کد خبر: ۱۶۱۰۵۲
زمان انتشار: ۲۲:۰۵     ۰۷ شهريور ۱۳۹۲
نمایش «چشم هایی که مال توست». نمایشی به کارگردانی نسیم ادبی که بهاره رهنما آن را نوشته و بازی کرده است. نمایشی که تنها یک بازیگر و یک صحنه دارد. نمایش تک نفره بهاره رهنما با صدای شهاب حسینی این روزها ...

ماجرا از صبح شنبه شروع می شود. صبحی که نغمه را از پشت صحنه روی سن می کشاند تا لباس های همسر سابقش را اتو بزند. راه برود و خانه را گردگیری کند. او هر هفته روزهای شنبه لباس های همسرش را از کمد بیرون می آورد، مرتب می کند و دوباره داخل کمد برمی گرداند. لباس های مردی را که سال هاست رفته، اما او نمی تواند فراموشش کند.

تمام مدت حرف می زند با مردی که به او خیانت کرده و رفته است. تنهایش گذاشته تا او امروز با پسرش سهراب به تنهایی زندگی کند. روزهای هفته یکی پس از دیگری می آیند و می روند.... یکشنبه... دوشنبه.... و نغمه هر روز مانند روزهای قبل راه می رود با همسر سابقش حرف می زند، انگار پاسخ های او را هم می شنود. با او درگیر می شود، گاه قهر می کند و گاه آشتی، تصمیم می گیرد فراموشش کند و نمی تواند و گاه صدای مرد (شهاب حسینی) را در اوهام و خواب هایش می شنود.

این خلاصه ای است از ماجرای نمایش «چشم هایی که مال توست». نمایشی به کارگردانی نسیم ادبی که بهاره رهنما آن را نوشته و بازی کرده است. نمایشی که بیش از یک ساعت به طول می انجامد و تنها یک بازیگر و یک صحنه دارد. در ابتدا برای هر مخاطبی غیرقابل باور است که بتواند بیش از یک ساعت پای مونولوگ های بهاره رهنما بنشیند. اما این اتفاق خیلی راحت رخ می دهد و افراد بسیاری پای بیان احساسات نغمه که بی شباهت به جنونی آرام و فروخورده نیست می نشینند، بی آن که گذر زمان را حس کنند.

نغمه در مرزی میان رویا و کابوس زندگی می کند، در اغلب رویاهایش همسرش فرهاد بازمی گردد و کمتر رویای تلخی را با حضور او می بیند، اما وقتی بیدار می شود انگار میان کابوس پرتاب می شود، چون در دنیای واقعی جای خالی او را می بیند که از ایران رفته و با زنی دیگر ازدواج کرده است. از طرف دیگر، نغمه ما را با موضوع دیگری هم روبه رو می کند که از اواسط تا پایان نمایش ذهن ما را مشغول می کند؛ این که آیا از ابتدای ازدواجشان دچار چنین حالاتی بوده و همسرش فرهاد حق داشته او را تنها بگذارد و برود یا این که نغمه بعد از رفتن او به این حال و روز افتاده است.

شکست خوردن در عشق، خیانت، جنون و احساسات و اتفاقاتی مشابه این موارد تاکنون بارها و بارها در بسیاری از آثار هنری به کار گرفته شده اند و کمتر پیش می آید که کسی بتواند از میان این سوژه ها روایتی نو و جذاب را تدارک ببیند. می توان گفت نخستین جذابیت «چشم هایی که مال توست» در این است که رهنما در این اثر ما را با نمایشی زنانه روبه رو می کند که راوی آن زنی است آشنا با همه دغدغه ها و نگرانی های یک زن. او از نبودن، طرد شدن و نادیده گرفته شدن چنان حرف می زند که هر زنی ممکن است بخشی از آن را در برهه ای از زندگی اش تجربه کرده باشد.

البته او خودش می گوید قصد داشته به نوعی به همه ما یادآوری کند که عشق را فراموش نکنیم، اما هر چه هست نمی توان از این چشم پوشی کرد که نغمه، شخصیتی را در این نمایش به ما معرفی می کند که دچار یک عشق بیمارگونه است که این احساس کور تمام زندگی اش را احاطه کرده است و هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند او را از این وادی جدا کند.

هر چند در پایان نمایش در چشم های اشک آلود نغمه تمایل به حس تحول را می بینیم، اما می توان گفت پایان نمایش باز است و هر مخاطبی ممکن است نظری درباره آن داشته باشد. در لحظه پایانی نمایش روز جمعه زمانی که نغمه با فرهاد حرف می زند، ناگهان صدای زنگ می آید و هرکس می تواند خودش درباره این موضوع قضاوت کند که آیا واقعا فرهاد برمی گردد یا همین صدای زنگ هم جزئی از اوهام نغمه است.

هر نمایشی توان این را ندارد که تنها با وجود یک بازیگر و یک صحنه ثابت مخاطب را برای مدت طولانی با خود همراه کند، اما این نمایش می توانست مدت زمان کوتاه تری داشته باشد و اگر زمان نمایش ده دقیقه کوتاه تر بود، برای مخاطبان حس بهتری داشت.

در پایان این که اگر بخواهیم نگاهی عمیق تر به نمایش داشته باشیم، می بینیم این نمایش نه نمایشنامه خاص و خیلی جذابی دارد و نه کارگردانی خاصی؛ این نمایش بیش از هر چیز مرهون بازی زیبا و سرشار از احساسی است که بهاره رهنما در آن دارد و نغمه را طوری بازی می کند که شاید هر انسانی فارغ از جنسیتش بتواند لحظه های بسیاری را با او همذات پنداری کند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها