به گزارش 598، فلسفه نظیر سایر علوم و حتی بیش از خیلی از آنها با عقل و منطق انسان سروکار دارد و این عقل و منطق زن و مرد نمیشناسد، بنابراین هر کس که در این وادی گام بردارد متوجه میشود که در طول تاریخ زنان بسیار کمتر از مردان در این عرصه نقشآفرینی کردهاند و به تعبیری مردان گوی سبقت را از زنان ربودهاند. این در حالی است که به گفته آیتالله سیدحسن سعادت مصطفوی مدیرگروه فلسفه دانشگاه امام صادق(ع) در روز جهانی فلسفه، زنان به دلیل داشتن روحیه لطیف، امور لطیف و روحانی مانند حکمت و فلسفه را بهتر درک میکنند.
در این گزارش تلاش داریم تا شمهای از وضعیت فلسفی زنان در جامعه ایران از دیرباز تاکنون را بررسی کرده و علل و آسیبهای موجود در این حوزه و راهکارهای پرورش زنان فلسفی در کشور را با استفاده از نظرات زنان صاحبنظر و اهل فلسفه کشور بررسی کنیم.
*شمهای از پیشینه حضور زنان در عرصه فلسفه جهانی
پیش از اینکه حضور زنان در فلسفه ایران تشریح شود، در سیری که آثار فلسفه یونان باستان طی کرده، نخستین مکان پرورش فیلسوف همین کشور بوده است. در یونان زنان فیلسوفی را مییابیم که در دورهای از تاریخ در مجامع و محافل عمومی شرکت میکردند و به دلیل اینکه از خانوادههای مرفهی بودند توانستند رشد کنند و استعدادشان را شکوفا سازند و برخی از این زنان حتی کتب فلسفی نیز نگاشتند که البته اثری از آنها در تاریخ باقی نمانده است و اینکه چگونه مشخص شده که چنین آثاری موجود بوده تنها از رد نامههایی که با فلاسفه مرد مکاتبه کردهاند، پیداست و بنابراین باز هم به حضور مردان در فلسفه میرسیم!
در نهایت این زنان در یونان باستان با چنان عشقی به فلسفه با حمایت خانوادهشان میپرداختند که توانستند به مدارج بالایی نیز دست یابند، حتی برخی از آنان لباس مردانه میپوشند و تغییر چهره داده و در آموزشها شرکت میکردند و این نشان میدهد که حتی در یونان مهد تمدن نیز در آن دوران حضور زنان در اجتماع ممنوع بوده است! در تاریخ بیان شده که شخصیتهای بزرگی چون «سقراط» درباره یکی از این بانوان فیلسوف گفته بود: «من این بخت مساعد را داشتم که زنی از هنرمندترین سخنوران، استادم بود.» یکی از نخستین این زنان در یونان «هیپارکیا» یا «هیپارچیا» است که در سال 300 پیش از میلاد در خانوادهای اشرافی میزیست، از دیگر زنان فیلسوف یونان در دورههای مختلف میتوان به لئونیتوم (اپیکوری)، پور سیا (رواقی)، هیپارخیا (کلبی)، هیپاتیا (نوافلاطونی)، کلئوبولین، آسپاسیا، تمیستا (اپیکوری)، اودسی، جولیا دومنا، آتناسیس و آپولونیوس (نوفیثاغورسی) اشاره کرد. در دورههای بعد به ویژه قرون وسطی و دوران تاریک آن دوران دیگر ردپای کمرنگی از این بانوان وجود دارد و دوباره در دوره بعد از آن، افرادی چون هانا آرنت در قرن نوزدهم ظهور میکنند.
اما در ایران باستان نیز زنان فرهیختهای زندگی کردهاند که البته نام آنها با افسانههایی نیز همراه است، مثلاً بانو «ورتا» یکی از همین زنان است که میگویند از شاگردان «آرشیت» فیلسوف است، وی را پس از آرشیت از نخستین نظریهپردازان دموکراسی میدانند البته در بسیاری از کتابها نام این فرد برده نشده است و هویتش مورد تأیید نیست. پس از دوره باستان نیز هرچه بیشتر بررسی میکنیم کمتر نام فیلسوف یا صاحبنظر زنی وجود دارد.
*فلاسفه زن در تاریخ اسلام/ نخستین زن فیلسوف ایرانی کیست
متأسفانه همانگونه که بیان شد در طول تاریخ زنان کمی به صورت خاص در حوزه فلسفه صاحبنظر بودهاند چرا که عموماً فلسفه با اقبال روبه رو نبوده است و یک علم بیگانه محسوب میشده، پس از یک دوره فلسفه را با دین مخلوط کردند و این حتی بین مردان نیز رواج نداشته، اما داریم کسانی را که به عنوان عارف، فقیه، مجتهد، مدرس و ... شناخته شدهاند.
سیمین عارفی، استاد فلسفه دانشگاه الزهراء(س) و عضو هیأت علمی مؤسسه انتشارات سمت میگوید: «در تحقیق و تفحّص دو بانویی را که در ایران قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی در حوزه فلسفه متبحر بودهاند، نخست «عفتالزّمان امین» از خانواده مشهور اصفهانی و شاید تنها زنی که به طور مستقیم از کلاس درس فلسفه در حوزه آن دوران استفاده کرده و برایش لفظ فیلسوف را نوشتهاند چرا که اسامی اساتیدش مشخص است و بانو مجتهده «سیده نصرت امین» که باز هم به همین خانواده متعلق است و عرفان و اخلاق هم کار کرده و در حوزه فلسفه نیز کتابی با عنوان «معاد» نوشته، وجود دارد. از آن دوران که بگذریم در دوره کنونی شرایط برای تحصیل در فلسفه غرب و اسلامی برای زنان در دانشگاهها فراهم شد و افرادی چون طوبی کرمانی از دانشگاه تهران، زهرا مصطفوی دختر امام راحل و سپس شهین اعوانی و ... را در این عرصه میتوانیم فعال بنامیم.»
*فرصت فعالیت فلسفی برای زنان پس از انقلاب اسلامی/ زنان در فلسفه کشور باید 5 برابر مردان وقت صرف کنند
خوشبختانه تفکر شیعی و ایرانی در حوزه فلسفه پس از انقلاب اسلامی در ایران رواج پیدا کرد و این فرصت برای زنان نیز پس از انقلاب پیش آمد.
عارفی در این باره میگوید: «من ورودی سال 62 رشته فلسفه در دانشگاه هستم و تنها یک دوره پیش از ما نخستین گروههای فلسفه افرادی چون خانم طوبی کرمانی و دختر امام راحل در دانشگاه حضور یافتند. با این وجود همین الان هم اگر یک زنی در حوزه فلسفه بخواهد پیشرفت کند، باید پنج برابر یک مرد انرژی و وقت بگذارد بنابراین صرف استعداد مؤثر نیست کار فرهنگی باید صورت گیرد، هنوز جامعه ما به این باور نرسیده که نقش فعالی به زنان در این عرصه داده شود و یکی از دلایل نیز این است که در غرب بسیار زودتر از ما در این عرصه فضای جامعه را آماده کردهاند. از دوران گذشته فرهنگی که در یونان و رم باستان زنان جایگاه برابری با مردان نداشتند اما باز هم جایگاهشان از زنان شرقی بالاتر بود و این جایگاه دوباره در غرب پس از قرون وسطی تجدید شد. در نهایت برای فعال سازی زنان در عرصه باید از رسانهها آغاز کرد مطبوعات و رسانهها باید بتوانند با کار فرهنگی، بها دادن به این قشر را آغاز کنند.»
*حضور کمرنگ زنان به معنای نداشتن تأمل فلسفی نیست!/غیبت زنان در فلسفه به حضور تبدیل میشود
«زهره توازیانی»، استاد فلسفه غرب و رییس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا (س) بر کمرنگ بودن حضور زنان در عرصه فلسفی کشور صحه میگذارد و دراینباره به خبرنگار فارس میگوید: «متأسفانه من صحبتهای شما را تأیید میکنم و براساس آنچه در کتابهای فلسفه و تاریخ فلسفه موجود است با زنی اندیشمند در ساحت فلسفه مواجه نشدم البته این جریان در دوره معاصر متفاوت شده و اکنون گشایشی با ورود زنان در عرصه تحصیلات تکمیلی ایجاد شده است، زنان امروزه در عرصه فلسفه غرب و اسلامی به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران پیشرفت مشهودی داشتهاند. البته حضور کمرنگشان در گذشته نیز بدین معنا نیست که این قشر جامعه تأمل فلسفی نداشتند از آنجایی که من نخستین فیلسوف را افلاطون یا ارسطو نمیدانم و نخستین انسان زمین را معرفی میکنم، بنابراین فلسفه نیز جنسیت نمیشناسد و هر کس که در پی کسب حقایق عالم و یافتن جایگاه حقیقی انسان است، فیلسوف به شمار میرود. البته هنوز هم هستند کسانی که برای فعالیتهای علمی و حضور زنان در جامعه اشکال تراشی میکنند! اما براساس آمارگیری که سال گذشته از جامعهای بیش از 50 نفر از مدرسان دانشگاههای تهران انجام دادم اکنون حضور دختران در رشته فلسفه در دانشگاهها زیاد شده و به لحاظ کار علمی بازدهی آنها بیش از مردان است و با نتایج این تحقیق به راحتی ادعا میکنم که غیبت زنان در این عرصه تبدیل به حضور شده است.»
وی یکی از مهمترین علل ضعف و عدم حضور زنان در عرصههای فلسفی کشور را مردسالاری خاص جامعه ایران میداند و میگوید: «تمام همایشها توسط مردان مدیریت میشود اگر بتوانیم این دیدگاه مردسالارانه را در نظام آموزشی و سطوح بالای مدیریتی تعدیل کنیم شرایط تغییر میکند و زنان نیز بیشتر قدرت ظهور مییابند.»
*نقش فلسفی زنان در حد آموزش بوده است
«طاهره کمالیزاده» استاد فلسفه دانشگاه زنجان نیز مهترین نقش زنان ایرانی در فلسفه را تنها در حد آموزش و تدریس میداند و در این باره میگوید: کار خاص فلسفی تاکنون از سوی زنان صورت نگرفته است. در گذشته ایران هم که آموزش مخصوص مردان بوده و تا زمان علامه طباطبایی راهی برای تحصیل فلسفه برای زنان فراهم نبوده که البته در زمینه تدریس و تحصیل میتوانیم بگوییم که حضور زنان و مردان برابری میکند.
وی که دبیری همایش بزرگداشت روز سهروردی را بر عهده داشته است، مهمترین دلیل اینکه کمتر زنان در این عرصهها صاحب نظر شدهاند را عدم وجود امکانات مساوی بین زنان و مردان میداند و دراین باره میافزاید: البته این شرایط اکنون فراهم شده است و شرایط فرهنگی جامعه را نیز تأیید میکنم که پس از ازدواج زمینه کار تحقیقی و پژوهشی را برای زنان محدودتر میکند، این بسترسازی فرهنگی نیز باید فراهم شود شرایطی که در جامعه غربی خیلی پیشتر برای زنان فراهم شده بود.
*برنامهریزی آموزش فلسفه باید اصلاح شود
«شهین اعوانی»، عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه طرحی در سال 2010 درباره بررسی 30 سال فلسفه در ایران را اجرا کرده است. وی براساس این تحقیق و نتایج برآوردهایش میگوید: در مقطع کارشناسی در دانشگاهها تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسر 60 به 40 است اما این تعداد در دورههای کارشناسی ارشد و سپس دکتری کمتر میشود و در پذیرش هیأت علمی نیز همین ریزش را شاهد هستیم بنابراین میتوان بیان کرد که در زمینه فلسفه برابری بین زن و مرد وجود ندارد و قدری از آن به این علت است که خود خانمها در این عرصه کمکاری میکنند و از یک دورهای بیانگیزه میشوند که باید برای دلایل آن قدری تأمل کرد چرا که فلسفه نیازمند حوصله و جدیت است.
علاوه بر این برنامهریزی نظام آموزشی نیز مشکل دارد که در یک دورههای ورودی بیشتری در دانشگاه میپذیرد به ویژه در دانشگاههای آزاد و پیام نور این به هم خوردگی توازن دیده میشود. بنابراین جوان در این عرصه مقصر نیست برنامهریزی غلط است اما با این وجود آنطور که در غرب حتی بین زنان نیز فیلسوف وجود دارد در ایران شاهد آن نیستیم چرا که ما به دنبال پرورش فکر زنان در گذشته نبودهایم.
*مسیر پیشرفت فلسفی زنان در فلسفه روشن است
در نهایت برخی معتقدند که علت کمرنگ بودن حضور زنان در عرصه فلسفه کشور بها ندادن و ارج نگذاشتن مردان به آنها در این عرصه است، نصرالله پورجوادی استاد فلسفه و عرفان دانشگاه با تأیید این امر که حضور زنان بسیار ناچیز بوده است، میگوید: من تصور نمیکنم در این عرصه کسی جلوی پیشرفت زنان را گرفته باشد و سعی نشده تا آنها عقب رانده شوند، زنان باید خود از موقعیتشان بهرهمند شده و از کنج عزلت خارج شوند و من با توجه به شرایطی که برای پیشرفت فلسفی زنان فراهم شده امیدوار به بهبود این وضعیت و پیشرفت آنها هستم.