باشگاه خبرنگاران، شايد
اين طور به نظر برسد كه يك بازيگر با چهره خاص و بازي در نقشهاي خاص
روحیاتی خاص نيز دارد؛ از آن جنس رفتارها كه شهرت فرد را در حلقه غرور
گرفتار ميكند تا خود را تافتهاي جدابافته از جامعه بداند، اما او
اينگونه نيست.
شروع به صحبت كه ميكند اولين حسي كه به مخاطب
انتقال ميدهد، «مهرباني» است و تو كه با او به گپ و گفتوگو نشستهاي
ناخودآگاه در ذهن خويش نجوا ميكني «چقدر دوست است!» و حقيقت اين است
«مهناز افشار» دوستانه حرف ميزند و دوست بودن را بازي نميكند.
گفتوگوی
«مهناز افشار» با ایران از آن نشستهاست كه به دل مینشیند، احساس
خوشایندی به دلت رسوخ ميكند كه او يك هنرمند واقعي است، هنرمندي از جنس
مردم كه ساده و خودماني با مردمش حرف ميزند.
خانم
افشار! 16 سال است كه تماشاگران با بازي شما انس گرفتهاند؛ با سريال «عشق
گمشده» وارد عرصه شديد، سريالي كه سال 1376 از سيما پخش شد و بيننده را با
هنرمندي تازه آشنا كرد. پس از آن با ایفای نقش در فیلم «دوستان» به
کارگردانی علی شاهحاتمی در سال ۱۳۷۷ به سینما وارد شديد. تصور خيليها اين
بود مهناز افشار تنها بازيگري براي فروش بيشتر در فيلمهاي تجاري است اما
شما با حضور در فيلمهاي هنري و نقشآفريني تحسينبرانگيز، اين تصور را از
بين برديد و به طور قاطع با آثار خود نشان داديد كه يك هنرمند توانا در
عرصه سينما هستيد نه يك بازيگر تزئيني. از مسیر رسيدن به مقصد بگوييد؟
ترجيح
ميدهم درخصوص بازيگري به صورت كلي پاسخگو نباشم، زيرا گفتن از عرصه
بازيگري به يك بحث جداگانه و پرداخت تخصصي با محوريت صرف بر زواياي هنر
بازيگري نياز دارد. من متحول نشدم نام تحول را دوست ندارم. اينگونه نبوده
كه يك روز بنشينم و تصميم بگيرم از امروز متفاوت باشم. در مورد مسيري كه تا
به امروز در فضاي بازيگري طي كردم، ميتوانم بگويم حضور در هر فيلم
اندوختهاي به داشتههايم اضافه ميكند كه در اثر بعدي از آن اندوخته براي
خلق كاراكتر و نقشهاي ديگر آن در فيلمهاي بعدي استفاده ميكنم.
اینجايي
که امروز ايستادهام نيز یک نقطه گذر است؛ با برداشت اندوختههاي لازم از
آن عبور خواهم کرد. در واقع تمام فیلمهایی که بازی کردهام، تجربههایی
بودهاند که تواناییهای امروز مرا پدید آوردهاند و اما اعتقاد قوي دارم
كه کارگردان با درایت و آگاه، میتواند تواناییها را به تصویر بکشد و
ضعفها را کمرنگ کند.
به طور
تخصصي تدوين خواندهايد ولي به جاي فيلمسازي و تدوين، بازيگري را انتخاب
كرديد؛ انتخابي كه آثارتان نشان ميدهد كه سنجيده بوده است، هر چند ابتدا
تماشاگر تنها كارهاي تجاري و بعضاً نه چندان قوي از شما را شاهد بود. ولي
اكنون مهناز افشار در فيلمهايي حضور دارد كه مثلثي قوي است، مثلثي با سه
ضلع فيلمنامه مناسب، كارگرداني خبره كه با بازيگري تكنيكي، حسي و هنرمندانه
شما شكل ميگيرد...
بله در دانشگاه سوره تدوين خواندم،
كارآموزي تدوين را هم در كنار آقاي مهرجويي انجام دادم و كم كم وارد دنياي
بازيگري شدم. بازيگري یک شغل است، شغلي سختتر از خیلی شغلهاست. چند سال
قبل تصميم گرفتم مستندي بسازم، مستندي درباره نلسون ماندلا، حتي به اين قصد
به آفریقا سفر كردم؛ از فضاي زندگي، زنداني كه سالها در آن حبس بود، سلول
انفرادياش و... فيلم گرفتم. كلي وقت براي اين كار گذاشتم اما در نهايت
فهميدم دغدغهام کارگرداني نیست، آن فيلم هم ساخته نشد.
در ميان آثار سينمايي كه در آن بازيگر بودهايد، فيلمي هست كه اين روزها نگاه كنيد و بگوييد از بازيام در اين فيلم خوشم نميآيد؟
هستند
فيلمهايي كه از آنها دفاع نميكنم. ولي از حضور در آنها پشيمان نيستم.
تجربه آن فيلمها بود كه باعث شد كم كم دقت بيشتري در انتخاب فيلمنامهها
پيدا كردم. در واقع هر اثر يك تجربه بود.
اكنون
فيلم «هيچ كجا هيچ كس» بر پرده سينماها در حال اكران است، فيلم با حضور
ستارگان سينما و بيشتر از همه حضور متفاوت مهناز افشار، نگاه تماشاگر را به
سوي خود ميخواند؛ مهنازي كه ديگر اتو كشيده و با گريمي بي نقص نيست، بلكه
چهرهپردازياش آشفته است و گريم بيشتر از آن كه به پررنگتر كردن زيبايي
چهره بازيگر بپردازد، در نشان دادن آشفتگي، ترس، دلهره، وحشت و... صورت
ميگيرد. انگار مهناز افشار «هيچ كجا هيچ كس» را هيچ جا نديده بوديم،
بازيگري كه به شكلي ماهرانه تكنيكهاي بازيگري حرفهاي را به خدمت ميگيرد.
از اين فيلم و حضور متفاوت خود بگوييد؟
«هيچ كجا، هيچ كس»
فيلمي بود كه فيلمنامهاش را كه خواندم، حسي در من ايجاد كرد كه نتوانستم
به كاراكتري كه در اين فيلم به من پيشنهاد داده شده بود، «نه» بگويم.
داستان انسانهایی که در توهم یک رستگاری خودساخته، تصمیم به سرک کشیدن به
پشت دیوار تباهی میگیرند. یلدا، داود، مهران، مرجان و... هر روز در سکوت
از کنار هم میگذریم. در ناکجاآبادی به وسعت «هیچ کجا، هیچ کس»، همين حس
باعث شد تلاش كنم با كمك كارگردان فيلم نقش را در موقعيتي كه در آن هست، با
شناسنامهاي كه دارد، درست به تصوير بكشيم. تفاوت قصه و روایت متفاوتی که
داشت، باعث جواب مثبت من به «هيچ كجا، هيچ كس» بود.
در
جشنواره فجر گذشته دو فيلم از شما اكران شد؛ «هيچ كجا، هيچ كس»، «چه خوبه
برگشتي» دو فيلم با دو مهناز افشار متفاوت، يكي كه هنرمندانه نقش ميآفريند
و در ديگري بيشتر يك بازيگر تزئيني است. اين كاراكترهاي متفاوت حاصل نگاه
كارگردانان متفاوت است يا خير؟
حاصل قصه دو فيلم متفاوت بود.
البته معتقدم در فیلم استاد مهرجویی آن نقش آنچه شما گفتید، نبود. از
تحليل خود آقای مهرجویی استفاده میکنم، هسته مرکزی، روابط آدمهای آن قصه
بود.
فیلم هيچ كجا، هيچ كس دارای
نمادهای سنت و مدرنيته، خانواده و ضدخانواده، شهر و روستا و... است.
بعضيها معتقدند داستان فیلم با ساختار غيرخطي به زور تدوین و بازیگران
چهره، پروداکشن و لوکیشنها و پیچهای دراماتیک، مخاطب را بر صندلي سينما
نگه ميدارد. اما مخالفان اين نظر معتقدند كه روایت غیرخطی فیلم کاری
جسورانه از ابراهيم شيباني بود. به تازگي هم فيلم در فضاي فيلمسازي اجتماعي
رسيده است از دید شما تا چه حد ديالوگهاي فيلم توانسته مفاهيم را به
مخاطب منتقل كند؟
به اعتقاد من اغلب نظرياتي كه درباره فيلم
مطرح شد، درست است. آقای ابراهيم شیبانی- كارگردان فيلم- نيز با جسارت
ساخت فيلمي با روايت غيرخطي را انتخاب كردند زيرا پرداختن به اين گونه
سينما آسان نيست ولي ايشان تجربه ساخت چنين فيلمي را در کارنامه كاري خود
به جا گذاشت، فیلمی تمیز با نقاط قوت و البته ضعفهایی که قابل دفاع است.
اولــين تــجربـه فيلمسازي شيباني با حضور شما بود، چطور شد كه باز هم با ايشان همكاري كرديد؟
اولين
فيلم با كارگرداني ابراهيم شيباني سال 1381 ساخته شد، فيلمي به نام
«زهرعسل» آن زمان ايشان كارگردان فيلم اولي بودند، كارگرداني كه هر چند
اولين فيلم خود را ميساخت ولي سالها پيش از آن با بزرگان و اساتید هنر
کار کرده بود.يقين داشتم كه تجربههاي باارزشي را در كنار اساتيد كارگرداني
كشور كسب كرده است، اولين حضور در اولين فيلم شيباني اعتقادي كه داشتم را
به قطعيت رساند. او با نگاهي برگرفته از تجربيات بزرگان به ميدان فيلمسازي
آمده بود، پس وقتي پيشنهاد حضور در «هيچ كجا، هيچ كس» را به من داد، خواستم
بار دیگر تجربه كار با ایشان را داشته باشم.
بد
نيست از فضاي سينما خارج شويم و نگاهي به تئائر و بازي شما در «آمديم،
نبوديد، رفتيم» كــار رضـا حــداد داشته باشيم، حـضـور شـــمـا برصحنه
تئائر اولين قدم بود تا نشان دهد مهناز افشار در حلقه بازيگران سينماي
تزئيني قرار ندارد. او حرفهاي بازي ميكند اگر كارگرداني حرفهاي كنارش
باشد. از تئاتر و تفاوتهايش با سينما بگوييد؟
تئاتر عرصه آموختن است، عرصه پر از احترام و شاگردی برای من. پس با جان دل رفتم که بیاموزم.
بعد از گرفتن جايزه از جشنواره فجر و نيز انجمن منتقدان سينما، نگاه شما به بازيگري چقدر تفاوت كرده است؟
تا
قبل از این جوایز هم نگاهم به حرفهام همیشه جدی بود، این که کم و کاستی و
ضعفهایی هم در کارنامه من هست، برایم ایراد نیست، بلکه تجربهای است برای
پلههای بعدی و صد البته این جوایز ارزشمند مسئولیت مرا بیشتر از سابق
کرده است.حالا فیلمنامهها را با نگاهی دقیقتر و جامعتر میخوانم و دست
به انتخاب میزنم. داستان، موضوع، شخصیتها، شیوه روایت و... همه اینها را
در فیلمنامه در نظر میگیرم. بعد از آن هم به کارنامه کارگردان، تیم
فیلمسازی و توان حرفهای گروه توجه میکنم. در واقع دیگر مثل شروع کارم در
سینما، بازی در هر فیلمی را به راحتی نمیپذیرم.
فيلم
«پل چوبي» با بازي شما همين روزها بر پرده سينماها آمد، فيلمي به
كارگرداني مهدي كرمپور و اين درحالي است كه چند روز بيشتر نيست فيلمبرداري
فيلم «متروپل» به كارگرداني مسعود كيميايي پايان يافته است، فيلمي كه نقش
اول آن شما هستيد. از حضور در كنار كارگردانان خوب سينما بگوييد؟
خوشحالم كه خلاصه فيلم «پل چوبي» اكران شد؛ اكراني بعد از دو سال توقيف! اين فيلم به لحاظ درونمايه تاريخي، جنبهاي نمادين دارد.
«پل
چوبي» معبری بود بر خندق شمالی تهران، مابین پایتخت و ییلاق شمیران، محل
اتصال تهران قدیم و تهران مدرن، در فيلم «پل چوبي» گذشته و حال به هم متصل
ميشود. «پل چوبی» یادگاري از گذشتههاست، در قلب شهر پرهیاهو؛ محل رخداد
عاشقانهای ناآرام، «پل چوبي» از آن فيلمهاست كه بايد ديد.«متروپل» دومين
حضور من در اثري از استاد كيميايي است.
نخستين تجربهام در همكاري
با استاد كيميايي، فيلم «رئيس» بود. بعد از آن با كارآكتر «خاتون» نقش اول
فيلم جديد مسعود کیمیایی را ايفا ميكنم، كاراكتري كه برايم دوست داشتني
است. «خاتون» در حادثهای، جایی را برای پناه بردن ندارد، ۱۲ شب به سينماي
مخروبهاي پناه ميبرد كه اين روزها باشگاه بیلیارد شده است و در آنجا بافت
دیگری به قصه اضافه میشود. از «متروپل» تنها ميتوانم بگويم كه هر
بازيگري يكبار در كنار مسعود كيميايي كار كردن را بايد تجربه كند.حتي براي
يك مرتبه هم كه باشد، تاثيرگذار است. كارگردانان بزرگ درسهاي تخصصي
حرفهاي به بازيگر ميآموزند و مسعود كيميايي يكي از آن بزرگاني است كه در
كنارش زياد آموختم.
افق سينماي ايران را چگونه ميبينيد در نگاهي به آينده و روبهرو؟
سینمای
ایران را مانند مادری میبینم که روزهای باشکوه فرزندانش را دیده و روزهای
شکست و غمگینیاش را هم همینطور و الان این مادر با جدیت براي ترمیم،
سلامت و استقرار فرزندانش میکوشد و فرزندان برای سینما که همان مادر است
باید تلاش کنند، بمانند و درست هم بمانند... نگاهم روشن است و امیدوار.