بخش اول
چکیده
معرفت با موانع و آفاتی مواجه است که ازجمله آنها گناه است. از آیات و روایات چنین برمیآید که محرومیت از دستیابی به معرفت، زوال و وارونگی آن از آثار سوء و تبعات منفی گناهان است. گناه باعث میشود انسان با یک چرخش معکوس، نیک را بد و بد را نیک و افعال زشت خود را زیبا بپندارد.
درباره چگونگی وارونگی معرفت، تبیینهای مختلفی قابل ارائه است. براساس معارف اسلامی شیطان از طریق نفوذ در عواطف و احساسات در افکار تصرف میکند و با بهکارگیری ابزار ادراکی به تدبیر باطن فرد میپردازد و معارف و حقایق را وارونه جلوه میدهد.
انجام مکرر گناه باعث میشود قوه عاقله به اسارت هوای نفس درآید و ابزار دست شیطان شود. در این حالت، قوه واهمه و خیال در جایگاه عقل قرار میگیرند و آدمی دچار مغالطه بینشی میگردد و امر باطل، موهوم و خیالی را حق میانگارد که این همان وارونگی شناخت است.
واژگان کلیدی: معرفت، آفت، گناه، وارونگی، قرآن.
طرح مسئله
معرفت و شناخت نقش منحصربهفردی در زندگی مادی و معنوی انسان دارد. انسان ازطریق شناخت است که میتواند با خارج از ذهن خود ارتباط برقرار کند. نگرش آدمی به جهان آفرینش و هدف خلقت، وابسته به نحوه شناخت اوست و خاستگاه مکاتب بشری، معرفت است. سرنوشت و سعادت انسان مرهون معرفت است و رسیدن به کمال نیز در سایه آن محقق میشود.
علم و معرفت از منظر قرآن و حدیث نیز دارای جایگاهی بس بلند و ارزشی ویژه است. اهل تحقیق گفتهاند در این زمینه بیش از 700 آیه وجود دارد. (مکارم شیرازی و دیگران، 1370: 1 / 100) خداوند متعال هدف آفرینش جهان را دستیابی به معرفت معرفی کرده و آن را برترین شرافت و نخستین منّت بر بشر، پس از نعمت آفرینش او قرار داده است. او در کنار خود و فرشتگان، از دانشمندان نام برده است. (طلاق / 12؛ علق / 5 ـ 1؛ زمر / 9؛ آلعمران / 18 و ...)
براساس آموزههای قرآن، یکی از اهداف اصلی پیامبران «تعلیم» است و حتی ایشان نیز با وجود دارا بودن مقامهای رفیع معرفتی، مأمور به درخواست افزایش معرفت شدهاند. نقش اساسی در خلافت الهی برعهده معرفت است و ازاینرو هنگامی که فرشتگان در جریان خلقت آدم، تسبیح و تقدیس خود را مطرح ساختند، خداوند در پاسخ، عالم بودن او را مطرح کرد. (بقره / 33 ـ 31 و 151؛ آلعمران / 164؛ کهف / 66 ؛ طه / 114 و ...)
ازسوی دیگر، ارزش عبادت نیز به علم و معرفت است؛ زیرا اخلاص مایة کمال عبادت است و سبب اخلاص نیز معرفت است. (جوادی آملی، 1380: 3 / 194) به همین جهت در روز رستاخیز و هنگامه سنجش اعمال، قلم علما بر خون شهدا برتری دارد. (ابنبابویه، بیتا: 4 / 398، ح 5853) در کتب حدیث، بابی به علم و وجوب فراگیری آن اختصاص یافته که ارزش و جایگاه علم و علما، تعلیم و تعلم و ... در آن مطرح شده است. (کلینی، 1365: 8 / 71 ـ 30؛ مجلسی، 1403: 1 / 228 ـ 164؛ محمدی ریشهری، 1377: 8 / 4030 ـ 3928؛ متقی هندی، 1405: 10 / 183 ـ 130)
نفس انسان براساس فطرت، بهگونهای آفریده شده که صلاحیت دارد به حقایق معرفت پیدا کند و این در صورتی است که زمینهها فراهم و موانع نیز مفقود باشد. پیدایش معرفت همچون سایر پدیدهها معلول فراهم بودن شرایط و اسباب آن است. (شیرازی، 1410: 9 / 136) بهرهمندی روح و جسم انسان از صحت و سلامت و رشد لازم، ازجمله این شرایط است.
نعمت گرانسنگ معرفت، با آفات و آسیبهایی مواجه است که یکی از مهمترین آنها گناه است. در آیات و روایاتْ برای گناهان، پیامدهای منفی بسیاری بیان شده است. این پیامدها در عذاب اخروی منحصر نمیشود؛ بلکه گستره آثار آن، حیات دنیوی و زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی را نیز فرامیگیرد. ازجمله آثار مخرب گناه، آثار معرفتی آن است. توان تخریبی گناه تا حدی است که در فرآیند معرفت اختلال ایجاد کرده و آن را دگرگون و وارونه میسازد.
تأثیرات گناه بر معرفت انسان از سه حالت خارج نیست؛ زیرا گناه یا مانع پیدایش معرفت میشود یا معرفت بهدستآمده را نابود میسازد یا سبب دگرگونی و وارونگی معرفت میگردد. نوشتار حاضر به بررسی وارونگی معرفت به فعل قبیح بر اثر گناه از منظر قرآن میپردازد. بر پایه جستجوی نویسنده، تاکنون اثر مستقلی دراینباره ارائه نشده است.
آیات دال بر وارونگی معرفت بر اثر گناه
آیاتی که بر این وارونگی دلالت دارد، به چند دسته قابل تقسیم است:
یک. آیات مربوط به تزیین
این آیات به دو بخش مثبت و منفی تقسیم میشوند. یکی از موارد تزیین مثبت، تزیین ایمان است. قرآن میفرماید: «خداوند ایمان را برای شما دوستداشتنی گردانید و آن را در دلهای شما آراست». (حجرات / 7) همچنین در مورد آسمان فرموده: «ما آسمان دنیا را به چراغها آذین بستیم». (فصلت / 12) موارد تزیین مثبت از بحث ما خارج است. در مورد تزیین منفی، آیات به چند گروه تقسیم میشوند.
1. اسناد تزیین به شیطان
در این گروه از آیات، فعل تزیین به شیطان نسبت داده شده است. (انعام / 43؛ نحل / 63 ؛ نمل / 24؛ عنکبوت / 38) این آیات بیانگر آن است که شیطان، اعمال بد و گناهان را بهصورت اعمال زیبا میآراید. قرآن کریم جریان امتهای پیشین را یادآور میشود؛ زمانی که به مخالفت با پیامبران برخاستند و خداوند آنان را به رنج و ناراحتی مبتلا کرد و مجازات کرد تا شاید متنبّه شده، در مقابل حق خاضع گردند؛ اما چنین نشد: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون؛ شیطان آنچه را انجام میدادند، برایشان آراسته است». (انعام / 43)
با توجه به ظاهر و سیاق آیه، مقصود از «مَا کَانُواْ یَعْمَلُون» اعمال زشت و گناهان است. مفسران نیز آن را به کفر و معاصی یا شرک و عناد و گناهان تفسیر کردهاند. (طبرسی، 1372: 8 / 88 ؛ حقی بروسوی، بیتا: 3 / 31؛ ابنکثیر دمشقی، 1419: 3 / 229؛ آلوسی، 1415: 4 / 143؛ ثقفی تهرانی، 1398: 2 / 320؛ زحیلی، 1418: 7 / 200)
در گزارش هدهد به محضر حضرت سلیمان(ع) قرآن پرستش خورشید توسط قوم سبا را به تزیین شیطان منسوب میکند: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُم؛ شیطان اعمال آنها را برای ایشان آراسته است». (نمل / 24) همچنین قرآن در مورد قوم عاد و ثمود میفرماید: «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُم؛ شیطان، کارهای ایشان را در نظرشان بیاراست». (عنکبوت / 38)از آیات گروه اول برداشت میشود که شیطان شناخت انسان را واژگون میکند؛ زیرا معرفت طبیعی و درست انسان به گناه آن است که آن را قبیح بداند؛ اما شیطان گناه را تزیین میکند و میآراید؛ بهگونهای که آدمی آن را نیکو و زیبا ببیند.
ازآنجاکه تأثیر عملی و کارایی شیطان از طریق انجام گناه است بنابراین، گناه در واژگونگی شناخت نقش سببیت دارد. توضیح اینکه اولاً: شیطان در آغاز، هیچگونه تسلطی بر انسان ندارد. (ابراهیم / 22) البته وی پیوسته در کمین فریقین آدمی (اعراف / 17 ـ 13) و وسوسه اوست. (ناس / 5) ثانیاً: پاسخ مثبت به دعوتش و پیروی او، مورد نهی الهی و گناه است. (بقره / 168؛ انعام / 142؛ نور / 21 و ...) ثالثاً: ارتکاب گناه، موجب پذیرش ولایت شیطان میشود (نحل / 100) که از آثار تسلط او وارونگی شناخت است؛ پس گناه، در واژگونی معرفت نقش دارد. تفصیل مطالب مزبور در صفحات پسین میآید.
لازم به ذکر است که گناهان و تأثیر شیطان هر کدام، مراتب و مراحل گوناگونی دارند. گناهی در یک مرحله باعث تسلط شیطان میشود و در مرحلهای دیگر، تسلط و اثر شیطان موجب وارونگی شناخت و بهدنبال آن، سبب انجام گناهی دیگر میگردد.
بنابراین، اشکال دور وارد نیست؛ زیرا گناهی که سبب تسلط شیطان شده و پیامد وارونگی را داشته، غیر از آن گناهی است که در اثر تسلط شیطان و وارونگی شناخت انجام گرفته است. از آیات مربوط به تزیین استفاده میشود که تزیین شیطان و واژگونی معرفت، کیفر الهی است که کافران و فاسقانی همچون قوم عاد و ثمود در قبال کفر و فسقشان به آن مبتلا شدهاند.
آنان در آغاز مانند انسانهای دیگر براساس فطرت الهی و پاک خویش، گناهانی مانند کفر، قتل و ظلم را ناپسند میدانستند؛ اما در اثر ارتکاب، مستحق مجازات تزیین گشتند و آن گناهان را زیبا و پسندیده پنداشتند. روشن است که این تزیین به نوبه خود سبب تداوم و تکرار همان گناهان یا گناهان دیگر ایشان گردیده است. بدیهی است سبب و مسبب بودن گناه و تزیین در دو مرحله متفاوت، به هیچ وجه دور نیست.
از این نکته نیز نباید غفلت نمود که تأثیرات گناه نوعاً به یکباره نیست؛ بلکه به مرور و در اثر تکرار حاصل میشود. این مطلب، در قرآن و حدیث به بیانهای مختلف آمده است. (بنگرید به: مطفیین / 14؛ کلینی، 1365: 2 / 273؛ مجلسی، 1403: 70 / 334؛ متقی هندی، 1405: 1 / 1734) بهعنوان نمونه در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده است:إذا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فی قَلْبهِ نُکْتَةٌ سَوْداء فَإِنْ تَابَ إِنْمَحَتْ وَ إِنْ زادَ زادَتْ حَتَّی تَغْلِب عَلَی قَلْبهِ فَلا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً. (کلینی، 1365: 2 / 273)چون انسان گناه کند در دلش نقطهای سیاه بیرون شود، پس اگر توبه کند آن نقطه از بین برود؛ ولی اگر به گناه بیفزاید آن سیاهی زیاد شود تا بر دلش چیره شود و دیگر هرگز رستگار نمیگردد.
2. اسناد تزیین به خداوند
در برخی آیات، فعل تزیین به خدای سبحان نسبت داده شده است: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بالأَخِرَةِ زَیَّنَّا لهَُمْ أَعْمَالَهُم؛ کسانی که به آخرت ایمان ندارند، کردارهای آنها را در نظرشان بیاراستیم». (نمل / 4) در برخی از تفاسیر، این اعمال به بد و زشت یا ضلالت و گمراهی تفسیر شده و در شماری دیگر، هر دو وجه اعمال خوب و بد بیان شده است؛ اما بیشتر مفسران، اولی را ترجیح داده و آن را بر اعمال زشت و گناهان حمل کردهاند. (طبری، 1412: 19 / 81 ؛ بیضاوی، 1418: 4 / 154؛ بلخی، 1423: 3 / 296؛ قرطبی، 1364: 14 / 155؛ ابنکثیر، 1419: 6 / 168؛ سیوطی، 1416: 1 / 38؛ آلوسی، 1415: 10 / 154؛ مراغی، بیتا: 19 / 120؛ قمی مشهدی، 1368: 9 / 532؛ شبّر، 1412: 1 / 362؛ امین اصفهانی، 1361: 9 / 301؛ زحیلی، 1418: 19 / 258)
زمخشری در مورد اسناد تزیین اعمال زشت به خدا میگوید:اسناد تزیین به شیطان حقیقی و اسناد آن به خداوند مجاز و از باب استعاره یا مجاز حکمی میباشد. (زمخشری، 1407: 3 / 348)شیخ طبرسی نیز همین نظر را بیان کرده است. (طبرسی، 1377: 3 / 177) علامه طباطبایی معتقد است اینگونه تصرفات مربوط به شیطان است و از این جهت به خداوند نسبت داده میشود که کارآمدی هر سببی از اسباب خیر یا شر، فقط در ملک خداوند و با اذن تکوینی اوست. (طباطبایی، 1417: 3 / 97)
تحقیق مسئله آن است که اینگونه تزیینات منفی از باب کیفر و مجازات است و ایمان نیاوردن، کفر، تکذیب الهی و گناهان دیگر، زمینهساز کیفر الهی هستند. برخی از مفسران مانند ابنکثیر و زحیلی به این مجازاتها تصریح کردهاند. (ابنکثیر، 1419: 6 / 168؛ زحیلی، 1418: 19 / 258)
3. مجهول بودن فعل تزیین
در چند آیه، فعل تزیین بهصورت مجهول ذکر شده است. (انعام / 122؛ توبه / 37؛ یونس / 12؛ غافر / 37؛ محمد / 14) ازجمله «أَفَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَءَاهُ حَسَنًا؛ آیا آن کس که زشتی کردارش برای او آراسته شده و آن را زیبا میبیند». (فاطر / 8) با توجه به آیه قبل از آن، مقصود از «من زُین» فرد کافری است که فهمش وارونه شده، باطل را حق و قبیح را نیکو میبیند. در اینکه فاعل این تزیین کیست، اختلافنظر وجود دارد. علامه فاعل آن را خداوند میداند. (طباطبایی، 1417: 17 / 19)
در برخی از تفاسیر، غلبه هوای نفس بر عقل، فاعل تزیین ذکر شده است. (بیضاوی، 1418: 4 / 254؛ کاشانی، 1336: 7 / 392؛ قمی مشهدی، 1368: 10 / 540) شیخ طوسی هم فاعل را بین شیطان و نفس مردد دانسته (طوسی، بیتا: 8 / 415) و شیخ طبرسی عبارت وی را نقل کرده است. (طبرسی، 1372: 8 / 628) برخی از مفسران مانند طبری، آلوسی، بروسوی و زحیلی، آن تزیینکننده را شیطان میدانند. (طبری، 1412: 22 / 78؛ آلوسی، 1415: 11 / 342؛ مراغی، بیتا: 22 / 109؛ حقی بروسوی، بیتا: 7 / 320؛ زحیلی، 1418: 22 / 231)
تحقیق آنکه، فاعل تزیین شیطان است و آیات مربوط به تزیین، دلیل بر آن میباشد و اگر در مواردی، فعل تزیین به خدا اسناد داده میشود یا احتمال آن مطرح است، یا از باب کیفر و مجازات میباشد یا از این جهت که خداوند مسببالاسباب است و همۀ سببها و تأثیرها به او بازمیگردد و تنها اوست که این اثر را در گناه قرار داده است.
دو. آیات مربوط به تسویل
زمانی که برادران حضرت یوسف(ع) پیراهن آغشته به خونی دروغین را نزد پدر آوردند، حضرت یعقوب(ع) فرمود: «سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا؛ نفس شما کاری [بد] را برای شما آراسته است». (یوسف / 18) همچنین هنگامی که برادران از مصر بازگشتند و بنیامین همراه آنان نبود و مسئله سرقت مطرح شده بود، همین سخن را فرمود. (یوسف / 83 ـ 81)
همچنین هنگامی که حضرت موسی(ع) به سامری اعتراض کرد، او در پاسخ گفت: «کَذَالِکَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی؛ نفس من برایم چنین فریبکاری کرد». (طه / 96)خداوند درباره کسانی که بعد از روشن شدن راه هدایت، به حق پشت کنند، میفرماید: «الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُم؛ شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت». (محمد / 25) فاعل تسویل در مورد اخیر، شیطان و در سه مورد دیگر، نفس انسان است.
واژهپژوهان «تسویل» را بهمعنای تزیین و آراستن دانستهاند؛ البته برخی آن را بهمعنای تسهیل و آسان شمردن گرفتهاند؛ اما معنای تزیین را رد نکردهاند. (فراهیدی، 1410: 7 / 298؛ ابنفارس، 1411: 477؛ طریحی، 1375: 5 / 399؛ ابنمنظور، 1414: 11 / 350؛ راغب اصفهانی، 1412: 437) مقاتل، قتاده، حسن، طبری، قرطبی، ابنکثیر و شماری دیگر معنای تزیین را برگزیدهاند.
(بلخی، 1423: 4 / 50؛ طبری، 1412: 12 / 98؛ قرطبی، 1364: 10 / 151؛ ابنکثیر، 1419: 7 / 296؛ طبرسی، 1372: 5 / 234؛ ابنجوزی، 1422: 2 / 420) زمخشری، طبرسی، فیض کاشانی، بیضاوی، فخررازی و برخی دیگر نیز معنای تسهیل را ترجیح دادهاند. (زمخشری، 1407: 2 / 451؛ طبرسی، 1377: 2 / 180؛ فیض کاشانی، 1415: 3 / 10؛ بیضاوی، 1418: 3 / 158؛ فخررازی، 1420: 28 / 56؛ قمی مشهدی، 1368: 12 / 243)
آلوسی در آیهای تسهیل و در آیهای دیگر، تزیین و تسهیل را با هم ذکر کرده است. (آلوسی، 1415: 13 / 230؛ 6 / 39) علامه طباطبایی در آیهای آن را بهمعنای وسوسه گرفته و در آیهای دیگر، معنای تزیین را ذکر کرده است. (طباطبایی، 1417: 11 / 104؛ 18 / 241) البته این دو معنا قابل جمعاند؛ زیرا تزیین نوعی وسوسه است.
گناه برادران یوسف بس بزرگ و زشت بود. همچنین گوسالهپرستی سامری و نیز پشت کردن به حق از گناهان بزرگ است؛ اما نفس انسان و شیطان، زشتی آنها را زیبا جلوه داده، انجام را آنها را آسان میسازد. در فرآیند تسویل و تزیین گناه، شناخت انسان واژگون میشود؛ زیرا گناهکار قبل از تسویل، گناه را حرام و زشت میدانست؛ اما بعد از تسویل، آن را زیبا میپندارد. این در صورتی است که تسویل بهمعنای تزیین باشد؛ اما اگر معنای آن تسهیل باشد، باز هم این واژگونی صادق است؛ زیرا انسان قبل از تسویل و تسهیل، انجام گناه را یک کار سخت میبیند؛ ولی بعد از آن، انجام آن را آسان مییابد.
تسویل نیز مانند تزیین، نشئت گرفته از گناه است. برادران یوسف قبل از واقعه چاه، حسادت میورزیدند و حتی به پدرش خویش، پیامبر معصوم الهی، نسبت ضلالت آشکار دادند. (یوسف / 8) این گناهان بزرگ زمینهساز تسویل گشت. تسویل نیز در مرحله بعد منشأ گناهان دیگر شد. جریان دستگیر شدن برادر یوسف نیز از جریان خود یوسف ناشی شد، که آنهم از تسویل و اغوای نفسانی برادران به وقوع پیوست. (طباطبایی، 1417: 11 / 231) پس گناهان گذشته در تسویل هم تأثیر داشته است. سامری نیز قبل از تسویل آلوده به گناه بوده است. (بنگرید به: مکارم شیرازی، 1374: 13 / 286 و 292) آیات قرآن، گویای آن است که گناهانی نظیر نفاق و پشت کردن به حق، سبب شده که شیطان به تسویل منافقان بپردازد. (محمد / 28 ـ 25)
هر کجا که فاعل تسویل، شیطان باشد از مباحث پیشین درباره تزیین روشن گشت که گناه، دارای نقش و سببیت است؛ اما اگر فاعل آن، نفس انسان باشد در این صورت نیز گناه سببیت دارد؛ زیرا اولاً: انسان یا تحت ولایت خداست، یا تحت ولایت شیطان قرار دارد. (بقره / 257) ثانیاً: القائات نفس آدمی نیز یا الهی است و یا شیطانی. (الکافی، 1365: 2 / 330) ثالثاً: شیطان در صورتی میتواند انسان را وسوسه کند که از یاد خدا روی گرداند و از دستور او سرپیچی نماید. (مجلسی، 1403: 69 / 124) نافرمانی از خدا و ارتکاب گناه، باعث ولایت و تسلط شیطان شده و نفس را دستنشانده و ابزار وی قرار میدهد. دراینباره فقط نمونهای از آیات و روایات ذکر شد، تفصیل بیشتر در مباحث آتی خواهد آمد.
سه. آیه مربوط به صنع حسن
در سوره کهف، زیانکارترین مردم کسانی معرفی شدهاند که کوشش آنها در زندگی دنیا نابود شده، با این حال گمان میکنند کار نیک انجام میدهند: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فی الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یحَْسَبُونَ أَنهَُّمْ یحُْسِنُونَ صُنْعًا؛ [آنان] کسانیاند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود میپندارند که کار خوب انجام میدهند». (کهف / 104)
آنها در آیه بعدی، افرادی معرفی شدهاند که آیات پروردگار و لقای او را انکار کردند و به او کفر ورزیدند. اعمال ناشایست کافران از اعتقاد کفرآلودشان برمیخیزد و چیزی جز باطل و گناه نیست؛ با این حال، آن را نیک میپندارند. بهراستی زیانی بالاتر از این نیست که انسان کار بد و زشتی انجام دهد و فکر کند کار خوب و نیکی انجام داده است؛ لذا قرآن اینگونه افراد را «ألأَخْسَرینَ أَعْمالا؛ زیانکارترین مردم» معرفی کرده است.
در روایات برای «ألأَخْسَرینَ أَعْمالاً» تفسیرهای گوناگون ذکر شده است. امیرمؤمنان(ع) فرمود:منظور یهود و نصارا هستند. آنان در آغاز بر حق بودند و سپس بدعتهایی گذاردند و گمان کردند کار نیکی انجام میدهند.در حدیث دیگری حضرت پس از گفتار فوق فرمود: «خوارج نهروان نیز چندان از آنها فاصله نداشتند». در برخی دیگر از روایات، آنان به منکران ولایت تفسیر شدهاند. (قمی، 1367: 2 / 42؛ طبرسی، 1372: 6 / 767؛ فیض کاشانی، 1415: 3 / 267) البته آنچه در روایات آمده، از باب جری و تطبیق و بیان مصادیق است؛ بنابراین اطلاق و عموم آیه در این موارد منحصر نمیشود.
چهار. آیه مربوط به تقلیب دل
یکی از پیامدهای گناه کفر، دگرگونی قلب است: «وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یؤْمِنُوا بهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیانهِمْ یعْمَهُونَ؛ دلها و دیدگانشان را برمیگردانیم [در نتیجه به آیات ما ایمان نمیآورند] چنانکه نخستین بار به آن ایمان نیاوردند و آنان را رها میکنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند». (انعام / 110)
برخی از مفسران، این دگرگونی را مربوط به عالم آخرت دانستهاند؛ ولی همانگونه که فخررازی گفته، این مسئله مربوط به همین دنیاست؛ زیرا عبارت «وَنَذَرُهُمْ فی طُغْیانهِمْ یعْمَهُونَ» عطف بر «نُقَلِّبُ» میباشد و بدیهی است که جمله معطوف، وضع دنیوی آنان را توصیف میکند. (طوسی، بیتا: 4 / 237؛ طبرسی، 1372: 4 / 541؛ قرطبی، 1364: 7 / 65؛ فخررازی، 1420: 13 / 116)
علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه شریفه از امام علی(ع) نقل میکند:فمن لم یعرف قلبه معروفاً و لم ینکر منکراً نکس قلبه و جعل أعلاه أسفله. (قمی، 1367: 1 / 213)پس کسی که دلش امر پسندیده را نشناسد و ناپسند را انکار نکند، دل او واژگون شده است و بالای آن پایین آن قرار میگیرد.
منظور این است که وی معروف را معروف نداند و منکر را منکر نپندارد؛ یعنی خوب را بد و بد را خوب بیند و این همان وارونگی شناخت است. امام باقر(ع) نیز فرمود:فنکس قلوبهم فیکون أسفل قلوبهم أعلاها. (مجلسی، 1403: 5 / 197، ح 12)دلهای آنان نگونسار میشود و درنتیجه پایین آن بالا قرار میگیرد.
منابع و مآخذ
1. آلوسی، سید محمود، 1415ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، چ اول.
2. ابنبابویه، محمد بن علی، بیتا، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
3. ابنجوزی، ابو الفرج، 1422ق، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتب العربی، چ اول.
4. ابنفارس، احمد، 1411ق، مقاییس اللغة، بیروت، قم، مؤسسه آل البیت، چ اول.
5. ابنکثیر دمشقی، اسماعیل، 1419ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ اول.
6. ابنمنظور، محمد، 1414ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چ سوم.
7. احسائی، ابن ابیجمهور، محمد، 1405ق، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، قم، انتشارات سید الشهداء(ع)، چ اول.
8. امین اصفهانی، سیده نصرت، 1361، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
9. بلخی، مقاتل بن سلیمان، 1423ق، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار احیاء التراث، چ اول.
10. بیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، انوار التنزیل واسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
11. ثقفی تهرانی، محمد، 1398ق، تفسیر روان جاوید، تهران، برهان، چ سوم.
12. جوادی آملی، عبدالله، 1389، تفسیر انسان به انسان، قم، مرکز نشر اسراء، چ پنجم.
13. ـــــــــــــــ ، 1380، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسراء، چ اول.
14. حقی بروسوی، اسماعیل، بیتا، تفسیر روح البیان، بیروت، دار الفکر.
15. خوانساری، جمال الدین محمد، 1373ش، شرح غررالحکم و درر الکلم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ پنجم.
16. دشتی، محمد، 1379، ترجمه نهجالبلاغة، قم، انتشارات قم، چ اول.
17. راغب اصفهانی، حسین، 1412ق، المفردات فی غریب القرآن، دمشق ـ بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، چ اول.
18. زحیلی، وهبة، 1418ق، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت ـ دمشق، دارالفکر المعاصر، چ دوم.
19. زمخشری، محمود، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتب العربی، چ سوم.
20. سیوطی، جلال الدین و جلال الدین محلی، 1416ق، تفسیر الجلالین، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، چ اول.
21. شبّر، سید عبدالله، 1412ق، تفسیر القرآن الکریم، بیجا، دارالبلاغة للطباعة و النشر، چ اول.
22. شمس، منصور، 1382، آشنایی با معرفتشناسی، تهران، آیت عشق.
23. شیخ طوسی، محمد بن حسن، بیتا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
24. ـــــــــــــــ ، 1348، اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال کشی، با تصحیح حسن مصطفوی، بیجا، چاپخانه دانشگاه مشهد.
25. شیرازی، محمد بن ابراهیم (صدرالمتألهین)، 1410ق، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ چهارم.
26. طباطبایی، سید محمد حسین، 1417ق، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چ پنجم.
27. طبرسی، فضل بن حسن، 1377، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران و حوزه علمیه قم، چ اول.
28. ـــــــــــــــ ، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصرخسرو، چ سوم.
29. طبری، محمد بن جریر، 1412ق، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، چ اول.
30. طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، تهران، کتاب فروشی مرتضوی، چ سوم.
31. عیاشی، محمد، 1380ق، کتاب التفسیر، تهران، چاپخانه علمیه.
32. فخر رازی، ابوعبدالله محمد، 1420ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم.
33. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410ق، کتاب العین، قم، هجرت، چ دوم.
34. فیض کاشانی، ملامحسن، 1415ق، تفسیر الصافی، تهران، الصدر، چ دوم.
35. قرطبی، محمد، 1364، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چ اول.
36. قمی، علی بن ابراهیم، 1367، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، چ چهارم.
37. قمی مشهدی، محمّد، 368، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چ اول.
38. کاشانی، ملافتح الله، 1336، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی.
39. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چ چهارم.
40. متقی هندی، علی، 1405ق، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، چ پنجم.
41. مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار لائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم.
42. محمدی ری شهری، محمد، 1377، میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، چ اول.
43. مراغی، احمد، بیتا، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
44. مصطفوی، حسن، 1360، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
45. مطهری، شهید مرتضی، 1361، ده گفتار، تهران، صدرا، چ اول.
46. مطهری، شهید مرتضی، 1372، مجموعه آثار، ج 23، تهران، صدرا، چ سوم.
47. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، 1370، پیام قرآن، قم، مدرسه امام امیرالمؤمنین(ع)، چ سوم.
منبع: فصلنامه اخلاق - شماره 14
ادامه دارد .............