کد خبر: ۱۵۶۸۹
زمان انتشار: ۱۹:۲۸     ۲۰ تير ۱۳۹۰
به گزارش شيعه آنلاين - فاطمه محمدي،‌ وهابيون از صدها سال پيش تاکنون، در قضيه بناي قبور بر سر شيعيان مي کوبند، که بناي روي قبر حرام است و... و مثل صفحه گرامافون هر از چند گاهي از شيوخ پليد وهابي اتباع ابي تبارک و دمشقيه و عرعور مي شنويم..
 
اينها در واقع تابع تابعين اصحاب قوم لوط هستند.. آنها که به بهانه عدم بناي بر قبور، قبور ائمه عليهم السّلام را به امر پست فطرتان بني سعود بن عدوّ العزيز تخريب کردند و نزديک بود قبر رسول خدا ص را هم منهدم کنند، اگر که ابراهيم پاشاي مصري و بعد از او ملک فاروق در برابر آنان موضع نمي گرفتند.. اولي تهديد کرد مهلکه سعودي را ويران خواهد کرد و وقتي رژيم عدوّ العزيز پذيرفت قبر پيامبر را تخريب نکند، شرط کرد که بناي قبر پيامبر (ص) به حساب مصر باشد و از اين رو، گنبد سبز کنوني بر روي قبر پيامبر ثمره اين بناست. ولي مجدّداً حکومت سعود بن عدو ّالعزيز خواست قبر و گنبد پيامبر (ص) را تخريب کند. در اين زمان، موضع ملک فاروق اين شد که ارتش مصر را در آمادگي کامل به ساحل درياي سرخ آورد و نجس هاي وهابي را مجبور کرد از تصميم شان برگردند. ولي تفکّر آنها در مورد شيعه پابرجا ماند. شيعه هيچ گريه کني ندارد و همچنان و با تأسف زياد از تفکّر وهابي مي نالند و اعتراضات دائمي ايشان در مقابل وهابيه بسيار زياد است يکي از آنها در قضيه بناي قبور..

امروز قبر شيخ زايد آل نهيان که سازه اي از مرمر سفيد از نوع تاسيوس يوناني با تمام مظاهر تجمّل است، توجهم را به خود جلب کرد. ميهمانان رسمي دولت امارات معمولاً جهت اداي مراسم تجليل در چارچوب پروتوکل دولت به آنجا مي روند، يعني زيارت قبر جزء پروتوکل رسمي است، در تصور من و انصافاً پسران شيخ زايد با اين کارشان به پدر خود که به ملّت امارات نيکي هاي فراوان کرده، نيکي کردند.. ولي به دور از نيکي پسران شيخ زايد، واکنش وهابيون در برابر اين اعمال تکفيري که پسران شيخ زايد انجام دادند، چيست؟

پسران شيخ زايد چندين گناه کبيره مرتکب شدند...
اولاً قبر را بيشتر از چهار انگشتي که ابن جبرين (مفتي اعظم وهابيت) اجازه داده، بالا بردند.
ثانياً قبر را با مرمر اصل سنگ کردند.
ثالثاً: سنگ نوشته اي روي قبر قرار دادند و بر آن نوشتند.
رابعاً نه تنها بناي روي قبر را گچکاري کردند، بلکه با گرانقيمت ترين انواع سنگ مرمر يوناني تاسيوس بنا کردند.
خامساً: زيارت او را واجب کرده اند!!.. در حالي که همه اينها در فتواهاي ابن جبرين معصيت و گناه کبيره محسوب مي شود و مرتکب آن بايد توبه کند وگرنه گردن زده مي شود؟!!!!
ببينيم آيا وهابيه آنچه را که قبلاً در مورد شيعيان گفتند، جرأت مي کنند در مورد فرزندان شيخ زايد هم بگويند؟

يا اينکه بايد منتظر باشيم و ببينيم آيا انتحاري هاي وهابي مي آيند و خودشان را براي فتاواي هولناک ابن باز و ابن عثيمين و ابن جبرين و ابن منيعيل و بقيه اتباع عرعور و دمشقيه منفجر کنند يا نه؟..
البته ما از آنها مي خواهيم دهان باز کنند و کلمه اي بگويند؟ هان، اينها تصاوير قبر شيخ زايد است.. برخي از آنها را مي گذارم آيا کسي جوابي مي دهد؟

اين قضيه مرا به ياد قصه اي انداخت که سال 1998 برايم پيش آمد، وقتي به حجّ بيت الله الحرام مشرف شدم و با جناب شيخ جلال الدين صغير در منطقه معابده برخورد کردم. وي همراه با کاروان لبناني به اسم الغدير آمده بود. در ساختمان محلّ اقامت جناب شيخ، تصاوير مراجع عظام بر روي درهاي بعثه هاي ويژه هر يکي از آنان نصب شده بود. در اين اثناء يکي از اتباع وهابي با حالتي 1خشمگين از ماشين پياده شد و فرياد کشيد: اين چيست؟!
 

جناب شيخ که لباسش شبيه علماي سنّي شام بود به او گفت: چي شده حاجي؟ مرد وهابي گفت: شيخ! چرا گناه روافض را مرتکب شدي؟ و به تصاوير يکي از مراجع اشاره کرد. شيخ جواب داد: منظورت اين عکس است؟ مرد وهابي با خشم طوري که نفسش بيرون نمي آمد، گفت: بله.. شيخ گفت: آنها فتواي حليّت عکس دارند و هر انساني حقّ دارد بر اساس فتوايي عمل کند، چرا شما عمامه بسته ايد؟ وهابي جواب داد: يا شيخ خدا به داد تو و آنها برسد.. عکس را نصب مي کني و مي گويي آنها فتوا دارند؟!! شيخ جواب داد: الله المستعان. و چقدر شيخ مرا غافلگيرکرد وقتي به او گفت: آيا تو اسکناس 500 ريالي داري؟
 
وهابي گفت: مي خواهي چه کار کني؟ شيخ گفت: مي خواهم مطمئن شوم پول من اصل است يا تقلبي؟ مرد وهابي از کيف سياهش اسکناس 500 ريالي درآورد. شيخ آن را گرفت و گفت: بده ببينم. ناگهان شيخ فرياد زد: اين چيست؟

اين را از دستت بينداز.. مرد وهابي حيرت زده گفت: چه مي گويي؟ شيخ گفت: روي اسکنان پانصد ريالي که تو داري، عکس ملک عبد العزيز است.. چطور تو اين عکس را در جيبت حمل مي کني، در حالي که اين کار حرام است؟ مرد وهابي مبهوت و حيران در حالي که اسکناس را در جيبش مي گذاشت، گفت: راست مي گويند که شيعي ساحر است و فرار را بر قرار ترجيح داد و من غرق در خنده شدم تا جايي که از حدّ ادب تجاوز کردم. ولي دست خودم نبود. شيخ گفت: خدا احمق ها را بکشد.. کفر ديگران را مي بينند ولي وقتي نوبت خودشان مي رسد، آن را کفر نمي دانند و ناراحت نمي شوند..

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها