حسین مرعشی در مصاحبه با روزنامه شرق و
درباره عدم انسجام در تیم اقتصادی دولت اصلاحات گفت: کسانی که در تیم اقتصادی دولت
اول اصلاحات مسئولیت داشتند 4 نفر بودند؛ مرحوم نوربخش که تا آخر (زمانی که فوت
شدند) مورد اعتماد آقای خاتمی هم بودند. در مقابل ایشان، آقای خاتمی، آقای نمازی را
به عنوان وزیر اقتصاد و دارایی گذاشتند که از نظر فکری در نقطه مقابل نوربخش بود.
البته آقای نمازی آدم نجیبی بودند و خیلی هم دخالتی در کارها نمیکردند ولی به هر
حال همسو نبودند. ایشان عملا نقش چندانی در ستاد اقتصادی دولت نداشت و عموما
تصمیمات توسط آقای نوربخش و همینطور آقای نجفی در سازمان برنامه اتخاذ میشد.
نفر چهارمی هم مداخله میکرد و آن آقای طهماسب مظاهری بودند. ایشان به عنوان مشاور
آقای خاتمی بودند و آقای خاتمی ستادی ایجاد کرده بود، به نام ستاد اقتصادی که آقای
مظاهری هدایت آن را بر عهده داشت. آقای مظاهری نه اقتصاد خواندهاند و نه در دولت
خاتمی عنصر هماهنگی بودند. آقای مظاهری ماجراجو هم بودند. به این خاطر تقریبا دو
سالی به اعصاب خردی گذشت.
وی در پاسخ این سوال که «با توجه به این اختلاف
دیدگاهها موضع آقای خاتمی درخصوص این اختلافات چه بود؟ به کدام دیدگاه گرایش
داشت؟» اظهار داشت: خود آقای خاتمی هم آن موقع هنوز یک دیدگاه روشن اقتصادی نداشت.
آقای خاتمی همیشه صحبتشان این بود که من میخواهم سیاست اقتصادی دو سال آخر آقای
هاشمی را ادامه بدهم. سیاست اقتصادی دو سال آخر هاشمی به دلیل فشارهای فراوان، در
واقع یک تعدیل تعدیل شده بود. به هر حال دو سالی آقای مظاهری وقت گرفت و بسیار مشکل
ایجاد شده بود. برنامه ای هم تدوین کردند به اسم «ساماندهی اقتصادی» که هیچچیزی از
آن بیرون نیامد و فقط وقت گرفته شد. شانسی که آقای خاتمی آوردند این بود که از سال
78 درآمدهای نفتی بالا رفت و یک ثباتی در منابع ارزی کشور ایجاد شد.
مرعشی
همچنین درباره دولت دوم خاتمی گفته است: در دولت دوم آقای خاتمی هم دوباره همین
اشتباه شد. دولت دوم خاتمی دو بخش شد. دو سال اول و دو سال دوم. در دو سال اول
طهماسب مظاهری شد وزیر اقتصاد و آقای ستاریفر شد رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی
و آقای نوربخش هم رئیس کل بانکمرکزی باقی ماندند. آقای نوربخش به من زنگ زدند و
گفتند که آقای خاتمی چنین تصمیمی گرفتهاند و چنین ترکیبی را برای ستاد اقتصادی
دولت مدنظر دارند. مرحوم نوربخش به من گفتند که من به آقای خاتمی بگویم به جای من
هم یک نفر دیگر را تعیین کنند چون من نمیتوانم با آقای مظاهری و ستاریفر هماهنگ
باشم. من آن موقع نماینده مجلس بودم. به آقای خاتمی زنگ زدم و گفتم شما حقتان است
که وزرا و مسئولان دولت را تعیین کنید اما آقای نوربخش هم میگوید من را از ادامه
همکاری معاف کنید و فرد دیگری را که با وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه هماهنگ
باشد منصوب کنید. آقای خاتمی خیلی از این حرف من آشفته شد. گفت من اساسا آقای ستاری
و مظاهری را چون میتوانند با نوربخش کار کنند در دولت گذاشتهام. مگر میشود
نوربخش نباشد؟ از نظر آقای خاتمی، نوربخش اصالت داشت. من گفتم به هر حال برداشت من
این است که اینها هماهنگ نیستند. آقای خاتمی گفت: من با ستاریفر و مظاهری صحبت
کردهام و قول گرفتهام که با نوربخش هماهنگ باشند. ولی آقای مظاهری تقریبا 40 روز
بعد از آغاز به کار دولت دوم خاتمی به سوی درگیری با آقای نوربخش حرکت کرد.
وی
که رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت اصلاحات بود، ادامه میدهد: مرحوم
نوربخش هم اصفهانی بسیار زرنگی بودند. نوربخش خودش را از صحنه درگیری کنار کشید و
درگیری شد میان مظاهری و ستاریفر. نوربخش خودش گوشه نشست و آن دو نفر با هم درگیر
بودند.
آقای ستاریفر در یک دورهای حسابی اعصابش به هم ریخته بود. آقای
تاجگردون که معاونشان بودند، به آقای ستاریفر گفتند که ما چه کار داریم که موجودی
خزانه را بدانیم. موجودی خزانه را میتوانیم حدس بزنیم. براساس حدسیاتمان تخصیص
میکشیم.
تخصیصها را میکشیدند. بعد وزارت اقتصاد تخصیصها را پرداخت نمیکرد.
وزارت اقتصاد میگفت فلان سازمان تخصیص گرفته است اما برای پرداخت تامین وجه نشده
است. برای اولینبار در سیستم اداری کشور واژهای درست شد به نام «تامین وجه».
مرعشی تصریح کرد: خلاصه کار به جایی رسید که آقای خاتمی تصمیم گرفت هم آقای مظاهری
و هم آقای ستاریفر را از این دو پست برکنار کند و این همزمان شد با فوت مرحوم
نوربخش. بعد از آن با تصمیم آقای خاتمی، آقای شرکا رئیس سازمان مدیریت شدند. آقای
صفدرحسینی هم وزیر اقتصاد و دارایی و آقای شیبانی هم رئیس کل بانک مرکزی شدند. دو
سال آخر آقای خاتمی، تقریبا دو سال آرامی بود و اینها با هم هماهنگ شدند(!)
تلاش
مرعشی برای شکستن همه کاسه کوزههای بنبست در دولت اصلاحات در حالی است که روسای
بانک مرکزی و سازمان مدیریت در این دولت نیز درگیریهای جدی با یکدیگر داشتند.