کد خبر: ۱۵۴۰۵۵
زمان انتشار: ۱۰:۵۹     ۱۲ مرداد ۱۳۹۲
وزن کشی هاشمی رفسنجانی در دولت یازدهم:
باید توجه داشت که دکتر روحانی هر چه از نامیدن خود به عنوان اصلاح طلب طفره رفت، اما از منتسب کردن خود به هاشمی رفسنجانی و استفاده از اعضای حزب کارگزاران در ستاد های انتخاباتیش ابایی نداشت. نفوذ کارگزاران در ستاد های روحانی تا جایی بود که در همان روزهای آغازین تبلیغات انتخابات یازدهم، برخی از اصلاح طلبانی که برای حمایت از روحانی بر خاسته بودند از حجم نفوذ کارگزاران انتقاد کرده و حتی تهدید به عدم حمایت نمودند.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، در سالهای میانی دهه شصت، جرقه یک شکاف فکری عمیق در میان سیاسیون کشور زده شد. با روی کار آمدن میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر ایران، اختلافاتی که تنها در حوزه نظریه پردازی وجود خارجی داشت، وارد عرصه سیاسی کشور شده و باعث بوجود آمدن دو حزب چپ و راست شد. بروز عملی این اختلافات مربوط به سیاست اقتصادی دولت میر حسین موسوی بود.

جناح چپ که دولت را در دست گرفته بودند، قائل به اقتصاد دولتی بودند و در مقابل راستی ها اقتصاد آزاد را باور داشتند. اما به تدریج این اختلاف، تبدیل به یک شکاف عمیق ایدئولوژیکی در عرصه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی شد. از اوایل دهه هفتاد، نظریه پردازان چپ با نقد ولایت فقیه، تکیه بر اندیشه سازش در عرصه بین الملل، زیر سوال بردن مبانی اعتقادی و ارائه تفسیری نوین از دین که منطبق با ارزش های امروز جامعه جهانی باشد، مبانی چپ را تبیین کردند.

در مقابل، جناح راست خود را وفادار به آرمانهای اولیه انقلاب مانند مبارزه با ظلم و استکبار، دین مداری به شکل فقاهتی و اندیشه سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه می دانست. با روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی در اواخر دهه شصت، یک بازنگری سیاسی در اندیشه های راست اتفاق افتاد. راست مدرن! که بعدها به میانه رو ها و یا کارگزاران مشهور شدند حاصل این بازنگری بود. این گروه، برخلاف راست سنتی، قرائت جدیدی را از راست در فرهنگ لغت سیاسی کشور ارائه داد. نگاه سازش مدارانه مبتنی بر کاهش تنش های بین المللی( البته نه به معنای غرب زدگی مورد نظر چپ و اصلاح طلبان)، توسعه اقتصادی و بخش خصوصی، توسعه فرهنگی و مدیریت علمی ازشعار های این حزب بود.



کارگزاران در عمل، به جای توسعه اقتصادی، اقتصاد لیبرالیستی همراه با انحصار را دنبال کرد از نظر کارگزاران الگوی موفق اقتصادی برای پیشرفت کشور الگوی اقتصاد سرمایه داری غربی است.کارگزاران در عرصه سیاسی نیز به تدریج از جناح راست فاصله گرفته و در دیدگاهها و عقاید سیاسی به چپی که از سال 76 به بعد با نام اصلاح طلبان شناخته شدند، نزدیک شد. از دیگر شاخصه های کار گزاران می توان به بسته بودن این حزب اشاره کرد. در این حزب روابط خانوادگی و فردی حرف اول را در عهده داری مسئولیت ها می زند. شاهد این مطلب چالش هاشمی رفسنجانی با مجلس پنجم درباره وجود مدیران وابسته به وی در عرصه مدیریتی کشور است.

حال باید به این سوال پاسخ داد که روحانی در قالب کدام یک از این احزاب می گنجد؟ و گفتمان اعتدال وی با کدام یک از اندیشه های سیاسی حزبی کشور منطبق است؟ در انتخابات یازدهم روحانی هرگز خود را به عنوان اصلاح طلب معرفی نکرد در حالی که عارف کاملا با پرچم اصلاح طلبی وارد عرصه شد و این در حالی است که بعد از انتخابات اصلاح طلبان پیروزی روحانی را پیروزی اصلاح طلبی تلقی کردند. اما باز هم روحانی این جو سازی های سیاسی را تایید نکرد و در مقابل اصلاح طلبان در مواجهه با سیاست سکوت رییس جمهور منتخب، احساس خطر کرده و به تهدید وی روی آوردند. هشدار رییس ستاد عارف به روحانی مبنی بر در نظر گرفتن وزن سیاسی اصلاح طلبان در چیدمان کابینه و پیش گویی خاتمی از گزینه وزارت ارشاد دولت روحانی در این راستا قابل ارزیابی است.

باید توجه داشت که دکتر روحانی هر چه از نامیدن خود به عنوان اصلاح طلب طفره رفت، اما از منتسب کردن خود به هاشمی رفسنجانی و استفاده از اعضای حزب کارگزاران در ستاد های انتخاباتیش ابایی نداشت. نفوذ کارگزاران در ستاد های روحانی تا جایی بود که در همان روزهای آغازین تبلیغات انتخابات یازدهم، برخی از اصلاح طلبانی که برای حمایت از روحانی بر خاسته بودند از حجم نفوذ کارگزاران انتقاد کرده و حتی تهدید به عدم حمایت کردند.

واقعیت آن است که اصلاح طلبان هرگز روحانی را به عنوان گزینه واقعی خود نمی دانستند اما از آنجایی که شانس روحانی را بیشتر از عارف ارزیابی کرده بودند، با حمایت از روحانی سعی در حفظ حیات سیاسی خود کردند. آنها می دانستند در صورت حمایت از عارف که گزینه واقعیشان بود شکست خورده و شانس حضور در کابینه قدرت را از دست خواهند داد.

از این رو با حمایت از روحانی سعی کردند تا با یک فرار به جلو خود را عامل پیروزی روحانی معرفی کنند و با این حمایت نمایشی جایگاه سهم خواهی را برای خود محفوظ نگاه دارند. به راستی چرا خاتمی تا آخرین روزهای انتخابات حمایت از روحانی را به تعویق انداخت؟ و چرا با وجود حمایت های صریح عارف از جریان اصلاح طلبی و شخص خاتمی اصلاحات به این نتیجه رسید که وی از انتخابات کناره گیری کند؟ به راستی چرا باید خاتمی از کسی حمایت کند که هرگز خود را اصلاح طلب معرفی نکرده است؟ پاسخ همه این سوالات در راستای همان استراتژی فرار به جلو اصلاح طلبان قابل ارزیابی است.

به نظر می رسد اصولگرایان نباید خود را فریب داده و دکتر روحانی را اصولگرا بدانند. همانطور که اصلاح طلبان نباید روحانی را یک اصلاح طلب بدانند. اگر چه فعلا سیاست فرار به جلوی آنها اقتضا می کند تا با بوقهای تبلیغاتیشان خود را پیروز انتخابات جا بزنند و بعد از وضعیت اسف بارشان در جریانات سال 88 که آنها را تا پرتگاه اضمحلال پیش برده بود دوباره به بازسازی خود بپردازند.

پیروز واقعی انتخابات یازدهم کارگزاران بودند و ریاست جمهوری دکتر روحانی، دوره جدیدی از حاکمیت کارگزاران بر کشور خواهد بود. امروز مراسم تحلیف روحانی برگزار می شود اما هاشمی رفسنجانی نیز برای بار سوم همراه با روحانی و زیر لب قسم یاد می کند. هاشمی بعد از به حاشیه رفتن به علت حمایت از فتنه گران سال 88 و کنار رفتن از ریاست مجلس خبرگان و رد صلاحیت در انتخابات یازدهم با حسن روحانی به تمام ناکامی های سیاسی این چند ساله پایان داده و دوباره به سطح اول تصمیم گیری کشور بازگشته است.

 همانطور که دکتر روحانی نیز ازعان داشته هاشمی رفسنجانی نقشی محوری در تصمیم گیری های جاری کشور خواهد داشت و در اینجا این سوال پیش می آید که آیا باید در این دوران منتظر یک جریان انحصاری لیبرالیستی که شاخصه اصلی کارگزاران است باشیم؟!

علیرضا جمالی
اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
محمد امین
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۴۵ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
۰
۰
مدعیان ولایتمداری و بصیرت یکبار دیگر بیانات رهبری رو با دقت بخوانند و کینه ورزی ها رو رها کنند ... والعاقبه للمتقین
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۵۰ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
۰
۲
جانم فداي هاشمي مظلوم و صبور
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها