کد خبر: ۱۵۲۷۸
زمان انتشار: ۱۰:۲۵     ۱۴ تير ۱۳۹۰

مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت:

کادرسازی و توجه به تربیت نیروی انسانی آگاه به ارزشها، اهداف و انگاره های هر پدیده ای ازجمله انقلاب ازجمله ضروری ترین ابزارهای بقا، استمرار و رشد آن پدیده است. انقلاب اسلامی ایران به عنوان پدیده ای بی بدیل در دورانهای گوناگون تاریخی به یقین مستثنی از این قاعده نیست.  کادر سازی ابزاریست که به طور ویژه در دوران صدراسلام مورد عنایت شخص رسول الله بوده است. پیامبر اکرم(ص) در مدت سیزده سال زندگی در شهر مکه هسته اصلی اسلام ر ا تربیت نمود. آن عده ای که شاید هنگام مهاجرت به مدینه حدود هزار نفر بودند، عده ای بودند که با روح اسلام آشنا و تربیتشان هم تربیت اسلامی بود.  در واقع باید گفت یکی از اساسی ترین عوامل  موفقیت دین مبین اسلام  نیز همین موضوع بوده  است.

باعنایت به همین موضوع و به تبعیت از الگوی رسول الله در صدر اسلام جمهوری اسلامی ایران  نیز به عنوان حکومتی ایدئولوژیک که داعیه ترویج ارزشهای متعالی را دارد  از سیاست دولت حداکثر بهره برده و در قالب همین سیستم سیاستگذاری نموده است.  در مجموع اگر سیاستگذاری درحوزه فرهنگ را به دوالگوی مبتنی بر "دولت حداقل"( سیاستهای مبتنی بر باور "خودساختگی فرهنگ") و "دولت حداکثر"( سیاستهای مبتنی بر باور "برساختگی فرهنگ" ) تقسیم نماییم  جمهوری اسلامی ایران به فراخور ظرفیتهای بی بدیل خود در مدلسازی "اجتماع متعالی"برای جوامع گوناگون از مدل دوم  بهره برده است.

رسانه ملی به عنوان اصلی ترین و در عین حال تاثیرگذارترین متولی در امر القای فرهنگ اسلامی-ایرانی چندیست که اقدام به تاسیس شبکه ای انحصاری برای تربیت نسل آینده که قرار است کادر آینده نظام اسلامی را تشکیل دهند نموده است. رصد گذرای برنامه های شبکه کودک در طول این دوران به خوبی گویای آنست که برنامه های ساخته شده چندان ارتباطی با آرمان و اهداف انقلاب اسلامی نداشته و در بسیاری مواقع حتی جهتی مغایر با اهداف انقلاب اسلامی را می پیمایند. تولیدات این شبکه  از  ویژگیهای گوناگونی برخوردارند  که در این میان تبعیت از مکتب "اپیکوریسم" به عنوان مروج مکتبی که از هزاره های پیشین لذت طلبی افراطی را در دستور کار خود قرار داده است بیش از دیگر ویژگی ها خودنمایی می کند.

فرهنگ معین در تعریف از این مکتب آورده است: مکتب اپیکوری مکتبی فلسفیست منسوب به اپیکور فیلسوف یونانی که هدف زندگی را درک لذات جسمانی و خوش باشی می داند. اپیکور یا ابیقور (Epicurus) فیلسوف یونانی در ۳۴۱ پیش از میلاد در ساموس واقع در دریای اژه زاده شد. در ۱۲ سالگی شیفته فلسفه شد و در شهر تئوس نزد نوزیفانوس شاگردی کرد و با حکمت دموکریت آشنا شد. در ۱۹ سالگی به آتن رفت و در آکادمی افلاطون به مدت یک سال به فراگرفتن فلسفه اشتغال داشت پس از آن در شهرهای کولوفن و موتیلنه و لامپساکوس به تدریس پرداخت تا آن که خود مکتبی را پایه‌ریزی کرد به نام "اپیکوریسم" یا طرفداران زیبایی و لذت. اندیشهٔ فلسفی او بیشتر با محوریت اصل بودن لذت در زندگی آدمی شکل گرفته است. او را از اولین فیلسوفان مادّی شمرده‌اند. این مکتب در دوران قرون وسطی به شدت مکتوم مانده بود و در دوران نوزایی و بازگشت تمدن غرب به اندیشه فیلسوفان  یونان باستان مجددا احیا گردید.

 با شکست سلطه کلیسا به عنوان نماد مذهب در جامعه اروپایی قرون وسطی و به حاشیه رانده شدن دین و الهیات از زندگی اجتماعی بشر اروپایی مکاتبی که بیش از دیگر مکاتب با مکتب مسیح و الهیات مسیحی و دینی تقابل داشتند نمود بیشتری یافتند. در این میان اپیکوریسم به عنوان تجلی مکتبی که خواستار مورد استفاده قرار گرفتن از هرچیر برای به حداکثر رساندن لذتهای جسمانی انسان می شود به تقابل با دین به عنوان یکی از عوامل ضدلذت و ضدکامیابی بشر پرداخته و با یادآوری سختیها و ریاضتهایی که کلیسا در دوران قرون وسطی  به نام دین و شریعت بر مردم تحمیل نموده است بیرق جدایی دین از سیاست را برداشته و سکولاریسم  را  در میان جامعه مسیحی و به تبع تمام جامعه بشری جای انداختند.

برای اثبات این مدعا تنها کافیست به بخشی از اظهار نظرات مبتکر این مکتب اشاره کرد. ازجمله اعتقادات اپیکور آنست که منشاء بدبختی مردم  ترس و وحشت از خدا و بیم از مرگ می باشد وی اعتقاد داشت مردم به جای آنکه به یاری علم فیزیک روی آورند و طبیعت واقعی اشیا را کشف کنند، می کوشند تا به یاری روحانیون و از راه نذر و دعا زندگی بهتری برای خود تامین کنند، غافل از آنکه خدا کوچک ترین مداخله در کار مردم ندارند. او معتقد بود اگر ظهور حوادث ناگوار، نظیر رعد و برق و طوفان، ناشی از اراده و غضب خدایان بود، هیچگاه صاعقه معابد و مجسمه های پارسیان و حرم های خدایان را با خاک یکسان نمی کرد، بلکه فقط گنهکاران را کیفر می داد. پس بهتر آن است که برای توضیح و تعلیل جهان دستخوش وهم و خیال نشویم بلکه به عالم طبیعت رجوع کنیم و ماهیت اشیاء را آنچنان که هست در یابیم.

نکته ای که در پایان باید بدان اشاره نمود آنست که رسانه ملی به عنوان اصلی ترین کارگزار در نهادینه نمودن فرهنگ متعالی اسلامی در میان نسل آینده کشور توجه و دقت چندانی را در تربیت نسلی که قرار است بار آرمانهای انقلاب را بر دوش بکشد مبذول نداشته است. نگاهی گذرا به برنامه های شبکه کودک به عنوان شبکه اختصاصی نسل آینده کشور به خوبی گویای آنست که اساسا برنامه سازان رسالتی جز خوش گذشتن ایام کودکی کودکان و نوجوانان آنهم بوسیله ابزارهای گوناگونی نظیر رقص، آواز و . . .  را برای خود قایل نبوده و به هیچ عنوان به آینده نسلی که در پای تلویزیون  شخصیت اجتماعی و به تبع نقش اجتماعی اش در جامعه جهت می گیرد توجه نکرده اند. نتیجه توجه به لذت طلبی و خوش گذراندن ایام همانگونه که از برخی محورهای کلام اپیکور نیز قابل رویت است و تجریه غرب به خوبی نشان می دهد تقابل با دین، شریعت و خروج اسلام از سپهر سیاست خواهد بود و  خروجی برنامه های امروزین شبکه کودک به یقین نسلی خواهد بود که به سکولاریسم بیش از جورج هولیوک اعتقاد خواهند داشت.

هر که اول بنگرد پایان کار؛ اندر آخر او نگردد شرمسار (مولانا)

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها