کد خبر: ۱۶۰۷۹۲
زمان انتشار: ۱۸:۱۵     ۰۵ شهريور ۱۳۹۲
یکی از مقاطعی که منافقین تلاش کردند تا آیت‌الله طالقانی را در مقابل امام(ره) قرار دهند، دستگیری فرزندان وی بود؛ با این حال، واکنش به‌موقع طالقانی و اعلام اطاعت از امام خمینی توسط وی باعث شد تا نقشه منافقین با شکست مواجه شود.

به گزارش 598 به نقل از سایت برهان، یکی از راه‌های شناخت و تحلیل انقلاب اسلامی، بررسی سیره‌ی عملی و نظری رهبران آن است. طالقانی از زمره‌ی شخصیت‌هایی بود که با رهبری امام خمینی (رحمت الله علیه)، هم در تکوین مبانی فکری انقلاب و هم در بسیج مردم و سازمان‌دهی مبارزان انقلابی، نقش بسزایی داشت. او در مرحله‌ی پس از پیروزی نیز از هیچ تلاشی در راه استقرار ثبات سیاسی، نهادینه کردن انقلاب و به ثمر رساندن مبارزات مردم ایران باز نایستاد.

با این حال، از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، جریانات لیبرال و منافقین همواره سعی می‌کردند که با ادعای نزدیکی به وی، خود را حامی آیت‌الله طالقانی جلوه دهند و سعی کنند ایشان را در مقابل امام (رحمت الله علیه) قرار دهند. یکی از مقاطعی که منافقین تلاش کردند تا آیت‌الله طالقانی را در مقابل امام قرار دهند، دستگیری فرزندان وی و به دنبال آن، تعطیلی دفاتر و مهاجرت اعتراض‌آمیز طالقانی به خارج از تهران بود.

دستگیری فرزندان طالقانی

در شب بیست‌وسوم فروردین 58، از دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین با طالقانی تماس گرفتند که پیامی از سوی یاسر عرفات برای شما داریم. به دنبال این تماس، طالقانی فرزند خود مجتبی و همسرش هدی را، که او نیز فلسطینی‌الاصل بود، برای مذاکره به دفتر سازمان آزادی‌بخش فلسطین فرستاد. فرزندان طالقانی بعد از گرفتن پیام در زمان بازگشت، در خیابان شادمان، به وسیله عده‌ای که مدعی بودند پاسدار هستند، توقیف و دستگیر شدند.(1)

به فاصله‌ی چند ساعت از این اتفاق، با حضور سرهنگ امیر رحیمی، فرمانده‌ی دژبان مرکز و کمیته مستقر در ضرابخانه و دکتر یزدی، وزیر امور خارجه‌ی وقت، این مسئله در خانه‌ی آیت‌الله طالقانی ابعادی گسترده پیدا می‌کند. در این حال، با دخالت سید احمد خمینی، هدی و مجتبی و ابوالحسن آزاد می‌شوند. ساعتی بعد آیت‌الله طالقانی به اتفاق همسر و سه فرزندش به سوی شمال می‌رود. انتشار این خبر در تهران و شهرها ولوله‌ای به راه می‌اندازد.(2)

منافقین وارد ماجرا می‌شوند

به دنبال این ماجراها، منافقین که با تصویب نظام جمهوری اسلامی در رفراندوم 12 فروردین، خود را شکست‌خورده می‌دیدند، این مسئله را به مثابه‌ فرصتی برای عقده‌گشایی علیه انقلاب اسلامی تلقی کردند. از این رو، آن‌ها چندین تظاهرات در تهران و برخی از شهرستان‌ها به بهانه‌ی هواداری از طالقانی و اعتراض به دستگیری فرزندان وی به راه انداختند.

جبهه‌ی ملی ایران، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و فداییان خلق، جبهه‌ی دموکراتیک ملی ایران و حزب جمهوری‌خواه، طی اعلامیه‌هایی، خواستار بازگرداندن آیت‌الله طالقانی شدند.(3)

در این زمان منافقین نه تنها با راه‌اندازی تظاهرات در صدد بر هم زدن نظم کشور و اختلال در نظام نوپای اسلامی برآمدند، حتی اعلام کردند که حاضر هستند نیروی نظامی خود را در اختیار آیت‌الله طالقانی قرار دهند. به دنبال این ماجراها، حاج احمدآقا، فرزند امام (رحمت الله علیه)، در صدد برآمد به منظور خنثی‌سازی نقشه‌ی گروه‌های ضدانقلاب، آیت‌الله طالقانی را پیدا کند.

ارتباط فرزند طالقانی با گروه پیکار

این تحولات در شورای انقلاب مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت. در این جلسه‌ی شورا، افرادی نظیر قطب‌زاده و سحابی اعتقاد داشتند که طالقانی نسبت به نحوه‌ی دستگیری و عملکرد برخی از مراکز غیرقانونی معترض است، اما هاشمی رفسنجانی با اشاره به پیوستگی مجتبی طالقانی به گروه پیکار گفت که دخالت تبلیغاتی مجاهدین در این موضوع شبهه‌انگیز است. به هر حال، شورای انقلاب خواستار بازگشت وی شد.(4)

در واقع موضوع مطرح‌شده در شورای انقلاب، اشاره به اتفاقات سال 54 سازمان مجاهدین خلق داشت. در اردیبهشت 1354، بیشتر رهبران سازمان که آزاد بودند، به پذیرش مارکسیسم و مارکسیست‌لنینیست سازمان رأی دادند. کادر رهبری سازمان در جزوه‌ای با عنوان «بیانیه‌ی اعلام مواضع ایدئولوژیک» اعلام کرد که پس از ده سال زندگی مخفی، چهار سال مبارزه‌ی مسلحانه و دو سال بازاندیشی ایدئولوژیکی گسترده، به این نتیجه رسیده است که نه اسلام، بلکه مارکسیسم ایدئولوژی رستگاری و رهایی طبقه‌ی کارگر است.

واکنش به‌موقع طالقانی و اعلام اطاعت از امام خمینی توسط وی، باعث شد تا نقشه‌ی منافقین با شکست مواجه شود. ضمن اینکه طالقانی در این ماجرا نشان داد با وجود توطئه‌ی دشمن برای خارج کردن وی از خط امام، حاضر به سرپیچی از ولی فقیه زمان خود نیست و همواره اطاعت از رهبری را اولویت انقلابیون می‌داند.

از این به بعد سازمان مجاهدین به دو گروه تقسیم شد: مجاهدین مسلمان با همان نام و عنوان اصلی و دیگری مجاهدین مارکسیست با نام سازمان مجاهدین خلق که از آرم خود، آیه‌ی قرآن را حذف کرد و مشت گره‌کرده را به آن افزود. این سازمان در اوایل سال 1357 به نام بخش مارکسیست شناخته می‌شد و در جریان انقلاب، با مائویست‌ها ادغام‌ شد و سازمان «پیکار در راه آزادی طبقه‌ی کارگر» را تشکیل داد و به «پیکار» معروف شد.

اعضای مارکسیست سازمان مجاهدین بعد از اینکه رسماً گرایش خود به این مکتب را اعلام کردند، به منظور تمکین دیگر اعضا، به ترور و قتل اعضای مسلمان روی آوردند؛ مسئله‌ای که باعث شد تا بعد از انقلاب اسلامی، تقی شهرام، رهبر گروه پیکار، دستگیر و محاکمه شود.

ارتباط مجتبی، فرزند طالقانی، با این گروه و به خصوص نامه‌ای که در آن زمان به پدرش نوشته و رسماً گرایش خود را به مارکسیست اعلام کرده بود، باعث شده بود تا برخی از انقلابیون نسبت به نقش وی در اقدامات گروه پیکار مشکوک شوند و در صدد برآیند تا این موضوع را بررسی نمایند؛ موضوعی که به ماجرای دستگیری مجتبی طالقانی انجامید.

در نهایت بعد از اینکه احمدآقا موفق می‌شود مکان اسکان آیت‌الله طالقانی را پیدا کند، به وی می‌گوید که امام فرمودند که به طالقانی بگو هر کجا هستند زودتر بیاید، منافقین در تهران شلوغ کرده‌اند و گفته‌اند حاضریم نیروهای مسلح خود را در اختیار طالقانی قرار دهیم.(5)

بیعت دوباره با رهبر انقلاب

طالقانی که تحت تأثیر پیام امام (رحمت الله علیه) قرار گرفته بود، درنگ را جایز ندانست و بلافاصله آماده‌ی بازگشت به قم شد. وی صبح روز 29 فروردین، پیامی خطاب به ملت ایران فرستاد و از همگان خواست از تظاهرات و راهپیمایی خودداری کنند.

طالقانی بعد از دیدار با امام خمینی (رحمت الله علیه) در قم، اقدام به انتشار پیام مفصلی خطاب به مردم کرد و در این پیام تأکید نمود که ضدانقلاب داخلی و استعمار خارجی در صدد القای اختلاف میان رهبران دینی و بهره‌گیری از آن هستند. طالقانی در این پیام، با اشاره به شخصیت بی‌نظیر امام، شجاعت و قاطعیت ایشان، مراتب تقوا و صلابت ایشان، تأکید کرد که همواره از راه امام خمینی (رحمت الله علیه) پیروی می‌کرده و همچنان پیرو این راه است.(6)

طالقانی در این پیام به صراحت پیروی خود را از امام اعلام می‌دارد و تأکید می‌کند که هیچ گاه از خط امام خارج نشده است: «این مخلص که نسبت به رهبری ایشان بارها و بارها نظر داده‌ام و رهبری قاطع ایشان را برای خود پذیرفته‌ام و همیشه سعی کرده‌ام که مشی من از مشی این شخصیت بزرگ و افتخار قرن و اسلام خارج نباشد.»(7)

در این زمان، امام خمینی (رحمت الله علیه)، در جمع مسئولان کمیته‌های انقلاب، ضمن حمایت از آیت‌الله طالقانی، به بررسی سوءاستفاده‌ی منافقین از این ماجرا پرداختند و تأکید کردند که آن‌ها نیت خیری نداشته‌اند. امام در این باره فرمودند: «این مردمی که جلو افتادند و این تظاهرات را کردند، این‌ها برای خاطر آقای طالقانی این کار را کردند؟! یعنی این‌ها علاقه دارند به آقای طالقانی؟! آن کسی که خدا را قبول ندارد، با آقای طالقانی که خدا را قبول دارد و عرض می‌کنم که شخص روحانی است و متعبد به اسلام است، برای او این کارها را کردند؟! یا برای اینکه نگذارند یک محیط سالم باشد؟!»(8)

«خود آن‌ها با آقای طالقانی مخالف‌اند. هر روزی که دستشان برسد، سر او را می‌برند و سر امثال او را! لکن حالا بهانه دستشان افتاده است که مثلاً آقای طالقانی رفته‌اند بیرون! این بهانه دستشان افتاده و آن بساط را در مدرسه‌های ما و در خیابان‌ها درست کردند. همه‌ی این مسائل به ما این مطلب را نشان می‌دهد که یک عده‌ای مأمورند از طرف خارجی‌ها، مأمورند از طرف این‌ها که نگذارند ایران آرام باشد.»(9)

در نهایت ماجرای دستگیری فرزندان آیت‌الله طالقانی با دخالت امام خمینی (رحمت الله علیه) و اطاعت طالقانی از فرمایشات ایشان به عنوان ولی فقیه زمان، با رفتن طالقانی به قم و اعلام پیروی وی از امام، به پایان رسید و باعث شد نقشه‌ی منافقین نقش بر آب شود.

فرجام سخن

برای ریشه‌یابی این ماجرا باید به سال‌های قبل از انقلاب اسلامی و زمانی اشاره کرد که گروهک منافقین برای تأیید گرفتن، نزد امام به نجف رفتند. در سال 1351، نماینده‌ی مجاهدین خلق (منافقین) طی ملاقات با امام خمینی (رحمت الله علیه) در صدد بود که تأییدیه‌ای از ایشان برای سازمان بگیرد، اما امام خمینی با شناخت هوشیارانه از این گروه وانحرافات آن‌ها، سازمان مجاهدین را تأیید نکردند.

این مسئله باعث شد تا این سازمان کینه‌ی امام امت را به دل بگیرد. از این رو، بعد از پیروزی انقلاب، همواره از راه‌های مختلفی در صدد تضعیف خط امام برآمد. یکی از این راه‌ها ایجاد اختلاف در بین رهبران مذهبی جامعه و تلاش برای القای اختلاف در بین آن‌ها بود تا ازاین طریق بتوانند آلترناتیوی برای امام در جامعه ایجاد کنند.

یکی از اقداماتی که این گروه برای تحقق این هدف خود انجام داد، برگزاری چندین تظاهرات گسترده بعد از ماجرای دستگیری فرزند طالقانی بود تا از این طریق سعی کنند تا طالقانی را در مقابل امام قرار دهند. با این حال، واکنش به‌موقع طالقانی و اعلام اطاعت از امام خمینی توسط وی باعث شد تا نقش منافقین با شکست مواجه شود. ضمن اینکه طالقانی در این ماجرا نشان داد با وجود توطئه‌ی دشمن برای خارج کردن وی از خط امام، حاضر به سرپیچی از ولی فقیه زمان خود نیست و همواره اطاعت از رهبری را اولویت انقلابیون می‌داند.

منابع:

1. حشمت‌الله عزیزی، زندگی و مبارزات آیت‌الله طالقانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 148.

2. مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، انتشارات صدف، 1377، ص 278.

3. علیرضا ملائی توانی، زندگی‌نامه‌ی سیاسی آیت‌الله طالقانی، نشر نی، 1388، ص 350.

4. مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، همشهری، 1376، ص 184.

5. مصاحبه‌شونده: ولی‌الله چهپور، آیت‌الله طالقانی انقلاب و پس از انقلاب: هرگز گوشه‌چشمی به دنیا نداشت، شاهد یاران، شهریور 1386، شماره‌ی 22، ص 96.

6. علیرضا ملائی توانی، همان، ص 354.

7. حشمت‌الله عزیزی، همان، ص 149.

8. صحیفه‌ی نور، جلد هفتم، ص 39.

9. همان، ص 40.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها