به گزارش 598، بازپسگیری حمص پس از منطقۀ استراتژیک القُصیر، پیشروی در
لاذقیه و حلب، رویارویی مخالفان مسلح با روستاهای کردنشین سوریه از مهمترین
تحولات در حوزۀ سوریه است.
خبرآنلاین در گفتگو با محمد ایرانی،
سفیر و کادار سابق ایران در اردن و لبنان و کارشناس جهان عرب آخرین تحولات
سوریه را مورد بررسی قرار داده است که در ذیل میخوانید:
محمد
ایرانی پیروزیهای متوالی ارتش بشار اسد پس از بازپس گیری القُصیر، حمص و
هم اکنون بخشهایی از لاذقیه به معنای آنست که معادله در حال تغییر به نفع
بشار اسد است؟
طی ۲ تا ۳ ماه اخیر ارتش سوریه پیشرویهایی
را در مناطق مختلف کشور داشته است که مهمترین آن منطقۀ القُصیر بوده است.
این منطقه به دلیل حساسیت و اهمیت آن به لحاظ روانی تأثیر زیادی در بین
نیروهای نظامی و شبه نظامیان طرفدار بشار اسد داشت و موجب شد که این
پیشرویهای ادامه و به مناطق دیگر هم برسد. سایر مناطقی که بازپس گیری شده
از جمله منطقۀ حمص و خالدیه نیز از اهمیت بیشتری برخوردار است. بخش قابل
توجهی از حمص تقریباً در دست ارتش سوریه است. در همین راستا پیشرویها
ادامه یافت و به اطراف لاذقیه و حلب نیز رسید.
به نظر میرسد که
تغییرات میدانی طی چند ماه اخیر پیشرفت قابل ملاحظهای را به سود نیروهای
نظامی ارتش بشار اسد در سوریه به معرض نمایش گذاشته است. این پیروزیها
حکایت از بهتر شدن اوضاع به سود دولت سوریه دارد.
طی روزهای
اخیر اخباری مبنی بر تشدید اختلاف میان مخالفان مسلح و همچنین اسلامگرایان
سلفی و تندرو(جبهة النصره و دولت اسلامی شام و عراق) منتشر شد، این مسئله
تا چه میزان جدی است ومیتواند برای بشار اسد فرصت باشد؟
اختلاف
در میان جبهۀ معارضه و ائتلاف ملی از پیش وجود داشت که با تلاشهای قطر و
ترکیه سعی شد آنها پشت میز مذاکره بنشینند تا یک همپیمانی و همسویی در
مقابله با نظام بشار اسد را دنبال کنند.
به دلیل تفاوت در دیدگاههای
سیاسی و حضور طیفهای مختلف فکری در میان گروههای مخالف از ابتدای امر شاهد
این اختلافات بودهایم. این اختلافات عمدتاً سیاسی بود که در جلسات آنها
بروز مییافت؛ به ویژه در میان طیفهای اسلامی و در رأس آنها اخوان
المسلمین و گروههای لائیک و سکولاری که عمدتاً متحد غرب و اروپاییها
بودند؛ به طور طبیعی به دلیل اختلاف نظرهای ایدئولوژیک مدتها بود که این
گروهها دچار تنش بودند اما هیچگاه اختلاف آنها در داخل صفوف معارضه به
درگیری نظامی کشیده نشده بود.
ورود گروههای تندروی افراطی سلفی که
منتسب به جریان القاعده بودند از جمله جبهة النصره این اختلافات را تشدید
کرد؛ البته تحولات منطقهای نیز در این میان به این اختلافات دامن زد از
جمله: تحولات مصر، تضعیف جایگاه و وضعیت اخوان المسلمین، کنار رفتن قطر از
معادلات مخالفین، نقشیابی بیشتر عربستان سعودی طی ماههای اخیر. این تحولات
باعث شد که طی ماههای اخیر این اختلافات عمق بیشتری پیدا کند.
اخیراً
گزارشاتی در مورد درگیری درونی میان برخی گروههای افراطی اسلامگرا از جمله
جبهة النصره و طرفداران "خلافت اسلامی در شام و عراق" گزارش شده است.
اما
تصور من اینست که این اختلافات ریشۀ اصولی ندارد؛ چون در هر حال این دو
جریان به لحاظ نگاه ایدئولوژیک در یک محور قرار دارند و به نوعی هر دو طرف
از نیروهای القاعده و نزدیک به دیدگاه ایمن الظواهری در حال فعالیت هستند.
ممکن است اختلافات آنها ناشی از رهبری منطقهای و میدانی باشد؛ جبهة النصره
در صحنۀ میدانی معتقد است که مدیریت و رهبری جریان باید در اختیار
گروههایی باشد که ریشۀ آنها محلی و یا بومی است؛ اما در طرف مقابل حامیان
خلافت اسلامی شام و عراق(موسوم به احرار) که همان نیروهای منتسب به القاعده
هستند و از طریق عراق و سایر کشورها وارد سوریه شدهاند، اعتقادی به این
مسئله ندارند و خودشان را تحت رهبری و فرماندهی القاعدۀ کل به رهبری ایمن
الظواهری میدانند. از همین رو اختلافت نظرهایی از این دست در میان آنها
بروز کرده است. تصور من اینست که این اختلافات چندان عمق و ریشه ای ندارد و
بیشتر ناشی از همین نوع نگرش آنها نسبت به مدیریت این جریان تندروست.
چرا بحران در حال سرایت و تشدید در حوزههای کردی سوریه است؟
اصولاً
کردهای منطقه در هر یک از کشورهای خاورمیانه (و به طور عمده در کشورهای
عراق، ترکیه، سوریه و ایران) دارای اصول مختص خود هستند؛ شاید مهمترین
اولویت مدنظر آنها ارتقاء وضعیتشان در مناطق و حوزههای محل سکونتشان
است. به عبارت دیگر کردها در هر یک از مناطق تحت نفوذشان به دنبال کسب
امتیازات بیشتر سیاسی هستند. این به عنوان یک اصل مهم مدنظر آنها مطرح است؛
این اصل میتواند شامل کردهای عراق(به رهبری مسعود بارزانی) و یا کردهای
ترکیه و سوریه نیز بشود. در واقع هدف اصلی کردها کسب امتیازات بیشتر سیاسی
است. با توجه به هر منطقه و میزان آزادی عمل آنها در آن حوزه، کردها نوع
تعامل خود با دولتهای مرکزی را تعریف و در واقع سیاستگذاری میکنند.
به
دلیل نزدیکی دیدگاههای اکثر کردهای سوریه -تحت رهبری جریان اتحاد دمکراتیک
کردستان سوریه- به کردهای کارگران کردستان ترکیه این مسئله سبب شده که
نوعی تفاهم میان آنها و دولت مرکزی سوریه از آغاز بحران سوریه شکل گیرد.
همین امر باعث شده بود که بیش از یک سال و نیم ما شاهد آرامش و ثبات نسبی
در منطقۀ کردستان سوریه باشیم. اما اخیراً اقدامات تحریک آمیزی برای ایجاد
ناآرامیها در این مناطق شاهد بودهایم که عمدتاً در یک طرف حزب اتحاد
دمکراتیک کردستان سوریه قرار دارد که متهم به همکاری با دولت مرکزی سوریه
است و در طرف دیگر جریانات منتسب به گروههای مخالف سوریه و در رأس آنها
گروههای تندروی جبهةالنصره و احرار شام قرار دارند.
این درگیریها
میان طرفین به یک معنا جنگی ایدئولوژیک و همچنین نزاع برای کسب منافع
استراتژیک است. در واقع از آنجایی که مناطق مورد نظر بسیار مهم هستند و
گذرگاههای مهمی در این مناطق وجود دارد، گروههای مخالف بشار اسد از جمله
دو گروه تندروی اخیر نیز به دنبال آنند که گذرگاههای مرزی را در کنترل
خودشان بگیرند. این نزاع مدتی است که میان طرفین آغاز شده است.
بارزانی
تهدید کرده است که در صورت تداوم این وضعیت نیروهای پیشمرگ برای دفاع از
غیرنظامیان کرد وارد میدان سوریه میشوند، این مسئله تا چه میزان شدنی است؟
در
این درگیری، کردها نیز دچار نوعی تعارض در میان خودشان هستند. به عبارت
دیگر اختلاف نظرهایی در جبهۀ کردی به معنای عام وجود دارد. بارزانی به
عنوان پرچمدار جریان اتحاد کردها در مناطق مختلف اخیراً با آنکارا مذاکراتی
داشته است و روابط نزدیکی را با ترکیه پی ریزی کرده است. اما در تحولات
سوریه به دلیل اینکه در آن نقش گروههای اسلامی از جمله جبهة النصره خیلی
واضح و آشکار است، حکومت اقلیم و شخص بارزانی به نوعی خود را مجبور میبیند
که در نگاهی کلی از جریان اتحاد دمکراتیک و کردها حمایت کند و به نوعی
نگرانی خود را از نقش پیدا کردن گروههای اسلامی اعلام کند. گرچه به لحاظ
دیدگاههای سیاسی، اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه توافق و یا نزدیکی زیادی
با دیدگاه بارزانی در رابطه با سوریه و بشار اسد ندارند اما به دلیل فعال
شدن گروههای اسلامی تندرو در این مناطق، نگاه دو طرف به هم نزدیک شده است.
در واقع بارزانی خود را مجبور میبیند که از منافع کلان کردی دفاع کند تا
حضور گروههای اسلامی. گرچه همانطور که اشاره کردم به لحاظ ایدئولوژیک و
اعتقادی جریانات کردی عمدتاً نگاه سوسیالیستی به آیندۀ سوریه و نوع
مدیریتشان بر این مناطق دارند؛ در حالیکه گروههای اسلامی تندرو به دنبال
شکل گیری یک خلافت اسلامی پیرو تفکرات و نگاههای ایمن الظواهری و القاعده
هستند. این چالشی است که ادامه خواهد یافت به این دلیل که هیچیک از طرفین
به هیچ عنوان حاضر نیستند از موضعشان کوتاه بیایند.
ملاقات
بندر بن سلطان و پوتین بازتاب قابل توجهی در رسانهها داشت، گفته میشود
عربستان تلاش دارد روسها را در ازای اعطای برخی امتیازات راضی به توقف
حمایتها از بشار اسد کند، فی الواقع روسها حاضر به پذیرش این مسئله خواهند
بود؟
مدتی است مدیریت منطقهای بحران سوریه نزد گروههای
مخالف بشار اسد در اختیار عربستان سعودی است. بعد از تضعیف نقش قطر بسیار
واضح و آشکار است که عربستان بسیار فعال شده است و مهمترین مهرۀ سعودی در
بحران سوریه که نقش عربستان را فعالتر میکند، شخص بندربن سلطان است. از
ابتدای امر ایشان پروندۀ سوریه را حتی قبل از این بحران نیز در اختیار
داشت. به نظر میرسد که ملاقات میان پوتین و بندر عمدتاً به دلیل
نگرانیهای عربستان سعودی از پیروزیهای میدانی اخیر ارتش سوریه است.
به
هر حال بندربن سلطان تلاش میکند که میزان کمکهای روسیه به نظام بشار اسد
را کاهش دهد و تلاش وی عمدتاً در راستای ارائه یکسری مشوقهای اقتصادی
برای کاهش این کمک هاست. تاکنون جزئیات زیادی از این ملاقات فاش و منتشر
نشده است، اما عمدتاً بحثهایی در مورد خرید میلیاردی تجهیزات نظامی
عربستان از روسیه مطرح شده است که این مسئله مورد تکذیب مقامات عربستان
قرار نگرفته و میتواند به نوعی واقعیت داشته باشد که روسها نسبت به این
امر تحریک شوند و کمکهای خود به سوریه کاهش دهند.
اگر بندربن سلطان
موفق شود که وضعیت را به سمتی ببرد که این کمکها به سوریه کاهش یابد
میتواند موفقیتی برای وی حتی در مورد بحث رهبری ایشان در آیندۀ عربستان
باشد چرا که راه را برای نقش فعالتر وی در رهبری آینده عربستان هموار
میکند.
آیا روسها حاضر به اعطای چنین امتیازی به عربستان خواهند بود؟
نباید
چندان خوش بین بود؛ چون یک مانع اصلی در این مسیر وجود دارد؛ به این دلیل
که روسها و شخص پوتین دنبال ارتقاء نقش خودشان در خاورمیانه هستند. روسها
مدت مدیدی است که در حال پیگیری این نقش به عنوان راهبرد و یا هدف راهبردی
هستند. بخش عمدهای از این هدف راهبردی از طریق نقش روسیه در بحران سوریه
در حال تأمین شدن است؛ به عبارت دیگر مانع اصلی در توسعۀ روابط میان
عربستان سعودی و روسیه، به نگاه روسها به کل منطقه بازمیگردد و بعید به
نظر میرسد که این اهداف را فدای یکسری تفاهمات دوجانبه کنند.
در
مصاحبۀ قبلی گفته بودید جنگ سوریه برندهای ندارد؛ تحولات میدانی آیا این
روند را تغییر داده یا وضعیت تغییری نکرده است؟ آینده را چگونه پیش بینی
میکنید؟
همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم گرچه به لحاظ
عملیاتی ارتش بشار اسد به پیروزیهای نسبتاً مهمی در مناطق مهم و حساسی دست
یافته است اما این هرگز به معنای پایان بحران در سوریه نیست، به این دلیل
که از دو زاویه باید به بحران سوریه نگریست: اول صحنۀ عملیاتی و میدانی
داخل و دیگری نگاه سیاسی است.
نگاه سیاسی از مرزهای سوریه فراتر
رفته است و امروز بحران سوریه درگیر مناقشات بین المللی است. دخالت آشکار
طرفهای خارجی در سوریه نیازی به توضیح ندارد و کاملاً واضح است که خیلی از
طرفهای بین المللی در بحران سوریه دخالت دارند، تا زمانی که مشکل اصلی
یعنی دخالت طرفهای خارجی وجود دارد، پیدا شدن یک راه حل سیاسی برای آیندۀ
بحران سوریه در گرو تفاهم طرفهای خارجی به ویژه ایالات متحده آمریکا و
روسیه است.
شاید بهترین نتیجهای که بتوان برای آیندۀ سوریه متصور
بود، راه حلی است که در آن همۀ گروههای سیاسی و اجتماعی با طیفهای مختلف
مشارکت داشته باشند تا گفتگوهایی شکل گیرد که کاملاً فراگیر بوده و در آن
همۀ جریانات حضور داشته باشند تا بتوانند به تدوین یک چارچوب و منشور ملی
برای آینده سوریه دست یابند. این مسئله نیز در ابتدای امر در گروی توافقات
منطقهای و بین المللی است. شاید در صورت برگزاری اجلاس ژنو ۲ این نشست
افقها را به سمت پیدا شدن یک راه حل سیاسی سوق دهد.
به یک معنا راهکار نظامی، تنها گزینۀ حل بحران نیست بلکه تفاهمات بین المللی، نشست فراگیر گروههای سوری در اولویت قرار دارد.