اول : مقدمه :
وَ
مَا کانَ المُؤمِنُونَ لِیَنفِرُوا کافَّةً ، فَلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ
فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوافِی الدّینِ وَ لِیُنذِرُوا
قَومَهُم إذا رَجَعُوا إلَیهِم لَعَلَّهُم یَحذَرُونَ. توبه : 122
مؤمنان
وظیفه ندارند که همه رهسپار میدان های نبرد شوند و از دست یابی به علم دین
بازمانند ، پس چرا از هر فرقه ای گروهی نزد پیامبر نمی روند تا دانش دین
بیاموزند و هنگامی که به سوی قومشان بازگشتند آنان را از مخالفت با احکام
الهی هشدار دهند ، باشد که آنان بترسند ؟!
1- عبارت « ما کان
المؤمنون لینفروا کافة » دلالت می کند که لازم نیست تک تک مسلمانان برای
فراگیری فقه ( به معنای عامش ) به سوی پیامبر کوچ کنند و احکام را مستقیماً
از آن حضرت دریافت نمایند ، چرا که این کار غیرمقدور یا دست کم بسیار
دشوار است.
2- از سوی دیگر مسلمانان می دانند که باید احکام خدا را
فراگیرند و به آن عمل کنند و این که همگی آنها نمی توانند خدمت پیامبر
برسند دلیل نمی شود که بتوانند از فراگیری و عمل به احکام الهی سر باز
زنند.
سؤال : پس چاره ی کار چیست؟
جواب
: ادامه ی آیه چاره ی کار را بیان می کند و آن اینکه : « از هر گروهی ،
جمعی کوچ کنند و احکام را فرابگیرند ( به اصطلاح فقیه شوند ) و به اطلاع
بازماندگان برسانند »
نکته : وجود لفظ « لولا » که برای تحضیض ( تشویق و
برانگیختن ) است و تعلیل آن به : « لیتفقهوا فی الدین » و این که فراگیری
احکام عقلاً واجب است ، همگی بیانگر آن است که عمل به شیوه ی بیان شده نه
تنها جایز بلکه واجب است.
یک نتیجه ی مهم :
ارائه
ی راه حل یاد شده مستلزم آن است که گفته های کوچ کنندگان برای دیگران حجت
باشد ، و بر آنها لازم باشد که حرف های این کوچ کنندگان را بپذیرند ، و الا
اگر کوچ کردن و تفقّه و برگشتن و انذار کردن بر این عده واجب باشد ، ولی
گوش کردن بر سایر مردم واجب نباشد ، اصل وجوب چنین کوچ کردنی لغو و بی
فایده خواهد بود. و لذا این آیه از مهم ترین مدارک نقلیِ وجوب اجتهاد و
تقلید است.
دوم :
امام خامنه ای چند سال قبل و در
تحلیل جامعی از مسأله ی خواص و عوام ، سکوت نکردن و روشنگری را از وظائف
خواص برشمردند و سکوت خواص را فاجعه بار دانستند.
کما این که حضرت ایشان در سخنرانی معروفشان در ایام فتنه ، با ندای مظلومانه ی « أین عمار ؟ » عمارها را به میدان فراخواندند.
سوم :
لابد
از بعضی مدعیان بی منطق و خشک ولایت مداری زیاد شنیده اید که می گویند : «
علما محترمند ، ولی ما فقط ولی فقیه را قبول داریم و با هیچ یک از علما
کاری نداریم ، هرچه آقا فرمودند همان است و هرگاه آقا در مورد مسأله ای
حرفی نزنند ، ما به هیچ یک از علما کاری نداریم ، علما هرچه که می خواهند
بگویند! ».
شما را نمی دانم ولی بنده به شخصه بارها و بارها با چنین افرادی برخورد کرده و بحث داشته ام.
در جواب این آقایان با توجه به آنچه که در قسمت « اول » این مقاله گفته آمد می گوئیم :
اگر
قرار است تنها گوش به فرمان رهبر باشیم ( که البته باید باشیم و در این
جهت حرفی نیست ) ، و به حرف هیچ کس دیگر گوش ندهیم ، پس فایده ی امر کردن
آقا به « خواص » و « عمارها » که بیایند و روشنگری کنند چیست ؟!
اگر حق
این باشد که نباید به حرف هیچ کس جز مقام معظم رهبری گوش کنیم ، آیا عمارها
حق نخواهند داشت که بگویند : « آقا جان وقتی مردم وظیفه ندارند به حرف ما
گوش کنند ، پس به میدان آمدن و حرف زدن ما چه فایده ای دارد ؟! »
لذا به شکل خلاصه و بعنوان نتیجه ی نهائی باید گفت :
همان
طور که دستور دادن به عده ای برای تفقّه ، و وجوب تفقّه برای این عده ،
لازمه اش این است که گوش کردن به حرف های این افراد برای دیگران واجب باشد (
و الا اصل وجوب تفقّه لغو خواهد بود ) ،
دستور دادن به عمارها هم برای
به میدان آمدن ، لازمه اش این است که گوش کردن به حرف های عمارها لازم
باشد ( و الا وجوب روشنگری کردن عمارها هم لغو خواهد بود ) .
والسلام علی من اتبع الهدی / کیوان عزتی
لینک این مطلب در : صراط نیوز ، تبیین ، الف ، عمار نامه ، نقد نیوز ، جهان نیوز ، تعامل و بچه های قلم
در صحبت تلفنی ای که دیروز با دوست عزیزم آقا مهدی ، مدیر وبلاگ آینده از آن کیست ؟ داشتم مطالبی بینمان رد و بدل شد که نتیجه اش تکمله ای بود که ایشان در وبلاگش به مقاله ی این حقیر زدند ؛ بعلت این که مطلب زیبایی بود بهتر دیدم اینجا نقل کنم. این شما و این تکمله ی آقا مهدی عزیز :
تکمیل مطلب : توجه کنید که اگر قرار بر این بود که حتما ولی صحبت کند و خود را وارد هر گونه دعوایی کند ، دیگر چه نیازی به سایر افراد با بصیرت و عمارها در جامعه بود ؟! همانطور که (البته بلا تشبیه) در زمان غصب خلافت امیر المؤمنین علیه السلام حضرت سکوت کردند ، می بایست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز سکوت اختیار کرده و به جهت دفاع از مقام ولایت به مسجد نرفته و تمام قد از امامشان دفاع نمی کردند چرا که امیرالمؤمنین سکوت کرده بودند (-و طبق نظر آن دوستانی که خود را ولی شناس مطیع ولی فقیه میدانند!!! و نظرات سایر علمای با بصیرت و راسخ در علم در تصمیم گیری ها و جهت گیری هایشان بدون ارزش است - می بایست حضرت زهرا سلام الله علیها نیز سکوت می کردند چون امیرالمومنین علیه السلام سکوت کرده بودند) . ولی در تاریخ مشاهده می کنیم که حضرت زهرا حتی در حالت مریضی و جراحتی که برایشان بوجود آمده بود از حضرت علی علیه السلام (که در آن زمان سکوت را مصلحت امت اسلامی می دانستند) به مسجد آمدند و از مولایشان دفاع کردند چون وظیفه ی مولا سکوت بود و وظیفه ی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها روشنگری.