
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
يکي از اين اتفاقات به متلک سنگين جواد کاظميان به سعيد شيريني بر ميگشت. در ابتداي مسابقه وقتي که دو تيم قصد داشتند مراسم ابتدايي را به جا بياورند، کاظميان که دل خوني از چکهاي برگشتي سعيد شيريني دارد، با صداي بلند او را صدا ميزند. شيريني با اين تصور که کاظميان قصد دارد از او رخصت بگيرد و کدورتها را کنار بگذارد به سوي او بر ميگردد و ميگويد جانم؟! اما کاظميان يک جمله سنگين که چند کلمه منشوري هم در آن گنجانده شده بود عليه شيريني به کار ميبرد.
سعيد شيريني که رنگ صورتش به واسطه شنيدن اين الفاظ پريده بود، راهش را کج کرد تا کاظميان همچنان با صداي بلند، جملاتش را تکرار نکند.