به گزارش 598 به نقل از فارس، کسب معنویت و رسیدن به آرامش همواره یکی از خواستههای اصلی بشر بوده است، هر چند که برخی از افراد برای رسیدن به مقامات عرفانی سعی میکنند از روش میانبر، سریعتر به این هدف دست یابند، با این وجود، ظهور و بروز برخی از عرفانهای کاذب در حال حاضر مانند اکنکار، اوشو، یوگا، ریکی، شیطان پرستی و غیره خود دلیلی بر این مدعاست.
هر چند که این عرفانهای نوظهور بیشتر خاستگاه غربی دارند و کمتر با اقبال عمومی در داخل ایران روبرو میشوند، اما خطرناکترین عرفان کاذب که آن را با نام «عرفان حلقه» میشناسیم، با داعیه ایرانی اسلامی بودن خود موجب شد که تعداد زیادی از هموطنان ما خواسته یا نخواسته در دام این عرفان کذایی گرفتار شوند.
رئیس این فرقه با نام «مع .ط» که در اواسط دهه هفتاد شمسی با ادعای فرادرمانی آرام آرام دام خود را گستراند، در سال 1383 تلاش کرد که در قالب یک مؤسسه به فعالیت خود ادامه دهد که در سال 1385 مجوز مؤسسه او تمدید نشد و وی بدون هیچ گونه مجوزی در قالب فرقه انحرافی حلقه یا کیهانی همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد.
هر چند که رئیس فرقه بارها دستگیر شده است، اما در غیاب او مسترهایش -بالاترین عضو عرفان حلقه(مربیان)- پنهانی فرقه او را رهبری میکنند، از نکات جالب توجه این است که «مع.ط» نه تنها اطلاعات دینی نداشته، بلکه با کمک چند زن که برخی از آنها اطلاعات عرفانی و قرآنی داشتهاند، توانسته این فرقه را گسترش دهد.
گذشته شخصیتی «مع.ط» در هالهای از ابهام است و این خود سبب شده است که بر دامنه ابهامات و شبهات افزوده شود، اما آنچه درباره وی قطعی است این است که رئیس فرقه مدتها عضو گروه «چریک فدایی خلق» بوده است که میتوان ریشه تفکرات الحادی و مارکسیستی او را در این زمان یافت.
بیشک پای صحبت کسانی که مدتی در این فرقه بودند، میتواند ما را در دست یافتن به انحرافات عرفان حلقه رهنمون سازد، به همین منظور پای صحبت یکی از اعضای سابق عرفان حرفه نشستهایم که افشاگریهای او پرده از ماهیت اصلی این عرفان به ظاهر اسلامی بر میدارد:
* لطفاً خودتان را معرفی کنید.
- «مریم.گ» هستم، دانشجوی رشته مدیریت فرهنگی، شغلم آزاد است، کار عکاسی و ویرایش میکنم.
* چند سالتان هست؟
-35 سال
* از کدام دانشگاه مدرک گرفتید؟
در دانشکده خبر، عکاسی خبری (کاردانی) خواندم، کارشناسیام را هم هنوز نگرفتهام.
* چه زمانی از عرفان حلقه جدا شدید؟
-تیر یا آذر سال گذشته.
به بهانه درمان افراد را جذب میکنند
* چگونه جذب این فرقه شدید؟
-دوستم که با آن زندگی میکنم، مشکلات خیلی حادی داشت، حتی او را به به دکترهای مختلفی میبردیم و هیچ درمانی در او اثر نمیکرد، بعدها همکارش به او پیشنهاد میکند که بیا من برایت وقت فرادرمانی بگیرم!
من هم منتظر بودم که نتیجه آن چه میشود، از همان اول فرادرمانی آرام آرام وضع جسمیاش بهبود پیدا کرد تا جایی که اصلاً دیگر مشکلی نداشت و مشکلش رفع شد و من هم وقتی میدیدم روز به روز حالش بهتر میشود و احساس میکردم که در زندگیش اثر گذاشته است، مشتاق شدم.
به طوری که قبلاً میگفت صدای قرآن او را اذیت میکند، اما الان صدای قرآن را دوست داشت! اتفاقات معنوی خیلی خوبی بر او میافتاد و هر روز که از جلسه فرادرمانی میآمد چیزهای جدیدی تعریف میکرد!
من هم چون دستم به خاطر کار زیاد با کامپیوتر مشکل داشت و دردی دارد که درمان ندارد، مصّر شدم که به این کلاسها بروم و امتحان کنم، وقتی دوستم من را در فضای فرادرمانی میبرد، هیچ چیز احساس نمیکردم و اتفاقی برای من نمیافتاد، ولی او هر موقع به این جلسه میرفت، برای من چیزهای جدیدی را تعریف میکرد که فلان اتفاق برای من افتاده است!
من هم گفتم خیلی دوست دارم بیایم در این کلاسها شرکت کنم، کلاسها در منزل یک خانم برگزار میشد.
در این کلاسها آنها ماهیت عرفانشان را ایرانی اسلامی بیان میکردند و میگفتند: از عرفان اسلامی ایرانی گرفتیم، من هم گفتم که اعتقاد دارم، ولی خودم نمیتوانم تجربهاش کنم، گفتند: شما بیایید درست میشود!
بعد از دوهفته علاقه نشان دادم، گوشه کلاس نشسته بودم، احساس کردم انرژی گرفتم، یک حالت خلسهای پیدا کردم، بین خواب و بیداری، قلبم به شدت شروع به تپیدن کرد، به طوری من را ترسانده بود که هر لحظه این تپش قلب بیشتر میشد، سرم شروع به درد گرفتن کرد و انرژی فرادرمانی را در درون خود احساس کردم، مانند گزگز شدن!
همه از اتصال بیرون آمدند، ولی من هنوز کنده نشده بودم و من همچنان در اتصال بودم و خودم را با ترس از اتصال بیرون آوردم و خیلی خوشحال بودم و به استاد گفتم که من اولین تجربهام را داشتم! گفت: خیلی خوبه!
دو روز بود که دستانم کاملاً بی حس بود، هر چقدر محکم با پاهایم میزدم که دستان از این بیحسی کامل در بیاید، فایده نداشت! بلافاصله با اولین اتصال دستهای من خوب شدند، مثل اینکه شیر آب باز کرده باشند، یک جریان و حرارتی را در دستم احساس کردم و تا 48 ساعت دستهای من درد نداشت، من در 48 ساعت کلی کارهای خانه را کردم و کلی خوشحال شده بودم که خوب شدم!
بعد از 48 ساعت درد دستهایم بیشتر شد، بیحسی نبود، همراه با درد بود و مدام درد میرفت و میآمد! استاد میگفت: بیماری میرود و بر میگردد تا آخر سر به درمان برسد، بنابراین من همچنان ادامه میدادم، حتی پشت میز کارم مینشستم زمانی که دستم درد میگرفت، من اتصال میگرفتم تا آرام شود.
میگفتند: هر چقدر آدمهایی بیشتری را اتصال دهی، برای خودت بهتر میشود، من هم سعی کردم و شروع کردم به اعلام کردن!
از آنجایی که من خیلی سؤال میکنم، درباره ماهیت این اتصال بارها از استادم سؤال کردم، میپرسیدم چه مکانیزمی دارد، چه اتفاقی در این اتصال دارد میافتد؟ به لحاظ معنایی چه اتفاقی میافتد؟
درمانی که هیچ گونه پشتوانه علمی ندارد/ بازگشت بیماری همراه با تشدید آن
به خاطر اینکه کار ویرایش را انجام میدهم و تحقیق میکنم، همیشه برای من سؤال بود که چرا «مع.ط» کتاب معناداری ندارد، در انتهای کتاب «مع.ط» با این همه عرفانهای غیر علمی و معنوی، فیزیکی و غیر فیزیکی منبع نمیبینید که فلان مطلب را از کجا برداشته است!
در حالی که در یک کار تحقیقی اگر منبع نباشد آن مطلب را کاملاً رد میکنند و سلیقهای نمیشود سخنی را مطرح کرد و در این صورت نظر شخصی میشود.
در جواب میگفتند: نه همه اینها به «ط» الهام شده است، مثل حالت پیغمبرگونهای! البته از آوردن کلماتی که حساسیت ایجاد میکند، پرهیز میکردند، ولی خوب، الهامگیری به چه منظوری است؟ یعنی خودش را در ارتباط مستقیم با خدا میداند!
خیلی از افراد به این آدم اعتقاد دارند و میگویند: اصلاً فرشتهها برای او آوردند و در دست او گذاشتند، حتی کلیپی از «مع.ط» دارم که میگوید: «من به خاطر زهد زیادم، آرام آرام این حقایق برایم کشف میشود!» او همه را از جانب خودش میداند.
تا اینکه ما شروع به تبلیغ در شبکههای اجتماعی از طریق اینترنت کردیم، به طوری که گروهمان در فیسبوک خیلی بزرگ شد.
استفاده ابزاری از دین اسلام/ طرفداران حلقه از مباحثه با مخالفان هراس دارند
تا اینکه در یکی از مطالبی که در فیسبوک درباره عرفان حلقه نوشتم، به مطلبی برخورد کردم که نوشته بود، اینها یک مشت کلاهبردارند و ...، من هم گفتم شما اول احترام را حفظ کن و از کلمات بد استفاده نکن، بعد بیا با هم بحث کنیم، شما چه میگویید! آن طرف یکی دو جملهای را بیان کرد که من را خیلی به فکر فرو برد.
گفتم: شما میآیید تلفنی با من صحبت کنید که منظورتان چیست؟! گفت: من مشکلی ندارم، همان شب از ساعت 12 تا 3 نصفه شب با این فرد تلفنی صحبت کردم.
ایشان گفت: من خودم با «مع.ط» صحبت کردم، او اصلاً نه تنها به خداوند اعتقادی ندارد، بلکه به پیامبر(ص) هم معتقد نیست، آنها از همه شما استفاده کردهاند، هزار بلا سر شما میآورند، بعد اشاره کرد به دوستانی که آسیبهای خیلی جدی دیده بودند.
در این حین یادم آمد که شوهر یکی از دوستان خودم دو سال قبل مشکل پیدا کرده بود، منتها وقتی به استادش مراجعه کرده بود، استادش به چیزهای دیگر ربط داده بود، وقتی حسابی مرور کردم دیدم مشکل آنها ناشی از حضور در کلاسهای عرفان حلقه بوده است، قضیه شوهر دوستم که کلاً زندگی او نابود شد، ذهن من را مشغول کرد!
جلسه بعد سر کلاس مطرح کردم که استاد چنین کسی آمده و چنین حرفهایی میزند، اجازه میدهید من او را بیاورم، اگر حرفش به حق است، چرا بحث نکنیم، استاد خیلی استقبال نکرد، او از اینکه این اتفاق بیفتد، میترسید و بعد سریع واکنش نشان داد که ما را زندان میاندازند!
این در صورتی است که آنها بیشتر دوست دارند با موافقهای خودشان طرف شوند و صحبت کنند!
بعد من به استاد گفتم: سردرد، بیقراری، استرس و تپش قلب را که شما به آن برونریزی میگویید، در واقع یک درونریزی است که برای ما اتفاق میافتد، استاد گفت: اینها بیماریهای نهفته شما است، خود آن آقا (شوهر دوستم) مشکل روانی داشته و بر اثر اسکیزوفرنی دچار این مسائل شده است، خلاصه استاد توجیه کرد.
اما من همچنان با آن فرد منتقد در ارتباط بودم و با هم در این زمینه گفتوگو میکردیم، جلساتی با یک سری روانشناسان داشتیم، من از موضع دفاعی برخورد میکردم و آن چیزهایی که یاد گرفته بودم را می گفتم، بعد از مدتی با یک خانمی آشنا شدم که او هم از مسترها بود و حالا مخالف شده بود، این خانم شکست خورده بود و میگفت هر کاری برای تو میکنم!
من هم گفتم: دنبال منابع موثق و دقیق میگردم که ببینم چرا شما با این عرفان مخالف هستید! آن دلایلی که گفتید من را مجاب نکرده است، این خانم کتاب «افسون حلقه» را به من معرفی کرد که درست بعد از به زندان افتادن «مع.ط» به دستم رسید. حدود 30 تا 40 صفحه از کتاب «افسون حلقه» را خواندم، مجاب شدم، یعنی اینقدر دلایل قانع کننده بود که همین مقدار هم برای من کافی بود.
از هم پاشیده شدن بنیان خانواده و عدم انجام واجبات دین
*درباره آسیبهای اجتماعی عرفان حلقه میتوانید بیشتر صحبت کنید؟
- همان خانمی که مشکل پیدا کرده و کارش به طلاق کشیده بود. در عرفان حلقه خانوادهها از هم میپاشید، این خانم با شوهرش مشکل جدی پیدا کرده بود.
حلقه اول در عرفان حلقه، حلقه «فرادرمانی» است، این عرفانکاذب 72 تا حلقه است، این حلقه «فرادرمانی» درد ایجاد میکند، خود استاد ما میگفت: این حلقه را به این خاطر حلقه اول گذاشتند تا مردم جذب شوند!
فکر میکنم از ترم 6 به بعد است که شخص باید نقش قربانی را بازی کند، در این نقش، قربانی باید همه چیز را فدا کند، یعنی در راه معنویت باید همه چیز را بدهد و خانواده را فدا کند!
شوهر خانم مشکل داشت که چرا بالای سر من و بچهات نمیآیی، چرا سر کارت حاضر نمیشوی؟ آن خانم میگفت: همه اینها را باید در راه عرفان فدا کنم، چون اینها میگویند: مهم نیست چه اعتقادی داشته باشی! در واقع این رحمت الهی است که هر کسی با هر عقیدهای و با هر گناهی وارد میشود، وقتی شما ببینید که خدا چقدر مهربان است و من سرتاسر گناهم، مثلاً نمازم را درست نمیخوانم، خیلی از کارهایی که خدا میگوید انجام نمیدهم، ولی دردهایم دارد درمان میشود، زندگیام رو به راه میشود، آرام آرام به این نتیجه میرسد که همه اینها تزئینی است!!
در نتیجه معیارهای اخلاقی به هم میریزد، چون فرق بین خوب و بد از بین میرود، شبکه منفی یک جور تعریف میشود و شبکه مثبت هم به گونهای دیگر، این تعاریف آرام آرام فرهنگسازی میشود و سر از جامعه در میآورد.
در جایی در این عرفان کاذب میگویند تو به کیفیت نرسیدی پس مناسک نماز و روزه را کنار بگذار، وقتی به کیفیت رسیدی برو ادامه بده!
بعد چارچوبهای اخلاقی به هم ریزد، روابط دختر و پسری ایجاد میشود، اتفاقهای خیلی بدی رخ میدهد. اتفاقی که در این فرقه میافتد بینهایت به خانوادهها طی مرور زمان آسیب وارد میکند.
ردپای ریشههای مبانی عرفان حلقه از شیطان پرستی تا کابالا (عرفان انحرافی یهود)
*چگونه پی بردید که آموزههای عرفان حلقه برگرفته از عرفان ایرانی اسلامی نیست؟
- من اول به کتب غیر اسلامی مراجعه کردم و آموزههای عرفانحلقه را در متون این کتابها جستجو میکردم، در کتاب «کارلوس کاستاندا» در خصوص موجودات غیرارگانیک کاملاً توضیح داده است، این آقا «مع.ط» میگوید همه چیز به من الهام شده است، در صورتی که ردپای حرفهایش را در جای دیگری پیدا میکنیم، خانمی گفت: توضیحاتی در مورد موجودات غیر ارگانیک در این کتاب آمده است، من دیدم دقیقاً همین عباراتها در کتاب کارلوس آمده است، به همین خاطر شروع کردم ریشههای بقیه مباحث «مع.ط» را پیدا کنم، احساس کردم به من دروغ گفته شده است، حتی دیدم بقیه مباحث مطرح شده در عرفان «کابالا» هم هست، یعنی رئیس فرقه از هر جایی چیزی برداشته است، حتی میخواستم ببینیم کسانی که دچار آسیب شدند علتش چه بوده است!
* شما میخواستید این آسیبها را تجربه کنید؟
- من نمیخواستم تجربه بکنم، من از ترم دو به بعد دیگر در این کلاسها شرکت نکردم، دیگر ترسیده بودم، چون اینها را شنیدم من آرام آرام متوجه شدم که پشت حرفهایی که مسترها میزدند چه چیزی نهفته است.
هر چقدر جلو میرفتم، میدیدم که حتی یک حلقه درست در این قضیه نیست، واقعاً نیست، بعضیها میگویند خوبیهای این فرقه را بگیریم و بدیهایش را دور بریزیم! اصلاً حرف درستی در این فرقه نیست.
اگر آیهای و روایتی گفته میشود، در واقع دارد از آن روایت سوء استفاده میشود، در واقع بهرهکشی میشود و تفاسیر آیات را مصادره به مطلوب میکنند! به طور مثال با استناد به آیه «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا» میگویند با وارد حلقه اول شوید.
محفلی برای رهاشدگان از عرفان حلقه در فضای مجازی
* در پایان درباره سایت «انجمن نجات از حلقه» توضیح میدهید؟
-سایت «نجات از حلقه» سایتی مردمی است. اعضای این سایت کسانی هستند که در دورهای در کلاسهای عرفان حلقه -که اکنون به صورت زیرزمینی برگزار میشود و غیرقانونی است- شرکت کردهاند و مبانی آن را پذیرفتهاند؛ اما پس از مدتی به دلیل آسیبهای جسمی یا روانی و یا اجتماعی که دیده بودند خواستند درباره «حق یا باطل» بودن آن بیشتر بدانند؛ به همین دلیل به تحقیقهای دینی و علمی دست زدند و تا آنجا پیش رفتند که بطلان عرفان حلقه برای آنان به اثبات رسید.
این افراد آسیب دیده از عرفان حلقه حرفهایی برای گفتن دارند که به دلیل احساس خطری که برای جامعه خود میکنند، میخواهند دیدهها و شنیدههای خود را با افراد دیگر به اشتراک بگذارند. اگر افراد برای آشنایی با عرفان حلقه در گامهای نخست هستند، بهتر است پیش از آنکه کاملاً درگیر آن شوند، حرفهای ما را هم بشنوند تا خدایینکرده به افسوسهایی که ما به آن دچار شدهایم، دچار نشوند. شاید اگر روز اول کسی بود که به ما هم این نکات را میگفت، ما این قدر پیش نمیرفتیم.
محوریت این سایت بر مباحثه است؛ بنابراین انتهای تمام مطالب برای ادامه بحث باز است و مدافعان، مسترهای محترم و کسانی که به تازگی با آن آشنا شدهاند میتوانند در بحثها شرکت کنند. هدف همه ما رسیدن به حقیقت متعالی است که لازمه آن بحث و گفتوگوست.
در پایان اگر افرادی در کلاسهای عرفانحلقه شرکت کردهاند و از آن آسیب دیدهاند و اکنون به صف مخالفان پیوستهاند، از حضورشان در سایت استقبال میکنیم. میتوانید عضو سایت شوید و تجربههای خود را با ما در میان بگذارید. خداوند همه ما را در تشخیص حق از باطل یاری فرماید، آمین.