شعار رزمندگان اسلام در آن مقطع جنگ
جنگ تا پیروزی بود حضرت امام (ره) شعار فراتر از این را سر دادند و "جنگ جنگ
تا رفع فتنه از عالم" را مطرح کردند یعنی "و قاتلوهم حتی لا تکون
فتنه" بنابراین آرمانها و باورهای حضرت امام ورای همه این مسائل بود. امام
خمینی، رهبری بود که اعلام کرد تا آخرین نفس و تا آخرین نفر و تا آخرین منزل در
مقابل زورگویان ایستادگی خواهیم کرد و ذره ای هم کوتاه نیامد.
حجتالاسلام والمسلمين محمدمهدي
ماندگاري رئیس موسسه تفحص سیره شهداء و استاد حوزه و دانشگاه در گفت و گویی با پایگاه 598 به
تبیین مبانی اندیشه دفاعی امام خمینی (ره) و پایان جنگ پرداختند که در ادامه می
خوانید.
به نظر شما نگاه حضرت امام(ره) به مقوله دفاع چه بود؟ و آيا اساساً حضرت امام به اين اهداف خودشان در دفاع مقدس رسيدند يا نه؟نگاه حضرت امام چه به جنگ، چه به دفاع، چه به انقلاب، و به همه مقولات نگاه تكليفي بود، هر چه تكليف اقتضا ميكرد همان را انجام ميدادند و چون دشمنان بعد از پيروزي انقلاب با تمام قوايشان و با تمام عدهشان آمدند براي نابودي اسلام و نظام و انقلاب و ولايت اين مملكت، امام دفاع را بر اساس تكليف واجب دانستند، تكليف ملّي هم نبود! ولي آنچه كه امام دنبالش بود تكليف شرعي بود، تكليف شرعي تا روزي كه احساس كرد دفاع تكليف شرعي است پاي آن ايستاد و روزي هم كه احساس كرد از امروز به بعد با اين مقتضيات دفاع دیگر تكليف نيست امام پاي قطعنامه را امضا كرد.
اگر اهداف عالياي كه مد نظر حضرت امام بود، را تقسيمبندي كرد به سه رنج حداقل، متوسط، حداكثر ، به چه سطحی از این اهداف رسیدیم ؟من احساس ميكنم هر كس در هر شرايطي به تكليفش عمل كند، چه كشته شود و چه بكشد، چه در ظاهر به اهداف ظاهرياش برسد، يعني فتح خاك بكند، چه نكند! چه شهرهايي كه در اشغال هست را بگيرد و چه نگيرد، اصلاً خود انجام تكليف بالاترين فوز و هدف حداکثری است،مهم اين نيست كه ما خاك گرفتيم يا خاك داديم! چند نفر كشته شدند و چه نفر مجروح شدند، مهم اينست كه در اين دوران ما با هدايت يك مجتهد جامع الشرايط و ولي فقيه و با تشخيصي كه امام بزرگوارمان داد، امام و امت به تكليفشان عمل كردند، و اين يعني رسيدن به هدف حداكثري و بقيهاش حرف است.
يك بحث اينجا مطرح ميشد، فرض ميكنيم در حملهي مغولها كلي از كتابها سوختند، اما كار زمين نماند و الآن هم در حال انجام است، منتهي اگر اين كتابها ميرسيد کیفیت محصولات ما قطعا متفاوت تر از الان می شد، بالأخره حضرت امام يك سري اهداف داشتند، که در صورت تحقق آنها الان شاید شرایط دنیای اسلام بهتر می بود .
امام وقتي ميگويد من با شما عهد بستم كه اين كارها انجام بشود، يعني در واقع مردم، مثلاً من با شما عهد ميبندم اگر پايم سالم باشد نمازم را ايستاده بخوانم، اگر در حضر باشم نمازم را تمام بخوانم ولي وقتي آمديم مسافر شدیم حالا آن عهد مهم نيست بلكه تكليف مهم است! چون آن عهد بر اساست تكليف در يك شرايط بود و الآن شرايط چون عوض شده عهد هم عوض ميشود، چون عهد امام اين نبود كه تا آخر جنگ بماند عهد امام اين بود كه به تكليفش بماند، چون شرايط عوض شد، من مسافر بودم و حالا شدم حاضر. الآن تكليف چيزي است كه شرايط اقتضا ميكند.
اين شرايط چطوري عوض ميشود؟اگر كساني اين شرايط را بد محيا كردند و بر امام عرضه كردند، بر گردن آنهاست ولی امام با توجه به آن شرايط درستترين عمل را انجام داد. اما اگر كساني، حالا فرق نميكند مسئولين بودند يا دولت آن زمان بود، يا هر كس ديگري! اگر در آن گزارشات و مباحث، اگر در ارائهي شرايطي كه به امام دادند، اگر خدايي نكرده آنها خطا كردند، آنها بايد بروند در محضر خدا و شهدا و ملت، اما امام با توجه به اين شرايط؛ مثل اينكه به امام ميگويند اگر كسي در حضر باشد نماز كامل است، اگر در سفر باشد حالا شخصي ميگويد من از امام پرسيدم كه گفته نماز شكسته، امام گفته اگر اينطوري است نماز شكسته! من احساس ميكنم امام با توجه به ان شرايطي كه برايش محيا كردند و توضيح دادند، چون امام ترسي از دشمن و كمبود امكانات نداشت، امام طمع نداشت، چون اينطور بود لذا فقط به تكليفش فكر ميكرد، اگر ما به تكليفمان عمل كنيم خدا هم به تكليفش عمل ميكند، لذا خدا آن تكليفيش یعنی اعتلاي كسي كه او را ياري كرده را انجام داد با وجودي كه ما شايد از لحاظ ظاهري پيروزي آن چناني در جنگ نداشتيم، اما خدا حقّانيت ما را در عالم اثبات كرد، ظالم بودن و متجاوز بودن و حاميانش را در دنيا اثبات كرد، حقانيت ولايت را اثبات كرد، اينها همه پيروزيهايي است كه خدا انجام داد.
قطعا این تصمیم برای حضرت امام سلوك بود، يا اينكه آنجايي كه فرمودند من از آبرويم گذشتم، اوج سلوك يك عارف است، اينها همه هست، براي تمام آن رزمندهها و تمام كساني كه تمكين كردند نسبت به حكم امام هم سلوك بود،اما با توجه به فرمایش حضرت امير که ميفرمايند برويد تاريخ را نگاه كنيد، من در تاريخ زندگي كردم، به اين دليل كه تاريخ را مطالعه كردند، ما ميخواهيم از تحليل قطعنامهي 598 به يك نتيجه برسيم و آن نتيجه اينست كه ميخواهيم بررسي كنيم يك پديده ای مثل قطعنامهي 598 را كه چگونه تحمیل شد؟ تا دوباره چنین اتفاقی رخ ندهد .يك مثال ديگر ميزنم؛ شما در يك بازي يازده نفر بايد پاسكاري كنید تا به يك نتيجه بُرد برسید، سه چهار نفر كوتاهي ميكنند ولي هفت نفر ميدوند، مربي هم بر اساس كوتاهي آن چهار نفر و دويدن آن هفت نفر، تركيبي را درست ميكند و اتفاقاً بازي به باخت ميرسد، اين مربي اگر تقصير نداشته باشد اين تكليف خودش را انجام داده، آن چهار نفري كه در بازي كمكاري كردند بايد مؤاخذه شوند. حالا امام به عنوان يك امام بر اساس آن تركيبي كه جلويش گذاشتند، شرايطي كه برايش عرضه كردند، توضيح دادند از شرايط امكانات و تجهيزات جنگ، نفرات و استعداد جنگي، شرايط بين المللي، امام به اين جمعبندي رسيد كه اين شرايط ميگويد ما بايد قطعنامه را بپذيريم ولو اين جام زهر است، اگر كساني در تبيين اين شرايط يا در ايجاد اين شرايط كوتاهي كردند، آنها بايد بروند در محضر خدا مؤاخذه شوند. امام يك وقتي نعوذ بالله ميگوئيم چهار تا بازيكن كوتاهي كردند و مربي هم كوتاهي و بيتدبيري كرد، ما ميگوئيم امام بيتدبيري نكرد، امام چون خدایی بود، به چيزي جز خدا فكر نميكرد، به چيزي جز تكليف فكر نميكرد، امام حاضر بود جان خودش را بدهد، آبرو و هستي خودش را بدهد كه اسلام بماند، چيزي نبود كه امام را از تصميم دور كند، ولي به عنوان مثال منِ مسئول شايد احساس كردم اگر جنگ ادامه پيدا كند من پستم را از دست ميدهم، اين كوتاهي كرده ولي امام كه كوتاهي نكرده، به همين دليل ميگوئيم امام چون فرمود من جام زهر را نوشيدم، چون تكليفش را عمل كرد پيروز بود و هست و خواهد بود، هر كس در مسير انجام وظايفش كوتاهي كرده، بين خود و خداي خودش بايد پاسخگو باشد.
يكي از افرادي كه در فوتبال كوتاهي ميكند يك وقت بازيكن ذخيره است، يك حركتي انجام ميدهد كه داور اخراجش ميكند و حاشيه سازي ميكنند، اما يك وقتي دروازهبان است، اينجا هم قطعاً آن مربي بايد شرايط را بررسي كند و تصميمي بگيرد. ولی اشتباه دروازه بان با بازیکن ذخیره فرق می کند .مثال خوبي زديد، ما دروازهبان را خيلي ماهر آورديم و تمام تلاشها را كرديم، اما لحظهي آخر هيچ كس از اين زد و بند دروازهبان خبردار نشد، دروازهبان با تيم مقابل يك زد و بند كرد و يك گل خورد، اينجا مربي كوتاهي نكرده بود، چون تمام تدابير را دارد، اما اين دروازهبان بين خود و خداي خودش كه ميداند چكار كرده؟
در اينكه امام به تكليفش عمل كرد بحثي نيست، بهترين كاري كه امكان داشت انجام شود كاري بود كه امام كرد اما سئوال ما این است با توجه به ظرفيت حضرت امام و قدرت سرپرستي و ولايت حضرت امام اگر شرایط به گونه ایی دیگر اتفاق می افتاد، آیا امکان داشت امروز چندین حزب الله لبنان داشتيم ؟ما ميگوئيم امام حسين (ع) 72 نفر داشتند، ولي اگر امام حسين (ع) سه هزار نفر ميداشتند شايد عاشورا به يك روز تمام نميشد، ولي امام حسين با آن 72 نفر زيباترين تصوير را نشان دادند، ما ميگوئيم اگر بعضي از مقدمات را همه به تكليفشان عمل ميكردند و بعضي از مقدمات بهتر شكل ميگرفت شايد جنگ ما 8 سال نميشد و 16 سال طول ميكشيد.
دستاوردش چه بود؟امام كه پيرو امام حسين بود در آن شرايط زيباترين تصميم را گرفت و بالاترين دستآورد اين دفاع اين بود كه امام به من و شما ياد داد به همهي عالم ياد داد، «إنّ وعد الله حٌق» اگر شما در هر شرايطي به تكليفتان عمل كنيم خدا هم به تكليفش كه نصرت است و عزت است و پيروزي، عمل خواهد كرد.
الان امكان تکرار دوباره جام زهر نيست؟اگر كه باز كوتاهي انجام بشود چرا، نميتواند باشد. شعار كه نميخواهيم بدهيم، باز هم اگر اصحاب ولايت كوتاهي كنند شايد ولايت در شرايطي باشد كه جام زهر را خدايي نكرده بنوشند، اميدوارم كه آن روز نرسد.