کد خبر: ۱۵۶۰۸
زمان انتشار: ۱۲:۰۱     ۱۹ تير ۱۳۹۰

شش سال پيش بود كه ماهنامه امتداد، با هدف تداوم ارتباط راهيان نور، پا به عرصه مطبوعات گذاشت؛ هدف آن بود كه معنويت و دانشي كه از سفر راهيان نور، براي زائران آن، در همان چند روزه سفرحاصل شده بود، براي ديگر روزهاي سال نيز تداوم يابد و فضا و روحيه جهاد و شهادت هميشه در محيط شهر همراه مخاطبانش باشد.

    شايد آن روز كه اين ماهنامه كليد خورد، حتي دست اندركاران آن حدس هم نمي زدند كه تنها چند ماه بعد، امتداد، تبديل شود به يك شبكه عظيم فرهنگي كه بيشتر جوانان علاقه مند به حوزه جهاد و شهادت گرد آن جمع شده باشند و ماهنامه اش، يكي از پرمخاطب ترين محصولات فرهنگي اين كشور شود.

    يكي از بچه هاي قديمي مجله مي گفت حتي همان روزها، رئيس جمهور دستخطي براي بچه هاي امتداد نوشت و بركاربراي شهدا تاكيد كرد.


كم كم كار گسترده تر شد و رسيد به امتداد گويا، كه مجله اي بود تلفني؛ بي سيم چي امتداد، كه مجله اي بود پيامكي، كه مخاطبان خاص و البته زياد خودش را داشت.

    امتداد درجشنواره مطبوعات كشور، توانست دو دوره متوالي به عنوان بهترين انتخاب شود. همين كافي بود براي برخي مسئولان كه سالي يك بار شايد سري به مسائل دفاع مقدس و فرهنگ جهاد و شهادت مي زدند، دريابند كه امروز مباحثي از اين جنس، مطلوب جوانان اين مرز و بوم است و بايد مي فهميدند كه چقدر غفلت كرده اند از كار براي شهدا و فرهنگ دفاع مقدس.


نقطه اوج خاطرات بچه هاي امتداد، ديدار با رهبر معظم انقلاب است كه درچهاردهم تيرماه پارسال انجام گرفت.

    اين سير صعودي فعاليت ها حول محور فرهنگ جهاد وشهادت، زماني متوقف شد كه اسفنديار رحيم مشايي، جايگزين سيدمهدي هاشمي، نماينده تام الااختيار رئيس جمهور درستاد مركزي راهيان نور شد. و از همان روزها، حمايت هاي دولتي از راهيان نور و فرهنگ دفاع مقدس، آرام آرام قطع شد.

    البته از آنجا كه امتداد تابلو كار اين حوزه بود، مشكلات مالي و اداري، دراين حوزه بيشتر به چشم مي آمد. تا آنجا كه امتداد، ارتباط خود را با مخاطبانش، به حداقل رساند و سامانه امتداد گويا و بي سيم چي اش، ازكار افتاد و يا به حداقل فعاليت، تنزل يافت و گاه حتي برخي منابع تعطيلي بزرگ ترين شبكه فرهنگ مقاومت را اعلام كردند؛ خبري كه هيچ كس حاضر به باور كردن آن نشد.مگر اين كار با تمام باقيات صالحات و آثار مثبت فرهنگي اش چقدر خرج روي دست خزانه اين مملكت مي گذاشت؟ بين خودمان باشد اما اين طور كه ما فهميديم هزينه اين شبكه بزرگ فرهنگي ماهيانه چيزي حدود 20ميليون تومان بوده است! حالا20ميليون نه، تو بگو 100ميليون.راستي اين مبلغ كجاي بودجه فرهنگي اين مملكت است؟!

    بالاخره درتيرماه امسال، كمتر از يك سال از حمايت رهبري از اين حركت، ظاهراً امتداد را به پايان خط رسانده اند. اين شما و اين هم ته مقاله آخرين شماره مجله اي كه دوستش مي داشتيم و بوي الوداع مي دهد:

    اين شماره امتداد را با رمز و نام «امتداد» بسته ايم؛ امتداد راه شهيدان، كه همان امتداد خون شهداي كربلاست.


 حالاديگر بعد ازشش سال كار براي شهدا، زير همين نام امتداد، شايد اين نام، آن قدر متبرك شده باشد كه بتوان آن را رمز عمليات كرد و با ياد آن گريست، «امتداد» براي ماها كه شش سال با آن زندگي كرده ايم، ديگر تنها يك واژه نيست كه در جمله معنا يابد؛ بلكه خود واژه اي است به وسعت يك تاريخ؛ تاريخي از كربلاي حسيني تا كربلاي خميني.

    دل كندن از اين نام براي ماها كه سال ها با آن، بر سر سفره شهدا ميهمان بوده ايم، كمتر از جان كندن نيست و خوب مي دانيم كه براي بسياري از مخاطبانش، نيز همين گونه است. امتداد، امروز يك تفكر است؛ نوعي تفكر با شهدا بودن، براي شهدا زيستن و براي شهدا به پيش رفتن؛ حتي اگر اين واژه، نامي براي هيچ مجله اي نباشد...

    بگذريم.برويم سر اصل مطلب در يك جمله، ما برو بچه هايي كه با امتداد و قهرمانان داخل صفحات مجله هاي مكتوب و صوتي و پيامكي اش زندگي مي كرديم و چگونگي قهرو آشتي را با دنيا و پديده هايش مي آموختيم، رفتيم! به همين سادگي ... اما شايد برو بچه هاي جديدي بيايند و به جاي ما امتداد را ادامه دهند. اميدوارم امتداد با اين سابقه فرهنگي اش و منش ساده و بي تكلفش، و با مخاطبان ارزشمندش، هرگز به بايگاني نشريات دفاع مقدس نپيوندد و با رفتن ما، خدمتگزاران بهتر و شايسته تري اين مسير پرشكوه را بهتر و پربارتر ادامه دهند.

    حالاكه بودجه هاي فرهنگي دست كساني افتاده است كه اين روزها با عنوان «جريان انحرافي» مي شناسيم شان، بگذار چيزي نصيب امتداد نشود از كانال اين جريان، و بگذار فرهنگي كه براي شهدا مي نوشت و مي سرود، پاكيزه بماند و دست نخورده. بگذار بچه هايي كه با كش و قوس هاي مالي در دو سه سال اخير( همزمان با ورود اين جريان)،كمرشان زير بار فشارها خم نشد، همچنان درمحضر شهدا استوار بمانند و افتخار كنند كه براي از شهدا نوشتن، دستشان به سمت اينها كه از امام زمان (عج) دم مي زند و نه امام زماني مي شناسند و نه شهدايي كه فدايي نام و ياد و نايب او شدند،دراز نشد.

    ما كه رفتيم، اما بگذار كساني كه دم از ياد و نام حاج احمد مي زنند، بمانند با خيالات خام خودشان وگمان كنند كه به انتهاي افق رسيده اند و پرچم ظهور را نيز ديده اند و ايستاده اند. اما نه، اينجا، انتهاي آن افقي نيست كه حاج احمد آن شب به آن بسيجي نشان داد؛ اينجا انتهاي افق كساني است كه تا نوك بيني خود را بيشتر نمي بينند. مبارزه همچنان باقي ست و كربلاهمچنان جاري، تنها عرصه اين ميدان عوض شده است و تا رسيدن به هدف نهايي آرمان هاي روح الله (ره)، از جهاد و كوشش خودجوش فروگذارنخواهيم كرد.

    يادمان نخواهد رفت كه پرخاطره ترين روزهاي امتدادي ما، ديدار با مولايمان درسال گذشته بود كه به نيابت از تك تك خواننده هاي خوب امتداد، توفيق زيارت قسمتمان شد. جايتان خالي بود وقتي مولايمان با همان صلابت هميشگي اش، ما را «افسر جوان جنگ نرم» خواند و «حركت هاي خودجوش» مان را ستود. و چقدر سخت است باور اينكه تنها چند ماه پس از اين ديدار، جاده پشتيباني از اين خاكريز جنگ نرم، خراب شد و نخست «امتداد گويا» و «سامانه بي سيم چي» از كارافتاد و مانديم دراين كانال كميل و محاصره اي كه بايد مي شكست وشكست و نشكست و شكست و نشكست و...

    اعتراض ها و فريادهايتان را شنيديم و جز سكوت پاسخي براي آن نداشتيم. در برابر محبت هايتان دستمان خالي است و چشمانمان هنوز نيازمند نگاه هاي خريدارانه تان به نوشته هاي دوستاني است كه واقعا مخلصانه قلم مي زنند و انگيزه اي ندارند جز رضايت شهدا و امام شهدا و مولايشان سيد علي.

    بايد سپاسگزار باشيم از مسئولاني كه دراين مدت، توفيق براي شهدا نوشتن را برايمان رقم زدند و جداً خالصانه از اعطاي امكانات توزيع دريغ نورزيدند؛ از سردار سيد محمد باقرزاده، رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس؛حاج حسين يكتا و بعدتر جواد تاجيك كه دبيري ستاد مركزي راهيان نور را عهده دار است؛ سردار خادمي كه همين روزهاي نيمه خرداد، به امام شهدا و رفقاي شهيدش پيوست؛ و دوستان و نويسندگاني كه از ابتداي راه امتداد، همراهي مان كردند؛ و در نهايت خوانندگان عزيز و بي نظيري كه مشوق ما بودند در قلم زدن و قلم زدن با شهداي ديروز و امروز.

    غلط ها و اشتباهات تايپي و محتوايي مان را بر ما ببخشيد. بگذاريد به حساب دست تنها بودن مان و شتابمان براي زودتر رساندن مجله به دست ها و چشم هاي تشنه تان.

    مدتي هم كاغذهاي امتداد زرق و برق گرفته بود، كه باب ميل قريب به اتفاق شما نبود؛ اما باور كنيد تنها صفحات مجله بود كه به زرق و رنگ آغشته شد، خودمان هنوز خاكي هستيم و اگر اقتضاي زمانه نبود، لباس هاي خاكي يادگاري بچه هاي جبهه را هرگز از تن به در نمي كرديم.


    تا ديدار بعد- يا حسين

 

روزنامه كيهان، شماره 19970، تاريخ 19/4/90، صفحه 9 (فرهنگ مقاومت)


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها