سرویس سیاسی پایگاه 598 - شاید اگر زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی در
اوج قدرت بود، کسی با تحلیل گزارههای موجود در ادبیات و رویکرد او از
انحراف جدی نگاه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادیش با اندیشه و رویکرد
حضرت امام (ره) سخن به میان میآورد و این انحراف عمیق را به رخ میکشید،
آنرا با حمل بر سیاسی دیدن و یا جناحی اندیشیدن، توهمی بدبینانه
میپنداشتند، اما آنچه این روزها بر زبان هاشمی رفسنجانی جاری میشود، نه
نیاز به تفسیر دارد و نه تحلیلِ تحلیل گران را میطلبد، گویی هاشمی
رفسنجانی هشتاد ساله با صدایی رسا و بلند فریاد میزند که معتقد است مسیری
متفاوت از آنچه که امام (ره) بنیان نهاد را باید پیمود و دیگر زمان آن
فرارسیده تا آنچه سالها در پسزمینه تصمیمات سیاسی و اقدامات اجراییایش
بوده را با صراحت عیان وبیان کند.
هر چند آقای هاشمی رفسنجانی ، پیش از
این و در ایام تبلیغات انتخاباتی نیز با بیان این جمله که «ما با اسرائیل
سر جنگ نداریم» بخشی از این پس زمینهها را روشن و عیان کرده بود، اما او
ترجیح داده است پس از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، بیشتر در این باره سخن
بگوید و مبنای مسیر متفاوتی را که این سالها در جایگاه عالیترین مقامات
جمهوری اسلامی ایران پیموده بود را به صراحت بیان کند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگویی
با فصلنامه مطالعات بینالمللی، از رویکردی در سیاست خارجی سخن گفته است که
خود نام «دیپلماسی اعتدال» را بر آن نهاده است و البته در این سیاست خارجی
ادعایی، تلاش کرده تا مختصاتی را ترسیم کند که نه تنها نسبت چندانی با
اندیشه و رویکرد حضرت امام (ره) در عرصه روابط خارجی ندارد، بلکه مسیر
متفاوت و بعضا متضاد با اندیشههای امام بزرگوار را به دولتمردان ایران
توصیه میکند.
او به اختلاف صریح دیدگاهش با حضرت امام
(ره) در باره رابطه با امریکا و پذیریش امریکا به عنوان کدخدای جهان
اینگونه اشاره میکند: «من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان
نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام
دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است
در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به
صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور
ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با
آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و
نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر
اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما
دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای
مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را
پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.»
اما هاشمی در بخشی از مصاحبه خود سخنان
مهمی را درباره مسئله فلسطین، حزبالله لبنان و اسرائیل بیان میکند که
شاید بتوان آنرا به نوعی تکمیلکننده کلام قبلی او یعنی سر جنگ نداشتن با
اسرائیل بر شمرد. آقای هاشمی در این زمینه میگوید: « در مورد حزب الله که
شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای
فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینکه ما از
اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم و اینها هم کار خودشان را بکنند.
وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، اینگونه مسائل قابل تحمل
است.»
هر چند هاشمی رفسنجانی هرگز به این
اشاره نمیکند، که بر خلاف رویکرد رهبران انقلاب اسلامی در دوره حضرت امام و
آیتالله خامنهای، حمایت از فلسطین و مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی نه
برای آزار کشورهای دیگر یا قدرت نمایی و گروکشی ایران که برای حمایت و
احیای یک ارزش دینی انجام گرفته و اتفاقا این نگاه برخی مدیران اجرایی از
جمله هاشمی رفسنجانی بوده است که تلاش کرده تا این حمایت دینی را به ابزاری
برای گروکشی سیاسی تبدیل کند.
چنانکه بارزترین نمونه آن را میتوان در
ماجرای مکفارلین و تلاش هاشمی برای معامله بر سر تاثیر بر اقدامات مقاومت
لبنانی در مقابل رابطه با امریکا یادآوری کرد و این در حالی است که دولت
ایران و رهبر انقلاب حتی در جدیدترین حمله رژیم صهیونیستی به غزه و حماس در
جنگ هشت روزه، صراحتا اعلام کرد که این کمکها بدون هیچگونه چشمداشت
همراهی حماس انجام میشود و کیست که نداند زمانه این کمکها زمانی بود که
حماس از معارضان دولت سوریه و بر خلاف منافع استراتژیک و منطقهای ایران
اقدام میکرد.
شاید همین نگاه ابزارگونه و نه اعتقادی
هاشمی رفسنجانی به موضع مقاومت اسلامی در منطقه باشد که او را نسبت به شعار
مشهور نمازگزاران پا منبری اش در سال 88 با مضمون «نه غزه، نه لبنان؛ جانم
فدای ایران» به سکوت واداشت، به نحوی که حتی در این مصاحبه از کشور بودن
اسرائیل نیز سخن گفته و اعلام کند: « خودم یک بار در نماز جمعه به رژیم
اشغالگر اسرائیل توصیه کردم که بمب اتم به نفع اسرائیل هم نیست. بالاخره
اگر یک روزی درگیری اتمی پیش بیاید، اسرائیل یک کشور کوچک، ظرفیت تحمل بمب
اتم را ندارد. کشور کوچکی است و خیلی آسان همه امکاناتش از بین میرود.»
هاشمی رفسنجانی در یکی دیگر از دیدارها و
سخنرانیهای خود هم به نکته جالب توجهی اشاره کرده است، او با بیان
داستانی دینی درباره خطا و گناه اجتماعی میگوید : « اگر شخص یا گروهی به
واسطه تقصیر یا تصمیمات غلط عامدانه خود، به فرد یا جمعی ظلم کردند و یا
حقی ضایع شد علاوه بر توبه به درگاه خداوند، باید در جهت احقاق حقوق ضایع
شده نيز اقدام کنند.» هر چند هاشمی رفسنجانی ظلم به نظام بزرگ جمهوری
اسلامی با هزاران شهید و خونهایی که برای به ثمر نشستن آن ریخته شده در
مثالهای خود اشارهای نکرده است، اما قطعا یکی از جدیترین مصادیق سخنان
هاشمی درباره توبه از یک گناه اجتماعی، توبه کسانی است که زمینهسازی روا
شدن ظلمی بزرگ به انقلاب اسلامی در سال 88 را فراهم کردند تا دامان این
انقلاب و نظام را ملکوک کنند. و این توبه نه تنها شامل ابراز ندامت و
استغفار در پیشگاه خدا بلکه نیازمند احقاق حقوق پایمال شده مردم در فتنه 88
توسط مسببین اصلی آن است.
آنچه از گفتارها و فعالیتهای هاشمی
رفسنجانی در روزها و هفتههای اخیر بر میآید آن است که ظاهرا هاشمی هشتاد
ساله تصمیم گرفته تا آنچه را که در مغایرت با اندیشه و آرمان حضرت امام
(ره) سالها در اندیشه میپرورانده و به فراخور مسئولیتهایش در بخشهایی
هم اجرا کرده، علنی کند و مسیری متفاوت با آنچه حضرت امام (ره) به دنبال
تحقق آن از ثمره انقلاب اسلامی بود را در مقابل انقلاب قرار دهد، شاید او
زمان خود را در حال تمام شدن میبیند و یا اینکه شعف بیش از اندازه از
پیروزی سیاسی او را به این مسیر کشانده است تا درونیات خود را علنی کند،
اینکه علت چیست چندان هم مهم نیست، مهم آن است که سرانجام «یوم
تبلیالسرائر هاشمی رفسنجانی » فرا رسیده است.
رجانیوز