی درباره وضع فعلی جریان اصولگرایی دارد. او معتقد است اگر اصولگرایان با اقدامات خود مردم را به لج بازی وادار نکنند مطمئنا اصلاح طلبان توفیقی در انتخابات مجلس نهم نخواهند داشت.

سلیمی نمین از نوع برخورد با احمدی نژاد و عدم تفکیف میان او و جریان های انحرافی اطرافش نگران، و هنر جریان اصولگرایی را در حفظ احمدی نژاد به عنوان سرمایه می داند.

با وی درباره موضوعات مختلفی اعم از دانشگاه آزاد، باندهای فساد شکل گرفته از دوران هاشمی، نحوه برخورد با جریان انحرافی به گفت و گو نشستیم که در ادامه مصاحبه مشروح مشرق را با او می خوانید.

عدم تجزیه مسائل پیچیده باعث ایجاد هزینه برای نظام شد

* در مواجه با مسائل امروز کشور احساسی وجود دارد که جریان اصولگرایی نیازمند یک هم‌اندیشی کلان است. به نظر شما جریان اصولگرا چه استراتژی کلانی باید برای خروج از بحران ها پیش رو داشته باشد؟

بیش از پاسخ‌گویی به این سؤال مقداری سطح نگاه را باید از جبهه اصولگرایی بالاتر ببریم و موضوع را در سطح کل نظام ببینیم. این سؤال اگر در سطح کلان دیده شود به این نتیجه می رسیم که ما دچار چه مشکل هستیم و نمی‌توانیم مسائل سیاسی را تجزیه کنیم و بعد از تجزیه به حل جزئی‌تر آنها بپردازیم.

*این کار چه تاثیری در روند حل مشکلات خواهد داشت؟

اگر قدرت این کار را داشته باشیم که مسائل سیاسی پیوند خورده به هم را از یکدیگر تجزیه کنیم هزینه بسیار کمتری را برای حل و فصل آنها می‌پردازیم. در گذشته دیدیم که نظام پیچیده‌ترین مسائل سیاسی را می‌تواند تحمل کند و در نهایت مسائل به نفع مصالح مردم رقم خورده، اما هزینه‌های زیادی بر کشور تحمیل شده است.

اگر در دوران دولت‌های گذشته می‌توانستیم این تدبیر را به کار بگیریم قطعاً بسیاری از شخصیت‌هایی که سرمایه‌های نظام بودند قطعاً کارایی آنها برای نظام حفظ می شد و قادر بودیم با کسانی که در سایه این سرمایه های نظام مأوا گزیده بودند به گونه‌ای بهتر برخورد کنیم.

*چه چیزی باعث شد از این تدبیر استفاده نکنیم تا هزینه ضعف ها کمتر شود؟

در این زمینه ضعفی را داشتیم که ناشی از تحت تأثیر قرار گرفتن و پرچم‌داری گروه‌های سیاسی بود. البته به نظر می‌رسد در این دوره مقداری از خطای خود کم کرده‌ایم. یعنی اگر در دولت احمدی‌نژاد خطاهایی رخ داده قدرت نظام را به این سمت می‌بریم که مسائل دولت را تفکیک و تجزیه کنیم. چیزی که در گذشته نشانی از آن نداریم.

ما نتوانستیم مسائل خاتمی و هاشمی را تفکیک کنیم و آنها را به صورت یکپارچه دیدیم و یکپارچه هم برخورد کردیم. طبیعتاً مشکلاتی که از این نوع برخورد متوجه نظام شد زیاد بود.

اشتباهات گذشته را درباره احمدی نژاد تکرار نکنیم!

*این نوع برخورد با دولت احمدی نژاد چه سودی دارد؟

این نشانه خوبی است که اشتباهات گذشته را درباره احمدی‌نژاد مرتکب نمی‌شویم. بدون شک در دولت احمدی‌نژاد شاهد مشکلات جدی هستیم اما هنر و قابلیت ما زمانی بروز پیدا می‌کند که قادر باشیم این مشکل را تجزیه کنیم و سهم هر پدیده ای را در دولت احمدی‌نژاد به دقت تبیین کنیم.

اگر چنین کاری صورت بگیرد نظام ما دچار جهش شده است. به این معنا که قادر خواهد بود با لغزش‌های قدرت مواجه ولی سرمایه‌های خود را نیز حتی‌المقدور حفظ کند. فکر می‌کنم اگر نشانه‌هایی در این زمینه وجود دارد باید تقویت کرد. شرط عقل و منطق این است که در این دوره عنان خود را در اختیار باند‌ها و جریان‌های قدرت قرار ندهیم تا قدرت میدان داری پیدا کنند.

الزام جریان های قدرت؛ لجن مال کردن نخبگان

*این گروه های قدرت چطور این میدان داری را انجام می دهند؟

میدان‌داری آنها الزاماتی دارد. یکی از الزامات جریان‌های قدرت لجن‌مال کردن نیروهای نخبه است تا بتواند به ایده‌آل‌های خود یعنی دستیابی به قدرت نائل بیاید که این مسأله به مصلحت نظام و مردم نیست.

مصلحت این است که ضمن اصلاح کسانی که امروز در قدرت هستند از آنها به عنوان یک اندوخته و سرمایه برای نظام مراقبت کنند.

هرچند این افراد خطا و لغزش دارند و پدیده‌های اطراف آنها را وارد ورطه های دور از انتظار کرده است، به طور قطع اگر بتوانیم سهم هرکدام از این‌ها را به طور مجزا تعیین کنیم قادر خواهیم بود نظام را وارد یک فاز جدید کنیم که من معتقدم نظام در حال ورود این فاز جدید است. باید این مسأله را مبارک بدانیم.

*این جهش چطور بدست آمده است؟

در واقع جهشی سیاسی در این دوره و با احمدی‌نژاد در حال بدست آمدن است. ای کاش این تجربه را قبلاً نیز استفاده می‌کردیم. کمااینکه تجربیات دیگری نیز هم اکنون در حال کسب است. یکی از آنها ایجاد نظارت جدی بر دولت‌هایی بود که در ابتدا خود را با نیازهای انقلاب همراه می‌کنند. امروز دیگر کسی دادن شعارهای همراه انقلاب را سلب‌کننده نظارت نمی‌داند.

به عنوان مثال آقای هاشمی وقتی روی کار آمد و شعار سازندگی سر داد حاضر شدیم همه دستگاه‌های نظام را برای تحقق این هدف و بازسازی کشور در اختیار او بگذاریم، اما امروز به این نتیجه رسیدیم که صرف منطبق شدن جریانی (حتی به صورت واقعی) با ضرورت‌های نظام، نباید امکانات نظام را در اختیار آن جریان قرار دهیم تا کار او سرعت پیدا کند. این یکی از تجربیات جدی ما است که در این دوره کسب کرده‌ایم.

حمایت رهبری از احمدی نژاد، حمایت از چرخش قدرت بود / هر کسی با شعارهای احمدی نژاد مورد حمایت رهبری قرار می گرفت

*فکر نمی کنید عبور از این مرحله نیز هزینه هایی برای نظام ایجاد کند؟

ما این دوره را به خوبی پشت سر می‌گذاریم و نگرانی در این بعد ندارم و فکر می‌کنم مدیریت صورت گرفته شرایط را به صورت منطقی رقم می‌زند.

نگرانی بنده از عدم قدرت تبیین است. متناسب ورود انقلاب به صحنه‌های جدید و پیچیده ساختاری که بتواند تبیین دقیقی از شرایط داشته باشد وجود ندارد. نه‌تنها این سیستم را نداریم بلکه گاهی ساختاری بیجا مدعی تبیین مسائل است که باعث اسراف و اتلاف نیروها می‌شود. نفس پدیده‌‌ای که امروز با آن مواجهیم منجر به از دست رفتن نیروها نمی‌شود.

مثلا باید تبیین کنیم علت حمایت رهبری از احمدی‌نژاد نفس احمدی‌نژاد نبوده و یک ضرورت انقلاب و ایستادگی در پشت فردی که می‌خواست در مقابل برخی جریان‌ها که قصد داشتند حضور خود را در کشور ماندگار کنند، بود البته در این جایگاه فرقی هم بین افراد نیست حتی کسانی مانند قالیباف و توکلی و.. نیز می توانستند مشمول این قضیه شوند.

*یعنی اگر افراد دیگری هم با این شعارها وارد می شدند رهبری از آنها حمایت می کردند؟

اگر کسان دیگری هم می‌آمدند قطعاً حمایت رهبرانقلاب را از آنها نیز شاهد بودیم ولی چون آقای احمدی‌نژاد شعارهای خود را خیلی شفاف‌تر با شعارهای نظام تطبیق داد توانست آراء مردم را کسب کند. به نظرم دیگر کاندیداها نتوانستند خیلی شفاف در این زمینه حاضر شوند و اگر دیگران نیز خود را بیشتر با شعارهای تبیین شده نظام که به عنوان ضرورت مطرح شده بود تطبیق می‌دادند توفیق بیشتری داشتند.

دفاع رهبری از احمدی‌نژاد برای دفاع از چرخش قدرت بود نه دفاع از شخص او. چون مقابله با چرخش قدرت بسیار جدی بود. طبیعتاً باید از شاخص چرخش قدرت دفاع جدی به عمل می‌آمد تا این موضوع حاصل می‌شد. وقتی این موضوع تبیین نشود دچار انفعال می‌شویم و زمانی که منفعل شدیم سران قدرت ابتکار عمل را در مباحث فکری به دست خواهند گرفت. این به نقص ما در بحث تبیین برمی‌گردد.

حضور یک مداح بد دهن در شورای سیاست گذاری شبکه سیما، فاجعه است

*چرا برای بالا بردن قدرت تبیین که به عقیده شما بسیار مهم است کاری صورت نمی گیرد؟

به عنوان مثال در شورای سیاستگذاری برخی شبکه‌های رسانه ملی چه کسانی حاضر هستند؟  هم اکنون فاجعه‌ای در حال رخ دادن است. یک مداح عضو شورای سیاستگذاری یک شبکه تأثیرگذار است، به دلیل آنکه این فرد قدرت تأثیرگذاری و جوسازی اجتماعی دارد و زمانی که شبکه می‌خواهد از این جوسازی مصون بماند وارد معامله‌گری می‌شود که حقیقتاً فاجعه است. وقتی یک مداح عضو شورای سیاستگذاری یک شبکه تعیین کننده فکری است دیگر این شبکه قدرت فکرسازی نخواهد داشت.

چند شب پیش رسانه ملی تبلیغ این فرد را می‌کرد، یعنی رسانه ملی فردی را که بد دهنی کرده و حرف‌های زشتی را پای منبر زده بود تبلیغ می‌کرد، این یعنی اصلاً به دنبال فکرسازی نیستیم و مشکل اساسی ما اینجاست.

در همین راستا نیز یک گروه عماریونی درست می‌شود. این افراد خودشان باید از نظر بینش پیدا کردن راه درازی را طی کنند ولی مدعی هدایت فکری جامعه می‌شوند. باید در زمینه هدایت فکری بتوانیم مقداری صراحت لهجه داشته باشیم که البته هم‌اکنون وجود ندارد. یعنی به برخی افراد بگوییم که تو در این جایگاه مفید نیستی و شاید مخرب هم باشی. متأسفانه این وجود ندارد و اگر فرد جوساز باشد دیگر کسی جرأت نمی‌کند که بگوید جایگاه او اینجا نیست.

برخی مدعیان اصولگرایی در مجلس، وصولگرا هستند

*یعنی این موضوع در دیگر ارکان نظام وجود ندارد؟

این مسأله در مجلس نیز وجود دارد. الان برخی افراد حاضر در مجلس اصولگرا نیستند بلکه وصولگرا هستند. عده‌ای باید با صداقت بگویند تو که خود را به عنوان اصولگرا معرفی می کنی معامله‌گر هستی. می‌توان این افراد را در جایگاه خود قرار داد و مشکل را حل کرد. قطعاً وقتی این فرد به عنوان شاخص مطرح شد باعث مخدوش شدن چهره اصولگرایی می‌شود.

اصولگرایی کلانی که مد نظر است مسائل را دنبال و خوب هم هدایت می‌کند. هدایت کلان با وجود تمام مشکلات خوب پیش می‌رود. هزینه زیاد ما به دلیل اظهار نظر افرادی است که در جایگاه نامناسبی قرار دارند و هزینه‌هایی را برای اصولگرایی ایجاد می‌کند. مثلاً امام جمعه‌ای که اصلاً بینش سیاسی ندارد حرفی  را می‌زند که ایجاد هزینه می‌کند و یا افرادی که مدعی هستند می‌تواند همه مسائل سیاسی را حل و فصل کند. باید این اوضاع را ساماندهی کنیم.

برخی به عنوان اصولگرا برای خود جایگاه کاذب ساخته اند

*برخی مدعی هستند که این هدایت کلان از سوی هاشمی انجام می شود.

به عقیده من آقای هاشمی نتوانسته امتیازاتی را از موضع هدایت کلان کسب کند. او در جایی امتیاز کسب کرده که افرادی به عنوان اصولگرا برای خود جایگاه کاذب ساخته‌اند. این افراد متاسفانه امتیازاتی را می‌دهند که  از سوی برخی، خوب دریافت می‌شود.

می‌خواهم به این مطلب برگردم که تا فرصت شروع یک رقابت انتخاباتی جدی، به صراحت لهجه نیاز داریم. البته نباید در مقام توهین و تخریب شخصیت یکدیگر بر بیاییم، اما در عرصه مسائل سیاسی کارنامه افراد را مد نظر قرار دهیم. به هر حال افراد در عرصه کار سیاسی نقاط ضعف و قوتی داشته اند. حالا کجای نظام این ضعف‌ها را به رخ ما می‌کشد؟ و بر اساس این مسأله تعریف جایگاه می‌کند؟

این کاستی اساسی نظام است. فکر می‌کنم اگر این کاستی برطرف نشود ایجاد یک حلقه ارتباطی بین رأس و بدنه نظام را شاهد خواهیم بود.

جایگاهی برای تبیین فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب وجود ندارد

*این حلقه چه کاری را انجام می دهد؟

مسائلی که از سوی رهبری صادر می‌شود باید به سطوح مردم منتقل شود ضعفی که داریم اینست که جایگاهی وجود ندارد که هم زمینه طرح مسائل برای رهبری را محیا کند و نه جایگاهی وجود دارد که برای تبیین سخنان ایشان کار کند.

هم‌اکنون برخی مشکلات در جامعه وجود دارد که رهبری فی‌البداهه نباید به آن ورود کنند بلکه عده‌ای باید زمینه را برای ورود رهبری به آن عرصه‌ها فراهم کنند. ما این زمینه‌سازها را نداریم و یا خیلی ضعیف هستند.

گروه‌هایی باید باشند که ضروریات نظام را نه به صورت جوسازی بلکه کارشناسانه تبیین کنند.
طبیعتاً رهبری از پیش قراولانی که فضای جامعه را محیا کند محروم هستند. زمانی هم که ایشان برخی مسائل را مطرح می‌کنند تبیینی برای جامعه وجود ندارد.



اصولگرایی حوزه وسیعی دارد/ عارف را از بادامچیان اصولگراتر می دانم!

*چه کسی باید مسوول این کار باشد؟ یعنی وظیفه اصلی این تبیین به عهده چه کسی است؟

این کاستی به حوزه اصولگرایی برمی‌گردد. البته معتقدم اصولگرایی حوزه وسیعی است. بنده برخی از نیروهای اصلاح‌طلب را هم اصولگرا می‌دانم. اینطور نیست که آقای بادامچیان را اصولگرا بدانم ولی آقای عارف را اصولگرا ندانم. حتی شاید عارف را اصولگرا‌تر از بادامچیان بدانم. من در جاهایی عارف را حقیقتاً اصولگراتر از بادامچیان می‌دانم چون معتقدم اصولگرایی طیف وسیعی است. شما افراد اصولگرا را در همه‌ جریان‌ها می‌توانید پیدا کنید.

* این اصولگرا به معنای خودی است؟

خودی و غیرخودی را نباید وارد این بحث کنیم.

فقط باید کسانی که بر خطای خود پافشاری می کنند را طرد کنیم

* حالا به جز آقای عارف چه مثال‌هایی می‌ توانید بیان کنید؟ این را هم در نظر بگیرید که عارف همراه با فردی مانند خاتمی که علیه نظام تحرکاتی انجام داده، در بنیاد باران نظریه‌پردازی می‌کند.

معتقدم نظام باید چتر خود را بر همه جریانات باز و بتواند با جریاناتی که خطا مرتکب شده‌اند به شکل مناسب برخورد کند.

*شاید عارف خودی باشد ولی در اصولگرا بودن او شک وجود دارد.

اگر با تعریفی کردم نگاه کنید به جمع‌بندی من می‌رسید. معتقدم کسانی که روی منافع ملی و قانون اساسی و رهبری ایستادگی می‌کنند فارق از خطوط سیاسی، اصولگرا هستند. کسی که رهبرانقلاب و امام (ره) و مصالح ملی را قبول دارد و در این زمینه تعلل نمی‌کند، اصولگرا است.

* یعنی حتی کسی که در بنیاد باران با خاتمی همکاری کند؟

بله، ولی عارف در جاهایی هم جلوی آنها ایستاده و عملکرد آنها را نقد کرده است. نفس ارتباط داشتن و کار تشکیلاتی شرط نیست. اگر معتقدیم در درون نظام طیف‌های مختلف باید وجود داشته باشند فقط باید کسانی را طرد کنیم که بر خطای خود اصرار دارند.

نتوانستیم ضعف های هاشمی را تجزیه کنیم

* شما اشاره کردید که دوران جدیدی با سر کار آمدن احمدی‌نژاد به وجود آمده. آیا این حاصل تدبیر رهبری بوده و یا اینکه نظام به این بلوغ رسیده که جریان‌های حاشیه‌ای را جذب کرد؟ ویژگی‌های این دوران را بیان بفرمائید؟

در دوران آقای هاشمی عده‌ای او را نقد می‌کردند که برخی از آنها نیز درست بود اما شیوه نقد روند کار دولت را کند می‌کرد. به عنوان مثال جریان محتشمی که مورد انتقاد رهبری نیز قرار گرفت و حتی دفتر تبلیغاتی حوزه علمیه به همین دلیل دستخوش تغییراتی شد.

حمایت‌های رهبری در آن زمان از آقای هاشمی ( که برخی نسبت به آن نقد داشتند ) در واقع حمایت از شعارهای هاشمی برای بازسازی بود. چون بازسازی نیز ضرورت انقلاب بود که باعث شد رأی مردم متوجه هاشمی شود. ما در آن زمان اشتباهی را مرتکب شدیم و نتوانستیم ضعف‌های هاشمی را تجزیه کنیم.

*چه چیزی باعث عدم تجزیه نقاط ضعف و قوت هاشمی شد؟

در واقع عده‌ای نگذاشتند این اتفاق بیافتد. برخی می‌خواستند با سیبل قرار دادن هاشمی، پرداختن به بدنه را از یاد ببرند. جریان‌های مختلف به نقد کردن تابلو جریان مقابل که مثلاً رئیس جمهور است قناعت می‌کنند و با بدنه‌ها کاری ندارند.

پرداختن به بدنه های فاسد مهم تر از پرداختن به ضعف های احمدی نژاد

امروز نیز مطمئنا پرداختن به بدنه‌های ناسالم بسیاری ضروری‌تر از پرداختن به احمدی‌نژاد است. شخصاً رئیس جمهور قطعاً در برخی موارد اشتباه کرده ولی اگر سقف مطالبات را دولت احمدی‌نژاد قرار دهیم همان خطاهای گذشته را تکرار کرده‌ایم. امروز سقف مطالبه احمدی‌نژاد نیست. ما در حال ورود به لایه‌ها و فعل و انفعالات پنهان هستیم و قطعاً مسائلی را کشف خواهیم کرد. لایه‌های ملت نیز این را درک می‌کنند. یک عده خاصی هدفمند به کانون قدرت نزدیک می‌شوند. این موضوع منحصر به قوه مجریه نمی‌شود.

*پس دلیل علاقه این جریان در ورود به قوه مجریه چیست؟

چون قوه مجریه توان‌ مالی بالاتری دارد سرمایه‌گذاری بر روی آن نیز بیشتر است. این سرمایه‌گذاری‌های هدفمند برای غیر کار آمدن کردن کانون‌های قدرت در نظام و واداشتن آنها از خدمت‌رسانی کار پنهانی است که در مجلس و قوه قضائیه نیز وجود دارد.

اینجا نظام و خواص هستند که باید سرمایه‌گذاری جدی برای مقابله انجام دهند. هم‌اکنون در دولت آقای احمدی‌نژاد این افق نمایان شده که می‌تواند برای ما خوشحال کننده باشد. اگر چیزی که این افق را مخدوش می‌کند، موضوع شاخص‌ها در جامعه است. برخی از شاخص‌ها به مردم رشد می دهد و مردم را از لحاظ سیاسی بالا می‌برد ولی بی‌توجهی برخی خواص به شاخص‌ها مردم را دچار سردرگمی می‌کند که نمی‌توان از آن گذشت.

به عنوان مثال درباره کانون‌های قدرت غیرقانونی که در دولت هاشمی شکل گرفت جامعه به یک جمع‌بندی رسید. به عقیده من این دستاوردی بود که در دوره احمدی‌نژاد به وجود آمد و جامعه درباره کانون‌های قدرت به یک خودآگاهی رسیده است. اما برخی از خواص همچنان اصرار دارند این آگاهی را مخدوش کنند. رسانه‌ها نباید بگذارند این دستاورد دولت احمدی‌نژاد مخدوش شود ولو اینکه خود احمدی‌نژاد امروز به این دستاوردها پایبند نباشد.

احمدی نژاد در ابتدا نسبت به کانون قدرت دانشگاه آزاد حساس بود

* یک مقدار بحث را وارد موضوع دانشگاه آزاد کنیم. خیلی ها شما را به عنوان نقد‌کننده اصلی مدیریت دانشگاه آزاد می‌دانند. بگویید چطور شد که وارد این موضوع شدید؟

مدیریت دانشگاه آزاد نماد یک بی‌عدالتی در جامعه است که ابعاد گسترده‌ای دارد. یکی از کارهای خوب احمدی‌نژاد داشتن حساسیت نسبت به این شاخص بی‌عدالتی در جامعه بود. جریان چپ نیز در زمانی که حقیقتاً به دنبال آرمان‌ها بود، همین مواضع را درباره دانشگاه آزاد داشت. شعار دولت احمدی‌نژاد نیز این بود که این کانون بی‌عدالتی باید قانونمند شود.

شناخت بنده نسبت به مدیریت دانشگاه آزاد شناخت کاملی بود و تصور می‌کردم در دولت احمدی‌نژاد که می‌خواهد در راستای عدالت گام بردارد، جدی‌تر از دیگران وارد این مسأله می شود. چون قبلاً در قدرت نبوده و مزه دنیا طلبی را نچشیده است. اما بر خلاف تصور در ابتدای کار به دلیل ناپختگی و در ادامه به برخی دلایل، مسائل به‌گونه دیگری رقم خورد.

در ابتدای دولت حس می‌کردیم بهترین شرایط برای از بین رفتن این بی‌عدالتی که می‌خواهد طبقه خاصی از مسوولان را بسازد وجود دارد.

دانشگاه آزاد رشوه دهی را درون نظام نهادینه کرد/ ساختن طبقه خاص از مسوولان فاجعه است

*منظور شما از ساختن طبقه خاص چیست؟

ساختن طبقه خاص از مسوولان ظلمی فاحش به انقلاب اسلامی است. ساختن این طبقه نیز کاملاً نامشروع بود. تمام شیوه‌های دانشگاه آزاد برای ساختن طبقه خاص از قبیل دادن مدرک و... نامشروع بود که این موارد در دانشگاه آزاد به وفور یافت می‌شود.

یکی دیگر از کارهایی که دانشگاه کرد رسمیت بخشیدن به دادن رشوه درون نظام بود، یعنی بخشی از نظام به بخش دیگر رشوه بدهد که این دقیقاً یک فاجعه است. دانشگاه آزاد به این رشوه‌دهی رسمیت بخشید. اینکه دانشگاه آزاد به یک شهردار و یا خانم او رشوه دهد که شهردار نیز یک زمین در اختیار دانشگاه قرار دهد، فاجعه است. این پدیده در درون نظام نهادینه شد. دولت احمدی‌نژاد در آن دوران این بحث را مطرح کرد. البته انتقاد من به دانشگاه آزاد به قبل از دولت احمدی‌نژاد برمی‌گردد. ما در زمان دولت نهم امیدوار شدیم که در این دولت اراده‌ای برای مقابله با این فساد وجود دارد.

* چه توفیقاتی در این راه توسط دولت کسب شد؟

دو عامل باعث شد که در این راه نتوانیم توفیق چندانی کسب کنیم. یکی اینکه دولت احمدی‌نژاد درباره مسائل پیچیده سیاسی اهل تدبیر نبوده و نیست و در مرحله بعد نوع نگاه دولت تغییر کرد و حتی  دولت دهم وارد معامله‌گری با مدیریت دانشگاه آزاد شد و از نیروهای دانشگاه آزاد برای پیشبرد کارها استفاده کرد.

احمدی نژاد وارد معامله گری با دانشگاه آزاد شد

* این معامله احمدی‌نژاد بود یا اطرافیان او؟

در اینجا خود احمدی‌نژاد معامله کرد. من ضعف‌های اطرافیان احمدی‌نژاد را به حساب او نمی‌گذارم، ولی او به دلیل برخی تمجیدها و تعریف‌ها وی به این نتیجه رسید که باید براساس تکلیف در قدرت بماند و به همین دلیل برای در قدرت ماندن باید وارد معامله‌گری می‌شد. بنابراین از افراد متخصص در موضوع معامله‌گری استفاده کرد. یکی از جاهایی که نیروهای معامله‌گر را تربیت می‌کند نیز دانشگاه آزاد است.

* با تلاش‌هایی که شخص احمدی‌نژاد انجام داد، اساسنامه دانشگاه آزاد به تصویب رسید ولی شاهد هستیم که این اساسنامه عملی نمی‌شود. آیا این موضوع نیز در راستای همان معامله‌گری است؟ چون خبرهایی رسیده که تصمیماتی برای ادامه مدیریت جاسبی گرفته شده است.

در این زمینه باید به بی‌انگیزه شدن دولت اشاره کرد. دولت به این نتیجه رسید که تا دیروز هاشمی و دیگران از دانشگاه آزاد استفاده کردند و امروز هم ما از این بازو اجرایی استفاده کنیم، که البته این مسأله با مخالفت رهبری روبرو شد. نگاهی احساس می‌شود که دولت به تغییر هیأت امناء و ترکیب قدرت راضی است و دغدغه قانونمند شدن ندارد.

دولت انگیزه خود را از دست داد و زمانی که نتوانست بهره‌مندی غیرقانونمند از دانشگاه آزاد را در اختیار بگیرد موضوع را رها کرد.

دومین مسأله‌ای که در این راه به وقوع پیوست کار هنرمندانه طرف مقابل بود. احمدی‌نژاد فقط نباید درباره اساسنامه اقدام می‌کرد. رئیس جمهور قول داده بود که همه مدارک تحصیلی مدیران را پیگیری کند. خیلی از مقامات قوه قضائیه و مجلس و دولت مدارکی را از دانشگاه آزاد دریافت کرده‌اند که محل تردید است. قرار بود این افراد امتحان بدهند، ولی نه رسانه‌ها پیگیر شدند و نه مسوولان وزارت علوم پیگیری کردند. جامعه نیز این مسأله را پیگیری نکرد.

تشکیل شبکه های فساد از دولت هاشمی شروع شد / هم اکنون نمایندگان آلوده وجود دارند

*این عدم پیگیری چه مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد؟

ما باید دغدغه دولت‌های آینده را نیز داشته باشیم، مادامی که این شبکه‌های فاسد در کشور وجود دارد اگر امام‌زاده را نیز در رأس قوه مجریه قرار دهید، برای او لغزش‌گاه‌هایی ایجاد می‌کنند. مقصر اصلی رسانه‌ها هستند، چون بحث شکل‌گیری یک مدیریت آلوده را در کشور خیلی جدی نگرفتند. ما هم‌اکنون نمایندگان آلوده داریم که حتی رهبری نیز تأکید کردند که پیوند قدرت و ثروت می‌تواند خطرساز باشد. ولی امروز این پیوند شکل گرفته است.

* تشکیل این شبکه قدرت فاسد از چه زمانی شروع شد؟

از زمان دولت آقای هاشمی. ما باید در آن زمان پیوند میان باندهای قدرت و ثروت را خنثی می‌کردیم ولی فقط آقای هاشمی را زدیم. البته ضعف‌های او نیز در تشکیل این کانون‌های قدرت نقش داشت، اما باید گریه می‌کردیم که سرمایه‌ای مانند هاشمی را از دست می‌دهیم. ما باید کسانی که هاشمی را به این ورطه بردند افشا می‌کردیم. وقتی این کار انجام نشد همین شبکه خاتمی را زمین زد و هم‌اکنون نیز شاهد هستیم که این شبکه دولت احمدی‌نژاد را زمین زده است.

اگر باز هم بی‌توجه باشیم این شبکه تمام تلاش‌ها و پشت‌کار ما درباره دولت بعدی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. تا زمانی که نسبت به شکل‌گیری مدیریت‌های آلوده بی‌توجه باشیم امکان لغزش در آینده منتفی نخواهد شد.

در کشورهایی که حتی اسلامی هم نیستند شاهد هستیم که چنین پدیده‌هایی را بسیار جدی می‌گیرند، البته نه از لحاظ عدالت، بلکه از نظر مدیریتی روی این موارد حساس هستند. در این کشورها چنین تشکیلاتی را بر هم زننده نظم مدیریتی می‌دانند و حاصل آنها را عدم مشروعیت خود تلقی می‌کنند ولی در کشور ما علاوه بر این مسأله، بحث عدالت وجود دارد. یک مدیر در کشور ما نباید وارد این معامله‌گری شود چون اگر معامله‌گری مرسوم شد، دیگر مجلس و بخش‌های مختلف نظام کارآیی خود را از دست می دهند.

زمانی که ثروت و قدرت در دهان مسوولان مزه کند آنها به سرعت تغییر می‌کنند که این روند نظام را به مخاطره جدی می‌کشاند.

حضور عناصر هفت خط جاسبی در دولت / احمدی نژاد هنوز خصلت های منفی خود را دارد

جدای از اینکه احساس می‌کنم احمدی‌نژاد در این موضوع دور خورد، جاسبی نیز توانست افراد خود را به درون دولت رسوخ دهد. یعنی مدیریت دانشگاه آزاد در قسمتی به مقابله مستقیم با احمدی‌نژاد دست زد و بخشی دیگر نیز سوق دادن عناصر هفت‌خط خود به درون دولت بود که توانست دولت را از خط خارج کند.

* اگر بخواهید مقایسه‌ای بین احمدی‌نژاد 84 و 90 داشته باشید چه می‌گویید؟

احمدی‌نژاد امروز با ابتدای کار در زمینه‌هایی تغییر نکرده و برخی از خصلت‌های منفی خود را حفظ کرده است، ولی علاوه بر آنها امروز احمدی‌نژاد نسبت به قدرت رویکرد پررنگ‌تری دارد تا نسبت به مبانی اعتقادی. احمدی‌نژاد در ابتدا یک سری مبانی اعتقادی به علاوه برخی ضعف‌ها داشت ولی امروزه مبانی اعتقادی او تحت تأثیر کانون‌های قدرت قرار گرفته است.

شرایط بازگشت اصلاح طلبان به قدرت وجود ندارد

* یکی از مسائلی که امروزه مطرح می‌شود بحث بازگشت اصلاح‌طلبان به عرصه سیاسی کشور است. شما شرایط را برای بازگشت اصلاح طلبان به عرصه سیاسی کشور مناسب می‌دانید؟

خیر، شرایط برای بازگشت آنها محیا نیست. حتی افراد سالم این جریان نیز به دلیل خطاهای فاحشی که در درون جریان اصلاحات رخ داده لطلمه‌های جدی خورده اند و نمی‌توانند به راحتی به قدرت بازگردند، مگر اینکه در درون جریان اصولگرایی خطاهایی رخ دهد که مردم از سرلج بازی کاری را انجام دهند ولی در شرایط آرام و مدبرانه سیاسی فکر می‌کنم جریان اصلاحات در انتخابات مجلس جایگاه خوبی ندارد.

مجید انصاری می خواهد دعوا را به تاریخ بکشاند/ نباید وارد بازی طراحی شده اصلاح طلبان شد

* گاهی دیده می‌شود که افرادی از درون طیف اصلاحات جنجال‌های رسانه‌ای را ایجاد و مصاحبه‌هایی را می‌کنند. به عنوان مثال آقای انصاری با سایت جماران مصاحبه و از وضع موجود انتقاد می‌کند و به نحوی جریان مقابل را وادار به پاسخگویی می‌کند. آیا این کارها را در راستای فضاسازی برای بازگشت به قدرت می‌دانید؟

طبیعی است که اصلاح‌طلبان تلاش دارند بحث‌هایی را مطرح کنند که سبب ایجاد جریان شود. از این طرف نیز اگر بی‌تدبیری انجام شود اشتباه است. مدیریت این فضا هنر ما است. نباید واکنشی نشان بدهیم که به عنوان امتیاز برای طرف مقابل محسوب شود.

مجید انصاری می‌خواهد دعوا را به تاریخ و جایی که جریان چپ واقعاً به دنبال آرمان‌ها بود بکشاند. در حالی که جریان چپ، هم اکنون کاملاً استحاله شده است و از آرمان‌های امام(ره) گذشته و حتی در مقابل آن قرار گرفته است. باید دقت کرد که وارد بازی طراحی شده آنها نشویم.



جریان انحرافی در کنار همه دولت ها وجود داشته است

* موضوع جریان انحرافی از مسائلی است که این روزهای فضای سیاسی کشور را اشغال کرده است. تحلیل شما از جریان انحرافی و رابطه و نیت آن درباره احمدی‌نژاد چیست؟

اعتقاد دارم جریان‌های انحرافی در کنار همه دولت‌های خیلی وجود داشته است و اساساً این تفکر که فردی به قدرت برسد و جریان‌های انحرافی در کنار آن شکل نگیرد باطل است. چون شما می‌خواهید سرنوشت کشور را به فردی بدهید و عده‌ای می‌خواهند روی این سرنوشت به دلیل منافع شخصی و یا مسائل خاص، تأثیر بگذارند.

ورود جریانات انحرافی به دولت‌ها و هر کانونی که تعیین کننده باشد موضوعی محتمل است و در دولت احمدی‌نژاد یک سری کوتاهی‌ها باعث شد تجربیات گذشته تکرار شود.

*یعنی این موضوع قابل پیشگیری بود ولی انجام نشد؟

ما باید متوجه می‌شدیم که در دولت احمدی‌نژاد انگیزه مضاعفی برای ورود به این عرصه وجود دارد چون تلاش دیگری نیز بروز پیدا کرد که اصولگرایی را از درون مورد هجوم قرار دهند. برخی  سال‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند که مردم از اصول امام (ره) دور شوند ولی با هدایت رهبری بازگشت به ارزش‌ها مرود توجه قرار گیرد. چندین دوره ریاست جمهوری تلاش شده بود و حتی ارزشی‌ها را در جامعه "هوو" کردند که کسی جرأت نکند به آنها برگردد.

علی‌رغم همه سرمایه‌گذاری‌ها بازگشت به اصول انقلاب به عنوان ملاک مطرح شد. این موضوع برای خیلی‌ها سخت است. حتی برخی از جریان‌های استحاله شده نیز سرمایه‌گذاری کردند که اصولگرایی را از درون منهدم کنند.

باید این موضوع را متوجه می‌شدیم که تلاش‌ها برای منحرف کردن این دولت از مبانی بیشتر خواهد بود ولی این مطلب برای ما روشن نبود. به همین دلیل شاهد حضور نیروهای ناهمگون در دولت هستیم که انگیزه همه آنها مالی نیست.

جریان انحرافی در دولت هاشمی وجهه اقتصادی داشت، در دولت خاتمی وجهه سیاسی - اقتصادی و در دولت احمدی‌نژاد وجهه سیاسی، اقتصادی و اعتقادی دارد. طبیعتاً این نوع آخر از پیچیدگی بالاتری برخوردار است که نیازمند تدبیر و هنرمندی بیشتری است.

من چکاره ام بگویم مدیریت جریان انحرافی را کشف کردم

* مرکز مدیریت این جریان های منحرف را یک جا می‌دانید؟

شخصاً به شدت از رسانه‌ای کردن موضوعاتی که کار امثال بنده نیست پرهیزمی کنم. می توانم بگویم اطلاع ندارم. البته حدس و گمان می‌توانم بزنم ولی مطرح کردن حدس و گمان یک آنارشیسم خبری ایجاد می‌کند.

بنده چکاره هستم که بگویم مدیریت این جریان را کشف کردم؟ نه عنصر اطلاعاتی هستم و نه چیز دیگری. ما به عنوان یک عنصر سیاسی فقط می‌توانیم حدس بزنیم، ولی باید حدس خود را برای خودمان نگه داریم. اگر هرکسی بخواهد حدس خود را درباره این مقوله ناگوار بگوید باعث ایجاد سردرگمی در جامعه خواهد شد و که در ادامه باعث عدم شناخت در جامعه می‌شود.

متأسفانه برخی افراد که نباید وارد این ماجرا شوند حدس و گمان‌های خود را مطرح کردند. این حدس‌ها جامعه را نسبت به شناخت موضوع دور می‌کند که البته رهبر انقلاب تا حدی جلوی این ماجرا را گرفتند.

شما زمانی می‌توانید جریان انحرافی را به جامعه معرفی کنید که تفکیک شده باشد. عقل و منطق هم این را اثبات می‌کند که باید پدیده‌های پیچیده را به پدیده‌های کوچک تر تبدیل و در مرحله بعدی بر روی این پدیده‌های کوچک شده شناخت پیدا کنید. درباره جریان انحرافی نیز باید چنین کاری صورت بگیرد.

به جلسه با جاسبی دعوت شدم ولی قبول نکرد مکالمات جلسه را ضبط کنیم / آب ما با دولت در یک جوب نمی رود

* چند سؤال حاشیه‌ای هم دارم که مقداری متفاوت است؛ تا به حال پیشنهاد و یا تهدیدی از سوی دانشگاه آزاد شده‌اید؟

چندین بار به جلسه دعوت و تهدید هم شده‌ام. در اوج ماجرا پیشنهاد دادند که جلسه‌ای با جاسبی داشته باشیم که من گفتم باید دو نفر از نمایندگان مجلس حاضر باشند و جلسه نیز ضبط شود که قبول نکردند.

* خودتان را اصولگرا می‌دانید؟

امیدوارم اصولگرا باشم (با خنده) چون پایبندی به اصول در حوزه سیاسی کار دشواری است.

* اگر به دولت دعوت بشوید قبول می‌کنید؟
دولت از ما چنین دعوتی نمی‌کند. چون اکنون فضای غیرکارشناسی در دولت حاکم است و با روحیه امثال بنده که کار کارشناسی کرده‌ایم سازگار نیست. بهتر بگویم؛ با سبک و سیاق دولت دهم سازگاری ندارم.

* یعنی قبول نمی‌کنید؟

اصلاً آب ما در یک جوب نمی‌رود.

طرح سوال از رییس جمهور جنجال آفرینی است/ مرگ جریانات انحرافی در آرامش جامعه است

* وقتی خبر ماجرای طرح سؤال از رئیس جمهور را شنیدید چه فکری کردید؟

باید به دور از جنجال چنین کارهایی را دنبال کرد. هر جنجالی که جلوی فکر کردن جامعه را بگیرد فقط می‌تواند جنجال‌های کاذب به وجود بیاورد. این بحران‌های کاذب موجب اشکال در جامعه می‌شود.
مشخص است این طرح یک تنشی را به جامعه وارد می‌کند و زیاد مقبول نیست. هم‌اکنون هرچه توان داریم باید در راه شناخت جریان‌های پنهان و انحرافی مصرف کنیم اما ایجاد جنجال سیاسی به سود جریان‌ها و لایه‌های پنهان است.

مرگ جریانات انحرافی در آرامش جامعه است. وقتی که تعارض را به لایه‌های بالا کشانده و شخص رئیس جمهور را مورد هجمه قرار می‌دهیم آن لایه‌های پنهان به بهترین امکانات دست پیدا می‌کند. نباید فرصت را برای آنها فراهم کنیم.

طرح سؤال از رئیس جمهور و حمله کردن‌های متفاوت به او فرصت را در اختیار افرادی قرار می‌دهد که می‌خواهند پنهان و ناشناس بمانند. اگر در این برهه جریانات پنهان شناخته شوند ریشه آن خشک شده و اجازه فربه شدن آنها را نمی‌دهد.

به عنوان مثال عناصر اقتصادی دولت هاشمی در دولت احمدی‌نژاد حاضر شده‌اند و افرادی مانند ملک‌زاده و مشایی نیز در دولت حاضر می شوند. اشکال اینجاست که نورافکن شناخت خود را به عمق جریانات ننداختیم. اگر این کار انجام می‌شد امروز جامعه اجازه ورود این افراد را نمی‌داد.

به جای کارهای جنجالی باید به جریان انحرافی که بقایای دولت هاشمی و خاتمی هستند بپردازیم. در ضمن باید احمدی‌نژاد را به عنوان سرمایه حفظ می‌کنیم و در آینده در جای دیگری از او استفاده کنیم. این هنر است که از تجربه 8 سال ریاست جمهوری او برای قدرت بخشی به نظام استفاده ‌کنیم.


دروغ رسانه ای در کشور ما رایج است/ کشف اسناد شاه؛ مضحک ترین دروغ رسانه ای

* به عنوان یک فرد رسانه‌ای ماهواره دارید؟

خیر.

* کدام سریال تلویزیونی را دنبال می‌کنید؟

سریال ساختمان پزشکان را نگاه می‌کنم.

* نکته خاصی توجه شما را در این سریال جلب نکرده است؟

برخی از قسمت‌های آن بی‌محتوا است ولی در مجموع سریال پرکششی است.

* بزرگترین دروغ رسانه‌ای که شنیدید چه بود؟

دروغ‌های رسانه‌ای زیادی شنیدم.

* یعنی رسانه‌ها معمولاً دروغ می‌گویند؟

نه اینکه اساساً رسانه‌ها دروغ می‌گویند ولی دروغ رسانه در کشور ما رایج است. ولی دروغ رسانه‌ای که دارای پشتوانه دولتی داشته باشد موضوع پیدا شدن اسنادی در صندوق عقب ماشین محمدرضا پهلوی بود. این مورد یک دروغ رسانه‌ای مضحک بود که بنده نیز در برابر آن موضع گرفتم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها