بولتن نيوز: طرح مسائل انحرافي و خرافات يكي از مهمترين عملكردهاي انجمن حجتيه، قبل از انقلاب است. مهمترين و آشكارترين فعاليت انجمن، قبل از انقلاب، مبارزه با بهائيت بود. مبارزه با بهائيت فلسفه وجودي انجمن را شكل مي داد؛ اين مبارزه تنها در بعد فكري، انجام مي گرفت و انجمن وارد فاز سياسي و اقتصادي نمي شد. در حالي كه بهائيت يك پديده كاملاً سياسي و شبه جاسوسي بود و متقابلاً يكي از راههاي مبارزه با آن، برخورد سياسي بود. از آنجا كه انجمن سياست را نفي مي كرد با اين ويژگي بهائيت درگير نشد و فقط از پايگاه ايدئولوژيك به نقادي آن مي پرداخت.
شهيد رجايي درباره فعالیتهای انجمن در دوران نهضت اسلامی می گوید: «آن موقعي كه برادران و خواهرانمان زير شكنجه فرياد مي كشيدند اينها مي رفتند ثابت كنند كه بهائيت بر حق است يا باطل و دقيقاً در مقابل مبارزه قرار ميگرفتند.»
در واقع عملكرد انجمن حجتيه در راه مبارزه ايدئولوژيك با بهائيت در خدمت اهداف رژيم شاه بود. رژيم قصد داشت از يك طرف با ترويج ابزار شيطاني و شهواني، جوانان را سرگرم كند و از طرف ديگر با تقويت جريانهاي غيرسياسي و بي خطر همچون انجمن حجتيه، فكر جوانان مذهبي را از مبارزه با رژيم فاسد شاه به مبارزه فكري و ايدئولوژيك با گروههايي همچون بهائيت سوق دهد. انجمني ها مسئله بهائيت را آن قدر مهم جلوه دادند كه حتي در مبارزه امام خميني(ره) با رژيم شاه شركت نكردند و در ضمن چون اين حركت را نشأت گرفته از فتواي مرجع انجمن (آيت الله خويي) مي دانستند از نظر شرعي نيز اشكالي در كار خود نمي ديدند. رهبران انجمن حتي با مشاهده سيل عظيم جمعيت مسلمانان در مقابله با نظام ستمشاهي و حمايت روحانيان معظم از آنها، حاضر نشدند كه به امامت مرجع كبير شيعيان تن بدهند.
نگرش انجمن به نهضت اسلامی
انجمن حجتیه ورود به عرصه سیاست را در زمان غیبت امام عصر(عج) غلط و موجب لطمه دین می دانست و معقتد بود فقط معصومین می توانند وارد این عرصه شوند. بر اساس این اعتقاد، انجمن حجتیه مبنا و اصول شیوه مبارزاتی امام خمینی را قبول نداشت و مخالفت ها و موضع گیری های انجمن در مقابل نهضت اسلامی نیز عمدتا ناشی از همین جوهره فکری آنها بود. علاوه بر این اختلافات مبنایی، آنها اعتقاد داشتند که شیوه مبارزاتی امام خمینی موجب می شود که آنها نیز در مبارزه با بهائیت دچار مشکل شوند. چون امام با مبارزه علنی، رژیم شاه را حساس کرده و موجب می شود رژیم محدودیت هایی برای فعالیت مخالفان ایجاد کند. از دیدگاه آنها شیوه مبارزاتی امام، انحراف مبارزاتی بود و این نوع مبارزه که موجب گرفتار شدن و شکنجه مبارزان می شود باید متوقف می شد.
انجمن و قيام 15 خرداد
قيام 15 خرداد نقطه عطفی در نهضت اسلامی به رهبری امام خميني(ره) عليه رژيم شاه بود كه هزاران نفر در آن شهید، مجروح، شکنجه و زندانی شدند. در حالي كه امت مسلمان ايران به رهبري امام خميني(ره) مبارزه جدي عليه رژيم فاسد شاه را آغاز كرده بودند رهبر انجمن حجتيه، امام را مورد مؤاخذه قرار ميدهد كه چه كسي مسئول اين همه خونهاي به هدر رفته است؟ وي در يك سخنراني در مدرسه مروي، امام را مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد دانست و با تعبيرهاي تندي حركت اسلامي را محكوم نمود. جالب آن است كه شاه هم همين سئوال را مطرح كرده بود كه اين خون هاي ريخته شده به گردن كيست؟
امام خميني(ره) نيز در جايي فرمودند كه مسئول ريختن خون جوانان در 15 خرداد همان كسي است كه مسئول خون شهداي قيام امام حسين(ع) است. آقاي طيب از مسئولان سابق انجمن كه پس از انقلاب خود را از انجمن خارج كرد مي گويد: «از ابتداي نهضت اسلامی آقاي حلبي با ناباوري با آن برخورد مي كرد و معتقد بود كه نمي شود با رژيم تا دندان مسلح شاه مبارزه كرد و عقيده داشت كساني كه به اين راه كشيده ميشوند خونشان را هدر مي دهند و كساني كه افراد را به اين راه مي كشانند مسئول اين خونها هستند و معتقد بودند كه كار صحيح فعاليتهاي فرهنگي و ايدئولوژيك است نه مبارزه عليه رژيم.»
بدين ترتيب انجمن حجتيه در قيام 15 خرداد در كنار استعمار و شاه قرار گرفت و همصدا با حزب توده، بهائيت و جبهه ملي اين قيام را محكوم كرد.
انجمن حجتيه در طول سالهاي بعد از 15 خرداد نيز همان روش دوري از سياست و عدم مبارزه با رژيم شاه را دنبال مي كرد و از دشمنان اصلي غفلت مي ورزيد.
به همين جهت همواره مورد حمايت ساواك و رژيم شاه قرار داشت. در حالي كه رژيم شاه كوچكترين حركت نيروهاي انقلاب را خفه مي كرد انجمن در تمديد اعتبار پروانه فعاليت خود با مشكلي روبه رو نبود. در واقع انجمن حجتيه به جناح مذهبي حكومت بدل شده بود و مأموران از جلسات آنها محافظت مي كردند.
ناتوانی در مقابه با نهضت اسلامی
اگر چه انجمن حجتیه با نهضت اسلامی همگام نشد و سعی در انحرافی جلوه دادن و مخالفت با آن را داشت اما گسترش نهضت آن قدر سریع بود که تبلیغات آنها اثری نداشت. تبلیغات علیه نهضت اسلامی و مشی امام خمینی شاید در سالهای دهه 1340 تاثیرات اندکی داشت ولی در دهه 1350 با آگاهی بیشتر مردم در مورد فساد رژیم شاه و جنایات امریکایی ها در ایران اعتقاد مردم به ضرورت سرنگونی رژیم شاه و کوتاه کردن دست استعمارگران تقریبا در تمام ایران فراگیر شد. بنابراین استدلال های انجمن حجتیه مانند حمایت از شاه به دلیل شیعه بودن دیگر کارایی نداشت و انجمن از نظر ایدئولوژیکی در مقابل نهضت اسلامی کاملا ناتوان شد چنانچه بسیاری از عناصر سطوح پایین انجمن از بدنه جدا شده و به نهضت اسلامی پیوستند.
خصومت با امام خمینی
ناتوانی انجمن حجتیه در مقابل نهضت اسلامی موجب شد تا آنها راه خصومت را در پیش بگیرند. شیخ محمود حلبی در جلسات خصوصی و حتی رسمی علیه امام خمینی موضع گیری می کرد و آقای افتخار که نفر دوم انجمن در آن زمان بود مرتبا روی منبر به سم پراکنی علیه امام و یاران ایشان مشغول بود. فعالیت های روحانیت خط امام در مشهد نیز موجب شد تا آقای حلبی و افتخار که مشهدی بودند با مشاهده ریزش نیروهایشان در این شهر سفرهایی را از تهران به مشهد انجام داده و علیه روحانیت خط امام موضع گیری نمایند و اهانت های سخیفی را مطرح کنند.
موضعگيري انجمن در سالهاي 56 و 57
با اوج گيري نهضت اسلامي در سالهاي 56-57 به رهبري امام خميني(ره) انجمن با مشکلات اساسی روبرو شد. برخي نيروهاي درون انجمن نيز انجمن را براي پيوستن به نهضت اسلامي زير فشار قرار دادند، اما انجمن حتي بيانيه اي هم در پشتيباني از تظاهرات هاي انقلابي صادر نكرد. به دنبال عدم همراهی انجمن با حركت مردم، انجمن دچار فروپاشي تشكيلاتي شد، چون بدنه اصلي انجمن به انقلاب پيوسته بود.
انجمن براي حفظ موجوديت تشكيلاتي بر سر دو راهي شركت يا عدم شركت در انقلاب اسلامي قرار گرفت و براي فرونشاندن جوّ داخل و خارج انجمن نسبت به خودش، با ارسال نامه هايي به برخي از مراجع آمار و بيلان كاري از انجمن را ارائه داد و عنوان ميكردند كه ما در طول فعاليت هاي فرهنگي مان تعدادي از بهائيان را مسلمان كرده ايم و حتی این تعداد مسيحي نیز اسلام آورده اند، تعداد زیادی از جوانان لاابالي را به محفل فعاليتهاي اسلامي كشانده ايم و اين ثمره و محصول فعاليتهاي فرهنگي انجمن بوده است. اگر در امور سياسي دخالت مي كرديم به اين توفيقات و نتايج نمي رسيديم، اينك با توجه به اين كه شركت در تظاهرات و امور سياسي منجر به از هم پاشيدن انجمن ميگردد و حركتهايي در انحصار يك عده از روحانيان آغاز شده تكليف شرعي ما را بيان فرماييد. لذا انجمن مبارزه با بهائيت را بهانه قرار داده، در انقلاب شركت نكرد و حتي پيروزي انقلاب را غيرممكن مي دانست.
مهندس طيب يكي از مسئولان سابق و جداشده از انجمن نيز در اين باره مي گويد: «در جريان مبارزه و انقلاب، خود آقاي حلبي قضاوتشان اين بود كه اين انقلاب، چون رژيم مسلح است و ارتش دارد و مردم سازمان و سلاح ندارند به پيروزي نميرسد.»
وی همچنین می گوید: «با روي كار آمدن شريف امامي در 19 رمضان 1357 تعدادي از اينان حركت ديگري را در برابر امت قهرمان ايجاد كرده و راه افتادند و گفتند اين ملازاده است اين آخوندزاده است. آيت الله زاده است. اين از بيت سلطان العلماست. ديگر كارها درست ميشود حالا چه مي گوييد.»
اما تمام سنگ اندازي ها و مخالفتهای انجمن، نتوانست انقلاب را از مسير نهايي اش منحرف كند بلكه عدهاي از اعضاي انجمن هم با انقلاب اسلامي همراه شدند و انقلاب اسلامي با رهبري هوشمندانه امام(ره)، لطف و عنايت خداوند و به همت مردم به پيروزي رسيد.
کارشکنی در اجرای فرامین امام خمینی
بر خلاف انقلابیون که برای امام خمینی جایگاه ممتاز تر از مراجع تقلید قائل بودند اعضای انجمن، شأن امام را در حد سایر مراجع تقلید شیعه می دانستند که اظهارات، پیامها، بیانیه ها، احکام و فتاوی صادره ایشان برای مقلدانشان احساس تکلیف ایجاد می کرد و از این رو در قبال بسیاری از رویارویی ها امام با رژیم شاه وظیفه خود نمی دانستند که از فرامین امام تبعیت کنند.
در نیمه شعبان 1357 امام خمینی برای اعلام اعتراض نسبت به سیاست های ضد اسلامی شاه دستور منع چراغانی جشن های ولادت امام زمان (عج) را صادر نمود. اما اعضای انجمن توجهی به این فرمان نکردند و در برگزاری با شکوه تر و گسترده تر جشن کوشش کردند. این در حالی بود که رژیم شاه نیز برای شکست حرکت امام، توجه خاصی به برگزاری پرشکوه تر جشن های نیمه شعبان نشان داده بود.
اهمیت این موضوع و کم توجهی نشان دادن به این مساله در حدی بود که حتی باعث اعتراض امام شده و ایشان در اواخر عمرشان در پیام موسوم به منشور روحانیت که در تاریخ 13/12/1367 انتشار پیدا کرد به آن اشاره کردند. در فرازی از این پیام آمده است:
«... دیروز حجتیهایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزاتی تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند. ولایتی های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت بر ایشان جز تکسب و تعیش نبوده است امروز خود را بانی و وارث نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند...»