كيهان
«صحيفه بيداري» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1-
از بني اميه و از هواداران حزب اموي است، «ابراهيم بن طلحه بن عبيدالله»
در مدينه پس از واقعه عاشورا امام زين العابدين(ع) را ميبيند، آهنگ
رويارويي با علي ابن الحسين(ع) او را به حركت درمي آورد گامها را تندتر
برمي دارد و شتاب آلود خود را به امام (ع) ميرساند كه اكنون پس از شهادت
سيدالشهدا(ع) با خاندان اهل بيت عصمت و طهارت به شهر رسول خدا(ص) بازگشته
است، بي وقفه و نه فقط از سر بي بصيرتي كه از روي عناد و عداوت با لحني
آميخته به طعنه و سرزنش ميپرسد: «من الغالب؟» يعني پدرت حسين بن علي(ع) به
كارزار كربلا رفت و نبرد پيشه كرد و كشته شد و امروز چه كسي غالب و پيروز
ميدان دشت نينواست؟
امام سجاد(ع) در پاسخي حكيمانه و پرمغز كه تنها در سيره ائمه اطهار عليهم السلام يافت ميشود اينچنين چراغ هدايت را براي او روشن ميسازند: «هنگامي كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو؛ تعرف الغالب؟- خواه فهميد چه كسي غالب و پيروز حقيقي است»
2- پيش تر نيز حضرت زين العابدين(ع) در مسجد جامع دمشق براي او و همه امثال او در پهنه تاريخ روشن ساخته بود كه ترور اسلام ناب محمدي(ص) با وجود مرزبانان اسلام راستين كاري عبث و بيهوده و مصداق تخم افكندن در شوره زار است.
آن روز شرابخواري چون يزيدبن معاويه و سرمست از فاجعه كربلا در مسجد جامع دمشق خطيب خود را فرمان داد تا بر بالاي منبر رود و با مدح و ثناي او و پدرش «اسلام اموي» را به اصطلاح بر صدر بنشاند اما تيرش به خطا رفت هنگامي كه علي بن الحسين(ع) پس از آن هجويات خروشيد و بر سر آن خطيب فرياد كشيد: «واي بر تو اي سخنران! خشنودي مخلوق را با خشم خالق مبادله كردي؛ و جايگاهت را در آتش برگزيدي»... امام سجاد(ع) سپس يزيد را خطاب قرار دادند و فرمودند: «اجازه بده تا بر بالاي اين چوبها بروم و حقايقي بگويم كه هم رضاي خدا در آن باشد و هم اين نشستگان را اجر و ثوابي حاصل آيد.» يزيد نپذيرفت ولي با اصرار بي امان و پر حرارت مردم مواجه شد تا آنكه عجزآلود اعتراف ميكند: «اگر او [علي بن حسين(ع)] بالاي منبر رود آبروي من و آل ابي سفيان بر باد خواهد رفت.»... با اصرار حاضرين امام سجاد(ع) بر فراز منبر شد پس از حمد و سپاس خداوند از 6 ويژگي خاندان پيامبر و مكتب اهل بيت گفت؛ از «علم» و «حلم» و «گذشت» و «فصاحت» و «شجاعت» و «محبت»...
از اينكه: «من فرزند مكه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم،... من فرزند آنم كه بر براق سوار شد و در آسمان سير كرد. من فرزند كسي هستم كه شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برده شد... من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدره المنته رسانيد. من فرزند آنم كه نزديك شد و به قاب قوسين يا نزديك تر از آن رسيد...
فرزند محمد مصطفايم... فرزند پدر سبطين علي ابن ابيطالب، من فرزند فاطمه زهرا هستم، فرزند سيده زنانم؛ من فرزند پاره تن رسول خدا هستم و...»
اينجاست كه يزيد سراسيمه و پريشان خاطر در حالي كه ناتوان است تا سخنان آتشين امام سجاد(ع) را قطع نمايد به مؤذن فرمان ميدهد تا اذان بگويد و سخن علي بن حسين(ع) را قطع كند...
امام سكوت نموده و چون مؤذن گفت؛ «الله اكبر» امام فرمودند؛ «بزرگ است، بزرگ؛ آنچنان كه نه به قياس درآيد و نه در حواس بگنجد و هيچ چيز بزرگتر از خداوند نيست». و چون مؤذن «اشهد ان لااله الا الله» گفت؛ امام بيان ميدارند: «همه وجودم بر اين كلام شهادت ميدهد، مو و پوست و گوشت و خون و مغز استخوانم همه بر آن گواه ميدهند» و چون مؤذن با «اشهد ان محمداً رسول الله» ادامه داد، امام زين العابدين(ع) از بالاي منبر به يزيد رو كرده و اين چنين وي را مورد بازخواست قرار ميدهد: «اين محمد(ص) جد من است يا جد تو؟ اگر ادعا كني كه جد توست به يقين دروغ گفتهاي و اگر ميگويي جد من است پس چرا عترت او را كشتي؟»... مؤذن اذان را به پايان ميبرد و... و البته اين پايان خود آغازي است بر بيدارسازي افكار عمومي در زمانهاي كه حاكمان اموي بر كرسي استبداد نشسته وحكم بر فشار و خفقان ميرانند.
3- دوره 35 ساله امامت امام سجاد(ع) مملو از تنگناها و مشكلات و شرايط دشواري است كه بعد از واقعه كربلا حادث شد. آن چنان كه خود حضرت در دعاي چهل ونهم صحيفه سجاديه وضعيت و موقعيت زمانه را ترسيم مينمايند: «چه بسا دشمن كه شمشير عداوتش را عليه من آخته، دم تيغش را براي ضربه زدن به من برنده نموده و سر نيزه را به قصد جان من تيز ساخته است، زهرهاي جانكاهش را براي كام من در جام ريخته و مرا آماج تيرهاي خويش ساخته وچشم مراقبتش را بر من نهفته است و مصمم است كه به من گزندي برساند و تلخابه مرارت خود را به من بنوشاند.»
«حق جانبازان اين نبود» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
در
همه جاي دنيا و در همه زمانها هم حکومتها و هم مردم، منزلت و جايگاه و
امتيازهاي ويژهاي در زمينههاي مختلف براي سربازان و مرزبانان و مدافعان
حدود و ثغور کشور خود قائل بودهاند و هستند. حتي کشورها و مردمي که
نظاميان آنها در جنگهاي ستيزه جويانه، تجاوزکارانه و اشغال گرانه شرکت
داشتهاند براي نظاميان خود احترام و شأن و امتيازهاي ويژهاي قائل هستند.
اين در حالي است که نظاميان اين کشورها از همان ابتدا و به محض پوشيدن لباس نظامي اولا از حقوق و امتيازهاي ويژه حکومتي حتي در شرايط صلح برخوردار ميشوند، ثانيا جايگاه اجتماعي متناسبي در جامعه پيدا ميکنند و ثالثا در صورت به وجود آمدن هر گونه جراحت يا نقص عضو براي نظاميان در جنگ بلافاصله از بهترين امکانات درماني برخوردار ميشوند و معيشت خانواده هايشان نيز به سرعت و شکل مطلوب تامين ميشود، علاوه بر اينها همه ارگانها و سازمانها و دواير دولتي بر اساس قانون علاوه بر رعايت حرمت و شأن اجتماعي نظاميان موظف به انجام کارهاي اداري آنان در اسرع وقت و به بهترين شکل هستند.
مردم نيز در شئون مختلف زندگي براي نظاميان و خصوصا آن عده که دچار مجروحيت و نقص عضو شدهاند حرمت و احترام قائل هستند، از بلندشدن جلوي پاي آنها در وسايل نقليه و اماکن عمومي گرفته تا حفظ حرمت آنان در نگاه و رفتار و گفتارشان و... و خلاصه علي الاصول چنين نظامياني در عرصههاي مختلف زندگي اجتماعي، اقتصادي، درماني، فرهنگي از امتيازات ويژه و احترام خاص برخوردار ميشوند و مشکلاتشان به حداقل ميرسد.
همه اينها در حالي است که نظاميان اين کشورها صرفا به خاطر حفظ امنيت و منافع ملي و حدود و ثغور کشور به کسوت نظامي درمي آيند که صد البته دفاع از امنيت و منافع ملي و تماميت ارضي کشور براي هر انساني خصوصا نظاميان افتخاري بس بزرگ و شرافتي عظيم است اما اگر بحث رزم آوري و دفاع در مقوله دفاع تمام عيار از دين و کتاب خدا و سنت اله و خلاصه حريم دين و ميهن و امنيت و عزت و شرف و ناموس و آزادي يک ملت باشد مانند آن چه سرباز و بسيجي و ارتشي و پاسدار و نيروهاي عشاير ايران زمين در جريان هشت سال دفاع مقدس به منصه ظهور گذاردند، آنگاه چنين مدافع و رزم آوري اگر در اين دفاع مقدس و جهاد عظيم خونش ريخته شود خريدار آن خون خدا ميشود و کشته شده اين چنين راهي، شهيد شاهد و زنده و حي واقعي و روزي خورنده نزد پروردگارش خواهد بود و اگر جراحتي بردارد و نقص عضوي پيدا کند به مقام جانبازي نائل ميشود و اقتدا کننده به سپه سالار جوانمردي، آزادگي و مروت حضرت اباالفضل آن پور حيدر کرار و زمين ادب بوسيده امام زمانش، همان سپه سالار حسين و سقاي حرم امام و بزرگ جانباز کربلا.
** ولي آيا مجموعه دولتهاي ما و بي تعارف برخي از مردم ما قدر اين بزرگمردان سرافراز و سروقامتان بي ادعا که امنيت و استقلال و آزادي کشور و عزت دين و ميهن مديون دلاوريهاي آنان است را دانستهاند و آن چنان که شان و حرمت جانباز دين و ميهن ايجاب ميکند و بايسته است جايگاه و حرمت آنان پاس داشته شده است؟
آيا دولتها و مسئولان آنچنان که بايد جايگاه در خور شأن براي جانبازان در نظر گرفتهاند، دلاور مرداني که هرگاه نياز بود و امامشان ميفرمود داوطلبانه عازم جبههها ميشدند و براي حضور در خط و درک فيض شهادت بر هم سبقت ميگرفتند، دلاوراني که بهترين سالهاي جواني و همه وجود خود را براي دفاع از حريم دين و ميهن در طبق اخلاص گذاشتند و تنها و تنها به بالاترين و ارزش مندترينها انديشيدند و فقط «با خدا معامله کردند» و بس.
جانبازاني که وقتي به سراغ خيلي از آنها ميروي از دردها و مشکلات و انتظاراتشان ميپرسي، دم برنمي آورند و در اين دم فروبستن تنها به دنبال اين هستند که «اجرشان ضايع» نشود، دلاور مرداني که به پيروي از بزرگ علمدار کربلا آن مظهر جوانمردي و فتوت و ادب و الگوي کامل ولايت پذيري و اطاعت از امام زمان خويش در ميدان نبرد براي رسيدن به قرب اله جانبازيها کردند.
** آيا مسئولان و دولتمردان و قانون گذاران آن چنان که بايد تلاش کردهاند که مشکلات معيشتي اين دلاورمردان حل شود و اين عزيزان لااقل از حداقلهاي لازم يک زندگي آبرومندانه و مناسب برخوردار شوند؟
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
در
اين هفته با وداع ماه پربركت رجب، ماه با شرافت و سراسر رحمت شعبان به روي
مردم آغوش گشود. در اين ماه پرفضيلت كه به حضرت سيد الانبياء والمرسلين
حضرت محمدمصطفي(ص) منسوب است، آماده سازي براي تقرب به سوي پروردگار در ماه
رمضان بسيار توصيه شده است، از اين رو حضرت سجاد(ع) در آغاز اين ماه اصحاب
خود را گرد ميآوردند و ميفرمودند "آيا ميدانيد اين چه ماه است؟ اين ماه
شعبان است و حضرت رسول(ص) ميفرمود شعبان ماه من است پس در اين ماه هر كه
براي جلب محبت پيغمبر و براي تقرب به سوي پروردگار روزه بدارد و از گناهان
دوري گزيند، در روز قيامت خداوند كرامت خود را نصيب او ميگرداند.
در اين ماه، مناجات شعبانيه كه سرشار از معارف اهل بيت عصمت و طهارت و اوج عبوديت و بندگي است، وارد شده كه بزرگان در تلاوت آن مداومت و ممارست ويژهاي داشتهاند. نيمه اين ماه نيز كه به لحاظ مباركي بعد از شب قدر، افضل ليالي است، سالروز ميلاد خجسته وليالله الاعظم، قطب عالم امكان، عدالت گستر گيتي حضرت مهدي(عج) ميباشد كه شيعيان جهان آن را گرامي ميدارند.
در اين هفته مواليد خجسته با جشنهاي ويژه اعياد شعبانيه چهره گشود. ولادت شعفانگيز سرخترين شاخسار عصمت، عطر خوش جنت و سالار اهل غيرت، حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام، اهل زمين و آسمان را به وجد آورد. اين روز كه به قداست ميلاد سرور آزادگان جهان و پاسدار شريعت محمدي(ص) به نام روز پاسدار نامگذاري شده، فرصتي را دست داد تا فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با رهبر معظم انقلاب ديدار كنند. در اين ملاقات، حضرت آيتالله خامنهاي پاسداري حقيقي از انقلاب اسلامي را حفظ حركت پيش رونده، پرشتاب، پرنشاط و انقلابي نظام اسلامي به سمت اهداف والاي ترسيم شده دانستند و تاكيد كردند: يكي از موارد بسيار مهم و ضروري براي ادامه حركت تكاملي و روبه جلوي انقلاب اسلامي، پرهيز از دميدن و مشتعل كردن فضاي اختلاف، هياهو و جنجال در جامعه است و همه دستگاهها و جريانهاي سياسي و فكري بايد به حفظ وحدت، پايبندي عملي داشته باشد.
ايشان خاطر نشان كردند: البته من با حركت روشنگرانه، تبيين منطقي و مستدل در مقابل تفكر غلط مخالفتي ندارم اما نبايد تفكرات غلط را نيز تابلو كرد. من معتقدم هرگونه حركت روشنگرانه بايد به دور از هو و جنجال باشد زيرا جنجال، حرف منطقي را هم خراب ميكند.
ايشان ويژگيها و شاخصهاي ترسيم شده براي پاسداري را، ارتقاي توانايي، كيفيت و هوشمندي سپاه در همه ابعاد توصيف كرده و خاطر نشان كردند: اگر نسل گذشته سپاه در شرايط و انگيزههاي قوي اوائل انقلاب و دوران دفاع مقدس رشد و تكامل پيدا كرد، نسل جوان و جديد سپاه نيز بايد از لحاظ معرفت، آگاهي، بصيرت، فداكاري، انجام درست كار و انجام به هنگام وظيفه، به مراتب بالاتر و مستحكمتر باشد زيرا امروز اگرچه جنگ نظامي وجود ندارد ولي جنگي ظريفتر و البته خطرناكتر در جريان است.
در اين هفته ميلاد مسعود اسوه پرهيزكاران و الگوي تقواپيشگان، حضرت سيدالساجدين عليبن الحسين عليهالسلام و سالروز ولادت علمدار رشيد كربلا، اسوه وفا و فداكاري، حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام نيز قرار داشت كه به نام روز جانباز نامگذاري شده است. هر چند شايد مراسمي به رسم يادبود براي بزرگداشت سرو قامتان عرصه ايثار و فداكاري برگزار شده باشد ولي فقط خدا ميداند كه برخي از اين نمادهاي آزادگي و سرفرازي چگونه با مشكلات دست و پنجه نرم ميكنند و غريبانه همچون شمع در اين روزگار غريبي ميسوزند.
در پيگيري موضوعات خبري خارجي، رويدادهاي مربوط به قيام در كشورهاي عربي و همچنين از سرگيري بازي غربيها با پرونده ترور حريري، اهم اخبار و گزارشهاي هفته را تشكيل ميدادند. قيامها در كشورهاي عربي كه به "بهار عربي" موسوم شده است همچنان ادامه دارد و مردم اين كشورها، با وجود قلع و قمع و اعمال، سركوب از سوي حاكمان ديكتاتور، گام به گام انقلاب خود را پيش ميبرند و اين تحول بزرگ، چشم انداز منطقه را دگرگون كرده و نويد حاكميت اراده ملتها را ميدهد.
در اين روند، قيام مردم بحرين از ويژگي خاصي برخوردار است زيرا اين مردم هم از سوي رژيم ديكتاتوري حاكم بر منامه متحمل ظلم و جور است و هم با بيمهري و بياعتنايي مجامع بينالمللي و محافل جهاني روبرو است و از اينرو ظلم مضاعفي را تحمل ميكند. رژيم آل خليفه كه نماينده اقليتي از جمعيت اين كشور ميباشد پس از آنكه در سركوب اعتراضات به حق مردم ناتوان ماند دست به دامن هم كيشان سعودي خود شد كه اين ترفند خيانت بار نيز سودي نبخشيد. برگزاري كنفرانس آشتي ملي، تازهترين ترفند رژيم ديكتاتوري بحرين ميباشد كه با هدف فريب افكار عمومي و كسب وجهه برگزار ميشود. اولين جلسه اين كنفرانس روز شنبه گذشته برگزار شد درحالي كه تحت الشعاع مخالفتهاي گسترده با ساختار مشاركت كنندگان و همچنين عدم گنجاندن مسائل اصلي در مذاكرات قرار داشت. اين مذاكرات هفتهاي سه بار برگزار و هر بار نتايخ آن به شاه بحرين گزارش ميشود. رژيم بحرين به گونهاي وانمود ميكند كه گويا شيعيان و اهل تسنن بحرين با هم اختلاف دارند و شاه مأمور شده است تا با مذاكرات اختلافات را رفع كند! درحالي كه اساس بحران بحرين، عدم مشروعيت حكومت اين كشور و سياست خفقان و ظلم و جوري است كه عليه مردم آن كشور اعمال ميشود. رژيم بحرين درحالي مدعي برگزاري كنفرانس آشتي ملي است كه همچنان دهها نفر از مخالفان و مسئولان جناح شيعه را در زندان تحت شكنجه نگاه داشته و سياست سركوب اعتراضات را با وحشيانهترين شكل دنبال ميكند. طبيعي است در چنين شرايطي، كنفرانس هيچ نتيجهاي در برنخواهد داشت و سياست سردواندن و بازي دادن مردم معترض بحرين نيز دردي از شرايط بحراني رژيم آل خليفه دوا نخواهد كرد.
رسالت
حتما تصاوير زد و خورد فيزيكي نمايندگان پارلمانهاي ژاپن و كره و... را در رسانهها ديدهايد كه بر سر اختلافي حتي با هم گلاويز شده و به مشاجره ميپردازند اما باور كنيد اين زدو خوردها براي افكار عمومي اين سرزمينها به آن اندازه تلخ نيست كه اين روزها در كشورمان شاهد بگو مگوهاي بيپايان و بيمنطق بين برخي سياسيون و افراد هستيم كه با جسارت و بيملاحظگي به رويه خود ادامه ميدهند و حقا كه اين رويه غلط، كام دلسوزان نظام و مردم صبور و انقلابي ايران اسلامي را تلخ ميكند.
كشورهاي ژاپن و كره، كشورهايي پيشرفته و متمدن البته در قالب فرهنگ و پيشينه تاريخي خود به شمار ميآيند كه مردمانش مثلا پذيرفتهاند اگر سياسيون و نمايندگان پارلمان با هم زد و خورد ميكنند، قطعا ثمرهاش پيشرفت بيشتر كشورشان در ساير ابعاد اقتصادي و فرهنگي و... است، اما در فضاي گفتماني و فرهنگي كشورمان ايران، حتي اگر دو مسئول يا دو نماينده مجلس باهم بگومگوي سياسي در لفظ با يكديگر داشته باشند آثار منفي در ذهنيت اجتماعي ايرانيان بر جاي ميگذارد.
گفتگوهاي تند سياسي و دور از انصاف برخي سياسيون كه متاسفانه رنگ و بوي تسويه حسابهاي شخصي و لجاجتهاي گروه به خود گرفته نه تنها شادي كانونهاي توطئه و پاشاندن بذر اميد در دلهاي بيمار معاندان دين و حقيقت را در پي دارد بلكه به مثابه زير پا گذاشتن موازين اخلاقي و معيارهاي انقلابي در جريان عمومي مديريت كشور به شمار ميآيد و اين خود لطمه بزرگي به سرمايه اعتماد ملي و پشتوانه عظيم عمومي حاكميت به شمار ميآيد. براي افكار عمومي وتودههاي اجتماعي پذيرش اين مسئله بسيار بغرنج شده كه شاهدند رهبري نظام طي دو ماه اخير بيشترين تذكرات خويش را به خواص در باب پرهيز از مجادلات سياسي و بگومگوهاي تند آن متمركز نمودهاند اما كماكان معدودي از خواص و سياسيون ما از اين راه خطاي بن بست، قصد برگشت ندارند. يقينا تصميم و خشم مردم، در قبال چنين طيفهايي به موقع خود در موسم انتخابات و يا هر گزينش ديگر متجلي خواهد شد اما البته و صد البته كه آثار منفي چنين رويهاي قابل كتمان نيست.
متاسفانه به دليل عدم نهادينه شدن تحزب در كشور كه يك معضل تاريخي و يكصد ساله است، پس از پيروزي انقلاب اسلامي عليرغم وسعت نظر رهبران انقلابي در پذيرش ديدگاههاي مختلف و ميدان دادن به جريانهايي كه حتي زاويههايي قابل اعتنا با انقلاب داشتند، اما ديالوگ و گفتار سياسي در فضاي سياسي مبتني بر نوعي افراطگرايي و راديكاليسم مبتني بر نفي و حذف طرف مقابل شكل گرفت و گويي بر محوري آشتيناپذير، متمركز گرديد. فعاليت حزب جمهوري اسلامي به دليل برخي حساسيتها از سوي امام متوقف شد و جريان روحانيت كشور به دو شق جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز تقسيم شد و از دهه 60 به بعد علي الاغلب جناح بنديها و فراكسيون بنديهاي داخلي مجلس، بر مبناي عدم برقراري يك ديالوگ سازنده بين سياستمداران و فعالان عرصه قدرت و سياست رقم خورد.
ناگفته نماند البته تقسيم جريان روحانيت، چه بسا يك ابتكار در كارايي تشكيلاتي مجموعه روحانيت كشور به شمار ميآمد اما پس از آن، چندان شاهد ديالوگ و گفتگوي مبتني بر هم افزايي موثر بين اين جناحها نبودهايم.
قدس
«سردرگمي رژيم صهيونيستي در برابر دادگاه حريري» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم سيامک باقري است كه در آن ميخوانيد:
تحولات
اخير در جهان اسلام طي ماههاي اخير آنقدر با سرعت و گستردگي همراه بوده
که بيشتر تحليلگران غربي را دچار سردرگمي و ترديد کرده است. در واقع صاحب
نظران سياسي که تا چندي پيش تنها با اتفاقهاي قابل پيش بيني مواجه بودند
امروز با حوادث جديدي رو بهرو هستند که هر گونه ابتکار عمل را بسيار مشکل
کرده است.
اين موضوع تنها شامل تحليلگران نميشود، بلکه دستگاههاي ناظر و نهادهاي امنيتي غرب را هم دچار مشکل کرده است تا آنجا که حتي رژيم اشغالگر قدس هنوز نميداند تزلزل در سوريه به نفع تل آويو است يا به ضرر آن. آنها نگران بلنديهاي جولان هستند و از سوي ديگر ميدانند هر گونه درگيري با سوريه ميتواند مردم اين کشور را عليه دشمن مشترک متحد کند. ضمن اينکه درگيريهاي سوريه ميتواند تأثير بسزايي بر حوادث لبنان داشته باشد؛ حوادثي که اين روزها دستخوش دگرگوني و فرازو فرودهاي متعدد است.
مقامهاي تل آويو تلاش ميکنند از طريق دادگاه رفيق حريري، حزب ا... را در درون مرزهاي لبنان تحت فشارهاي بين المللي قرار داده و اين حزب را در نظر مردم اين کشور گروه تروريست جلوه دهند. اين نقشه البته از قبل قابل پيش بيني و مدتها بر روي ابعاد مختلف آن تحليل و بررسي شده بود، اما تحولات منطقه بسياري از اين معادلات را هم اکنون با چالش جدي مواجه کرده است. اين دادگاه از سال 2005 شکل جدي به خود گرفت و به محض تشکيل، حکم بازداشت چهار افسر بلندپايه لبناني را صادر کرد. اين افراد چهار سال بدون توجيه هيچ اتهامي در زندان ماندند و سپس نيز بدون هيچ توضيح قانوني و حقوقي، آزاد شدند. دولت آمريکا نيز بدون هيچ مدرکي، دولت سوريه را به دست داشتن در ترور متهم کرد. اکنون در فهرست احضاريههاي اين دادگاه، نام چهار شخصيت حزب ا... نيز وجود دارد. اين نامها از چند سال پيش در گزارشهاي رسانههاي اسرائيلي و اروپايي و آمريکايي منتشر شده بود و همين امر سبب ميشود تحليلگران، آشکارا اين دادگاه را ابزار فشاري بر لبنان و حزب ا... و دولتهاي متحد آن در منطقه، يعني سوريه و ايران، قلمداد کنند.
به همين دلايل واضح، حزب ا... و احزاب گروه 8 مارس لبنان اين دادگاه را اساساً سياسي ميدانند. سيدحسن نصرا...، دبيرکل حزبا...، بارها اعلام کرده اين حزب هيچ يک از اعضاي خود را تسليم نميکند و تحويل نخواهد داد.
نکته ديگر اينکه چرا کيفرخواست دادگاه حريري درست در ايامي که دولت جديد در لبنان بر سر کار آمده، صادر شده است. اين همان دولتي است که گروه اقليت وابسته به غرب در آن عضويت ندارند. لذا سؤال جدي اين است که آيا اين اقدام براي تأثيرگذاشتن بر فعاليتها و برنامههاي دولت لبنان نيست که همچنان بر لزوم آزادي اراضي اشغالي لبنان از دست اسرائيل و ادامه مقاومت تأکيد دارد؟ چرا حکم دادگاه، که شش ماه قبل آماده شده بود، در اختيار دولت قبلي لبنان قرار نگرفت؟ آيا ارتباط زمان تحويل حکم با تحولات منطقه و بخصوص وضعيت داخلي سوريه و تضعيف نقش آن در لبنان را ميتوان ناديده گرفت؟حقيقت آن است که غرب و لابي صهيونيست بسيار تلاش کردند تا با دست زدن به اقدامهاي تروريستي و گرفتن انگشت اتهام به سوي حزب ا... اين گروه را که به شدت در ميان مردم لبنان داراي محبوبيت است، تحت فشار قرار داده و آن را تروريست جلوه دهند، اما تحولات منطقه اساس اين ماجرا را تحت الشعاع قرار داده و امروز اسراييل با اتفاقهايي روبروست که شرايط تصميم گيري را برايش دشوار کرده است. اين اتفاق وقتي شدت مييابد که حزب ا... هم با ارائه اسناد خاص از جمله کمکهاي مالي تل آويو به دادگاه رفيق حريري، به جهانيان نشان داده است که اصل موضوع دادگاه چقدر به بيراهه رفته و توسط چه کساني اداره ميشود.
اکنون منطقه در حال اتخاذ آرايش جديد قدرت است و اين تغييرات معادله قدرت در منطقه و گروه بنديهاي قدرت را متحول خواهد کرد. بنابراين، غرب ناچار است براي جلوگيري از اين اتفاق، نهايت تلاش خود را به کار برد. اما نکته اينجاست که هرگونه برخورد با حزبا...، شرايط را براي رژيم اشغالگر قدس سخت تر خواهد کرد چرا که اکنون رژيم صهيونيستي در بدترين شرايط تاريخي خود به لحاظ اقبال عمومي به سر ميبرد. بدون ترديد، اگر روند کنوني جهان اسلام ادامه پيدا کند، اسراييل در مرکز سرزمينهايي قرار خواهد گرفت که دولتهاي راديکال مخالف گرداگرد آن را فرا ميگيرند و به اذعان غربيها حزب ا... ميتواند مرکز ثقل اين اتفاق باشد.
سياست روز
«آيا چالش ديگري در راه است؟» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
قانوني در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب ميشود. اين قانون براي اجرا به دانشگاهها و وزارتخانههاي مربوطه نيز ابلاغ ميشود.
پيش از تصويب اين قانون، اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، جلساتي را براي بحث و بررسي درباره اين موضوع برگزار کردهاند و نتيجه آن جلسات تصويب قانون تفکيک جنسيتي در دانشگاهها شد. گرچه در مصوبه سال 66 اين شورا به اين صراحت نيامده است پس از به جريان انداختن اين مصوبه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، اين موضوع مورد توجه دانشجويان، اساتيد، کارشناسان و علما واقع شد.
ديدگاهها و نظرات گوناگوني دراين باره مطرح شد از مخالفت با اين طرح گرفته تا موافقت با اجراي آن.
براساس نظرسنجيهايي که دراين زمينه شده است، اکثريت دانشجويان با اين طرح موافق نيستند.
اين موضوع پس از انتشار نامه رئيسجمهور در مخالفت با اجراي تفکيک جنسيتي بيشتر نمايان شد.
کارشناسان و اساتيد هم ديدگاههاي متفاوتي دارند. مخالفان طرح معتقدند که اجراي اين طرح از هر زاويهاي که بنگريم، فاقد اعتبار اجتماعي، سياسي، حقوقي و ايدئولوژيک است و حتي مطالبات ديني جامعه را هم فراهم نميکند و سبب اتلاف وقت و وهن کارهاي فرهنگي و آموزشي بعدي خواهد شد.
اما موافقان نيز ديدگاههاي خاص خود را دارند. دغدغههاي رعايت اصول اخلاق اسلامي از مهمترين آن است.
موافقان اجراي طرح تفکيک جنسيتي معتقدند که با اجراي اين طرح فضاي دانشگاهها سالمتر از قبل خواهد شد چون ارتباط دختران و پسران در اين فضاي آموزشي باعث بروز برخي مسائل ميشود، که البته استدلال آنها درست است و بارها شاهد برخي ناهنجاريها در دانشگاههاي کشور بودهايم که نمونههاي آن وجود دارد.
حضرت آيتالله خامنهاي فضاي دانشگاه را به بعد علمي و اخلاقي تقسيم ميکنند که هر يک از آنها داراي ويژگيهاي خاص خود است.
ايشان درباره بعد اخلاقي و علمي دانشگاه ميفرمايند: «دانشجو در محيط دانشگاه، دو نوع سازندگي را براي خودش بايد حتمي و لازم بداند و بشمرد؛ سازندگي علمي و سازندگي اخلاقي و فکري. سازندگي علمي، در همين کلاسها و يا همين درسها و در محضر همين اساتيد است و کار و تلاشي که خود شما با مطالعه و بحث و فحص و تحقيق بايد انجام دهيد. جامعه شما و فرداي اين کشور، بلکه جهان و به خصوص جهان اسلام به اين کار نيازمند است. سازندگي دوم، اخلاقي و معنوي و فکري است. در رژيم گذشته، محيط دانشگاه به عنوان محيط بيديني و رها بودن از تقليدات شرعي تلقي شده بود. حتي آدمهاي متوسط ديني هم که به اين جا ميآمدند، احساس ميکردند که در فرو رفتن در کارهاي نامشروع، يله و رها و آزادند. آن رژيم هم اين روحيه و اين تلقي را در جوانان ما بيشتر ميدميد.»
مردم سالاري
«وقتي اجراي قانون تابو ميشود» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي قوامي پور است كه در آن ميخوانيد:
طي
چند سال اخير بارها از سوي نمايندگان منتقد مساله طرح سوال از محمود احمدي
نژاد مطرح شد که تا به امروز به نتيجه نرسيده است. در اين جا اين مهم نيست
که دلايل مطرح کنندگان طرح سئوال تا چه حد مستدل و منطقي هست بلکه بايد به
چند نکته ديگر اشاره کرد : اول اين که نمايندگان مجلس شوراي اسلامي طبق
اصل 89 قانون اساسي اين حق را دارند که وزرا و رئيس دولت را مورد سوال و
استيضاح قرار دهند.
دوم اين که تعدادي از نمايندگان ملت در راستاي استيفاي حقوق موکلين خويش طرح سئوال از رئيس دولت را ضروري ميدانند. سوم اينکه قوانين تهيه و تنظيم ميشوند تا در صورت نياز به اجرا در آيند.
بنابراين با توجه به جايگاه و اهميت قانون اساسي در تنظيم و اداره امور کشور بايد اين سوال را مطرح کرد که چرا هر بار طرح سئوال از محمود احمدي نژاد ناکام ميماند؟ با توجه به شواهد و قرائني که در فضاي سياسي کشور ديده ميشود به نظر ميرسد براي اين سئوال دست کم سه پاسخ ميتوان ارائه کرد: با نگاه خوشبينانه ميتوان گفت برخي نمايندگان متاسفانه مصلحت مهم تري را در نظر ميگيرند و با توجه به دلايل مطرح کنندگان طرح ترجيح ميدهند که اين طرح به اجرا در نيايد اما دوست دارند تا اين طرح هم چنان به اصطلاح روي ميزشان باشد و اهرم فشاري باشد براي کنترل دولت تا به خواستههاي مجلس بيشتر توجه کند.
يک پاسخ ديگر اين است که نيروهاي حامي دولت در داخل و خارج مجلس آن قدرتوانايي دارند که به اشکال مختلف مانع اجراي اين طرح شوند که البته براي اين موضوع نيز ميتوان شواهد زيادي ارائه کرد مانند همين موضوع که برخي از نمايندگان امضا کننده طرح هربار امضاي خود را پس گرفتهاند. اما به نظر ميرسد عدم اجراي اين طرح دليل مهم تري بايد داشته باشد و آن تبديل شدن اجراي قانون به يک تابو است.
متاسفانه برخي از اصول قانون اساسي به دليل عدم اجرا در طول سالهاي گذشته حالا تبديل به تابو شدهاند که اجراي آنها از توان نمايندگان اصولگرا خارج است. في الواقع نمايندگان اصولگرا با ذهنيتي محافظه کارانه همواره دغدغه حفظ وضع موجود را دارند و چنين ميپندارند که اجراي قوانيني که سالها به اجرا در نيامده ميتواند عواقب خطرناکي براي کشور و نظام داشته باشد چنان که آقاي مطهري طي سخناني گفتهاند ظاهرا آقاي حسينيان تصورشان از سئوال از رئيس جمهور چيزي شبيه کودتاست که اين عمق وحشت برخي را از اجراي قانون نشان ميدهد.
اين در حاليست که قانون اساسي و ديگر قوانيني که نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به تصويب ميرسانند براي اجرايي شدن و حل مشکلات کشور با کم ترين هزينه است حال اگر اجراي قانوني چنين سخت باشد که از آن به عنوان يک تابو ياد کنند نه تنها از ارزش و منزلت قانون کاسته خواهد شد بلکه مشکلات کشور روي هم انباشته شده و راه حلهاي پر هزينه تري را به کشور تحميل ميکند. لذا بايد توجه داشت که هيچ مصلحتي نبايد بالاتر از اجراي بي تنازل قانون باشد و اکنون که متن سوال نمايندگان از رئيس جمهور هم در رسانهها منتشر شده، به نظر ميرسد بايد جدي تر، طرح سوال از رئيس جمهور را در جهت اصلا ح برخي رويهها پيگيري کرد.
تهران امروز
«زنگهاي خطر براي محيط زيست» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم افشين زماني است كه در آن ميخوانيد:
اعلام
ابتلاي 75 درصد وسعت كشور به خشكسالي شديد و نيمه شديد در كنار انتشار
گزارشهايي مبني بر خطر بارش سنگين نمك در استان آذربايجان غربي و
استانهاي همجوار و حتي كشورهاي تركيه و عراق بر اثر خشك شدن كامل درياچه
اروميه، زنگهاي خطر را براي محيط زيست به صدا درآورده است.
بايد توجه داشت كه در مركز ايران يعني اصفهان، زايندهرود به طور كامل خشكيده است و تمام اكو سيستم منطقه به هم ريخته است و از طرف ديگر هجوم ريزگردهاي عربي هم نيمي از وسعت كشور را تحت تاثير قرار داده است. آثار ورود ريزگردهاي عربي، در نيمه غربي كشور بيشتر محسوس است و جنگلهاي ارزشمند بلوط را در آستانه نابودي قرار داده است.
پيش از اين و در سالهاي گذشته هم شهر زابل كه زماني بهخاطر درياچه هامون از مناطق سياحتي ايران بود، بر اثر خشكيدن كامل اين درياچه به شورهزاري تبديل شده و حسرت روزگاران گذشته را بر دل مردمان اين ديار و تمام ايرانيان گذاشته است. در استان فارس درياچه بختگان در مسير خشكيدن است و در استانهاي شمالي هم هر روز از وسعت جنگلها كاسته ميشود و در برخي مناطق سواحل خزر ميزان آلودگي دريا به بيش از ده برابر استاندارد رسيده است.
بر اثر وقوع اين حوادث است كه جا دارد دولت و تمام ارگانهاي رسمي و غير رسمي شرايط زيست محيطي كشور را مورد توجه قرار دهند و حتي به گزاف نيست اگر درباره وضعيت زيست محيطي كشور اعلام وضعيت خطر شود. چراكه وقوع چنين حوادثي كه تقريبا تمام مناطق كشور را در بر گرفته داراي تبعات منفي است كه اگر فكري به حال آن نشود ميتواند خسارتهاي سنگين و غير قابل جبراني را بر محيط زيست و آينده كشور بر جاي گذارد.
به عنوان مثال تبديل درياچه اروميه به سرزميني شورهزار موجب ميشود تا بادهاي سرزميني، نمك باقي مانده در درياچه خشكيده اروميه را به هوا بلند كرده و به صورت باران نمك بر سرزمينهاي مجاور ببارد. كمترين نتيجه چنين بارشي خشك شدن باغهاي معروف اروميه و نابودي كشاورزي منطقه و به تبع آن خسارات سنگين اقتصادي كشور است.
همچنين ريزگردهاي عربي تمام جنگلهاي بلوط غرب كشور را در مسير خشكيدن قرار داده ضمن اينكه تاثيرات بسيار منفي را بر سلامت شهرونداني كه در نيمه غربي كشور زندگي ميكنند، بر جاي گذاشته است. به همين سياق ميتوان به از دست رفتن مهمترين جاذبه توريستي شهر اصفهان كه با زاينده رودش زنده است، اشاره كرد. كيست كه خشكيدن زايندهرود را ببينيد و آه از ته دل نكشد؟ كيست كه خشكيدن هامون كه نماد شرق ايران است را ببيند و حسرت به دل نماند؟
آيا محوشدن تدريجي جنگلهاي شمال ارزش آن را ندارد كه براي يكبار هم كه شده براي جلوگيري از تداوم تخريبها وارد عمل شويم؟
آيا اين همه حوادث ناگوار طبيعي كافي نيست تا زنگهاي خطر را براي ما به صدا درآورد و فكري اساسي كنيم؟
ابتكار
«چرخش گفتماني در جناحهاي سياسي ايران!» عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در آن ميخوانيد:
چندي
است که در غياب اصلاحطلبان و با به محاق توقيفرفتن احزاب فعال آنها،
گفتمان جديدي در اردوگاه اصولگرايان سر برآورد که در غيبت اصلاحطلبان خلاي
گفتماني آنها را پر ميکند. قضاوت درباره انگيزه رواج اين گفتمان انتقادي
را که آيا از سر ضرورت و اعتقاد است يا اينکه تاکتيکي سياسي براي گرمکردن
تنور انتخابات، به آينده ميسپاريم.
رواج گفتمان متفاوت از سليقههاي حاکم بر جامعه، خودبهخود به پلواريزه و قطبيشدن فضاي انتخابات منته خواهد شد. بهنظر نميرسد که هيچيک از جناحهاي سياسي کشور چنين برنامه مدون و دورانديشانهاي داشته باشند که براي افقهاي دوردست سياسي از رهيافتهايي مستحکم برخوردار باشند تا بتوانند در چرخهاي مکانيکي مسير سياست را بپيمايند. امروز صداهاي انتقادي از اردوگاه اصولگرايان بيرون ميآيد که روزي براي منتقدان اصلاحطلب آنها جرم محسوب ميشد. اين انتقادات بعضاً سند صلاحيت يا عدم صلاحيت آنها براي حضور و مشارکت در عرصه سياسي کشور بود. انتقاداتي که روزي جناحي را بر سرير لذت مينشاند و ديگري را بر حضيض ذلت ميکشاند و اين چرخه کماکان در حال تکرار است.
افراد اردوگاه اصولگرايان به دو گروه تقسيم ميشوند: انتقادکننده و انتقادشونده. ارکان گفتمان انتقادي بين نيروهاي انقلاب پس از دومخرداد76 يکسان است؛ اما سياليت گفتماني، در عرصه احزاب و جريانهاي فعال عرصه سياست است.
گرچه رواج اين گفتمان انتقادي حوزه وسيعي از ادبيات و ساختار سياسي کشور را دربردارد، نگارنده با بررسي دو گزاره مهم بهعنوان مهمترين ارکان انتقادي اين جناحها ميپردازد که پس از يک دوره سکون دوباره به گردش افتاده است.
. انتقادات اخير آقاي ناطق نوري به رشد کوتولههاي سياسي: آقاي ناطق نوري از چهرههاي شاخص اصولگرايي دهه هفتاد بود که با حضور او در صحنه انتخابات رياستجمهوري، قطببنديهاي سياسي بين نيروهاي انقلاب شکلي فاحش و آشکار به خود ميگيرد. آغاز طيفبنديهاي سياسي و فکري با حضور و محوريت او رقم ميخورد. او اخيراً پس از چند سال سکوت لب به انتقاد باز ميکند و از به انزواکشاندهشدن نيروهاي باسابقه انقلابي زبان به شکوه ميگشايد.
طيف ارتدکس و موسوم به سنتي اصلاحطلبان همواره اين اعتراض را داشتهاند که به سوابق انقلابي و پيشينه سياسي افراد توجه نميشود و ياران اصلي امام(ره) و دوستداران واقعي نظام از صحنه سياسي کشور طرد شدند و کسان ديگري جاي آنها را پر کردهاند که نه سابقهاي در سياست دارند و نه پيشينهاي در انقلاب. گرچه درصورت صحت چنين نقدي با پذيرش و اعتقاد به اين گفتمان انتقادي نميتوان جلوي رشد و رويش نيروي خلاق سياسي، مبتکر، کارآفرين و نخبگان را گرفت، همواره محل نزاع دو جناح بوده است.
روايت داستاني منصوب به بزرگمهر، وزير دانشمند انوشيروان، وجود دارد که از او سؤال کردند: تو چگونه وزير و مشاور دانايي براي ساسانيان بودي که زمينه زوال ملکشان در زمان شما فراهم شد. او گفت: وقتي کارهاي بزرگ به دست انسانهاي کوچک سپرده شود، ملک و مملکت زوال مييابد. مضمون اين روايت هميشه استدلال و دستمايه فکري اين گفتمان انتقادي بوده است که امروزه از زبان آقاي نوري بيان و عيان ميشود.
. شائبه سياسيبودن فعل و انفعالات قضايي از زبان رئيسجمهور: به دنبال دستگيريهاي اخير نزديکان دولت و احتمال دستگيريهاي بيشتر، آقاي احمدينژاد اين اقدامات را سياسي دانسته است. عملکرد دستگاه قضايي همواره يکي از محلهاي نزاع بين دو جناح سياسي کشور بوده. بروز و متراکمشدن انتقاد اصلاحطلبان از دستگاه قضايي از زمان دستگيري غلامحسين کرباسچي، شهردار وقت تهران، رقم خورد و تا زمان بستن مطبوعات و حوادث پس از انتخابات تداوم مييابد. اصلاحطلبان عملکرد قضايي و حقوقي اين قوه را مورد پرسش قرار ميدادند و بر جهتگيري سياسي آن در صدور احکام خرده ميگرفتند. با سيطره کامل طيف اصولگرا بر تمام ارکان سياسي کشور، انتقاد رئيسجمهور از عملکرد قوهقضاييه بهوجود آمد.
آفرينش
«مردم، مسولان، رسانهها و قانون» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضاعسگري است كه در آن ميخوانيد:
در
الگوهاي دموکراسي همواره قانون محور تمام فعاليتها و برخوردهاي تمامي
اقشار جامعه قرار ميگيرد. به نوعي که هريک از نهادها چه مردمي و چه دولتي
موظفند در چارچوب قانون عمل کنند و سطح برخوردها و اختيارات خود را بر اساس
قانون تعريف شده لحاظ نمايند. اين روند به صورت زنجير وار به يکديگر متصل
است و اگر هريک از اين اقشار با عدم رعايت قانون بخواهند به سليقه خود
رفتار کنند باعث خلل در امورديگران نيز ميگردند.
مردم وظيفه دارند با مشارکت سياسي خود افراد مورد وثوق را براي
اداره کشور انتخاب نمايند و بعد از مشخص شدن کارگزاران دولت، وظيفه دارند
تا از احکام و تصميمات آنها پيروي کنند. و رسانهها هم به عنوان رکن چهارم
دموکراسي ميبايست به عنوان چشم و زبان مردم به شفاف سازي وقايع بپردازند.
که مسلما در اين بين نبايد از حيطه وظايف قانوني خود عبور کنند.
با ارائه اين مقدمه ميخواهيم به واکاوي نقصانهاي موجود ناشي از
برخي بي نظميها در کشور بپردازيم و حلقه مفقوده اين زنجير را پيدا کنيم.
در حال حاضر برخي نابسامانيها در کشور ايجاد شده است که موجب اضافه کاري و
حاشيه پردازي گرديده است و برهيچ کس پوشيده نيست.
اما دليل اين نا هماهنگيها را نميتوان بر دوش قشرخاصي گذاشت و انگشت اتهام را به سمت خاصي گرفت.
از مشکلات معيشتي و اقتصادي مردم گرفته تا اختلافات سياسي و رسانهاي همگي دست به دست هم داده تا نيروي کشور در جهت اهداف عالي نظام پيش نرود و همانند دويدن بر روي يخ حاصلي جز در جازدن و زمين خوردن به همراه نداشته باشد. اما سرنخ اين مشکلات را بايد در کجا جست؟
آيا مشکل را بايد در مشغلههاي فراوان دولت در امر سامانده طرح هدفمندي يارانهها و يا برنامه ريزيهاي بسيارپيچيده بحث ادغام وزارت خانهها جست؟
و شايد هم بايد علت مشکل را در بين صندليهاي مجلس جستجو کرد و از نمايندگاني که به يکباره به ياد برخي حقوق و وظايف خود ميافتند پرسيد که مشکل چيست؟
حمايت
«اصرار بر طرح سوخته» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت به قلم قاسم غفوري است كه در آن ميخوانيد:
مردم
يمن 16 فوريه براي پايان دادن به سه دهه حاكميت علي عبدالله صالح رئيس
جمهور خودخوانده يمن، قيامي سراسري را آغاز كردند. سرانجام صالح در 15
خرداد در وضعيتي نامعلوم به عربستان گريخت تا اولين مرحله از خواست مردم
يعني پايان حكومت صالح محقق شود.
در شرايطي تاكيد مردم بر ادامه رسيدن به اهداف قيامشان تا تشكيل دولت مردمي و غير وابسته به غرب، حركت نزديكان صالح از جمله فرزندان و معاون وي منصور، تحركات قبايل از جمله حاشد رئيس قبيله الاحمر در كنار فعالتر شدن القاعده شرايطي نامعلوم را بر اين كشور حاكم ساخته، تاكيد كشورهاي عربي و غربي بر لزوم اجراي طرح شورا همكاري خليج فارس با برخي تغييرات امري قابل توجه است.
بر اساس اين طرح كنارهگيري صالح از قدرت رسما اعلام شده و در مدت 60 روز دولت جايگزين آن مشخص ميشود. هر چند كه بانيان طرح همچنان آن را راهكار خروج يمن از بحران ميدانند اما اصرار آنها بر تحقق اين امر، ميتواند برگرفته از اهدافي ديگر باشد كه بر اساس منافعي خاص تدوين شده است.
اولا، طرح شوراي همكاري خليج فارس براي يمن براي اين شورا به عنوان بازيگري كه توان بازيگري در تحولات منطقه و نيز اتحاد شيخ نشينها را دارد امري مهم ميباشد بگونهاي كه شكست آن عملا به منزله انزواي منطقهاي و حتي شكاف دروني اين شورا خواهد بود.
ثالثا، نكته مهمتر آنكه اين طرح از دو جهت براي عربستان داراي اهميت است. نخست آنكه اين طرح پدرخاندگي عربستان بر ساير كشورهاي عربي را مورد تاكيد قرار ميدهد. دوم آنكه امنيت عربستان بويژه حفظ سه منطقه يمني تحت اجاره عربستان در مالكيت رياض باقي ميماند در حالي كه از ورود قيام مردمي به عربستان نيز جلوگيري ميشود.
ثالثا، طرح شوراي همكاري در اصل همان طرح آمريكايي براي يمن است كه به دليل نگاه منفي مردم به آمريكا در قالب شوراي همكاري خليج فارس ارائه شده است. آمريكا سعي دارد تا چهرهاي مثبت از خود به نمايش گذارد تا در نهايت بتواند از طريق ديپلماسي و ادعاهاي بشر دوستانه منافع خويش در يمن را تامين كند.
در نهايت ميتوان گفت كه اصرار اعراب و غرب بر لزوم اجراي طرح شوراي
همكاري خليج فارس نه براي كمك به مردم اين كشور بلكه ادامه حركتهاي عربي و
غربي براي مصادره قيام مردمي است در حالي كه هر كدام از طراحان به ميزان
خويش از اين طرح سهم ميبرند. البته تاكيد مردم بر تحقق مطالباتشان مانعي
بر سر تحقق اين طرح است هر چند كه بانيان آن با بحران سازي و فضاي امنيتي و
كشتار به دنبال تحميل طرح به تمام طرفهاي حاضر در تحولات يمن هستند.
جهان صنعت
«در کنار سوازیلند» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مهرداد میهندوست است كه در آن ميخوانيد:
بررسیهای
بینالمللی فوربس نشان داد در بین بدترین اقتصادهای جهان دهم هستیم، 10
درصد ذخایر کشف شده نفت جهان در ایران است همچنین رتبه دوم حجم ذخایر گازی
جهان را هم در اختیار داریم. در شش سال گذشته معادل نیمی از کل درآمد نفتی
کشور، درآمد دولت بوده است اما خبری از افزایش نرخ رشد اقتصادی و کنترل
تورم نیست و متاسفانه مصائب اقتصادی ما روز به روز بیشتر هم میشود.
یک
روز حباب بورس خبرساز میشود و روز دیگر آوار تصمیمات ارزی بر سر بازار
فرود میآید. سکه و طلا را هم که نگاه میکنی وضع بهتر نیست.
از بازار جدا شده و نگهی به تولید میاندازیم. صنعتگران هر روز ناله بیشتر سر میدهند که تصمیمات یکشبه از هدفمندی گرفته تا بالا رفتن دلار روزگارشان را تیره کرده است، حمایتی نیست و همه باید یاد بگیرند دولت را از معادلات حمایتی خود حذف کنند.
پروژههای زیرساختی و عمرانی کشور هم که درد تامین اعتبار دارند و هیچ پروژه ملی را نمییابید که در مقاطع مختلف به دلیل عدم تامین اعتبار مناسب با مشکل مواجه نشده باشد.
در روابط خارجی هم که افتخار در خوری کسب نکردهایم، فاینانسها مشکل
دارد و بانکهای خارجی مبادلات تجاری خود را بسیار محدود کردهاند. این
نمای کلی اقتصاد است. ما میتوانیم خود را برترین اقتصاد بدانیم اما افسوس
که با این مصاحبهها و نوشتنهای ما واقعیت تغییری نمیکند. واقعیت این است
که ما حتی از اهداف بالادستی که خودمان تنظیم کردهایم هم عقب افتادهایم.
قبول کنیم سیاستهای اقتصادی شش سال اخیر اشتباه بوده که امروز در فهرست
10تاییهای بدترین اقتصاد جای گرفتهایم.
کشوری که به جوانی شهره است و
ذخایر طبیعیاش هوش از سر دیگران میبرد چرا باید در چنین جایگاهی نامش در
کنار قرقیزستان، سوازیلند، نیکاراگوئه و ونزوئلا قرار گیرد؟
جای ما اینجا نیست.
دنياي اقتصاد
«ساختمان و انرژي غيردولتي» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد:
همايش
اقتصادي انرژي در صنعت ساختمان كه ديروز در تهران برگزار شد، فرصتي در
اختيار كارشناسان و مديران دولتي و خصوصي قرار داد تا دغدغههاي خود را در
ميان بگذارند.
اهم اين دغدغهها عبارت بودند از ضعف فرهنگ مصرف انرژي، استاندارد نبودن مصالح و سازهها، بياعتنايي به انرژيهاي تجديدپذير و زيادهروي در مصرف انرژيهاي فسيلي و تجديدناپذير. بيان اين دغدغهها نوعا با تحليلهاي كارشناسي آغاز شد، اما در نهايت به توصيهها و درخواستهاي فرهنگي و اخلاقي و گلايه از بيتوجه به طرح پيشنهادي گذشته، انجاميد. يعني اينكه همگان پذيرفتند كه اولا مصرف انرژي در ايران بهينه نيست و اين مصرف غيربهينه انرژي موجب اتلاف منابع و افزايش آلودگي و تخريب محيط زيست ميشود و ثانيا ساختوسازها استاندارد نيستند و اين ويژگي هم موجب اتلاف انرژي ميشود و هم اينكه در سرزمين نسبتا پرزلزله ايران، جان ميليونها انسان در معرض خطر قرار دارد.
از جميع مباحث همايش، اين پرسش بيرون ميآيد كه چرا وقتي همگان اعم از بخشهاي دولتي و خصوصي ميدانند و قبول دارند كه مشكلاتي مهم در مصرف انرژي خانگي و صنعتي وجود دارد، اين مشكل مزمن شده و راهحلي براي آن يافت نميشود؟ اين پرسش، پاسخي دو وجه دارد كه هر دو وجه آن در شيوه مديريت كلان اقتصاد ايران ريشه دارد. وجه اول اين است كه فعالان بخش خصوصي اقتصاد ايران، ناگزيرند علاوهبر رقابت با يكديگر، با رقيب بزرگتر يعني دولت نيز رقابت كنند. دسترسي آسان و كمهزينه دولت (البته به تعبير دقيقتر به هزينه مردم) به منابع انرژي و ايضا منابع ديگر موجب اجراي طرحهاي پرهزينه و غيراقتصادي ميشود و بخش خصوصي هرگز توان وارد شدن به اين رقابت نابرابر را نخواهد يافت. بازاري كه سرمايههاي بخش خصوصي در آن حضور فعال نداشته باشند، لاجرم به عرصه ريخت و پاش اموال عمومي تبديل ميشود و در اين فرآيند، توليد بهينه آخرين دغدغه خواهد بود. فيالمثل اگر يك بنگاه خصوصي بخواهد به سوي توليد برق آفتابي يا بادي برود با دو مشكل روبهرو ميشود؛ اول اينكه مشتري اصلي بالقوه او دولت است كه ترجيح ميدهد به جاي خريد انرژي پاك و احيانا گران، به سوي مصرف انرژيهاي فسيلي در اختيار خود روي آورد. دوم اينكه مشتريان بخش خصوصي انرژي پاك، احساس ميكنند با چشمپوشي از انرژي فسيلي(كه آن را به درستي دارايي مشاع خود ميدانند) و روي آوردن به انرژي پاك اما گران، مغبون شدهاند.
پس توليدكننده انرژي پاك در همان گام نخست بيمشتري ميماند و سرمايهگذاريهايش كمبازده، غيراقتصادي و پرريسك ميشود. همين وضع در مورد ساختوسازهاي تلفكننده انرژي نيز صادق است. سابقه مسكنسازي ارزان دولتي با اتكا به سرمايههاي كلان و مسكنسازي بخش خصوصي و سرمايههاي اندك و صعبالوصول آن، موجب همان دو اتفاق پيشگفته ميشود. يعني يك سوي معادله اتلاف منابع و سوي ديگرش شكست در رقابت نابرابر است.