در خصوص علت و هدف تشكيل انجمن نظرات مختلفي وجود دارد اما گذشته از علت شكل گيري انجمن حجتيه آنچه كه با قاطعيت ميتوان گفت اين است كه انجمن برخلاف حركت اسلام سياسي و انقلابي حركت كرده و با جدايي دين از سياست نيروي خود را مصروف عوامل فرعي كرده، از مبارزه با اصل و ريشه فساد غافل ماند و به همين جهت مورد استقبال دربار قرار گرفت.
شیخ محمود حلبي به تشكيلات خود رسميت داد و نهايتاً در سال 1336 آن را به نام انجمن حجتيه مهدويه به ثبت رساند. اين انجمن داراي يك هيأت مديره بود كه فعاليتهاي انجمن زيرنظر اين هيأت مديره انجام مي گرفت. شيخ محمودحلبي رياست هيأت مديره را بر عهده داشت و اعضاي اين هيأت مديره عبارت بودند از: حاج سيد رضا رسول، سيد حسن سجادی، محمد حسين غلام حسين، حاج محمد تقي تاجر.
اساسنامه انجمن داراي يك فصل، دو ماده، هشت بند و دو تبصره بود؛ تبصره يك عبارت است از اين كه، هدف انجمن تا ظهور قائم موعود غيرقابل تغيير است. در تبصره دو آمده است: «انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هرنوع دخالتي را در زمينه سياسي كه از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد بر عهده نخواهد داشت.»
انجمن حجتيه به زودي موفق شد در اكثر شهرهاي ايران گروههايي را سازمان بدهد و از تهران فعاليت آنها را هدايت كند. از آنجا كه هر نوع فعاليت سياسي از طرف اعضاي انجمن ممنوع بود عملاً حمايت دستگاه امنيتي دوره حكومت محمد رضا شاه را به خود جلب كرده بودند. آقا علي اكبر پرورش از فعالان اوليه و سابق انجمن حجتيه مي گويد: «از برادران و خواهران انجمن نوشته مي گرفتند كه در امور سياسي دخالت نكنند و انجمن شديداً از درگير شدن با مسائل سياسي اجتناب مي كرد.»
به دليل گرفتن تعهد كتبي مبني بر عدم مبارزه و عدم دخالت در امور سياسي از اعضا بود كه انجمن، نه تنها كوچكترين تهديدي از جانب رژيم منحوس پهلوي نشد بلكه بعضاً مورد حمايت آنان نيز قرار گرفت. از طرف ديگر چون متظاهر به مذهب و مطيع مرجعيت هم بود نزد روحانيان هم توانست مشروعيت لازم جهت حمايت را كسب كند.
دیدگاههای موجود در مورد روابط انجمن با ساواک
در مورد روابط انجمن حجتیه با رژیم پهلوی چند دیدگاه مطرح است:
یک دیدگاه این است که انجمن حجتیه هیچ ارتباطی با رژیم نداشته و اصلا مورد تایید رژیم نبوده است و اگر رژیم شاهنشاهی در برهه ای از زمان آنان را تایید کرده به جهت مصالح آن دوره اقدام به این کار نموده است.
دیدگاه دوم به ارتباط نزدیک و تنگاتنگ انجمن و ساواک تاکید داشته و آنان را نفوذی های ساواک در میان متدنیان تلقی می کند.
دیدگاه سوم حالتی بینابین دو دیگاه قبلی است و معتقد است انجمن به طور مطلق مورد تایید ساواک نبوده اما وجود این نوع انجمن ها در آن برهه نوعی کشاندن جوانان مذهبی طرفدار انقلاب و معارضان رژیم به جلسات بی خاصیت یا حداقل آرام و سخنرانی های بی خطر انجمن و سوق دادن روحیه مبارزه جویی جوانان متدین به سوی مبارزه با بهائیت و انصراف آنان از مخالفت صریح با رژیم است. لذا اگر مواردی انجمنی ها مورد تایید رژیم بودند از آنان استفاده ابزاری شده است و یا خود انجمنی ها توجهی به جایگاه خود در پیش ساواک نداشتند و نمی دانستند ساواک از آنان بهره برداری می کند. چون انجمن حجتیه با همه مدیران کشوری رژیم پهلوی ارتباط داشت آنها امکانات خوبی برای رفت و آمد به شهرستانها جهت تبلیغ داشتند بنابراین خیلی ها دوست داشتند که به آنها نزدیک شوند. چرا که یک طلبه جوان در آن زمان اصلا نمی توانست به مسئولان کشوری نزدیک شود و با آنها ارتباط برقرار کند.
اسناد و مدارک بدست آمده از ساواک ثابت می کند که انجمن حجتیه روابط نزدیکی با ساواک داشته است که در ذیل به آنها پرداخته خواهد شد.
انتخاب مسئولان انجمن با موافقت ساواک
برخی سندهای به دست آمده نشان می دهد که علاوه بر وابستگی انجمن حجتیه به رژیم، مسئولان و متصدیان انجمن نیز توسط ساواک انتخاب می شدند. به عنوان نمونه می توان ازتایید ساواک در انتخاب قربانعلی مقدم برای ریاست انجمن حجتیه بجنورد نام برد.
گزارش جلسات انجمن به ساواک
در گزارش ساواک خراسان راجع به سید حسین سجادی معروف به مهندس آمده است که نامبرده به تعهد خود در برابر ساواک پایبند بوده و اطلاعات لازم را درباره جریانهای درونی انجمن حجتیه به طور پیوسته در دسترس ساواک قرار می داده است . سرتیپ بهرامی رئیس ساواک خراسان در پاسخ ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور با پشتیبانی اضمنی از نامبرده اطمینان می دهد که او در امور سیاسی به هیچ وجه دخالتی نمی نمایند و ساواک از تشکیل جلسات مرتب با اطلاع است»
عدم موضع گیری سیاسی شیخ محمود حلبی و اعضای انجمن
انجمن حجتیه تا واپسین روزهای سلطنت خاندان پهلوی به تلاش بی درنگ خود در راه پاسداری از تز استعماری جدایی دین از سیاست و مخالفت با خط و راه امام راحل و وفاداری به رژیم طاغوتی ادامه می داد و این حقیقت نکته دیگر در خور نگرش این است که یکی از سران فریب خورده انجمن حجتیه در دیدار با برخی از مقامات ساواک به خود می بالد که :«... با تمام قوا کوشش نموده که کوچکترین قائله سیاسی در جلسات انجمن حجتیه مطرح نشود و اجازه ورود یک نفر از روحانیون به جلسات و دخالت آنان را در این زمینه نداده است».
تأیید انجمن توسط شاه
در گزارش یکی از منابع ساواک آشکارا آمده است :«... این انجمن یک سازمان سیاسی نیست و دولت نیز آن را تایید نموده و شاهنشاه آریا مهر هم از تشکیل آن ابراز رضایت فرموده اند».
گرفتن اجازه نامه از ساواک
انجمن تاجایی در جلب نظر رژیم پیش می رود که با تکیه بر ساواک و اخذ مجوز از آن به انجام رسالت خود ادامه می دهد. مهندس طیب در این باره می گوید: «در گذشته انجمن موضع مشخص و قاطعی نداشته است برای مثال می توان از اجازه ای که از ساواک برای تشکیل جلسات خود می گرفته نام برد». ساواک نظر مساعد خود را در بخشنامه ای که اداره کل سوم به ساواک تهران و کلیه شعب آن در سراسر استان ها صادر نموده نشان می دهد.
مراعات حال انجمنی ها توسط ساواک
از آنجا که انجمن از سوی رژیم مجوز گرفته بود دارای روابط حسنه ای با ساواک بود اگر افرادی که هضم در هاضمه فکری و سیاسی انجمن نشده بودند و زیر پوشش انجمن فعالیت می کردند به اتهام مخالفت با رژیم دستگیر می شدند که این مورد نادری بوده است و یا اگر اشتباهی رخ می داد و فردی از انجمن توسط ماموران ساواک بازداشت می شد و بعد انجمنی بودن آن محرز می گشت و اثبات می شد یک ساعت هم او را نگه نمی داشتند و بلافاصله رهایش می کردند. برای آگاهی از پایه اطمینان ساواک نسبت به کارگردانان انجمن حجتیه همین بس که یکی از سران انجمن یاد شده به نام سید حسین سجادی معروف به مهندس در روز 28/6/42 در پی سخنرانی در یک مراسم مذهبی ویژه بانوان در مشهد ، مورد بدگمانی واقع شده و دستگیر می گردد لیکن بی درنگ ساواک خراسان با فرستادن گزارش به لشکر 6 خراسان او را تبرئه می کند و خواستار آزادی بی قید و شرط او می شود.
برخورد ساواک بااعضای جدا شده از انجمن
آقای پرورش می گوید: «وقتی ساواک متوجه شده بود که من از انجمن کنار رفته ام همین نادری ملعون ما را خواست و خیلی فحاشی کرد و گفت چرا دیگر در انجمن نیستی؟»
شرکت علنی سران ساواک در جلسات انجمن
در جلسات انجمن گاهی تیمسار بهرامی رئیس ساواک مشهد شرکت می کرد و برخی از جلسات آنها که در محافل اعیان و اشراف مشهد برگزار می شد با تشریفات فوق العاده ای همراه بود.
توجیه ادامه حیات رژیم پهلوی
در دیدگاه انجمن حجتیه رژیم فاسد پهلوی به عنوان خطر عمده ای برای اسلام مطرح نبود و وجود رژیم را کمکی به ظهور امام زمان (عج) تلقی می کردند.
لو دادن مبارزان با رژیم به ساواک
اعضای انجمن حجتیه عناصر مبارز با رژیم را به ساواک معرفی می کرد، زیرا شیوه مبارزاتی امام خمینی را انحرافی تلقی می کردند و خودشان را موظف به بستن این باب می دانستند.
عناصر انجمن در صدد پاسخگویی به اتهام روابطشان با ساواک اظهار داشته اند که این روابط جهت اطمینان دادن به ساواک و پیشبرد هدف انجمن یعنی مبارزه با بهاییت بوده است. ولی اسناد و مدارک به طور واضح مشخص می کند که این رابطه بالاتر از یک اجازه کتبی بوده است و اسنادی مبنی بر مخالفت علنی انجمن با ساواک در دست نمی باشد.